گلایهی رشیدپور از حمله به مجریان
رضا رشیدپور، مجری شناخته شدهی تلویزیونی نسبت به یادداشتی در یکی از رسانهها که در آن مجریانی بی سواد خوانده شدهاند گلایه کرد و دربارهی ماجرای آزاده نامداری و فرزاد حسنی توضیحی داد.
به گزارش انصاف نیوز، متن گلایهی رشیدپور و پاسخ به آن در پی میآید:
مدیر مسوول گرامی سایت انتخاب
سلام. سال نو را تبریک عرض می کنم. من از مخاطبان و طرفداران قدیمی سایت شما بودم و همواره پی گیر مطالب و اخبار متفاوت شما. تا آنجا که فیلترینگ اخیر سایت باعث ناراحتی و تاسف من شد و حتی چند کلمهای با یکی از مشاوران ارشد ریاست محترم جمهور در این باره حرف زدم. بگذریم…
تحلیل امروز گروه فرهنگی شما دربارهی توهم مجریان تلویزیون من را شگفت زده کرد. آیا شایسته است که یک جمع رسانهای فرهیخته با سابقهی طولانی با نویسندگان آزاداندیش و مومن، اینگونه بی رحمانه و با ادبیات ناشایست و گزنده دیگر همکارانشان را بنوازند و تحقیر کنند؟ شما که مدعی اعتدال و انصاف هستید آیا روا می دانید که یک مجری تلویزیون را که به خاطر پافشاری بر عقاید و دوری از مجیزگویی از حرفهی اصلیاش به ناحق دورمانده، متوهم خطاب بفرمایید؟ آیا شما معیار سنجشی برای میزان سواد دیگران دارید که ما از آن بی خبریم؟ متاسف و شرمسارم که معروض بدارم یقینا سه مدرک کارشناسی و یک کارشناسی ارشد را با هر متری که بسنجید، بی سواد محسوب نمیشود. خجالت میکشم که در اثبات سواد خودم مجبور به صراحت شدم.
حالا به فرض مثال که من و امثال من بی سواد هستیم. آیا نادان و متوهم پنداشتن صدها هزار نفر از هموطنهایمان که خالصانه و متواضعانه صفحات اجتماعی همان بی سوادان را پی گیری میکنند و در شادی و غم با ایشان شریکند انصاف است؟ طبق کدام دستور دینی خود را محق دانستهاید که از موضع عاقل کامل مدیران تلویزیون را به سختگیری بیشتر و عتاب تندتر نسبت به ما دعوت بفرمایید؟ جناب مدیر مسوول آیا میدانید که شش سال خانه نشینی به دلیل همنفس شدن با مردم چه طعمی دارد؟ آیا لازم بود که صدا و تصویر ما را از بی.بی.سی و شرکا بشنوید تا به جای تهمت بیسواد و جوگرفتگی، منبع اخبارتان محسوب شویم؟! آیا نتیجهی آرمانهای خوش رنگ و لعاب که در گروه سیاسیتان به دنبالش هستید همین است؟! سخت گیری و فشار و عتاب؟! برادر عزیزم مردم را مایوس نکنید. بگذارید دلمان خوش باشد که در ازدحام رسانههای پوچ و تلخ هنوز آدمهایی از جنس شرافت و همدلی باقی ماندهاند که پناه مردم باشند. البته اگر مردم را بیسواد و متوهم ندانید.
برسیم به موضوع فرزاد و آزاده. من هم با شما موافقم که بهتر بود این موضوع رسانهای نشود. اما به هر دلیلی آب از سر گذشته است. حالا تحقیر مردم و تمسخر این دو نفر با کدام راهبرد رسانهای و کدام اصل جامعه شناسی یا کدام دستور دینی تطابق دارد؟!
