«میرحسین در کابینه گفت امام درباره سیدمهدی هاشمی پیش داوری نکردند»
در بخشی از خاطرات محمدی ریشهری آمده است: میرحسین موسوی در یکی از جلسههای هیئت دولت [در دهه ۶۰] اعلام کردند که آنچه امام در نامه مورخ پنجم فرمودهاند به معنای داوری قبل از اعلام نظر قاضی نیست و امام نظر خاصی در این ماجرا [مهدی هاشمی] ندارند.
سایت نامه نیوز نوشت: «نامه نیوز» بنا دارد تا از امروز خاطرات شخصیتهای برجسته سیاسی را در بخشهای مختلف و به صورت روزانه منتشر کند تا مخاطبان بیش از گذشته با ابعاد مختلف تاریخ معاصر آشنا شوند. شروع این پرونده را با خاطرات سیاسی سالهای 65 و 66 محمدمهدی ریشهری آغاز میکنیم که امید است مورد توجه قرار بگیرد.
«پس از چندی، پیغامی از جانب امام دریافت کردم. ایشان فرموده بودند:
“تکلیف شماست که به طور جدی این جریان را پیگیری کنید. پاسخ کتبی شما را هم خواهم داد.”
کار بر روی پرونده تازه تشکیل شده مهدی هاشمی متوقف بود. چند روز دیگر هم گذشت ولی پاسخ کتبی امام به دست من نرسید. با دفتر ایشان تماس گرفته شد و اوایل آبان ماه به خدمت ایشان رسیدم. شاید مهمترین نکتهای که در این ملاقات مطرح شد -و من بر جلب توجه حضرت امام نسبت به آن اصرار داشتم- موقعیت اجتماعی آقای منتظری بود. از نظر من قطعی بود که پیگیری پرونده مهدیهاشمی به وارد شدن لطمهای جدی بر موقعیت آقای منتظری خواهد انجامید. اگر حفظ موقعیت ایشان به عنوان قائم مقام رهبری ضروری است، آیا نباید این ماجرا هر چه زودتر رها شود؟ امام در پاسخ فرمودند:
“این تکلیف شرعی توست که باید انجام دهی، به هر جا که میخواهد برد. مسأله، مسألهی اسلام است!”
عرض کردم: برخی (از کسی اسم نبردم) مرا به مدارا و ملاحظه آینده نصیحت می کنند.
امام در پاسخ فرمودند:
“آن ترسی ندارد، این ترس دارد؛ فردا باید از این ترسید.” (مقصودشان مهدی هاشمی و جریان منحرف او بود.)
در ضمن بیان مشکلات ادامه کار، موضوع قتلهای قبل از انقلاب و نظر آقای … را مبنی بر عدم پیگیری موارد قبل از انقلاب عنوان نموده و گفتم: امکان ادامه کار، تا زمانی که پاسخ کتبی به پرسشهای عرضه شده دریافت نشود، وجود ندارد.
امام فرمودند: “پاسخ کتبی هم می دهم.”
پرسیدم: آیا میتوانم پاسخ شما را به دیگران نیز ارائه نمایم یا فقط میتوانم آن را به عنوان يک سند نزد خود نگاه دارم؟
امام فرمودند: “انتشار آن مانعی ندارد.”
در ادامه جلسه، موضعگیری علنی آقای منتظری و تأثیر سوء تبلیغات دشمن را که بهواسطه عدم اطلاع مردم از مواضع امام تشدید شده بود به اطلاع ایشان رساندم. به ایشان گفتم: مردم از نظر شما بی اطلاعاند. اگر جنابعالی نظر خود را عنوان کنید موضوع برای اکثر مردم روشن خواهد شد.
حضرت امام فرمودند: “بنا دارم نظر خود را اعلام کنم.”
