تحولات منطقه و افقی که فراروی ماست
عبدالله شهبازی، تحلیلگر، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «تحولات منطقه و افقی که فراروی ماست / بحث در یک گروه تلگرامی» نوشت:
مقاله زیر درباره طرح شکست خورده بالکانیزاسیون خاورمیانه است. مفید است مطالعه آن برای اینکه بدانیم چه میخواستند و چه شد:
Plans for Redrawing the Middle East: The Project for a “New Middle East”
By Mahdi Darius Nazemroaya
Global Research, 18 November 2006
فضای این مقاله چندان دور نیست. در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. ۱۳ سال پیش. سیزده سال پیش نیز در فضای مجازی (آن زمان در فیسبوک) فعال بودم و وقایع را دنبال میکردم. فضای منطقه بسیار زشت و نومیدکننده بود. آنچه پیشبینی میشد تحولات عظیم بود برای تکه تکه کردن منطقه که ایران نیز جان سالم بدر نمیبرد. قطعاً ایران در مرکز این آشوب بود. چنین نیز شد. بسیار سنگین شروع شد با جنگ داخلی سوریه. از مارس ۲۰۱۱ یعنی از اسفند ۱۳۸۹.
همه میدانند که فقط و فقط ایران بود که ایستادگی کرد و مانع از سقوط بشار اسد شد و به این ترتیب مانع از تجزیه سوریه شد. اگر سوریه سقوط میکرد پشت سرش عراق بود و بعد ایران. کسی نمیتوانست مانع از سقوط این آوار سنگین در منطقه شود. زمانی که مقاومت ایران نتیجه داد، پس از خنثی شدن طرح حمله مشترک قدرتهای غربی به سوریه در سپتامبر ۲۰۱۳، از سپتامبر ٢٠١۵ روسیه نیز فعال وارد عرصه شد. یعنی ایران بود که این سنگر را حفظ کرد و سپس روسیه حمایت کرد. اینطور نبود که حفظ تمامیت ارضی سوریه و دولت اسد کار روسیه باشد و ایران به تبعیت از روسیه وارد گود شود. برعکس بود.
در سالهای ۱۳۸۹- ۱۳۹۰ فضای داخل ایران به شدت دوقطبی بود به دلیل وقایع سال ۱۳۸۸. به این دلیل گروه کثیری از چهرههای سیاسی داخلی با مداخله ایران در سوریه مخالفت شدید کردند. در فیسبوک فضای سنگینی بود. من از نقش منطقهای ایران دفاع میکردم و هجمهها را میدیدم. آن زمان معلوم نبود که پایان کار این پیروزی شگفت و نتایج بزرگ و غیرقابل تصور باشد. یعنی دستاورد این مقاومت تحولی باشد که اسمش را گذاشتم پایان هژمونی قدرتهای غربی و ظهور خاورمیانه نوین که بکلی متفاوت است با خاورمیانهای که در طول یک قرن گذشته، از پایان جنگ جهانی اول، شاهدش بودیم.
اضافه کنم که پایان هژمونی دولتهای غربی در خاورمیانه بدان معنا نیست که کانونهای دسیسهگر مالی- سیاسی از این پس در خاورمیانه ایفای نقش نخواهند کرد. حتماً خواهند کرد ولی دیگر، حداقل تا آینده نزدیک و قابل پیشبینی، بنظر میرسد که حوادثی مانند حمله نظامی رسمی آمریکا و متحدانش به افغانستان یا عراق رخ نخواهد داد. فعلاً اینطور بنظر میرسد.
این دستاورد بزرگی است برای ایران و کل منطقه که میتواند آینده روشنی را برای ایران ترسیم کند. دستیابی فرهنگی و اقتصادی و سیاسی به منطقه وسیعی تا کناره مدیترانه. در یادداشت اخیرم این مسئله را مطرح کردم. این منطقهای است که میتواند سرنوشت ایران و ایرانیان را عوض کند و تأثیرات بزرگ بر جای بگذارد. منظورم فضای گستردهای است برای جولان فرهنگی و اقتصادی. شوخی نیست این منطقه یعنی از تهران تا لاذقیه و بیروت.
این دستاورد منطقهای، اگر اتفاق بدی نیفتند و امنیت در آن برقرار شود، میتواند تمام مصایب و فشارهایی را که از نظر اقتصادی از آن رنج میبریم جبران کند و شکوفایی بزرگی در پی داشته باشد اگر قدردان آن باشیم و از این فرصت بهره ببریم. در اینجا خوشبینیام را بیان میکنم درباره جایگاهی که تعامل فرهنگی و اقتصادی با حوزه مدیترانه میتواند برای ما داشته باشد. امید که چنین شود.
آنچه ایران به آن دست یافت فقط ناشی از ما نبود. عواملی غیرقابل محاسبه هم در کار بود. به تعبیری، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند. تحولات داخلی آمریکا کار ما نبود یا تحولات داخلی بریتانیا و فرانسه و اروپای غربی. بسیاری از مسائل خارج از اراده و حتی تصور ما بود و نوعی تقدیر و مشیت در کار بود تا به اینجا برسیم. اسمش را هر چه میخواهیم بگذاریم: خواست خداوند یا تصادف تاریخی یا هر چیز دیگر.
انتهای پیام