خرید تور نوروزی

هاشمی، عامل پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598!

علی ورسه‌ای در یادداشتی در وبلاگ خود با عنوان «هاشمی، عامل پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598!» نوشت:

در چند سال اخیر، برخی از افراد و شخصیت‌های سیاسی و نظامی، هر از گاهی در مورد قطعنامه 598 به تجزیه و تحلیل می‌ پردازند و نظریاتی ارائه می‌کنند و با استفاده از برخی مطالب امام (رضوان ا… علیه) و اسناد سال‌های پایانی جنگ نتیجه می‌گیرند که: از سوی مسوولان و فرماندهان اصلی جنگ، برای پذیرش قطعنامه 598 برنامه ریزی و زمینه سازی شد و سرانجام این مسأله بر امام تحمیل گردید! آنان در جای جای مطالب و اظهارات خود، در مورد قطعنامه، از تعابیری چون: «قطعنامه 598 بر امام تحمیل گردید»، «امام مجبور به سر کشیدن جام زهر شد!»، «گزارش‌های غلط موجب نوشیدن جام زهر از سوی امام شد!» و… استفاده می‌کنند.

جمعی دیگر، در مقابلِ این گروهند و براین باورند که پذیرش قطعنامه درست ترین و منطقی ترین تصمیم در زمان خودش بوده؛ زیرا گرچه این تصمیم برای حضرت امام بسیار سخت و ناگوار و همچون نوشیدن جام زهر بود اما از آنجا که ایشان فرمانده کل قوا بودند و پیوسته در جریان جزئیات جنگ قرار می‌ گرفتند و به مسوولان دفاع مقدس اعتماد کامل داشتند، پس از مشاوره با مسوولان نظامی و سیاسی جبهه و جنگ، به این نتیجه رسیدند که مصلحت بقای انقلاب در قبول قطعنامه است و ناگزیر آن را پذیرفتند.

بدیهی است هر شخص منتقد و تحلیلگر وقایع جنگ و پذیرش قطعنامه، اگر بخواهد بر درستی یا نادرستی هر یک از دو نظریه پیشگفته واقف شود و تحلیلی منطقی و منصفانه از پذیرش قطعنامه ارائه کند، باید:

اولاً: از نگاه جریانی و باندی بپرهیزد و نظراتش با چاشنی حب و بغض‌های شخصی و سیاسی همراه نباشد.

ثانیاً: از مواضع حضرت امام(ره) و مسوولان جبهه نظامی و سیاسی جنگ تحمیلی و دفاع مقدس اطلاع دقیق و درست داشته باشد.

ثالثاً: خود را در بستر و ظرف زمانیِ روزها و ماه‌های پایانی جنگ قرار دهد و از فشارهای سنگین قدرتهای استکباری و مجامع بین المللی بر کشورمان آگاهی دقیق و واقعی داشته باشد.

رابعاً: حقایق و واقعیت‌های جنگ و چگونگی پذیرش قطعنامه 598 را از کسانی بشنود که در معرکه نبرد حاضر بوده و از پیروزی‌ها و شکست‌ها، همچنین هزینه‌‌ها و خسارتهای آن، آگاهی دقیق داشته و تمام ابعاد و زوایای هشت سال دفاع مقدس را به درستی می‌دانند. بنابراین، اظهارات افرادی که حتی از دور هم دستی بر آتش نداشته ‌اند، هرگز نمی‌تواند مستند تحلیل در پذیرش قطعنامه باشد؛ چرا که نظریه آنان را نمی‌توان یک نظریه کارشناسی به حساب آورد.

