بیداد همچون راهنما | احسان شریعتی
احسان شریعتی در یادداشتی تلگرامی نوشت: جنبش اعتراضی جاری جوانان و مردم کشورهای منطقهٔ خاورمیانه آشکارا یک وجه مشترک دارد که آنرا با جنبش مطالبات مدنی جامعهٔ ما پیوند میزند: «عدالت»خواهی. خواست عدالت که خود را بهشکل انزجار از انحصار فسادآور قدرت اداری و حکومتی، هراس از بیکاری و بحران معیشتی (ناشی از رکود اقتصادی) نشان میدهد، بیتردید قرین «آزادی»خواهی (مطالبهٔ حقوق بشر و شهروند)، و در گرو طرحافکنی سبک متفاوتی از (راه رشد و) «توسعه» است.
بهترین راهنما برای نیل به تعریفی ایجابی از «عدالت»، که در طول تاریخ اندیشه و مبارزات انسان مورد مناقشه بوده است، پیدایش همین احساس بیعدالتی و وقوع «بیداد» است («جمهوری» افلاطون که از نخستین اسناد تاریخ اندیشه «پیرامون عدالت» است، به این ملاحظه درباره احساس بیعدالتی همچون راهنما بسوی عدالت اشاره دارد: در کلام گلاوکن برادر افلاطون).
بر سرزمینهای غنی ما، بهلحاظ منابع طبیعی و انسانی عظیم، مردمانی میزیند که فقر و فلاکت مادی «کرامت» انسانی آنها را تهدید میکند و این در موقعیتی است که تمامی ثروت و قدرت در ید و انحصار اقلیتهایی قرار دارد که به بهانه و در پوششِ قومی-ملی و یا فرقهای-مذهبی، بر اکثریت مردم حکم میرانند و زندگی و مرگ و سرنوشت همگانی را رقم میزنند.
تحملناپذیر بودن این وضعیت فجیع جامعه را بهسوی درک اثباتی «عدالت» راهنمایی میکند: شناسایی حقوق اکثریت مردم، و برای پرهیز از خشونت و بهراه افتادن جنگهای داخلی، وضع قوانین تازهٔ تضمینکنندهٔ حقوق مدنی و مصالح عالی ملی.
کشور ما نیز در آستانهٔ یک فصل انتخاباتی مجلس نمایندگی دیگر در شرایطی بسر می برد که سطح امید به «اصلاح» امور از طریق مشارکت در این امر، در پایین ترين سطح خود قرار دارد (شاید طی سه دههٔ گذشته). مهمترین علت و عامل این سرخوردگی عمومی باز همین احساس بیعدالتی اجتماعی (بهویژه در امر معیشتی اقتصادی) است، همان احساسی که در سایر کشورهای خاورمیانه جوانان را به خیابانها کشانده است.
تا پیش از رسیدن به چنین مرحلهٔ «گسستی»، میتوان و میبایست با استفادهٔ بهینه از «فضا»ی انتخاباتی در راه، به طراحی چشماندازی نو، طرح مطالبات اجتماعی-اقتصادی مشروع ملی و مردمی در سپهر عمومی جامعه پرداخت. تضییقات قضایی اخیر، مانند صدور احکام سنگین علیه کوشندگان کارگری و مدنی، ادامهٔ سیاست حصر و حبس (عدم توافق با مرخصیها)، اجازهٔ برگزاری نشست ندادن به تشکلهای سیاسی معتقد به روش قانونی و مسالمتآمیز (مانند جبهه ملی)، و…، همهٔ تحدیدها و تهدیدهای نگرانکننده علیه اصول مردمسالاری و جمهوری، نباید و نشاید که نیروهای آگاه و سالم را از حضور در صحنه و در عرصهٔ اجتماعی و ارایهٔ «بدیل»های علمی و عملی بازدارد. این حضور البته و الزاما بهمعنای شرکت در رأیگیری نیست. با این نکته در آینده بیشتر خواهیم پرداخت.
امروز، در سالروز درگذشت پیامآورِ دینِ «کتاب (آگاهی)، ترازو (عدالت)، و آهن (توسعه)»، زمان مناسبی برای طرح دوبارهٔ این پرسش اساسی فرارسیده است که چرا جامعههایی که فرهنگ اکثریت مردم در آنها اسلام است، به چنین بیعدالتیهای آشکاری در همهٔ عرصههای زیستی و همزیستی جمعی تن دادهاند؟
متفکران، روشنفکران، و بهویژه «علما» در این فرهنگ و جامعهٔ دینی، بیعدالتیها و عدالت را چگونه توجیه یا تعریف کرده و میکنند؟ و چرا تا کار به شورش و انفجار جامعه و جوانان نکشد، علیه وضع و «نظم» موجود به صحنه نمیآیند و اظهار نظر و ابراز «نقد» نمیکنند؟
انتهای پیام