خرید تور نوروزی

دشواره فراوانی پُولِ نفت

رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در تحلیلی درباره‌ی کتاب «معمای فراوانی؛ رونق‌های نفتی و دولت‌های نفتی» نوشت:

کتاب «معمای فراوانی؛ رونق‌های نفتی و دولت‌های نفتی» تری‌لین کارل بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم نا امید کننده است. حتی اگر با این پرسش که آیا نفت زمینه توسعه و گام برداشتن به سوی پیشرفت را برای کشورهای در حال توسعه به ارمغان می‌آورد(؟) به سراغ کتاب برویم، به غیر از مورد بی‌نهایت خاص کشور نروژ امیدی از کارنامه اقتصادی کشورهای فروشنده طلای سیاه حاصل نمی‌شود.

نویسنده کتاب با بررسی چند کشور  از جمله ایران، ونزوئلا، نیجریه، اندونزی و نروژ که عمده درآمد دولت‌ را از طریق فروش منابع زیر زمینی به دست می‌آوردند در نهایت امر به این نتیجه می‌رسد که نه تنها با جذب این درآمد انبوه پیشرفتی را پس از افزایش قیمت نفت به میزان سرمایه کسب شده حاصل نکرده‌اند، بلکه با برقرار ساخت شماری از سیاست‌گذاری‌ها از جمله توزیع رانت به گروه‌های هدف، صنعتی سازی بدون برنامه و آسیب‌رسان به محیط زیست، دور شدن از تولیدات کشاورزی، روی آوردن به واردات کالاهای اساسی، انباشت صدها و هزاران نمونه کالای لوکس در گمرگات و فاسد شدن این قبیل کالاها،‌ پایین آوردن نرخ مالیات به اسم حمایت از اقشار کم درآمد و عموم مردم، افزایش تورم پس از فراوانی درآمد حاصل از فروش نفت، افزایش بدهی‌های خارجی در بلند مدت، روی آوردن به ترویج و بهره‌وری از صنایع مونتاژ و… تنها دستاورد دولت‌هایی است که پس از افزایش قیمت نفت در 1973 گمان می‌کردند آنچه را نیاز دارند و یا سال‌های سال به آن نیاز داشتند را با پول فروش نفت تامین کنند، ولی تجربه پیش‌رو در کشورهایی که به سوی این نحوه مدیریت منابع رفتند مقابل ماست، بی‌شک نام این تجربه را می‌توان آزمونی با نتیجه تلخ، نا امید کننده و بسیار پر هزینه نام نهاد.

افزایش قیمت نفت در سال 1973 این فرض و گمان را برای مدیران ارشد و رهبران کشورهایی که با فروش نفت کشور را اداره می‌کردند به واقعیت پیوند داد، آنها باور کردند با فروش طلای سیاه تمام خواسته‌ها و سیاست‌های بر زمین مانده را با کمک درآمدهای کلان نفتی به سرانجام خواهند رساند، گویا قایل شدن به رسالت تاریخی و ایفای کردن نقش «پدری» برای تک تک شهروندان از سوی اهل قدرت در زمان پهلوی بخشی از پازلی بود که پس از فراوانی نفت شکل گرفت. اینکه برخی از رهبران کشورهای فروشنده نفت در دوره افزایش قیمت نفت دایم از آرزوهای دیرینه خود در جهت ساخت کشوری آباد و آزاد سخن می‌گفتند و در حال ترسیم فضایی خیالی و بسیار ذهنی از آینده پیش‌رو بودند انعکاس اندیشه‌های کاملا نفتی و درآمدهای بی‌محاسبه آنان است. نا گفته نماند که آنچه به عنوان نتیجه و کارنامه قابل بررسی کشورهای نفتی روبروی ماست خلاف جهت مدعای مطرح شده از سوی سیاست‌گذاران دولت‌های نفت خیز است. اساسا دولتی که دسترسی نامحدود به منابع زیرزمینی داشته باشد و اکثر بودجه خود را از طریق فروش نفت و سایر منابع زیر زمینی تحقق بخشد حتی اگر تمایل به پاسخگویی داشته این امکان به دلیل ساختار رانتی دولت برایش فراهم نمی‌شود، دولت نفتی به دلیل دور شدن از سیاست‌های اخذ مالیات و پرداخت سوبسید در قالب‌های غیر قابل توجیه نیازی به پاسخگویی به ناظران و همچنین انتخاب مسیری برای تحقق بخشیدن به آزادی‌های قانونی بیشتر را ندارد.