* * *

برای رسیدن به درک و فهم درست از علل پذیرش قطعنامه 598 ، لازم است مطالب تحلیلی و کارشناسی مسوولان و فرماندهان جبهه نظامی و سیاسی جنگ را با دقت مرور کنیم:

  1. // مقام معظم رهبری به عنوان رییس جمهور زمان جنگ و رییس شورای عالی دفاع در مورد وضعیت کشور و مشکلات جبهه‌ و جنگ پیش از پذیرش قطعنامه فرموده ‌اند:

«حصر اقتصادی، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بی‌سابقه‌ی نیروهای نظامی آمریکا و ناتو در اطراف مرزهای آبی و هوایی و حتّی تجاوز به آن‌ها، بخشی از این فشار‌ها بود؛ به‌ طوری که تقریباً هیچ فشار ممکن باقی نماند، مگر آن‌که بر ملت ایران وارد شد و رژیم آمریکا تقریباً به‌طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدید‌ها، بمبارانهای وسیع شیمیایی و جنایت حمله به شهر‌ها و هواپیمای مسافربری و کشتی غیرنظامی و اثبات این‌که استکبار در حمایت از عراق آمادگی برای دست یازیدن به هر جنایتی دارد، بخشی از حوادث این دوران است…» (۳۰/ ۶/ ۱۳۶۸)

ایشان همچنین وضعیت نامناسب اقتصادی در اواخر جنگ را علت و دلیل اصلی بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دانسته، فرموده ‌اند:

«…پذیرش قطعنامه 598 نیز نه به خاطر ترس از هجوم دشمن و یا تهدید آمریکا، بلکه به خاطر شرایط اقتصادی کشور بود…» (۱۴/ ۳/ ۱۳۷۵)

  1. // آیت‌ الله هاشمی رفسنجانی، جانشین فرمانده کل قوا و فرمانده جنگ، ۲۷ تیر ۱۳۸۷ در برنامه 45 دقیقه ‌ای شبکه خبر، علل و عوامل پذیرش قطعنامه و پایان جنگ را اینگونه تشریح می‌‌کنند:

«… عوامل فراوانی وجود داشت که ما متقاعد شدیم باید قطعنامه را بپذیریم، که از نمونه‌‌های آن، طولانی و فرسایشی شدن جنگ بود و این فرسایش به ما آسیب فراوان می‌رساند… و عراقی‌ها غیر نظامی‌ها را مورد هدف و آسیب قرار می‌دادند، همچنین تلفات غیر نظامی‌ها نیز زیاد شده بود، به‌ویژه این‌که عراقی‌ها از سلاح شیمیایی استفاده می‌کردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کردیم و مردم مثل برگ خزان به زمین می‌ریختند و در این فکر بودیم که اگر چنین جنایتی به یکی از شهرهای ایران مثل تبریز یا کرمانشاه صورت بگیرد، چه اتفاق می‌افتد…؟!

در آن زمان جنگ به جایی رسیده بود که برخی شعارهای ما دیگر عملی نمی‌شد؛ زیرا آمریکا و قدرت‌های بزرگ وارد جنگ شده بودند و سلاح‌های خطرناک را به رژیم بعث می‌دادند و آن‌ها هم بی‌رحمانه از این سلاح‌ها استفاده می‌کردند و این در شرایطی بود که ما هم نمی‌توانستیم به مقابله به مثل بپردازیم…»

روس‌ها ، غربی‌ها و عرب‌ها پشت سر صدام بودند و حتی لیبی که تا آن تاریخ با ما بود وقتی از پیروزی‌های ما مأیوس شد، به عراقی‌ها تمایل نشان می‌داد. سوریه هم که در حد مسائل سیاسی که جنگ عربی – عجمی یا شیعه وسنی نشود، با ما بود!»