در این ملاقات بود که حضرت امام به نامهای که از طرف آقای منتظری و درباره وزارت اطلاعات نوشته شده بود، اشاره کردند. این موضوع را در جای خود مطرح خواهم کرد. پس از این ملاقات و با توجه به محدودیتها و موانع موجود، نامهای نوشته و به محضر حضرت امام ارسال کردم. متن نامه مذکور چنین است:
“بسمه تعالی
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی
سلام علیکم
چنانچه مستحضرید، سید مهدی هاشمی و تعدادی از مرتبطین با او به حکم قوه قضائیه و با اطلاع و نظر حضرتعالی دستگیر و اکنون جهت تحقیق و بازجویی در اختیار وزارت اطلاعات میباشند. بخشی از اتهامات آنها عبارت است از ا۔ قتل پیش از پیروزی انقلاب ۲- قتل و آدم ربایی پس از پیروزی انقلاب ٣- همکاری با ساواک ( این اتهام مربوط به خود مهدی هاشمی میشود).
4- نگهداری اسلحه و مواد منفجره بطور غیر قانونی 5- نگهداری اسناد محرمانه دولتی 6- جعل اسناد دولتی 7- فعالیت های مخفی غیرقانونی باتوجه به جوسازیهایی که تعدادی از باقیماندگان این گروه در جهت تخريب أذهان و ایجاد اختلاف مینمایند، خواهشمند است در رابطه با رسیدگی جدی به کلیه اتهامات این گروه توسط وزارت اطلاعات نظر مبارک خود را اعلام فرمایید
محمدی ری شهری به وزیر اطلاعات
چهارم آبان ۱۳۶۵”
پاسخ حضرت ایشان، که بر بسیاری از گدازه های ابهام باران آرامش بارید.
در تاریخ پنجم آبانماه ۱۳۶۵ و به شرح زير صادر شد:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقای ری شهری وزیر اطلاعات
با توجه به مسائلی که تا کنون کشف و به مورد سوءظن شده است و با توجه به جوسازیها و اعلامیههایی که با اسامی مختلف توسط افراد ضد انقلاب و منحرف و وابسته مهدی هاشمی پخش گردیده است که نه تنها سوءظن را بیشتر میکند که خود دلیل مستقلی است بر خط انحراف از انقلاب و اسلام، جنابعالی موظف هستید به جميع جوانبه این امر با کمال دقت و انصاف رسیدگی نمایید و تمام افراد سهمی را که از سران این گروه محسوب میشوند و نیز افراد دیگری را که در انتشار مسائل کذب و قضایای دیگر دست داشتهاند تعقیب نمائید. و بدیهی است که این امر چون مربوط به اسلام و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصرا در اختیار وزارت اطلاعات کشور میباشد. باید تاکید کنم که همه در پیشگاه قضاوت اسلام مساوی بوده و نیز به همان اندازه که اغماض از مجرمین گناه بزرگی است، تعرض نسبت به بیگناهان، از گناهان نابخشودنی است. خدای تعالی را حاضر و ناظر بدانید که این امر عبادتی است که دامان ہندگانی را از اتهامات پاک و توطئه منحرفان را خنثی می کند. والسلام!
روح الله الموسوی الخمينی
پنجم آبانماه ۱۳۶۵”
آقای متنظری پس از انتشار این نامه، در دیداری با حضرت امام عنوان مینماید که شما قبل از اینکه قاضی اظهارنظر نماید آنها را محکوم کردهاید و لذا پس از قضاوت شما، قاضی نمیتواند نظر دیگری بدهد و اگر نظرش تبرئه آنها باشد، با این جوی که به وجود آمده، نمیتواند اظهارنظر کند. امام در پاسخ می فرمایند: “من قضاوت نکردهام.”
ظاهرا در آن جلسه آقای منتظری از امام میخواهند که این نظر اعلام شود که مقرر میگردد آقای موسوی نخست وزیر، این مطلب را در هیئت دولت اعلام نمایند. ایشان در یکی از جلسههای هیئت دولت اعلام کردند که آنچه امام در نامه مورخ پنجم فرمودهاند به معنای داوری قبل از اعلام نظر قاضی نیست و امام نظر خاصی در این ماجرا ندارند.
