نکته های قرآنی / مهاجرانی
سیدعطاءالله مهاجرانی، وزیر اسبق ارشاد و نویسنده ی کتاب نقد آیات شیطانی، در یادداشتی در وبلاگ خود نوشت:
نکته؟ چگونه می توان پرده از روی نکته گشود و آن را تفسیر کرد؟ به گمانم نکته مثل آن می ماند! همان که حافظ سرود: بنده طلعت آن باش که آنی دارد!گفته اند، سواد آن است که پس از خواندن و آموحتن همه چیز و فراموش شدن طبیعی آن ها بر جای می ماند. گفته اند، تفاوت میان پژوهش و جستار نویسی، آن است که در پژوهش با توده ای از اسناد و استناد رویاروییم. مثل هیزم هایی که در رنگ ها و شکل های مختلف فراهم می شود تا آتشی بیفروزیم. شعله که حاصل سوختن هیزم است همان جستار است.
اگر گذارتان به قمصر کاشان افتاده باشد. دیده اید انبوهی از گلبرگ گل های محمدی را در دیگ های مسی، که سرپوش هایی مسین دارند، می جوشانند، تا گلاب بگیرند. گلاب را در سیری دیگر می جوشانند تا اسانس عطر فراهم شود. قطره ای از اسانس، مایه ده ها شیشه عطر می شود! آن اسانس همان نکته ای است که در گل پنهان است. ما وقتی در گلستانه، در سحرگاه، به ویژه در روستای ون قدم می زنیم، بوی همان آن به مشام جانمان می رسد.
قران مجید گلستانه تمام گلستانه هاست! آیه ها مثل، گلبرگ ها در آتش روح ما جوش می زنند.
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس
وزکسی کاتش زده اندر هوس!
دیده اید! وقتی تاریکی سنگین می شود، در جستجوی چراغ بر می آییم. وقتی هوا و فضا بویناک و خفه کننده می شود، در جستجوی هوایی تازه و بوی خوشیم. قرآن همان چراغ-نور- و همان هوای تازه و بوی خوش است. امیر مومنان علی علیه السلام گفته اند: هنگامی که تاریکی های فتنه، مثل پاره های شب شما را فرا می گیرد، به قران پناه ببرید! پیامبر اسلام توصیه کرده اند، در خانه هایمان قرآن بخوانیم تا خانه های ما مثل ستارگان در دل شب بدرخشند! همان گونه که ماهم ستارگان آسمان را در دل شب درخشنده می بینیم…
به نظرم رسید، برخی نکته های قرآنی را برای جوانان بنویسم! بدیهی است خوانندگانی که خود اهل قرآنند و با قرآن انس مدام دارند، مخاطب این نوشته نیستند. از آنان درخواست می کنم که چنانچه نقد و نظری داشتند برایم بنویسند.
یکم: بسم الله الرحمن الرحیم
بیش از چهل سال پیش، مطابق معمول جلسه تفسیر قرآن در خانه دوست قدیم، آقای اسماعیل شهاب زاده در اراک برگزار شده بود. مفسر قرآن آیه الله سید علی میریحیی بود. خوشرو و خوش سخن، با نگاهی همیشه خندان…دو نکته در باره بسم الله الرحمن الرحیم گفت. هنوز تا به امروز آن نکته ها در ذهنم زنده اند، و همواره بر طراوت آن ها افزوده شده است:
« بسم الله! یعنی ما جانمان را با نشان خداوند، با اسم خداوند مهر می کنیم… داغ این نام را بر پیشانی می نهیم. ما بنده خداوندیم. دیگر نمی توانیم جای دیگری برویم! داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی رود. این تعبیر را در حدیثی از امام رضا علیه السلام دیدم. اسم نفسی بسمت من سمات الله!
رحمان؟ یعنی لطف خداوند همگانی است. همه ما بر سر سفره رحمانیت او نشسته ایم. رحیم یعنی لطف او دائم است. مثل لطف شاه و سید و شیخ نیست که گاه هست و گاه نیست!
حال اگر کسی را یافتید، که لطفش همگان را برای همیشه در بر می گرفت، شما حاضر نبودید نام او را بر پیشانی جانتان نقش کنید؟»
انتهای پیام