پاسخ نویسنده کتاب به وضعیت پیش آمده بعد از فراوانی نفت در کشورهای نامبرده چنین است؛ رهبران کشورهای نفت خیز به یکباره با افزایش چشم‌گیر درآمدها روبرو شدند،‌ از همین‌رو و بدون در نظر داشتن پیامدهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای سال‌های آینده و بدون دقت لازم به افول قیمت نفت اقدام به خرج پول در جامعه و بخش‌های مختلف کردند. بی‌شک از منظر اهل قدرت چنین اقدامی، پخش پول‌های نفتی در راستای ساختن راه،‌ آبادانی شهرها،‌ اجرای طرح‌های عمرانی بزرگ و صنعتی سازی، تامین تجهیزات نیروهای مسلح، بازسازی صنایع قدیمی و هزینه‌بر، افزایش اشتغال و ورود نیروی کار از سایر کشورها به کشور فروشنده نفت و… به مثابه خدمت به مردم کشور تلقی می‌شد. در واقع دولت مردان نفتی به دلیل نشستن بر سر چاه نفت تشخیص و صلاح همگان را بهتر از خود افراد می‌دانستند، به همین دلیل معنای مخالفت، سخن منتقدان و تحلیل‌های ناظران را به هیچ می‌گرفتند.

فروشندگان نفت به این نکته دقت نداشتند که با آوردن ثروت کلان نفت به کشور شاهد رشد بی‌رویه و خارج از قائده‌ای خواهیم بود که سال‌ها بعد پیامدهای مخرب آن گریبان تمامیت کشورها را می‌گیرد، رشد حاصل شده در کشورهای نفتی براساس نیازها، خواسته‌ها، فهم شرایط‌ و نیازسنجی‌ها اتفاق نیفتاد. دولت‌مردان نفتی راهی دیگر را انتخاب کردند، آنها هر جام لازم بود با استفاده از منبع سرشار ثروت نفت اقدام به وارد کردن تجهیزات جدید، دستگاه‌های نوین و حتی خرید کارخانه‌های مختلف اقدام کردند، پول نفت به اهل قدرت این امکان را می‌داد که برای رسیدن به مقصد راه‌های میان‌بر را انتخاب کنند.

رضا صادقیان
رضا صادقیان

به عنوان مثال؛ تورم سال‌های 1355 تا 1357 در کشورمان، افزایش بیکاری طی همین دو سال، بزرگ شدن برخی سازمان‌ها که با اتکا به پول نفت در سال‌های قبل از آن انجام شده بود،‌ راه‌اندازی برخی از شرکت‌های مونتاژ کار به اسم تولیدات داخلی و تولید ملی، راه‌اندازی شماری از کارخانه‌های خطوط تولید فولاد و… این همه در سال‌های فراوانی نفت صورت گرفت. براساس اسناد تاریخی و مصاحبه‌های موجود از دولت‌مردان رژیم پهلوی رد پای این توسعه ناهنگون، نامتوازن و بلند پروازی‌های نسنجیده را نمی‌توان در سال‌های قبل‌تر مشاهده کرد،‌ چرا که بنیان تغییرات و پوشش خواسته‌های اهل قدرت بعد از فراوانی درآمدهای نفتی جامع عمل به تن کرده بود. حتی تغییر لحن آخرین پادشاه رژیم پهلوی طی‌ سال‌های 51 الی 56 به واسطه همین ثروت افسانه‌ای صورت گرفته بود. تغییر گفتاری که بدون در نظر گرفتن چگونگی برآمدن قدرت رژیم پهلوی توسط نیروهای خارجی حال در موضعی قرار داشت که آنها را پند پدرانه می‌داد تا به راه راست برگردند و از داشته‌های ما استفاده در جهت پیشرفت خودشان بهره‌ها ببرند.