برادر عزیز، در همه جای دنیا چهرههای مشهور مورد توجه مردم هستند و هزاران ساعت برنامهی تلویزیونی در بارهی زندگی آنها ساخته میشود و میلیونها نفر هم آن را تماشا میکنند و صدالبته که مثقالی به دانششان افزوده نمیشود و فقط سرگرم میشوند و هزار البته هم هیچکسی دیگری را به بیسوادی و بیکلاسی و توهم محکوم نمیکند!
چند خط پیام من را از یک گروه دوستانه در تلگرام برداشتهاید و چنان تحلیلی نوشتهاید که کاملا نقض غرض است. شما در تمام مقاله به زمین و زمان دستور میدهید که آهای اینها را جدی نگیرید، اینها بیسوادند، اینها متوهم هستند و… آن وقت چند کلمه نوشتهی من در یک گروه خصوصی در میان هزاران گروه مشابه در یک نرمافزار اجتماعی در میان دهها نرم افزار مشابه آنقدر برایتان اهمیت داشته که یک مقالهی مفصل در موردش نوشته اید! دم خروس را باور کنیم یا …
تاکید شما بر کلید واژهی «فاجعه» برایم سوال برانگیز است. بله من عرض کردم که اگر کسی جلوی این ماجرا نایستد به فاجعه ختم میشود. به نظر شما ریختن آبروی مومن فاجعه نیست؟ خط خطی کردن تصورات مردم از یک بانوی محجبه و هنرمند ایرانی فاجعه نیست؟ لازم است تلقی شریفتان را از فاجعهی فرهنگی تبیین بفرمایید تا ما دچار دوگانگی و اشتباه نشویم.
برادر عزیز، ای کاش به جای توهین و تحقیر، کمی به آرامش فضا کمک میکردید تا به جای افزایش بی رحمانهی فشار عصبی بر روی دو جوان هنرمند که زمانی نه چندان دور تمام توانشان را در جذب مخاطب برای رسانهی ملی صرف کردهاند، به یاریشان میآمدید و به جای تحریک مدیران به برخورد تندتر، مانند یک برادر کنارشان میایستادید و دیگران را به مدارا و عدم قضاوت عجولانه دعوت میفرمودید.
سخن به درازا کشید. شرمنده ام. مخلص کلام آن است که ما اهالی رسانه به اندازهی کافی از جانب معلوم و نامعلوم تحت فشار و آزار هستیم. ای کاش به جای آنکه به صورت زرد و چشمان خسته هم اسید بپاشیم، کمی همدلی و اتحاد پیشه میکردیم.
با تمام بی انصافی و تندی که به خرج دادهاید، تاریکی قلم یک نفر را به تمام همکاران مجموعهی شما تعمیم نمیدهم و برای شما دوستان فرهیخته و منصف آرزوی بهترین بهار را دارم. همچنان ارادتمند و طرفدار شما باقی خواهم ماند.
رضا رشیدپور… چهارم فروردین
—
برادر گرانقدر، جناب رشیدپور عزیز
ضمن تبریک نوروز و تسلیت ایام شهادت حضرت زهرا (س)
نقد دوستانه و مشفقانه جنابعالی را خواندم ، فلذا ذکر نکاتی چند را ضروری می دانم:
اولاً من خود تازه مطلب را دیدم و بخشی از ان را که در میانه نظراتتان ، کنایه ای نامهربانانه نشر یافته بود را پس از مشاهده حذف کردم و از این بابت، از طرف خود و همکارانم، پوزش می طلبم. اینجانب از دوستداران جنابعالی و علاقمند به اجرا و همینطور منش سیاسی تان هستم که سوگمندانه منجر به عزلت نشینی اجباری تان شد. بابت پیگیری تان در ایام فیلتر نیز، صمیمانه سپاسگزاری می کنم که از عزیزی چون شما با چنان خصائل و خصائص، جز این انتظار نیست.
