علی شکوهی: جناب جنتی نمیتواند داور عادلی در شورای نگهبان باشد
بابک مجیدی، انصاف نیوز: علی شکوهی روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب، دربارهی عملکرد آیت الله جنتی در شورای نگهبان میگوید که «جناب جنتی یکی از سیاسیترین اعضای شورای نگهبان است و موضع سیاسی خود را ابراز میکند و در مقاطع گوناگون نشان داده است که نمیتواند داور عادل و خوبی باشد؛ چرا که شورای نگهبان در مواردی نقش داور را دارد و باید بیطرف باشد. بعید میدانم دیگران خیلی با ایشان فرق داشته باشند اما او اکنون به نماد تفکر و عملکرد شورای نگهبان تبدیل شده است و همهی تصمیمات شورای نگهبان را به او نسبت میدهند و احتمالاً در مسایل سیاسی باید چنین باشد.»
به روزهای انتخابات مجلس دوره یازدهم نزدیک میشویم؛ طیفهای اصولگرا، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در حال برنامهریزی برای حضور هرچه قدرتمندتر در انتخابات هستند، اما در هر دورهای از انتخابات بنا به مصلحت، تعدادی از کاندیداهای هر جناح مورد تأیید شورای نگهبان قرار نگرفته و در زمان خودش حاشیههایی همراه خود داشت. حجتالاسلام حسن روحانی رییسجمهوری در روز چهارشنبه 17 مهرماه در جلسه هیات دولت، مجلس اول را بهترین دوره مجلس خواند، چرا که شورای نگهبانی وجود نداشت و از هر جناح و حزبی در انتخابات شرکت کردند. این صحبتها باعث حاشیهها و جنجالهایی دربارهی عملکرد شورای نگهبان و تأیید یا رد صلاحیت نامزدها شد. به همین منظور با علی شکوهی که در گذشته یک بار مورد تأیید و باری دیگر رد صلاحیت در شورای نگهبان بوده است مصاحبهای کردیم که در ادامه میخوانید:
انصافنیوز: شما تاکنون در چند دوره انتخابات مجلس ثبت نام کردید و نتیجهی بررسی صلاحیت شما از سوی شورای نگهبان چه بود؟
علی شکوهی: فکر میکنم در سه دوره در انتخابات مجلس از شهر تهران کاندیدا شدم. یک بار در مجلس هفتم بود و یک بار هم مجلس کنونی. یکبار هم دقیقاً به خاطر ندارم و احتمالاً در سال 86 بود. در انتخابات مجلس هفتم ابتدا از سوی هیات اجرایی تأیید و از سوی هیات نظارت ردصلاحیت شدم اما در نهایت در شورای نگهبان تأیید صلاحیت شدم و در انتخابات شرکت کردم. در بار دوم از سوی هیات اجرایی تأیید صلاحیت شدم اما از سوی هیات نظارت و شورای نگهبان ردصلاحیت شدم. در دفعه سوم هم همین اتفاق تکرار شد.
علت رد صلاحیت شما در هر دوره چه بود؟
معمولاً ردصلاحیت امثال ما مبتنی بر دو بند ماده 28 قانون انتخابات است. اول بندی که از «اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» سخن میگوید و دومی بندی که مربوط به «ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» است. البته ما خودمان را هم ملتزم به اسلام و نظام جمهوری اسلامی میدانیم و هم وفادار به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه ولی طبعاً آقایان از ما چیزهایی میدانند که ما خودمان نمیدانیم. شاید آنها فقط تفسیر خاصی را مبنا قرار میدهند و بقیه برداشتها را قبول ندارند و به همین دلیل ما را وفادار به نظام و قانون اساسی و اصل ولایت فقیه نمیدانند.