  1. // دکتر علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت که در سنگر دیپلماسی انجام وظیفه می‌کرد، در خصوص علل پذیرش قطعنامه از سوی امام(ره) می‌نویسد:

«در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج خود رسید و آمریکایی‌ها عملاً و به‌ طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می‌کردند. با هدایت هواپیماهای عراقی، بمباران نفتکش‌ها را تسهیل می‌کردند و فرانسوی‌ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اِتاندارد و میراژ ۲۰۰۰ در اختیار آن‌ها گذاشتند. روس‌ها مدرن‌ترین هواپیماهای جنگنده و دورپرواز و… را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلار را به بین‌النهرین جاری کردند. آلمان‌ها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اختیار آن‌ها گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه‌ها را بمباران شیمیایی می‌کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می‌کردند. امام از همه این امور مطلع شدند و پس از کسب گزارش‌های مختلف، به این نتیجه رسیدند که قطعنامه را بپذیرند، هرچند که این کار به منزله نوشیدن جام زهر بود!»

(تاریخ سیاسی جنگ ، علی اکبر ولایتی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌، 1376).

  1. // سرلشگر شهید احمد سوداگر، رییس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس در ۳۰ تیر ۱۳۹۳ طی مصاحبه‌ ای حفظ جمهوری اسلامی را در قبول قطعنامه دانست و گفت:

«… برای حفظ جمهوری اسلامی ایران می‌بایست قطعنامه را می‌پذیرفتیم؛ زیرا دنیا تصمیم گرفته بود به هر دلیلی که شده ایران از بین برود و این را با سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس و بمباران حلبچه نشان داده بود و این بمباران شیمیایی به ما اخطاری بود که ممکن است یکی از شهرهای بزرگ ایران مورد اصابت بمباران شیمیایی قرار گیرد. در واقع این دو مورد دو پیام داشت. یا یک پیام از دو راه که به ما بگوید به هر دلیل و به هر طریق نمی‌گذاریم شما پیروز جنگ باشید…» (لینک)

  1. // دکتر حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در زمان جنگ، با اشاره به سال‌های پایانی هشت سال جنگ تحمیلی می‌گوید:

«…کشورهای آمریکا و شوروی سابق از زمستان سال 1365 و پس از عملیات والفجر 8 احساس کردند که ایران می‌تواند پیروز این جنگ باشد و حکومت بعث را ساقط کند، بنابراین، تصمیم گرفتند شرایط را به نفع کشور عراق تغییر دهند…

در سال‌های پایانی این جنگ، قدرت‌های بزرگ جهانی علاوه بر حمایت‌های مالی و تسلیحاتی از عراق، خود نیز به صورت مستقیم علیه ایران در خلیج فارس وارد جنگ شدند و درگیری‌های نظامی را با ایران ایجاد کردند؛ به‌گونه‌ای که آمریکا 9 بار به سکوهای نفتی، قایق‌های تندرو ، ناوها و هواپیمای مسافربری کشورمان در خلیج فارس حمله کرد. باید گفت در آن سال‌ها تعادل و موازنه جنگ به نفع عراق، به صورت فاحشی تغییر یافت و ایران به این نتیجه رسید که در این شرایط خاص، پذیرش قطعنامه می‌تواند به نفع کشور باشد…»

  1. // سید علی نبی لوحی، نویسنده کتاب «امام خمینی(ره)، دفاع مقدس» معتقد است: جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده تبدیل شده بود:

«… عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ‌ها را بمباران شیمیایی می‌کرد و مجامع بین‌المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می‌کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ‌گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و… تبدیل شده بود…» (امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، ص 408)

  1. // غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا در برنامه «محرمانه» تلویزیون، عوامل پذیرش قطعنامه را اینگونه برشمرد:

