در سوگ پیامبر رحمت (ص)
حجتالاسلام هادی سروش، مدرس حوزه علمیه در یادداشتی تلگرامی نوشت:
«به نام خدا
در روزهای سوگ رحلت رسول اعظم و پیامبر رحمت هستیم.
بنا به یک رویه پسندیده ؛ آدمی در “سوگ”، سوگواریش راباذکرخاطراتی نیکو از آن عزیز از دست داده ، انجین میکند.
به حکم این رویه ی نیکویِ عاطفی و معرفتی ؛ چه زیباست بر خاطرات معرفتی خود پیامبررحمت (ص) گذری کوتاه داشته باشیم .
◾️جمله ای برای سوگواریش ؛
بنظرم ، بالاتر از سوگواری حضرت امیر (ع) بر کنار بالین پیامبر رحمت(ص) نداشته باشیم .
آنجا که هنگام وداع با پیامبر اعظم(ص)، آن گاه که آن حضرت را غسل می داد، عرضه داشت:
《پدرم و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگران قطع نشد و آن نبوت و اطلاع رسانی از عالم غیب و اخبار آسمانی بود… ؛ – بابی انت و امی لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت احد ؛ من النبوة والأنباءواخبارالسما》[نهج البلاغه/۲۳۵]
گذری برخاطرات معرفتی مان از رسول رحمت(ص)
او؛ پیامبر رحمت بود ..
رحمت برای انسان و حیوان ، برای جن و پری ، خلاصه ؛ برای همه و همه..
گرچه ظاهرا عنوان “رحمت” برای برخی سنگین است واعتراض مان کرده اند! اما خدایش در وصفش چنین فرمود:
«وَمااَرسَلناكَ الارحمةللعالمين»(انبیا/۱۰۰)
براساس قواعد ادبیات ؛ واژه “عالمين” و استثناء در جمله منفی و نیز نكره آمدن رحمت ،آنچنان مفهوم وسيعی به رحمت میدهدكه تمام موجودات عالم در تمام اعصار و قرون و حتا تمام ملائكه را شامل مي شود .
هنگامي كه اين آيه نازل شد پيامبر از جبرئيل پرسيد :
«آيـا چيـزی از ايـن رحمـت عائـد تو شـد؟ جبرئيل گفت: بله من از پايان كار خويش بيمناك بودم، اما بخاطر شما كه رحمت براي جهانيان هستی از وضع خود مطمئن شدم.»[مجمع البیان]
دشمنش در اُحد با ضربه ای دندانش را شکست .. عمربن خطاب از اوخواست تا نفرین کند ..
اما فرمود:
《من برای نفرین نیامده ام ، من برای دعوت و رحمت آمده ام .. خدایا قوم مرا ببخش که آنان آگاه نیستند – إنی لم أُبْعث لَعانا، ولکنیِ بُعثْت داعِیا و رَحْمَة. اللهم اهدِ قَومی اللهم اغفرلِقَوْمِی،فانهمْ لایعْلَمُون》[الشفا بتعریف المصطفی/۱۳۵]
همه بخاطر این است که “محبت” اساس کارش بود؛
امام علی(ع)فرماید:
از رسول خدا(ص) دربارۀ رویه اش پرسیدم، فرمود:
《وَ الْحَبُّ أَساسِیِ.محبت بنیاد و اساس کار من است.》[همان/۱۷۸]
او؛ از زخم های کهنه سیاسی مبرا بود.
در روز فتح مکّه سعد بن عُباده که پرچمدار بود ـ چنین رجز می خواند:
“الیوم یَوم الْمَلْحَمَة، الیَوم تَسْتَحِلُّ الْحُرْمَةُ؛
امروز روز کشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمت ها است.”
پیامبر، علی را مأمور کرد تا پرچم را از او بگیردوشخصاپرچم را وارد شهر کندو
آن گاه فرمود:
《الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرحَمَةِ.امروز روز رحمت و مهربانی است》.[سیره ابن هشام۲۶/۴]
اووالاترین مصداق روشن برای تعادل رفتاری و اعتدال فکری بود .
انس گفت:
«روزی پیامبراکرم (ص) وارد مسجد شد و ناگهان دید که ریسمانى بین دو ستون مسجد بسته شده است و فرمود: «این ریسمان چیست؟» عرض کردند: این ریسمان مال فلانی است، چون ناتوان میشود، خود را به آن آویزان میکند. آنگاه پیامبراکرم(ص) فرمود: «آن را باز کنید! هر یک از شما باید تا زمانى نماز گزارد که با نشاط است، چون خسته شد، باید بخوابد».[بخاری۶۷/۲؛مسلم۱۸۹/۲]
در مبارزه با مفسدین ،نمایشی عمل نمیکرد.
یعنی ؛ نه بین خودی و ناخودی فرق قائل بود ونه بین دزد خرده پا و اختلاسگر متصل به یک جناح تفاوت میگذاشت.
مبنا وسخن اش چنین بود؛
《رویه پیشینیان چنین بود و همو باعث برفناشدن حکومت و حاکمیت شان شد! که براختلاسگر و دزدانِ شریف در نزد حاکمیت ، چشم پوشیده . ولی بردزدان ضعیف وبی کس مجازات اِعمال میکردند! ؛
أهلَكَ الذين قبلكم أنهم كانوا إذا سرق فيهم الشريف تركوه وإِذا سرق فيهم الضعيف اقاموا عليه الحَد》.
[بخاری و مسلم و احمدحنبل]
فارغ از عناوین دهن پرکن ، خود را “معلم” میدانست ، معلمی نه سخت گیر و تنگناآفرین.
«إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً» .
یعنی: «خداوند من را نفرستاده که بر خود سختگیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسانگیر فرستاده است.
[نهج الفصاحه ۴۰۲ از صحیح مسلم ]
سخت بر “خرافات مذهبی” بر می آشفت..
وقتی درمسیر جنگ حنین صحابه اش توجه به درخت “انواط”نمودند که بسیار مورد تکریم و احترام مشرکین بود ؛ کنارش اعتکاف میکردند و برایش قربانی برایش میکردندو..
مسلمین هم ، از پیامبر چنین درختی را برای اعتکاف وقربانی هایشان مطالبه نمودند!
پیامبربسیار ناراحت شد و فرمود درخواست شما مانند درخواست بنی اسرائیل از موسی بود(ر.ک:اعراف/۱۳۸)
و صدها خاطره دیگری که از آن رسول اعظم خدا در دل داریم…
به این مختصر اکتفاء میکنیم.»
انتهای پیام