البته در دورهی اخیر بنده را به دلیلی رد صلاحیت کردند که اصلاً باورش برای من سخت بود و به طنز شباهت داشت. در متن نامه دریافتی از سوی هیات اجرایی اعلام شد که بنده تأیید صلاحیت شدهام اما وقتی نامه هیات نظارت به دستم رسید دیدم بر اساس بند 7 ماده 28 رد صلاحیت شدهام؛ یعنی به دلیل سن! بند 7 دربارهی شرط سنی کاندیداها میگوید: «حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام». با این حساب من باید ثابت میکردم که نه از سی سال کمترم و نه از هفتاد و پنج سال بیشتر و به همین دلیل در متن اعتراضیه خودم فقط این توضیح را دادم که این بند درباره من صادق نیست و نباید به این دلیل ردصلاحیت شوم. علیرغم نوشتن این توضیحات و ارسال مجدد کپی شناسنامه و مدارک دیگر، هیات مرکزی نظارت اصلاً به توضیحات بنده توجه نکرد و این بار مرا به دلیل تازهای ردصلاحیت کرد، یعنی همان بند مربوط به اعتقاد و التزام به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی و وفاداری به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه. چیزی که در نامهی هیات نظارت وجود نداشت و هیات مرکزی نظارت این دو بند را مستمسک ردصلاحیت من کرده بود.
نکتهی جالب این است که شکایت از هر ردصلاحیتی باید در مرجع بالاتر مورد رسیدگی قرار گیرد اما به بنده اجازهی ثبت شکایت و اعتراض را ندادند چون شورای نگهبان اعلام کرده بود که تنها به شکایت کسانی رسیدگی میکند که هم از سوی هیات نظارت و هم توسط هیات مرکزی نظارت ردصلاحیت نشده باشند. هر چه با مسوولان مربوطه صحبت کردیم که دلیل ردصلاحیت من در هیات نظارت چیز دیگری بود و الان هیات مرکزی نظارت بهانه دیگری را مطرح کرده و بنده باید مجال دفاع از خودم در مقابل اتهام جدید را داشته باشم، مورد قبول آقایان واقع نشد. بنابراین شورای نگهبان به بنده عملاً فرصت طرح اعتراض و بیان دلایل را نداد و صلاحیتم را برای نمایندگی مجلس اخیر رد کرد.
رد صلاحیتهایی که دربارهی شما صورت گرفت به صورت مکتوب بود یا اطلاعی ندادند؟
اصل ردصلاحیت را به صورت مکتوب اعلام کردند ولی دلایل آن را نه حضوری بیان کردند و نه به صورت مکتوب ارائه دادند. البته همیشه شورای نگهبان مدعی است که اگر کسی دلایل ردصلاحیت خود را به صورت مکتوب تقاضا کند، شورای نگهبان مدارک و دلایل ردصلاحیت را به صورت مکتوب به فرد مذکور ارائه خواهد کرد. بنده تاکنون برای دریافت دلایل ردصلاحیت خودم به شورای نگهبان مراجعه نکردم اما بدم نمیآید که برای کشف حقیقت دربارهی این ادعای شورای نگهبان، دستکم یکبار این کار را انجام دهم. شاید در همین ایام باقیمانده تا ثبتنام نامزدهای انتخابات مجلس، این کار را کردم.
متاسفانه تاکنون از هیچکس نشنیدم که به شورای نگهبان مراجعه کرده و دلایل ردصلاحیتش را به او داده باشند.
درباره رد صلاحیتها با اعضای شورای نگهبان دیدار داشتید؟ در آن دیدارها چه گذشت؟
در ایام بررسی صلاحیتها دیدار با اعضای شورای نگهبان خیلی سخت است و بنده تلاشی برای این کار نکردم. یک بار در دانشگاه تهران به جناب کدخدایی گفتم که دوست دارم دلایل و مدارک ردصلاحیت خودم را ببینم؛ ایشان هم وعده کرد که اگر به شورای نگهبان بیایم او پروندهی مرا با حضور خودم بررسی و مدارک را نشانم خواهد داد. متاسفانه هماهنگی بعدی با ایشان و مراجعه به شورای نگهبان میسر نشد. در جریان آخرین ردصلاحیتم از سوی شورای نگهبان به جناب دکتر اسماعیلی که عضو حقوقدان شورای نگهبان بود چند پیامک فرستادم و از او خواستم که به مدارک ارسالی بنده توجه کنند و اعتراض بنده را مورد توجه قرار دهند که ایشان هیچ پاسخی به پیامهای بنده نداد. یکبار هم از سوی هیات مرکزی نظارت فردی با من تماس گرفت و گفت که قصد تهیه گزارشی درباره من دارد تا آن را به هیات مذکور و احتمالاً شورای نگهبان ارائه دهد. او کمتر از 20 دقیقه تلفنی با من صحبت کرد و احتمالاً از متن سخنان و نظرات من سوژه برای ردصلاحیت پیدا کرد و آنها را در اختیار آقایان قرار داد. به ایشان گفته بودم که به اصل ولایت فقیه معتقدم اما داشتن نظرات مخالف رهبری را مخالفت با اصل ولایت فقیه ارزیابی نمیکنم. فکر میکنم همین یک جمله برای ردصلاحیت من کافی بود!
یعنی از خودتان در برابر دلایل ردصلاحیت امکان دفاع نداشتید؟
چون دلایل ردصلاحیت و مدارک موجود در اختیار افراد قرار نمیگیرد، طبعاً دفاع مستندی هم نمیشود کرد. معمولاً یک لایحهی دفاعی کلی در حد بیان مواضع از سوی افراد نوشته میشود اما واقعاً امثال ما نمیدانیم گزارشگران شورای نگهبان چه مطالبی علیه ما جمع کردهاند تا بتوانیم از خودمان دفاع دقیق انجام دهیم. بگذریم که خیلی معتقد به اثرگذاری این دفاعیهها نیستیم و در عمل هم شاهد و مثالی برای مؤثر بودن این گونه دفاعیات نداریم.
به نظر شما آیا استصوابی عمل کردن شورای نگهبان در تأیید صلاحیت نامزدها تاثیری در میزان شرکت و نتیجه آرای مردم داشته است؟
قطعاً مؤثر است. مردم وقتی در انتخابات بهتر و بیشتر شرکت میکنند که امکان انتخاب گزینههای مورد نظرشان را داشته باشند. اگر نتیجهی نظارت استصوابی این باشد که بسیاری از افراد مورد تأیید اقشاری از مردم ردصلاحیت شوند، چه انگیزهای برای مشارکت باقی میماند؟ از طرفی در هر انتخابات باید رقابت جدی میان احزاب سیاسی صورت بگیرد تا امکان به صحنه آوردن مردم ایجاد شود. معلوم است اگر نامزدهای مورد قبول احزاب سیاسی در میان تاییدصلاحیتشدگان نباشند، نه رقابت جدی اتفاق میافتد و نه احزاب قادر به دعوت از هواداران برای شرکت در انتخابات هستند و نه میزان مشارکت بالا خواهد رفت.
نتیجهی آرای هر انتخابات در چند دورهی اخیر به میزان مشارکت مردم گره خورده است. اصولگراها میدانند که اگر مردم به شکل وسیع در انتخابات شرکت کنند احتمال باخت آنان بیشتر است بخصوص در شهرهای بزرگ. به همین دلیل آنها خیلی دلشان نمیخواهد که انتخابات رقابتی و مشارکتی باشد. آنان سبد رأی مشخصی دارند که اگر مشارکت پایین باشد، امید به پیروزی در انتخابات دارند اما اگر بتوان یک انتخابات رقابتی را شکل داد که در آن بخش خاکستری جامعه هم در انتخابات شرکت کند، احتمال رأی آوردن جریان اصلاحطلب بیشتر میشود. بنابراین بنده موافقم که نظارت استصوابی هم بر میزان مشارکت مردم تأثیر دارد و هم بر نتیجهی انتخابات و به همین دلیل اصلاحطلبان با نظارت استصوابی مخالفند.
رد صلاحیتهای گسترده در هر دورهای از انتخابات چه تاثیری در صحنه سیاسی کشور و در عرصه بینالمللی گذاشت؟
هر اتفاقی در حد ردصلاحیت گسترده نیروهای سیاسی مخالف در انتخابات، قطعاً بر فضای داخلی و در نتیجه بر فضای منطقهای و جهانی مؤثر است. علتش روشن است. با این ردصلاحیتها تصویر سیاسی کشور را میتوانند تغییر بدهند و به دلخواه خود آن را ترسیم کنند. وقتی همهی جریانها و سلایق سیاسی در جریان انتخابات کشور نماینده نداشته باشند و خودشان را نتوانند در معرض انتخاب مردم قرار دهند بتدریج کنار زده میشوند. اینان مجبور به خروج از حاکمیت میشوند و بتدریج در جبهه اپوزیسیون قرار میگیرند. هنر هر حکومتی باید این باشد که مخالفان را به درون سیستم وارد کند و از حجم مخالفان بکاهد اما اینان با این روش، دوست را هم به دشمن تبدیل خواهند کرد که کردهاند.