«…تعداد لشکرهای دشمن از ۱۵ لشکر زمان حمله، به ۶۰ لشکر افزایش یافته بود و ۷ لشکر زرهی و مکانیکی داشت که نه اسرائیل، نه هند، نه آلمان، نه فرانسه هیچ کدام نداشتند و تنها ورشو و ناتو بیش از آن داشتند، درحالی که ما ۸ لشکر خود در زمان آغاز جنگ را به ۱۰ لشکر افزایش داده بودیم و سپاه هم با ۱۲ لشکر به کمک آمده بود. یعنی سپاه و ارتش جمعاً ۲۲ لشکر داشتند و واقعاً توان زرهی آن‌ها به حدی بود که من در یکی از نوشته‌هایم در جزیره مجنون خطاب به محسن رضایی نوشتم که گویی هزاران «دهل زن» بر دهل می‌کوبند. چرا که در عرض ۲ ساعت نزدیک به ۲ میلیون گلوله بر سر ما می‌ریخت و تجهیزات ارتش عراق ۷ بار نو شده بود، در حالی که تناسبی بین امکانات مورد نیاز و هدف ما نبود…» (خبرگزاری فارس 26/1/ ۱۳۸۷)

  1. // محسن رضایی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، طی نامه‌ ای به آیت‌ الله هاشمی رفسنجانی، فرمانده دفاع مقدس، نیازهای جبهه و جنگ را بدینگونه فهرست می‌کند و موفقیت در جنگ را با تهیه امکانات زیر می‌ داند:

«تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاح‌های لیزری و اتمی که از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم…» (لینک)

  1. //  ۱۲ خرداد ۱۳۶۷، 48 روز به پذیرش قطعنامه 598 مانده است، جبهه و جنگ مواجه است با چنین وضعیت شکننده‌ ای، روند کار به ‌گونه‌ ای است که گویی مسوولان عالی نظام به این نتیجه رسیده‌‌اند تدبیری بیندیشند و از این وضیعت شکننده که دشمن و حامیان غربی و عربی‌اش علیه ما به وجود آورده ‌اند، رهایی یابند. اینجاست که نظام به تصمیمی جدید می‌رسد و آن اینکه:

حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی)، رییس جمهور و رییس شورای عالی دفاع در نامه‌ای به حضرت امام خمینی (قدس سره) پیشنهاد می‌کند: «کلیه امور مربوط به نیروهای مسلح به شخص واحدی تفویض و محوّل گردد.» و در ادامه اظهار می‌دارند: «به نظر اینجانب، تنها فرد مناسب برای تصدی این مسوولیت مهم، جناب آقای هاشمی رفسنجانی است.» و حضرت امام (قدس سرّه) به دنبال این پیشنهاد، آیت الله هاشمی رفسنجانی را که از سال 1362 فرمانده جنگ بود، به عنوان «جانشین فرماندهی کل قوا» معرفی می‌کنند.

  1. // به دنبال انتصاب آیت الله هاشمی رفسنجانی به جانشینی فرماندهی کل قوا، آیت الله مشکینی، در اجلاسیه خبرگان، به ایشان تبریک می‌گوید و آرزو می‌کند که جنگ به دست ایشان و به نفع اسلام پایان یابد.

چند روز بعد از انتصاب آقای هاشمی به جانشینی فرماندهی کل قوا، ایشان در آغاز اجلاسیه خبرگان سخنانی ایراد می‌کند و به جهت مأموریت جدید از سوی حضرت امام، با نمایندگان خبرگان خداحافظی کرده و اظهار می‌دارد که برای اجرای فرامین امام در مأموریت جدید، ناگزیر از ترک جلسه هستم.

به دنبال آن، آیت الله مشکینی، رییس مجلس خبرگان، در نطق آغازین اجلاس، ضمن تبریک به آقای هاشمی رفسنجانی برای جانشینی فرماندهی کل قوا از سوی حضرت امام، اظهار امیدواری می‌کند که آقای هاشمی، در مسوولیت جدید، بتواند «جنگ را به نفع اسلام و مردم پایان دهد.»

