نقد همه چیزدانها به متخصصان [+فایل صوتی یوسف اباذری]
امیر هاشمی مقدم در یادداشتی با عنوان «نقد همه چیزدانها به متخصصان» در کانال تلگرامی خود در نقد سخنان دکتر یوسف اباذری نوشت:
به تازگی یک فایل صوتی دیگر (گویا قدیمی) از دکتر یوسف اباذری منتشر شده [در زیر بشنوید]، محسن نامجو را به «هتاکی، پردهدری و به کار بردن کلمات زشت» متهم میکند.
شگفت اینکه چنین سخنانی از زیان کسی بیرون آمده که خودش در میان غیر علوم اجتماعیها، به خاطر کاربرد همین ادبیات تند و عموما توهینآمیزش شناخته شده (نخستین بار، در پی مرگ مرتضی پاشایی)؛ ادبیاتی که در همه سخنرانیهای وی به کار میرود. از جمله در همین سخنرانیاش هم رضا براهنی را «دلقک» میداند.
نکته دیگر اینکه اباذری، نامجو را متهم میکند که «نه صدایی دارد، نه سازی بلد است، نه دو تا نُت بلد است […] اگر از او بخواهی یک آواز ساده بخوان، دو دانگ بخوان، بلد نیست بخواند». پس نتیجه میگیرد که نامجو شایستگی نقد موسیقی ایرانی را ندارد. اما برخلاف ادعای دکتر اباذری، نامجو تسلط خیلی خوبی بر موسیقی سنتی و موسیقی مقامی برخی نواحی ایران، همچون خراسان یا ترکمنصحرا دارد. بیگمان دکتر اباذری درباره موسیقی سنتی (اگر چیزی بداند)، بیشتر از حسین علیزاده نمیداند. علیزاده سالها پیش پاسخ امثال اباذری را داده است. او در یکی از کنسرتهایش، بهطور ناگهانی از نامجو که در میان تماشاگران نشسته بود میخواهد که روی صحنه رفته و همراه با ساز علیزاده، بخواند. بقیه داستان را از زبان خود علیزاده (در گفتگویش با حمیدرضا منبتی، ماهنامه «تجربه»، ش. 1، 1390) بخوانیم:
«در پایان برنامه [کنسرت امریکا با پژمان حدادی] از نامجو خواستم که روی صحنه بیاید تا قطعهای را با هم اجرا کنیم. دوستان تعریف میکردند که وقتی از او دعوت کردم، آنقدر احساساتی شد که شروع کرد به گریه کردن، بهطوری که هق هق میزد. اما هر کاری کردیم نامجو روی سن نیامد و حاضر نشد که کنار من و پژمان حدادی روی سن بنشیند. این هم از لطف و ادبش بود. رفتار نامجو از خیلیها که ادعای اصالت میکنند، اصیلتر بود و من بهطور شخصی دوستش دارم. راجع به کار هم اصلا نظر من مهم نیست و کارش ربطی به ارزشگذاری من ندارد. نهایتا [چون نیامد بالا کنار ما بنشیند] پایین سن یک صندلی گذاشتیم و ایشان آنجا نشست. من [قطعه] «ترکمن» را نواختم و نامجو روی آن بهصورت بداهه آواز ترکمنی خواند. خب میدانید ترکمن قطعهای نیست که برای آواز نوشته شده باشد، اما باید بگویم که الحق ترکمن را نامجو فهمید. وقتی شروع به خواندن کرد، تحریرهایش کاملا ترکمن بود. مطمئنم که نامجو آن لحظه بوی خاک ترکمن را حس میکرد. در هر صورت شب بسیار جذاب و شیرینی شد. خب این احساس را با چه چیزی میتوان عوض کرد؟ و من از خودم خیلی ممنونم که این کار را کردم».
از قضا این نقد ورود و ادعا در حوزهای که صاحبنظر نیستی، به خود دکتر اباذری بیش از نامجو وارد است. اباذری تاکنون بارها در سخنانش در زمینه موسیقی، ادبیات، تاریخ و… سخنانی بر زبان رانده که یک دانشجوی سال نخست این رشتهها هم به نادرستی آنها آگاه است. و البته شوربختانه نامجو هم در یک گفتگویش با بیبیسی فارسی، همین سخنان نادرست را درباره تاریخ ایران بر زبان راند، که با انتقاد مورخان کشور روبرو شد. اما نامجو کارش در زمینه موسیقی است و در این باره هم سبکاش را بپسندیم یا نه، سالهاست کار میکند و چهرهای شناختهشده (حتی در سطح بینالمللی) است.
یکی از دوستان جامعهشناس، به اباذری انتقاد کرده که چرا در همین سخنرانی شخصیت ادبی برجستهای همچون رضا براهنی که جزو منتقدان جدی و برجسته ادبیات است را دلقک نامیده؟ پیش از این در پاسخ به یادداشت یکی از دیگر دوستان جامعهشناس که گونههای جامعهشناسان در ایران را دستهبندی کرده بود، نوشته بودم که امثال اباذری برخلاف جامعهشناسان چپ اروپایی که به تعبیر بوردیو، «رزمیکار» بوده و با سیاستهای رسمی دولتها و نابرابریها مبارزه میکنند، دقیقا «کدخدا محور» هستند و از سیاستهای رسمی (کدخدای روستا) دفاع میکنند، اما رزمیکاریشان در برابر غرب است که این هم، نقطه اشتراکشان میشود برای دفاع از سیاستهای کدخدا. یعنی در حالیکه جامعهشناس رزمیکار غربی با نقد تند و تیز سیاستهای رسمی، خود را در معرض خطر قرار میدهد، جامعهشناسان چپاندیش ایرانی (همچون دکتر اباذری) با دفاع از سیاستهای رسمی، خود را در پناه حمایت نهادهای رسمی قرار میدهند.
بههر رو امیدوارم امثال دکتر اباذری به زودی به این نکته پی ببرند که دوره نسخهپیچیشان برای مردم به سر آمده و حتی با به کار بردن ادبیات تند و توهینآمیز به دیگران (و آنگاه متهم کردن دیگران به همین رفتار)، نمیتوانند آرمانشهرشان را پیاده کنند.
انتهای پیام
ایشون از همون فایل صوتیاش مشخص بود که آدم حسود و نادانی است که چشم دیدن موفقیت جوان هنرمندی مثل مرتضی پاشایی رو نداره. و متاسفانه نمیفهمه نباید به احساسات مردمی که هنرمند محبوبشونو از دست دادن، توهین کنه.