از آنجا که سیاست خارجی ادامهی وضعیت داخلی کشور محسوب میشود طبعاً نوع رابطه با دولتهای دیگر هم تابع نوع نگاه نیروهایی است که در کشور به قدرت میرسند. اگر در نتیجه این روشهای حذفی در هر انتخابات، در کشور جریانهایی به قدرت برسند که خیلی اهل دیپلماسی و تعامل و گفتوگو نیستند، باید انتظار داشته باشیم که مناسبات ما با بسیاری از کشورهای منطقه و جهان به سمت تنش و مقابله سوق پیدا کند. در مقابل اگر احزاب و جریانهایی به قدرت برسند که اهل تنشزدایی و انتخاب روشهای دیپلماتیک هستند، طبعاً ما در منطقه و جهان دردسرهای کمتری خواهیم داشت.
یعنی شما وضعیت فعلی کشور را محصول تصمیمات شورای نگهبان در تأیید و رد صلاحیتها میدانید؟
لزوماً این طور نیست. بنده مشکلات موجود را به عوامل مختلفی نسبت میدهم که بخشی از آن میتواند به تصمیمات شورای نگهبان در ردصلاحیتها بازگردد. از نظر من مهمترین مشکل کشور به ساختار نظام سیاسی بازمیگردد و بنده بر خلاف برخی از بزرگان که مشکلات کشور را ساختاری نمیدانند، معتقدم که ساختار سیاسی کشور به دلیل داشتن دو بخش قدرت مجزا از هم دچار مشکل است. اسم این دو بخش را هر چه میخواهید بگذارید؛ بخش ثابت و بخش متغیر، بخش انتصابی و بخش انتخابی، بخش ولایی و بخش مردمی و هر اسم دیگر. اسم مهم نیست. مهم این است که بخشی از حکومت مشمول گردش قدرت نمیشود. اتفاقاً این بخش دارای اقتدار بیشتری است و عملکرد آن هم شفاف نیست و نظارت هم بر آن اعمال نمیشود و مهمترین تصمیمات کشور در آن بخش گرفته میشود و اصل پاسخگویی هم در باره آن اعمال نمیشود و در عمل کنترل بسیاری از نهادهای انتخابی مانند مجلس و دولت و شوراها و خبرگان و … را هم در دست دارند. این که قدرت در برخی نهادها رسوب کند و کسانی بدون عرضه کردن خودشان به مردم همیشه صاحب قدرت باشند، اصلاً نکته خوبی نیست. بخش زیادی از مشکلات کشور ریشه در این ساختار دارد.
نظارت استصوابی شورای نگهبان از این بابت که بسیاری از افراد صالح و توانمند و سالم را از دور خارج میکند و به افراد ضعیف و مسالهدار و ناتوان اجازهی انتخاب شدن میدهد، در حد خودش میتواند مؤثر باشد اما بنده از شما میپرسم اگر نظارت استصوابی نباشد و همهی نامزدهای مورد قبول ما هم به مجلس راه پیدا کنند، آیا در این ساختار سیاسی میتوانند منشاء اثر متفاوتی بشوند؟ بنده بعید میدانم. البته بنده هم مشکل را به شورای نگهبان مربوط میدانم اما نه فقط به نظارت استصوابی آن بلکه به نوع تفسیری که از قانون اساسی ارائه میدهد. بگذارید یکی دو تا مثال بزنم.
شورای نگهبان دربارهی میزان اختیارات رهبری و در تفسیر اصل 110 قانون اساسی میگوید آنچه در این اصل آمده ذکر برخی از اختیارات رهبری است و رهبری دارای ولایت مطلقه است و بنابراین اصل 110 را باید «کف» اختیارات رهبری دانست نه «سقف» آن. این تفسیر با روح قانوننویسی در تعارض است. اولاً در کجای دنیا تاکنون یک نمونه سراغ دارید که قانونی را بنویسند و اختیارات و مسئولیتهایی را ذکر کنند و بعد بگویند که این البته کف اختیارات شماست و بیش از این هر چه به مصلحت بدانید مختارید؟ ثانیاً همین شورای نگهبان پیشتر تفسیر دیگری داشت و معتقد بود «ذکر مصادیق در اصل 110 قانون اساسی، نشانه حصر است». ما معتقدیم تفسیری که شورای نگهبان از اختیارات رهبری دارد با روح قانون اساسی تعارض دارد.