  1. // تدبیر آیت الله هاشمی برای قانع کردن رزمندگان، خانواده شهدا و مردمی که پیوسته شعار داده اند؛ «جنگ، جنگ تا پیروزی»

در مورد پذیرش قطعنامه 598 یکی از نگرانی‌های امام این بود که بالاخره می‌خواهیم به خانواده شهدا، جانبازان و مردم چه بگوییم؟! آقای هاشمی رفسنجانی در پاسخ امام می‌گوید: … اگر شما به عنوان فرمانده کل قوا، نگران به عهده گرفتن مسوولیت این کار هستید، من به عنوان جانشین شما و فرمانده جنگ و کسی که حق تصمیم‌گیری دارد، این کار را انجام می‌دهم و آن را اعلام می‌کنم. بعد هم شما می‌گویید فلانی خطا کرده و مرا محاکمه می‌کنید. بنابراین، اگر تقصیری باشد، مردم آن را به گردن یک نفر می‌اندازند. مردم هم قانع می‌شوند، چون ما یک کار قانونی انجام دادیم و شما هم آن را پذیرفتید! (مرکز اسناد آیت الله هاشمی رفسنجانی)

  1. // امام خمینی(قدّس سره) با استناد به نظرات کارشناسی فرماندهان، که خبرگان جنگ هستند، و اعتراف صریح ایشان بر اینکه: به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به اینکه مسوولان دلسوز نظامی و سیاسی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند، در تاریخ 25 تیر 67 نامه محرمانه‌ ای خطاب به مسوولان کشور نوشتند که در بخشی از آن آمده است:

 

«… حال که مسوولان نظامی ما؛ اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ هستند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به اینکه مسوولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاح‌هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم…!» 

(25 تیر 67، لینک)

  1. // امام راحل (قدس سره) در پیامش به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه، پذیرش قطعنامه‌۵۹۸ را اعلام می‌کند و بدین‌وسیله پایان جنگ از سوی جمهوری اسلامی ایران خبری و رسانه‌ای می‌ شود:

«… بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌‌کنم…

و سپس به مردم توصیه و تأکید می‌کنند:

«…گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسوولان آن نیستم. مسوولین مورد اعتماد من هستند. آنها را از این تصمیمی که گرفته‌‌اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است…»

(صحیفه امام، ج 21، صص96 – 94)

  1. // تصویب و اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران به خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، توسط آیت الله خامنه ای:

«در تابستان ۱۳۶۷ و در آخرین سال ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای، و با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، جنگ عراق با ایران به پایان رسید. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در جلسه‌ای به ریاست آیت‌الله خامنه‌ای و با حضور مسؤولان عالی‌رتبه نظام در ۲۶ تیر ۱۳۶۷ به تصویب رسید و امام خمینی نیز بر آن صحه گذاشت…»

به دنبال این تصمیم آیت‌ الله خامنه‌ای به عنوان رئیس‌جمهور در نامه‌ای در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۷ به خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، پذیرش قطعنامه‌ی ۵۹۸ سازمان ملل از سوی ایران را اعلام کرد.

  1. // مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلی، اظهار می‌دارند: «پذیرش قطعنامه‌ی 598 ، توطئه دشمن را به خودش برگرداند»:

«… قبول قطعنامه‌ی 598 از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیم‌ الشّأن فقید آن، توطئه‌ی وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح‌طلبی، به هر جنایتی دست می‌زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهای اساسی خود در سطح بین‌المللی نزدیکتر گردد…» (۳۰/۰۶/۱۳۶۸)

  1. // مقام معظم رهبری، در تاریخ ۳۰ /۹/ ۱۳۷۰ در دیدار دست اندرکاران و اعضای ستاد پیگیری قطعنامه 598، از تلاش ایشان که به متجاوز شناخته شدن رسمی رژیم عراق در جنگ تحمیلی منتهی شد، تقدیر نموده و آنان را فداکاران جبهه سیاسی و مبهوت کنندگان دشمن شمردند و و به آنان تبریک گفتند!