اشاره درستی کردید که لحن مطلب مذکور، تند و گزنده با ادبیاتی شلاقی بود. موافقم که نباید تیغ برنده ی نقدهای بیرحمانه، نثار همکاران رسانه ایی شود که ازهزار جهت مورد طعن و لعن جریانهای مختلف هستند. حرف حق و دقیقی است که می فرمایید ادبیات تحقیر آمیز زیبنده نیست، باید در کنارشان می ایستادیم تا این مشکل مرتفع شود…»
این توضیح اما ضروریست که مطلب مذکور، موکدا اشاره به “برخی” مجریان دارد که اشارات مختصری نیز به انان شده و حتما جنابعالی نیز در مصادیق تلویحی ارائه شده ، با نویسنده همساز و هم رایید. براساس پیگیری اینجانب، منظور نویسنده بلاشک جنابعالی نبوده و نیست. نمی دانم بر چه اساسی ، مخاطب همه ان مطلب را خود دانستید، حال انکه مطالعه همان متن نشان می دهد که پس و پیش پاراگراف “واکنش حضرتعالی” ، حواشی یک ازدواج و طلاق است که هیچ اشاره ای به اظهارات شما نمیکند و تنها به همان مبحث پیشین با قید جمله ” مجریان پرمدعای تلویزیون” می پردازد. در واقع، اگر منظور نویسنده خدایی ناکرده همه ی مجریان بود، کلمه “پرمدعا” را حذف می کرد تا کلیت قشر را متهم کند. اما او چنین نکرد، چرا که چنین بنایی نداشت و منطورش از اساس دسته ای از مجریانی بوده اند که به زعم وی، پرمدعا هستد. این اصطلاح، سالیانیست در انتقاد از برخی مجریان در جامعه شنیده می شود.
در بخش دیگری از نقد جنابعالی، به استفاده از مطالب شخصی تان در گروه وایبر اشاره کردید که همگارانم از این مسئله نیز بی اطلاع بودند و میگویند واکنش حضرتعالی پیش از “انتخاب” در برخی رسانه های دیگر منتشر شده که علی القاعده بنقل از انان نقل قول شده، با این حال، این مسئله نیز نمی تواند توجیه مناسبی باشد و باز هم حق را به جنابعالی داده و اگر خبر مذکور، تکدر خاطر شما را موجب شده، پوزش می طلبم.
در مورد بخش هایی از این متن دلسوزانه که از سر درد و اخلاص نگاشته شده بود، به مطالب متعدد دیگری اشاره کردید که با وجودیکه بر ان نقد جدی دارم، اما معتقدم نه در این مقال و مجال، پاسخ مفصل اینجانب به بخش هایی از مطلب چنابعالی، می گنجد و نه شرایط متاثر از برخی حوادث، اقتضا می کند پاسخ هایی داده شود که خدایی ناکرده، بر سوتفاهمات دامن زده شود.
یا حق
مصطفی فقیهی
مدیرمسول انتخاب
—
برادر ارجمند، جناب فقیهی
ضمن عرض ارادت مجدد و تسلیت متقابل به جهت ایام عزای بانوی آینه ها و نیز سوگ دلخراش دو همکار بهاری مان، لازم است از حسن نیت و پاسخ صادقانه حضرتعالی قدردانی کنم.
امیدوارم همدلی و مهربانی به عنوان اسوه حسنه – که صد البته حضرتعالی مانوس و مشهور به آن هستید – سر مشق تمام اهالی رسانه در این روزگار پر فراز و فرود باشد.
اگر از منش و کردار شما چیزی جز شرافت و منطق سراغ داشتم، هرگز دست به قلم نمی بردم و گلایه نمی کردم.
همین که برادرانه حرف دلم را شنیده و متواضعانه پاسخ فرمودید برای من دنیایی ارزش دارد.
امیدوارم سالی پر از سربلندی و شادمانی در انتظارتان باشد.
ارادتمند… رضا رشیدپور
انتهای پیام