ترجیع بند شکایت
چنان که پیش از این اشاره کردم، در ملاقات با حضرت امام مطلع شدم که ایشان نامهای از آقای منتظری دریافت کردهاند. يک نسخه از این نامه یکسویه و تند بهدنبال خواهش از حضرت امام، در اختیار من قرار گرفت. متن نامه ایشان چنین است:
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
پس از سلام،
1-آنچه حضرتعالی درصدد آن بودید با حرکتی که توسط مسئولین اطلاعات انجام شده و میشود تفاوت بسیاری دارد. رسیدگی به اتهامات آقای سید مهدی هاشمی که نظر حضرتعالی بود چه ربطی با حمله به مؤسسه انتشاراتی نهضت جهانی اسلام و غارت اثاث و اموال شخصی آن و حمله به خانههای زیادی در تهران و قم و اصفهان و دستگیری افراد معلول و مجروح جنگ تحمیلی و هتک خانوادهها و بازداشت نماینده مجلس شورا و حمله به کتابخانه سیاسی که زیر نظر این جانب اداره میشود و بارها مورد حملات تبلیغی رادیوی منافقین واقع شده و دستگیری آقای محمودی یکی از متصدیان، با وضع بدی که تصادفا مرگ مادرش را بدنبال داشت، میتواند داشته باشد؟ و از طرف دیگر ایجاد وحشت در محیط قم و مدارسی که زیر نظر اینجانب اداره میشود و پخش شایعههای بیاساس و القاء كلمات تفرقهآمیز و مطرح کردن وجود تضاد بین حضرتعالی و اینجانب بين طلاب که گویا در این میان عناصری وجود دارند که بدنبال مسائلی دیگر غیر از آنچه حضرتعالی درصدد آن بودید، میباشند؟ و بهنظر میرسد توطئهای عظیم در شرف تکوین است که هدف آن از طرفی القاء تضاد و تقابل بین حضرتعالی و اینجانب العیاذ بالله و از طرف دیگر هتک بیت من و آنچه به من منتسب است میباشد و در برخوردها همه این امور را به فرمان حضرتعالی نسبت میدهند.
2- در اطلاعات به بعضی از افراد احضار شده که آزاد شدهاند گفته شده ما میخواهیم بیت فلانی را تطهیر کنیم و فلانی چه حقی دارد در زمان حضرت امام در کارهای کشور دخالت و اظهارنظر نماید. من خود آقای ریشهری را به چیزی مهم نمیکنم ولی میترسم در اطلاعات خطی باشد که بخواهند بنام حضرتعالی کارهایی را انجام دهند که عاقبت آن جز ضربهزدن به انقلاب و حضرتعالی و تصفیه حساب این جانب نباشد. حضرتعالی فرمودید که بخاطر حفظ من دستور اقدام دادهاید ولی جو ایجاد شده این است که جمعیتی خطرناک و جاسوس و آدم کش و تروریست و از جمله آنان رئیس دفتر و داماد و فرزند من که نمونه عملشان حادثه ناگوار حجاج امسال است، دور فلانی جمع شدهاند، و حوزه علمیه قم در دریای شایعات عجیب و غریب شناور است و دشمن هم در پشت صحنه مشغول فعالیت است و رادیوهای بیگانه هم شایعات بیاساس به ضرر همه پخش میکنند، و اینها همه نتیجه بدعمل کردن مسئولین است. البته من شخص در برابر ارزشهای اسلامی و انقلاب ارزشی ندارم و مانعی ندارد فدا شوم، ولی جو موجود به اصل انقلاب و روحانیت ضربه میزند.
