آیتالله علوی بروجردی: نماز اوّل وقت بسیار خوب است اما…
آیتالله علوی بروجردی استاد حوزه علمیه قم گفت: نماز اوّل وقت و جماعت بسیار خوب است اما همه چیز را فدا نکنیم؛ اینکه با هر زبانی و با هر برخوردی عزاداری را به هم بزنیم که الان فقط باید نماز جماعت خوانده شود وجهی ندارد.
به گزارش شفقنا، متن سخنان آیت الله علوی بروجردی در درس خارج فقه به شرح زیر است:
در شهادت وجود مقدس علیبنالحسین، زینالعابدین، صلواتاللهوسلامهعلیه اقوال متعددی است که بیستوپنجم محرم بین بزرگان ما اشهر است و از قدیمالایام دروس حوزههای علمیه در روز بیست و پنجم به عنوان شهادت آقا زینالعابدین تعطیل میشد و آقایان اعلام و طلاب به عزا مینشستند و لذا من چند جمله به محضر آقا امام سجاد علیه السلام عرض ادب بکنم.
ما در کربلا و قصه عاشورا چند فصل داریم؛ فصل اوّل مقدماتی است که شامل حرکت سیدالشهدا از مدینه به مکه و حوادث مکه و حوادثی که در مسیر بین مکه و کربلا پیش آمده است، میشود و فصل دوم از نزول این موکب به کربلا آغاز و به شهادت آقا سیدالشهدا ختم میشود اما مطلب به شهادت وجود مقدس آقا سید الشهدا تمام نشد چون اگر عقبهای و ادامهای نداشت، کربلا در همان نقطه خودش دفن شده بود و شهادت آقا سیدالشهدا لوث شده بود یعنی اگر فصلهای الحاقی بعدی نبود تمام این جانفشانیها عقیم میماند و فصل سوم در قصه کربلا از همان عصر عاشورا آغاز میشود و آنجا میداندار این معرکه زینب کبری سلاماللهعلیها است؛ زینب کبری وظیفهای دارد و وقتی میخواهیم درباره او صحبت کنیم یا او را بشناسیم صحبت زن یا مرد نیست بلکه شخصیتی است که خیلی دقیق و پاکیزه حرکت و سخنش را از عصر عاشورا تا شام آغاز میکند؛ مجلس عبیداللهبنزیاد در کوفه و مجلس یزید در شام و کلماتی که در این دو مجلس به کار برده است و خطبه معروف کوفه و خطبه شام را شما در نظر بگیرید که تنها جملهای از زینب کبری با تمام این قضایا مساوی است؛ وقتی آن ملعون رو کرد به زینب کبری و گفت آیا دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ جوابی که زینب کبری داد چه بود؟ «ما رایت الّا جمیلا»؛ فقط پیام عاشورا را نمیرساند و پیام توحید را میرساند لذا مقام زینب کبری بیش از این حرفها است که ما درک کنیم؛ به هر حال فصل سوم از عصر عاشورا تا شام است.
در شام مسئلهای اتفاق میافتد که فصل چهارم را رقم میزند؛ در شام در مسجد اموی و در حضور یزیدبنمعاویه نمیخواستند بگذارند امام سجاد علیه السلام منبر برود حتی نقلی هم هست که عدهای از اطرافیان یزید گفتند این جوان است و مثلا بیحال و اسیر است و شما اینگونه تحقیرش کردید و با این وضعیت او را آوردید و در این مجلس نشاندید مگر چه میخواهد بگوید؟ چه دارد که بگوید؟ چون دیدند آقا امام سجاد علیه السلام اصرار برای رفتن به منبر دارد و یزید مخالفت میکند، سوال میکردند و میگفتند چرا نمیگذاری منبر برود؟ و این جمله از یزید است که شما اینها را نمیشناسید اگر این شخص بالای منبر رفت پایین نمیآید مگر به فضیحت آل ابیسفیان لذا خود یزید هم میفهمید که منبر امام سجاد علیه السلام چه تأثیری خواهد داشت و این منبر امام سجاد علیه السلام فصل چهارم از قصه کربلا است و هر کدام از این فصلها را ما باید تحقیق و بررسی کنیم و آثارش را بسنجیم؛ این فصل چهارم و خطبه امام سجاد علیه السلام در اجتماع عظیم مردم شام که روز جمعه و نماز جمعه بوده است، بیداد میکند؛ مطالب محدود است و عمدتا هم معرفی خودش و آبائش به خصوص امیرالمؤمنین علیبنابیطالب است؛ امام سجاد علیه السلام در خطبه روی علیبنابیطالب اصرار دارد تأکید کند و خدماتش را بگوید به حساب اینکه تمام نقشهها در آن منطقه شام بر این کشیده شده بود که علیبنابیطالب را از تاریخ اسلام حذف کنند؛ گویا اصلا وجود نداشته است؛ میگفتند مگر علی نماز میخوانده است که به مسجد برود؟ چطور او را در مسجد کشتهاند؟ آیا تصادفی به مسجد رفته است؟ اصلا علی نماز میخوانده است که در حال نماز او را بکشند؟ شرایط شام اینگونه بوده است و این منبر و این خطبه آن را دگرگون کرد؛ کلمه به کلمه این خطبه باید بحث بشود؛ خدیجه کبری و فاطمه زهرا را به رخ کشید اما به رخ کشیدن علیبنابیطالب در کلام امام سجاد علیه السلام خیلی برجسته و خیلی فوقالعاده است؛ بعد خودش را به اعتبار پدرش که من پسر چه کسی هستم معرفی کرد و پدر را هم معرفی کرد که چه به سر این پدر در کربلا آوردید و شروع به بیان کرد؛ مردمی که آنجا بودند همه این حقایق را نشنیده بودند و همین منبر باعث شد تا حقیقت روشن شود؛ این منبر ساعتها باید بحث بشود؛ این منبر باعث شد که اصلا رفتار دستگاه یزید با اسرائی که از کوفه به شام آورده بودند و در خرابه جای داده بودند و مردم را جمع میکردند و نمایش میدادند صدوهشتاد درجه تغییر کرد؛ بعد از این خطبه، اهل بیت را به خانههای مرتبی بردند و مردمی که قبلا میآمدند اسیر ببینند الان میخواستند به دیدار اهل بیت بروند که زینب کبری سلاماللهعلیها فرمود مردم میخواهند به دیدار ما بیایند و ما عزادار هستیم مشکیپوش کنید و به دستور یزید خانهها را مشکیپوش کردند؛ امام سجاد و زینب کبری علیهم السلام هرکدام در غرفهای نشسته بودند و همه اینها میآمدند و زینب کبری روضهخوان سید الشهدا شده بود ـ آنها که میگویند از روضه چه گرفتید و چه به دست آوردید؟ ما هر چه داریم از روضه است و بقای شیعه از این روضه است ـ امام سجاد علیه السلام هم در مردها این روضه را میخواند؛ این واقعیت قصه است؛ اصلا روش عوض شد؛ چرا؟ برای اینکه امام سجاد علیه السلام با یک خطابه در مسجد اموی شام را عوض کرد ـ آقایان خطبا قدر خودتان را با این خطابهها بدانید؛ این خطابهها میتواند زندگی و حیات به مردم بدهد ـ شامِ دشمن و شامی که وقت ورود اسرا جمع شده بودند و تحقیر میکردند و دشنام میدادند و آتش به سر آنها میریختند و این حکایت معروف است که امام سجاد علیه السلام فرمود از کوچهای ما را عبور دادند و از بالا خاکستر روی سر ما میریختند و در خاکستر آتش بود و من عمامه سرم بود و آتش در عمامه من افتاده بود و پایین نمیافتاد و دستهایم هم از پشت بسته بود؛ این وضعیت ورودشان به شام بوده است اما نحوه خروجشان از شام چطور بود؟ مردم برای بدرقه جمع شده بودند و زنها دور زینب کبری و مردها دور امام سجاد علیه السلام را گرفته بودند و آن سفارش زینب کبری که ما داریم از شام میرویم اما امانتی اینجا به نام رقیهبنتالحسین میگذاریم ـ که امروز عدهای اصرار دارند حضرت رقیه را از قصه کربلا حذف کنند؛ رقیهای که امروز نماد تشیع در بلاد عرب و در شام است ـ بعد از این خطبه امام سجاد علیه السلام شام برای یزیدبنمعاویه دیگر شام نشد یعنی به ضرس قاطع میتوان گفت معاویه آن همه فعالیت کرده بود که برای بنیامیه و خودش به عنوان آل پیامبر مشروعیت درست کند و این مشروعیت با خطبه امام سجاد علیه السلام از دست رفت؛ گرچه حکومت داشتند و مسلط بودند اما حکومت پلیسی و امنیتی و بزن و بگیری بود و دیگری از روی اعتقاد نبود.
این خطبه و اثرات آن یکی از کارهای امام سجاد علیه السلام است جدای از صحیفه سجادیه و تربیت بردگان و آن شاگردان و اصحاب و در طی بیش از سی سال خاطره کربلا را زنده نگه داشتن که همه اینها به حساب میآید اما این خطبه تا جایی بنیامیه و یزید را رسوا ساخت که یزید فقط برای ساکت کردن امام سجاد علیه السلام به مؤذن دستور داد وقت نماز شده است اذان بگو مثل بعضی مقدسیهایی که ما داریم البته من نمیخواهم وارد این مسئله بشوم؛ نماز جماعت خیلی خوب و مستحب است ولی گاهی از اوقات ما روز عاشورا با مردم درگیر میشویم برای اینکه عزاداریشان را تعطیل کنیم چون وقت نماز است و عزاداری را به هم میزنیم و تعرّض و بد گویی میکنیم و درگیر میشویم؛ به هر حال کار درستی نیست چون خود عزاداری و اقامه عزا هم موضوعیت دارد؛ زمانی ما گروهی از طرف آقای بزرگواری از مراجع تقلید رفته بودیم به بعضی از مدارس علمیه سر بزنیم؛ ما را مأمور کرده بودند؛ گفتیم چرا اوّل وقت چراغهای حجرهها روشن نیست و آقایان طلاب نماز صبح را برای آخر وقت میگذارند که حاشیه طلایی است و در آستانه طلوع خورشید نماز میخوانند؟ به یاد دارم آن آقای بزرگوار مرجع تقلید فرمود خدا به آنها فرصت داده است آیا شما فرصت نمیدهید؟ خدا گفته تا آخر وقت میتوانی نماز بخوانی آیا شما نمیخواهید فرصت بدهید؟ نماز اوّل وقت و جماعت بسیار خوب است اما همه چیز را فدا نکنیم؛ اینکه با هر زبانی و با هر برخوردی عزاداری را به هم بزنیم که الان فقط باید نماز جماعت خوانده شود وجهی ندارد؛ این مسئله را توجه داشته باشید؛ ما رفتار بزرگانمان را در گذشته دیدیم که در این عزاداریها بودند و مراجع تقلید حضور داشتند و این مسائل تکرار شده است اما اینطور عمل نکردند؛ به هر حال آنجا با اذان خواستند امام سجاد علیه السلام را ساکت کنند؛ مؤذن گفت: «الله اکبر»؛ امام سجاد علیه السلام تکرار کرد و فرمود: «شهد لذلک لحمی و دمی و عظمی» تا مؤذن رسید به «اشهد انّ محمداً رسولالله» و نام مبارک پیامبر اکرم برده شد همانجا امام سجاد علیه السلام به مؤذن فرمود قدری صبر کن و رو کرد به یزید این «محمد رسولالله» که میگویی کیست؟ جدّ من است یا جد تو؟ جدّ تو که نیست اگر بگویی دروغ گفتی؛ جدّ من است؛ اگر رسولالله اینجا حضور پیدا بکند و از تو سوال کند که چرا حسینش را کشتی؟ چرا اهل بیت مرا اسیر کردی و با این وضعیت آوردید؟ یزید تو چه میخواهی جواب بدهی؟ در حضور مردم اینها را فرمود اما مردم چه کردند؟ شروع کردند به گریه کردن و ضجه زدند؛ در بین دشمنان ضجه زدند؛ این امام سجاد علیه السلام است؛ امام سجاد علیه السلام فصل چهارم از تاریخ کربلا است؛ فصلی نشاندار و تأثیرگذار که بنای عظمت عاشورا را تا به امروز ضامن بوده است و لذا نقش امام سجاد علیه السلام را در قصه کربلا دستکم نگیریم به خصوص نسبت به این خطابه که خطابهای عجیب و ارتجالی است از نظر بیان و کلمات و زیبایی، فوقالعاده و رسا است؛ شما امیرالمؤمنین علیبنابیطالب را میخواهید وصف کنید ببینید بهتر از این کسی میتواند وصف کند؟
شهادت آقا امام سجاد علیه السلام را به وجود اقدس آقا حجتبنالحسن صلواتاللهوسلامهعلیهما تسلیت عرض میکنیم و به همه کسانی که از آن روز تا به امروز سنگشان را به سینه زدند و با این سنگ به سینه زدن بساط شیعه را حفظ کردند تسلیت عرض میکنیم و امیدواریم خداوند ما را از این راه جدا نکند و این پیوستگی و پیوند ما را هیچوقت قطع نکند.
انتهای پیام