«کسانی که در جبهه سیاسی مسوول دفاع از انقلاب و نظام اسلامی بودند فضای سرد سیاسی و توطئه‌های گوناگون دشمنان اسلام در عرصه ی بین المللی را بیش از دیگران احساس کردند. آنان با فداکاریهای خود در کنار ارتش، سپاه، بسیج و آحاد ملت ما دشمن را مبهوت کردند و من این پیروزی بزرگ سیاسی و بین المللی را به دست اندرکاران پیگیری قطعنامه 598 که تلاش قابل تحسینی را به انجام رساندند، تبریک می‌‌گویم. (لینک)

  1. // اعطای نشان درجه‌ی یک فتح از سوی مقام معظم رهبری به آیت الله هاشمی رفسنجانی:

در اولین روز شهریورماه سال 1369 همزمان با آغاز هفته دولت، مقام معظم رهبری، ضمن تمجید و تقدیر از حضور فداکارانه و مدبرانه‌ی آقای هاشمی رفسنجانی در صحنه‌‌های مختلف جنگ تحمیلی، به عنوان قدردانی، نشان درجه‌ی یک فتح را به وی اعطا فرمودند. (لینک)

  1. // به فرموده‌ی حضرت آیت الله خامنه‌ ای، خداوند متعال «جام زهرآلود قبول قطعنامه» را به «کاسه‌ی شهد شیرین پیروزی» بدل کرد!

خدای متعال، همه‌ی کارها را با حساب انجام می‌دهد. یک روز بنده‌ی صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ‌چیز را برای خودش نمی‌خواست و همه‌ی کارها را برای خدا می‌کرد و همه چیز را برای او می‌خواست، در قضیه‌ی قطعنامه گفت: کاسه‌ی زهر را نوشیدم. این تلخی را او تحمل کرد؛ ولی خدای متعال به آن بنده‌ی صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه‌ی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکاری، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمه‌ی فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده‌ی اوست.

(سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از آزادگان و اقشار مختلف مردم، ۱۱/۰۷/۱۳۶۹)

* * *

  1. // جالب است بدانیم که آغاز و پایان پرونده «قطعنامه 598» در 48 روز رخ داد؛ از ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ تا ۲9 تیر ۱۳۶۷

 با مرور مطالبی که گذشت، می‌توان فهمید تمام ماجرای پذیرش قطعنامه 598 در کمتر از دو ماه اتفاق افتاده است، به نظر می‌رسد سران نظام همگی به این نتیجه رسیده بودند که استکبار جهانی و جبهه کفر، با تمام نیرو و توان، در مقابل نظام الهی جمهوری اسلامی ایستاده و در صدد بودند با استفاده از برخی فرصت‌ها و کاستی ها، مانع از پیروزی رزمندگان اسلام بر متجاوزان بعثی شوند و حتی مصمم بودند به هر قیمت که شده، انقلاب را با شکست قطعی مواجه سازند پس به این نتیجه رسیدند که تنها راه منطقی و چاره اساسی در چنین وضعیتی، همان پذیرش قطعنامه بود و بس!

  1. // خوانش مخالفان هاشمی و قطعنامه 598 ، از تاریخ جنگ و قطعنامه، کاملا مغرضانه، تحریف آمیز و ناعادلانه است!

در نگاه آنان، باید به گونه‌‌ای از تاریخ جنگ گفت و تصویر منتشر کرد که گویی در سالهای جنگ، هاشمی اصلا در جنگ حضور نداشته و جنگ را از سال 1362 تا پایان آن از سوی امام فرماندهی نکرده است!

– اگر هم به‌ناچار باید از هاشمی در جنگ اسمی برده شود، باید فورا و به سرعت از سالهای 62 تا 67 رد شد و به ماههای پایانی جنگ در سال 67 رسید و به جام زهر و پذیرش قطعنامه 598 اشاره و هاشمی را ساقی جام زهر و علت تحمیل! پذیرش قطعنامه بر امام دانست و او را متهم کرد. اتهامی که امام وی و همه فرماندهان و مسوولان دخیل در جنگ را از آن مبرّا می‌دانست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا