“از ولایتیون شاه تا دلواپسان امروز”
به گزارش انصاف نیوز، رضا سلیمانی در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت: آیتالله هاشمی رفسنجانی روز یکشنبه، 23 فروردین ماه در مراسم تجلیل از بانوی انقلاب اسلامی، خدیجه ثقفی، همسر مکرمه امام راحل، مطالب بسیار مهم و تاریخی را حول محور زندگی حضرت امام(ره) و به تبع آن همسر مکرمه ایشان گفتند که تاریخی تحلیلی برای تحلیل تاریخ معاصر ایران بود.
نقطه آغاز سخنان ایشان از کتاب قطور تاریخ ایران مشروطه، با نگاهی به عقبه، اتفاقات، دستاوردها و سرانجام آن حرکت بود که البته به خاطر عدم اتکاء به مردم و حضور فراگیر آنان، در دام دسیسههای مشترک استبداد و استعمار، به مثابه دو لبه یک قیچی گرفتار شد و تار وپود آن از هم گسست و از بین رفت.
فراز و فرودهای سخنان هاشمی رفسنجانی در این سخنرانی به گونهای بود که بارها احساسات حاضران فراوان جلسه را برانگیخت و مجبورشان کرد تا با دست زدنهای متمادی، رضایت خویش را ابراز کنند.
مطمئناً خود آیتالله هاشمی از حضور گسترده خبرنگاران، آن هم خبرنگاران بهانهجو و منتقد در مراسم آگاه بود و شاید میدانست در فضایی که رسانه ملی!! با سیاستهای میلی، تحریم خبری رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را به عنوان سیاستی پایدار، پیشه خود کرده و مردم را از بیانات شیوای این مرد با تجربه سیاست محروم کرده است، رسالتی خطیر دارد تا با شجاعت و بصیرت ذاتی که دارد، مثل سالهای اوایل انقلاب و دههی 60 که به خاطر احساس خطر برای آینده انقلاب، آب به خوابگاه مورچگان میانداخت و یا مثل سال 84 که بازهم به دلیل بصیرت واقعی ذاتی، از خطرات یک جریان انحرافی برای ایران و مردم عزیزش در ابعاد سیاست داخلی و خارجی هشدار میداد، این بار نیز روشنگری نماید که چه کسانی دلواپس نام و یاد یادگاران از بیت معزز امام خمینی(ره) بویژه حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدحسن آقا خمینی هستند که او را با بغض و کینه «سید حسن مصطفوی» معرفی میکنند.
مراسم مربوط به بزرگداشت یاد و نام بانوی انقلاب، خانم خدیجه ثقفی، یعنی چراغ بیت امام خمینی(ره) بود و چه سخنانی با رعایت «مقتضای حال و مقام» بهتر و شیرینتر از بیان تلخیهای زندگی سیاسی امام!! مخصوصاً سخن گفتن درباره مقطعی که سطحی نگران، عاجز از درک عمق عرفان و فلسفه امام، متوسل به حربه شیادان تاریخ، یعنی تکفیر شدند و کوزه آبخوری حاج آقا مصطفی خمینی را نجس میدانستند و خود را دلواپس اسلام نشان میدادند. مقطعی که پیر صبور مبارزات، امام خمینی(ره) زبان به شکوه از خشک مقدسها باز کرده بودند که چگونه به بهانه دلواپسی از اصول اسلام!! نوگرایی فقهی امام را بر نمیتابیدند.
هاشمی رفسنجانی در بیان تحلیل تاریخ زندگی سیاسی امام، گه گاهی به خاطرات شخصی همسرشان، مخصوصاً در زمان ازدواج با حضرت امام و پس از آن بر میگشت که چگونه این بانوی متّقی که در عصر خود از خانوادهای متموّل بود ولی در کنار امام بودن را به همه مواهب دنیوی ترجیح میداد، از زهدفروشی، تظاهر و ریاکاری، گریزان بود و در دو مقطع متفاوت از زندگی مشترکشان با امام(ره) یعنی سالهای تبعید و دربهدری و سالهای رهبری و اوج عزت امام(ره) در منش و رفتار زندگی، هیچگونه تفاوتی نکرد و همیشه همان بود که بود و نهایتاً ایشان به نقل خاطرهای تکراری از همسر امام(ره) پرداخت که چند بار قبلاً نیز در مصاحبههای متعدد آن را ذکر کرده بود. یک بار در تاریخ سی و یکم فروردین ماه سال 1388 در پایگاه اطلاعرسانی ایشان با عنوان «مصاحبه با آیتالله هاشمی در خصوص همسر مکرمه امام(ره) و بار دیگر در فروردین ماه سال 1393 در پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) با عنوان «بیان خاطراتی از همسر حضرت امام در گفتوگو با آیتالله هاشمی رفسنجانی» و نمونه اخیر آن در مصاحبه با روزنامه شرق مورخ 19/12/93 که در خبرگزاریهای فارس و ایسنا نیز در تاریخ 19/12/93 باز نشر داده شده است که البته در بایگانی این چند سایت خبری هنوز هم قابل دسترسی است. اینکه چرا در مقطع کنونی، نقل مجدد این خاطره که از بعد عاطفی و احساسی از همسر امام نقل شد این حجم از موج عصبانیت و تهمت و افترای برخی افراد و محافل خبری را برانگیخته، سؤالی است که جای تأمل و توجه بیشتری دارد!!
مقایسه این مقاطع که شیوه مرسوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در سخنرانیهای تاریخی است، او را از دلواپسان دهههای 30 و 40 که برپایی عَلم هرگونه مبارزه را پرچم ضلالت میخواندند، به مقطعی در دهه 80 کشاند که عدهای دلواپس به بهانه حمایت از انقلاب اسلامی!! در مراسم سالروز رحلت حضرت امام در حرم امام(ره) در چند متری مضجع شریف آن پیر فرزانه و آنهم در حالی که رهبری معظم انقلاب در جایگاه مخصوص قبل از سخنرانی، حضور داشتند و همه صداها را میشنیدند، به یادگار ارزنده امام بیحرمتی کردند و تا آنجا پیش رفتند که مقام معظم رهبری مجبور شدند در انظار و جلو چشم دوربینها، بر پیشانی حاج حسن آقا بوسه بزنند تا شاید نهیبی بر دلواپسانی باشد که «حسن مصطفویاش» میخواندند که البته و متأسفانه نشد.
هنوز ساعاتی از انتشار سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی در خبرگزاریها و پایگاههای خبری مجازی نگذشته بود که موجی وسیع از دلواپسی، دلواپسان خاص به راه افتاد و موتور تخریب ماشینهای خبری طیفی خاص چنان گسترده به حرکت درآمد که دامان آن، روزنامههای خاص را تا حدّی فرا گرفت که علاوه بر تیترهای اول، یادداشتهای روزانه خود را نیز به آن اختصاص دادند که در عالم روزنامهنگاری مخصوص مهمترین موضوعات روز است.
نگاهی از سر تأمل به مجموعه دلواپسیها، نشان از یک واقعیت میدهد و آن اینکه، توهین کنندگان عصبانی، میدانند سینه آیتالله هاشمی رفسنجانی طبق گفته خودش، گنجینه اسرار نظام و جریانهای گوناگون در مقاطع مختلف قبل و بعد از انقلاب است و اساساً آنها از نقل هر چند کوچک این اسرار و بر ملا شدن آن برای آینده خود در هراسند.
هر وقت ایشان به مناسبتهای خاص، گوشهای از خاطرات تاریخی خویش را بیان میکند، عدهای به شدت عصبانی و نگران میشوند و فضای رسانهای را چنان غبارآلود و مسموم میکنند که اولاً سندیت خاطرات مکتوب و شفاهی ایشان را در نزد مردم زیر سؤال ببرند و آن را خلاف واقع وانمود کنند و ثانیاً ایشان را از بیان خاطرات خویش بازدارند. گویا در صندوقچه خاطرات آیتالله هاشمی، اسراری نهفته است که اگر برملا شود، دامان کسانی را میگیرد که در طول تاریخ 60 سال انقلاب با عناوین «ولایتیون» گاه مبارزه را مشت بر سندان میدانستند و گاه خود را «دورباش» ولایت میخواندند و به گونهای رفتار میکنند تا «کسی مقیم حریم حرم» نماند.
یک مثل تاریخی معروف است که کسی در محضر حضرت علی(ع) از سرقت اموالش شکایت کرد و مولا در مسجد از بیتدبیری دزد گفتند که دزدی میکند، اما بقایای اموال دزدی را از موی سرش نمیگیرد. دزدنگون بخت که دستپاچه دنبال اموال دزدی در موهایش میگشت، شناخته و رسوا شد. میگویند در مثل مناقشه نیست و بنده در این تشبیه هیچ قصد قیاسی ندارم که صد البته هیچ بشری با مولا علی(ع) قابل قیاس نیست. کسی که «نه بشر توانمش گفت، نه خدا توانمش خواند» در آن سوی این مثال نیز هیچ یک از مخاطبان این مقال، هیچ شباهتی، با دیگر افراد مثال بالا ندارند و هدف فقط مقایسه دو حالت است که چرا وقتی هاشمی از متحجرانی که خون به دل امام کردند و از گروهی گفت که بعدها در حرم امام آن بیحرمتی را به مرقد امام و یادگار امام انجام دادند و یا خاطرهای تکراری را برای چندمین بار نقل کرد، عدهای در این مقطع خاص زمانی، زبان به اعتراض، آنهم با ادبیات توهین و تهمت و تخریب گشودند؟! و یا ادعا میکنند در زمان رحلت امام و همسرشان، چون این افراد در قید حیات نیستند، پس سخنان آیتالله هاشمی هم قابل استناد و باور نیست در حالی که در تناقضی آشکار خود این جماعت برای رد این خاطرات به ذکر خاطرات شفاهی از افراد فوت شده و حتی مستخدم امام در مورد زمان بعد از پذیرش قطعنامه و پس از جنگ پردازند که قطعاً صحت و سقم هیچیک را نمیتوان از فوت امام و یا افراد فوت شده سؤال کرد!
نکته جالب در این موج تازه رسانهای این است که این افراد عصبانی و کینهجو، لباس نقد میپوشند و میگویند که هاشمی چرا به جای پرداختن به جنایات عربستان در یمن و کار غیرانسانی دو مأمور آنها در فرودگاه جدّه نسبت به دو جوان ایرانی، مطالب دیگری ذکر کرده که البته این بهانهجویی، عذری بدتر از گناه است. معلوم میشود که این جماعت با نورافکن و ذرهبین بدبینی در سخنان آیتالله هاشمی میگردند تا آنچه را که خود نمیخواهند پیدا کنند، چون آنچه را که مسلمانان جهان و مردم ایران میخواهند، در موضعگیریهای اصولی و منطقی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هست. کافی بود به مجموعه خبرهای نوروزی ایشان و حتی خبر اخیر جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام که البته در رسانه ملی!! کاملاً سانسور شد مراجعه کنند و ببینند که چه مواضع قاطعی در مورد تجاوز عربستان به یمن و اتفاق اسفبار جدّه اتخاذ شد و باز مجبورم برای بیان موضوع به تشبیه نور و خفاش متوسل شوم که ندیدنش را حمل بر نبود نور میداند.
نکته دیگر، همنوایی یک اقلیت ممتاز با کثرت رسانهها در این مأموریت تخریبی مثل همیشه، انجام مصاحبههای زنجیرهای آنهم با آدمهای کلیشهای و تکراری است و از پاسخهای آنها کاملاً روشن است که اصلاً متن سخنرانی آیتالله هاشمی رفسنجانی را نه خود خواندهاند و نه کامل شنیدهاند و صرفاً براساس نقل قول و یا القائات دیگران و یا افراد مصاحبه کننده و شاید براساس عادت اخلاقی خویش، لب به انتقاد گشودهاند. انصاف آن است که منتقدین منصف یکبار خود این مطالب را کامل مطالعه و بعد اظهارنظر کنند.
بحمدلله روزنامه جمهوری اسلامی متن نسبتاً کامل و فرازهای مهم سخنرانی آیتالله هاشمی را روز دوشنبه 24 فروردین ماه منتشر کرد و همگان دیدند که چگونه از آن همه مطالب و موضوعات مهم تاریخ مشروطه، انقلاب اسلامی، شخصیت امام راحل، همسر ایشان و تشریح ذکاوت انتسابی و محبوبیت اکتسابی بیت امام و توضیح حقوق مردم و یادآوری تدابیر رهبری نظام برای صیانت از این حقوق، به خاطر بیان یک خاطره تکراری که دست برقضا، نشان از هوشمندی خانم خدیجه ثقفی بود، خود را مرجع ضمیر سخنان همسر امام فرض کردهاند و به خاطر آن، چنان آشفته و عصبانی شدند که افسار قلم و زبان از کف دادند و از ترس ذکر خاطرات دیگر صندوقچه اسرار نظام، به شبههافکنی روی آوردند، حال آنکه به قول علی مطهری، خلف صالح استاد شهید مرتضی مطهری «اگر به خاطرات هاشمی اعتماد نکنیم، باید به اصل انقلاب هم شک کنیم».«والسلام»
انتهای پیام