3- من وقتی که دیدم از طرف اطلاعات یک حرکت تند کاملا متضاد با نظر حضرتعالی شروع شده و دست به دستگیریهای بیرویه و بیاساس زدهاند و خانوادههای آنان متوقعانه بهطرف من متوجه شدهاند، چند روزی ناچار به ترک ملاقات شدم تا از فشار در امان باشم و در آخرین روز درس نیز صحبتهایی مبنی بر دامن زدن به اختلافات و شرح آثار شوم آن برای اسلام و انقلاب و جبههها کردم، ولی با موجی که با پخش خبر مسائل اخیر توسط رادیوهای بیگانه و انتشار اعلامیههای گوناگون که با عناصر ضدانقلاب و یا لااقل نپخته و تند در آنها دست دارند، در کشور و بهخصوص در قم بهوجود آمده و عاقبت کار معلوم نیست به کجا میانجامد و از قرار با اظهارات آقای طاهری در اصفهان آتشی روشن شده که خطرناک است، عدهای به نماز جمعه فحش میدهند، عدهای خون شمس آبادی را مطرح میکنند، عدهای از جبههها برگشته و دلسرد شدهاند، و بالاخره فتنهای در گسترش است که بهنظر میرسد جز با تصمیم و دستور حضرتعالی رفع نمیشود، و عمل به دستور حضرتعالی که بهمنظور خدمت به اینجانب بوده، هرگز نیازی به این روش تند و خام نداشت.
والسلام عليكم و الامر امرکم / حسینعلی منتظری”
این نامه مرا به شدت متأثر کرد. اعلامیههای منتشره بر ضد وزارت اطلاعات هرگز چنین تأثری را نه در من و نه در هيچ يک از کارکنان این وزارتخانه موجب نشده بود. گفتارهای رادیوهای بیگانه و نظرات گروهکهای ضد انقلاب، به این علت که آنها انقلاب را از بنیان قبول ندارند و بنا را بر حذف و نابودی جمهوری اسلامی به هر شکل و با هر وسیله گذاشتهاند، هیح تحسر وتألمی را به دنبال نداشته است. اما نویسنده این نامه کسی است که قرار بود سرنوشت انقلاب اسلامی و آبروی امام و سکان کشتی أمت به دست او سپرده شود، او تهمت و دروغ را حرام میداند! هتك حیثيت افراد را جایز نمیداند!… اما چرا به قول و ادعای کسانی که در این جریان با متهماند یا هوادار متهم، اعتماد کرده و بدون تحقیق و وارسی منصفانه، تشکیلاتی را آماج دروغ و تهمت میسازد که خود وی مسئول این تشکیلات (یعنی وزارت اطلاعات) را، که مورد تأیید حضرت امام و مسئولان بوده، متهم به چیزی نمیکند؟»
انتهای پیام
آقای ری شهری، یعنی دروغ بوده ؟ حصر ایشون (منتظری) چطور؟ حصر آقای شریعتمداری چطور؟ قتلهای زنجیره ای چطور؟ سعید امامی چطور؟ اعترافهای تلویزیونی چطور ؟ رادیو اکتیو غیر مجاز در جسم آقای هاشمی رفسنجانی، مذکور در سخن فرزندانشان، چطور؟ عدم اجازه کالبد شکافی ایشان چطور؟ توجیه نشدن برخی فرزندان اقای طالقانی از علت مرگ ایشان چطور ؟ حصر بدون محاکمه (لازم طبق قانون اساسی) آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد چطور ؟ برخورد خودسر نامیده شدگان با آقای دستغیب (از اعضای خبرگان) در سال 88 و رد صلاحیت او و آقای امجد در دور بعدی خبرگان چطور؟ کناره گیری آقایان جوادی آملی و امینی از امامت جمعه قم در سال 88 چطور ؟ نامه آقا صادق لاریجانی چطور؟ بیانات آقای یزدی چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا شما که زنده اید توضیح دهید. ایشان (آقای منتظری) که مرحوم شده اند.