درآمدهای حاصل از فروش نفت به دلیل آنکه در کشورهایی با ساختار دولت‌های ناکارآمد، بسته، سنتی و بسیار شخصی شده اتفاق افتاده است، نهاد دولت به همان شکلی که در گذشته بوده تنها بزرگ‌تر و فربه می‌شود. دولت به واسطه پول نفت در حال افزایش اختیارات و شرح وظایف جدید به خودش است، در واقع دولت است که نهادسازی جدید را بر اساس بنیان‌های قدیمی انجام می‌دهد، این دولت است که به فلان نهاد جدید بودجه‌ای خاص اختصاص می‌دهد و یا براساس سیاست‌ها برخی از نهادهای سیاسی و مالی و حتی قانون‌گذاری را به دلیل دست و پاگیر بودن از گردونه تصمیم‌گیری خارج می‌کند. بنابراین دولت‌های نفتی به جای سامان دادن به سازمان‌های نوین، نهادهای جدید را نیز با نگرش‌ها و سیاست‌های قدیمی مدیریت می‌کند و دقیقا از همین بخش ضربه‌های جبران ناپذیری می‌خورند. چرا که نهادها را بدون در نظر داشتن بزرگ شدن دولت و هزینه‌بر بودن آنها به شکل دستوری تشکیل داده‌اند.

دولت‌های نفتی براساس تجربه سال‌های فراوانی نفت، تغییر ساختار و به سوی بازخوانی شیوه‌های مدیریتی نوین و پیش‌بینی پذیر گام برنمی‌دارند، بلکه به اندازه خود می‌افزاید بدون آنکه تغییر شرایط را به واسطه فراوانی و بازسازی ساختارها انجام دهد.

به نظر می‌رسد تا هنگامه‌ای که دولت‌های نفت خیز و فروشنده نفت به جای پخش پول میان مردم، بخشیدن مالیات به شهروندان، کاهش مالیات و دادن سوبسید به صدها و هزاران کالا، ایجاد رانت و ارایه رانت به گروه‌ها و جریان‌های بانفوذ سیاسی و اجتماعی باشند، احوالات اقتصادی این کشورها تغییری نکند. راه دیگر مسیری است که اهل سیاست در نروژ رفته‌اند؛ کشور نروژ «صندوق نفت» را در جهت ذخیره پول حاصل از فروش نفت ایجاد کرد، البته پس از آسیب‌های بسیاری که از خرج کردن پول نفت چشید، دولت مردان نروژ تشخیص دادن ذخیره دارایی‌های کسب شده از فروش نفت برای آیندگان از پخش آن سودآورتر است، شرح وظایف صندوق توسعه ملی ایران نیز چنین است، با این تفاوت که طی چهار دهه گذشته و در دوره‌های متوالی مسئله تحریم بخشی از اقتصاد کشور را گرفتار کرده و این صندوق هنوز به نقش اصلی خودش دست نیافته است.

کلام نهایی؛ خواندن کتاب معمای فراوانی بیش از آنچه به کار اهل تحقیق و پژوهشگران بیاید، نیازمند خوانده شده از سوی دولت مردان در ساختارهای نفتی است. شاید خواندن چنین کتاب‌هایی به اهل قدرت بیاموزد که به سادگی از افزایش قیمت نفت در بازار جهانی شادمان نشوند و در هنگام کاهش قیمت نفت زانوی غم در آغوش نگیرند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. از زمان کشف نفت تا سال 57 درامد ایران از نفت کمتر از 100 میلیارد دلار بود و در دوران 8 ساله احمدی نژاد 800 میلیارد دلار !!!!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا