پیامدهای اعتقادی و سیاسی سلب «حق الناس»
حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه علمیه قم در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
در مقالهای که چندی قبل از این قلم، منتشر شد در «جهت اثباتی» حق الناس بود که گویای اهمیت آن و تقدّم آن بر «حق الله» و نیز عدم قابلیت «توجیه یا توبه» در باب تضییع حق الناس به رشتهی تحریر آمد.
امّا در این نوشتار بررسی اجمالی راجع به «پیامدهای سلب حق الناس» است، پیامدهای منفی دستبرد به حق الناس بر دو بخش مهم قابل ارزیابی است:
اول پیامدهای اخروی
و دوم پیامدهای دنیوی
در بخش نخست که پی گیری آن نه در یک مقاله، بلکه یک کتاب، حرف به دنبال دارد؛ به صورت اجمالی میتوان اشاره کرد که:
الف) تضییع حق الناس از مصادیق غیر قابل انکار” ظلم” است، (کافی 2/443)
ب) که روی پای نگه داشتن ضایع کننده حق الناس و جاری شدن خون از بدن او، از کمترین عقابهای روز جزابرای ایشانست (کافی 2/367)
ج) تضییع حق الناس، غیرقابل “بخشش” و” توبه ناپذیر” است. (زبدة البیان/664 مسالک شهید ثانی 4/202 – لوامع مجلسی اول 6/67)
د) و خارج از چتر حمایتی “شفاعت” میباشد (المیزان 2/397).
چراکه تضییع و بی اعتنائی به حق الناس موجب دوری از نظر لطف الهی (وسائل 18/423) و دوری از نظر عنایت پیامبر (ص) و عترت او (ع) میشود تا حدّی که پیامبر از نماز بر بدن ضائع کننده حق الناس، دوری میفرماید. (کافی 5/93)
پیامدهای سیاسی و اعتقادی «دستبرد به حق الناس»
تأثیرات منفی تضییع حق الناس در بخش دنیوی در حوزههای گوناگون قابل بررسی است که ما از تمام آنها به دو حوزه سیاسی و اعتقادی توجه لازم را مبذول میداریم؛
امّا پیامدهای اعتقادی
اگر تضییع حقوق الناس در ساختاری شکل بگیرد که این ساختار سیاسی در اسم و شعار «اسلام» را، تابلوی خود قرار داده باشد و خصوصاً شخصیتهایی مطرح باشند که در کسوت مقدس دینی باشند قطعاً پیامدهای سنگینی برای اعتقادات مذهبی «تضییع شوندگان»، خواهد داشت و به این مهم، امام راحل اشاره فرمودند:
«آبروی اسلام بسته به اعمال همه، خصوصاً روحانیون است اگر خدای نخواسته اشتباهی صادر شود این به پای اسلام تمام میشود. اگر در رژیم سابق یک اشتباهی میکردیم پای اسلام حساب نمیشد ….. امروز خطای ما خصوصاً قشر روحانی و قشر پاسدارهای اسلامی، پای اسلام حساب میشود». (صحیفه امام 8 /258 و 389)
و به تعبیر مخاطره افکن استاد شهید مطهری باید بدید دقت و عبرت، نظر کرد که:
«یخرجون من دین الله افواجاً»(یادداشتها 4/233)
بر سکانداران نظام به ضروت عقل، فرض است با دید عمیق رفتار خود را رصد کنند که خدای ناخواسته باطن جامعه، یعنی فکر و اعتقاد جامعه، بر اساس رفتار غیر صحیح، به دوران گذشته باز نگردد.
پیامدهای سیاسی
1) سلب حق الناس از «ذی حق» باعث «بی تفاوتی» آنان میشود که مقوله بی تفاوتی، هیچ سازگاری با دینداری ندارد. (یادداشتهای استاد مطهری 7/82)
در دینی که همه ارکانش بر مسوولیت دار بودن افراد تأکید دارد، حتی مسوولیت نسبت به حقوق حیوانات گنجانده شده (نهج البلاغه خ/167) جا ندارد خدای ناخواسته، بر اساس یک تنگ نظری، دستبرد به حق الناس زده شود، و باعث بی تفاوتی شهروندان، به مهمترین و حیاتیترین امور، مانند حساسیت و دخالت در سرنوشت خویش، شود.
و از سوی دیگر این «بی تفاوتی» نهایت آمال و آرزوی دشمنان یک ملت است تا بتوانند به «تمام» خواستههای شیطانی خود برسند و همه مصالح یک کشور را به راحتی زیر پا بگذارند.
نمونه بارز این بی تفاوتی شهروندان را در تاریخ کبیر فرانسه، بعد افراطی گریهای مسوولانش، میتوان مشاهده کرد.
2) اثر سوء دیگری بر «سلب حق الناس» در فضای سیاسی مترتب میشود «رخوت و سستی» است چراکه «ذی حق» مشاهده میکند در روز روشن حقوق او را به یغما میبرند و پشتیبانی برای احقاقش نمیبیند، اینجاست که روحیه نشاط و توانایی را از دست میدهد، به ویژه در جهانی که علم و تکنولوژی، در پیشرفت سریع و شگفت آوری قرار دارد، فقط کافی است ملّتی و به ویژه نیروهای پر نشاط فکری و کاری آنان، گرفتار رخوت و سستی شوند که بدون شک همه ساز و کار پیشرفت، در آن جامعه به «مرگِ غیرِ بازگشت» خواهد رفت، و در جمهوری اسلامی چنین عامل پرخطری در تفکر سیاسی امام (ره) کمک به ظلم، به هدر رفتن خون مظلومان و شهیدان، و در آخر انهدام مصالح عالیه اسلام و کشور خواهد بود. (صحیفه 5/154)
3) «ضعف و زبونی» پیامد خطرناک دیگر برای مسلوب الحقوق هاست. ضعف و زبونی همان عامل پرخطری است که قرآن به آن گوشزد فرمود: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ» (آل عمران / 139)
آیا امروز به عیان ضعف و زبونی بخشی از جهان اسلامی را در مقابل دشمنان مشاهده نمیکنیم؟ آیا این ضعف و زبونیها، علتی غیر از تضییع حقوق آن ملّتها توسط حاکمانشان دارد؟ آیا تقویت روابط آنان با دشمنان جنایتکار، به عاملی غیر از زبونی و ضعف بر میگردد؟
پاسخ این پرسشهای ملال آور را امام خمینی نتیجه «زبونی یک ملت» میداند (صحیفه 17/66) و این سستی و زبونی نتیجه زیر پا گذاشتن حقوق حقه شهروندان آن کشورهاست.
4) «بی خبری و ناآگاهی»، بیچارگی دیگری است که بر روح و جان «مسلوب الحقها» وارد میشود و بدون تردید، همه گناهش به گردن عاملان آگاه و حتی ناآگاه تضییع کنندگان حق الناس است.
پر واضح است همیشه ضربههای کاری بر یک ملت و یا انقلاب، از ناحیهای وارد شده که مردمان آن جوامع در «بی خبری» بودند، «بی خبری و ناآگاهی» که تضییع کنندگان حقوق ملتها بر ملتی وارد میکنند، همان شگرد قبیحی است، که حاکمان ظالم بر سر جامعهشان وارد میسازند تا بتواند منویات خود را در جامعه، پیاده کند.
در نهج البلاغه (خطبه 52) میخوانیم که این حرکت ناجوانمردانه یکی از برنامههای مدون حکومتی معاویه بوده که مردمانش را در «بی خبری و ناآگاهی» قرار میداد تا بتواند به اهدافش دست پیدا کند.
5) «بی اندیشگی و خرافه پرستی» نتیجه شوم دیگری است که برای «مسلوب الحقها». بله وقتی فرد یا گروهی از حق مسلّمشان محروم شدند، طبعاً ابزار و میدان وسیع تفکر و ارائه ره آور تفکرات و نظرات خود را، از دست میدهند و رفته رفته قدرت درک و تحلیل آنها به ضعف رفته و فاقد «عقلانیت و اندیشگی» میشوند و چه بسا اگر این «عقلانیت» در مدت طولانی به تعطیلی کشیده شود، آن جامعه برای اتکاء به پشتوانه فکری در امورات سیاسی و اجتماعی تکیه به «اوهام و خرافات» پیدا میکند، که ما این پیامد منفی را در همة اعصار و امم در تاریخ گذشته به روشنی میبینیم.
روش دینمدارانه و عاقلانه نسبت به کسانی که دستی در «حق الناس» دارند ایجاب میکند به این پیامدهای منفی تضییع حقوق الناس توجه کامل داشته باشند، تا غیر از عواقب خطرناک اخرویِ حق الناس برای خویش، جامعه را در فرط سقوط اعتقادی و سیاسی، قرار ندهند. «فاعتبروا یا اولی الابصار»
انتهای پیام