مثال دیگری بزنم. شورای نگهبان اصل 76 قانون اساسی را چنین تفسیر کرده است که مجلس شورای اسلامی در سه حیطهی رهبری، خبرگان و شورای نگهبان حق تحقیق و تفحص ندارد. دلیل شورای نگهبان هم این است که این سه نهاد فراتر از مجلس قرار دارند. بعدها این تفسیر به نهادهای زیرمجموعه رهبری هم سرایت پیدا کرد و اکنون قانونی مبنای عمل است که بدون اجازهی رهبری، مجلس حق تحقیق و تفحص در این نهادها را ندارد. پرسش محوری این است که چرا شورای نگهبان از قانون اساسی تفسیری را ارائه کرده است که بخش بزرگی از نهادهای عمومی کشور مثل قوه قضاییه، صدا و سیما، بنیادهای مستضعفان و برکت و علوی و…، ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس رضوی و …، نیروهای مسلح، اوقاف، نهادهای نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه و سپاه و ارتش و …، و دهها نهاد دیگر از حیطه نظارت و تحقیق و تفحص بیرون بمانند؟ شاید بگویند مسائل حیطه رهبری زیر نظر خبرگان قرار دارد و آنان نظارت میکنند اما خودشان هم میدانند که چنین نیست و خبرگان اگر به وظایف خود بهدرستی عمل کنند صرفاً بر صلاحیتهای رهبری نظارت میکنند نه بر عملکرد ایشان چه برسد به عملکرد نهادهای تحت امر ایشان.
بنابراین بنده ضمن این که مشکلات کشور را ساختاری میدانم معتقدم تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی مهمتر از نوع نظارت این شورا در انتخابات است، ضمن آنکه نتایج منفی اعمال نظارت استصوابی را هم کم نمیدانم.
نظر شما دربارهی عملکرد آقای جنتی در شورای نگهبان چیست و عملکرد او را چطور ارزیابی میکنید؟
خیلی اطلاعات مشخصی از درون شورای نگهبان ندارم و نمیتوانم دربارهی عملکرد اعضای این مجموعه به صورت مستدل نظر بدهم. از منظر بیرونی فکر میکنم جناب جنتی یکی از سیاسیترین اعضای شورای نگهبان است و موضع سیاسی خود را ابراز میکند و در مقاطع گوناگون نشان داده است که نمیتواند داور عادل و خوبی باشد چرا که شورای نگهبان در مواردی نقش داور را دارد و باید بیطرف باشد. بعید میدانم دیگران خیلی با ایشان فرق داشته باشند اما او اکنون به نماد تفکر و عملکرد شورای نگهبان تبدیل شده است و همهی تصمیمات شورای نگهبان را به او نسبت میدهند و احتمالاً در مسائل سیاسی باید چنین باشد. البته او هم کسی نیست که خودش تصمیم بگیرد بلکه به نظر میرسد با توجه به وضعیت جسمی و سلامتی و حافظهاش، دیگرانی هستند که در این تصمیمات سیاسی او را همراهی میکنند و او به عنوان نماد این جریان، آن تصمیمات را عملیاتی میکند. بعید میدانم حتی اگر جناب جنتی را از این شورا کنار هم بگذارند یا به هر دلیل دیگری ایشان در شورای نگهبان نباشد، تغییری در عملکرد شورای نگهبان به نسبت الان رخ بدهد.
به نظر شما بعد از آقای جنتی چه شخصی میتواند اداره شورای نگهبان را به عهده بگیرد؟
نمیتوانم پیشبینی کنم. کمتر کسی با سابقه ایشان را داریم. پر کردن جای خالی ایشان برای حامیان جناب جنتی راحت نیست.
آیندهی شورای نگهبان را چه طور پیشبینی میکنید؟
تا جمهوری اسلامی هست حتماً شورای نگهبان هم هست. این نهاد یکی از ارکان مهم جمهوری اسلامی است. وظایف و کارکردهای این نهاد مطابق قانون روشن است اما ترکیب این شورا و نوع عملکرد آن تابع انتظاراتی است که رهبری از این نهاد دارد. در دوره امام خمینی در مواردی ما شاهد گلایهی امام از شورای نگهبان بودیم و حتی امام در جریان انتخابات مجلس سوم در تهران، نمایندهای تعیین کرد و تأیید نتیجه انتخابات را از شورای نگهبان عملاً گرفت. در دورهی رهبری آیتالله خامنهای ما از این موارد سراغ نداریم و بنابراین معنیاش این است که رهبری از شورای نگهبان راضی است. ممکن است در دوره رهبری رهبران بعدی، تغییراتی در کارکرد این نهاد ایجاد شود اما در وضعیت کنونی بعید است اتفاق خاصی بیفتد و نیاز به پیشبینی آینده شورای نگهبان باشد.
با توجه به صحبتهای آقای روحانی دربارهی اینکه مجلس اول بهترین مجلس بود نظر شما درباره عملکرد شورای نگهبان در آن مقطع چیست؟
مجلس اول به این دلیل بهترین مجلس بود که نخبهترین و شاخصترین عناصر سیاسی مطرح در جریانهای مختلف در آن حضور داشتند. آن مجلس واقعاً «عصاره فضایل ملت» بود. در آن مقطع شورای نگهبان دربارهی صلاحیت نامزدها نظر میداد اما فضای سیاسی کشور به گونهای بود که شورای نگهبان نمیتوانست به ردصلاحیت نامزد گروهها اقدام کند. به همین دلیل نامزدهای مورد حمایت حزب توده، چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق، نهضت آزادی و دیگر گروههای سیاسی همه مورد تأیید قرار گرفتند اما باز نیروهایی رأی آوردند که طرفدار انقلاب اسلامی بودند. در آن انتخابات تنها صلاحیت نورالدین کیانوری و احسان طبری دو تن از رهبران حزب توده تأیید نشد. این آزادترین انتخابات کشورمان محسوب میشود.
در انتخابات مجلس اول نقش شورای نگهبان اصلاً نقش منفی نبود. متاسفانه بتدریج این نقش در بررسی صلاحیتها خیلی منفی شد و به ردصلاحیت نیروهای درون جبهه انقلاب کشیده شد و رنگ جناحی هم گرفت. کار به جایی کشید که یکبار صلاحیت نزدیک به نصف نمایندگان مجلس هم برای کاندیداتوری دور بعد رد شد و برای کشور بحران درست کرد. شورای نگهبان اگر بخواهد به درستی عمل کند باید به رویه آن سالها بازگردد و تأیید صلاحیتها را این همه تنگ و بسته انجام ندهد.
انتهای پیام
اول باید ثابت کرد که مردم ایران پس از چهل سال اموزش در نظام اسلامی از حجر خارج شده ونیاز به قیم ندارند و بعد وارد این مباحث شد ، چه قیمی هم بهتر از جنتی !
اینکه این فردهرگز هرگز گرایشات جناحی خودرا حتی درایام انتخابات پنهان ننموده است وتاکنون توصیه ای از هیچیک مقامات هم به اودراینخصوص نشده …ودراین چندسال جمع فقهای شورای نگهبان وحقوقدانانش از یک جناح خاص تشکیل شده است انتظارهرگونه تغییر روش ..انتظاری عبث وخام است…….بنابراین عدالت در داوری هم……
شکوهی : به ایشان گفته بودم که به اصل ولایت فقیه معتقدم اما داشتن نظرات مخالف رهبری را مخالفت با اصل ولایت فقیه ارزیابی نمیکنم. فکر میکنم همین یک جمله برای ردصلاحیت من کافی بود!
شما با مراجعه دقیق به قرآن متوجه می شوید که منظور از تحریف کتب مقدس پیشین لزوما تغییر متن نیست بلکه تفسیر تحریف شده در اولویت است . به همین دلیل می بینید قرآن که سخن از تحریف آن کتب می کند در مورد خوبان اهل کتاب (که قرآن اصرار به وجودشان دارد) از تعابیری چون ایمان به آیات همان کتب مقدس موجود یا تلاوت آنها در شبانه روز و نظایر آن ، بعنوان خوبیهایشان ، یاد می کند. این نشان می دهد که اصل آن متون مقبول و تفسیر تحریف شده از آنها مردود شمرده شده است. ( بگذریم که امروز هم قرآن را از دست ما گرفته و بجای متن برداشتها را به دست ما داده اند )