خرید تور تابستان

نگاه متفاوت به «فقیه و تقلید» با الهام از امام عسکری (ع)

حجت‌الاسلام هادی سروش، مدرس حوزه علمیه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «نگاه متفاوت به “فقیه و تقلید” با الهام از امام عسکری علیه السلام» نوشت:

«به نام خدا

در معارف دینی ما شیعیان بحث “اجتهاد و تقلید” در دو علم “فقه و اصول” جایگاه مهمی دارد.

“تقلیدازفقیهان” از آن دسته معارفی است که محدود به کتابهای حوزوی نشده ودر جامعه بشکل وسیعی مطرح است.

ازجمله معارف بلندی که از امام عسکری (ع) به نقل جناب طبرسی در کتاب “الاحتجاج ؛ ج ۲ص۵۱۱” به ما رسیده موضوع تقلید است که امام(ع) با یک شجاعت مثال زدنی به آسیب شناسی بسیار دقیقی از آن پرداخته است.

این قلم؛ گوشه ای از آن معارف را تقدیم میدارد.

مطلب اول؛

امام عسکری فرمود:
《مراد از آیه ۷۸ سوره بقره ؛’مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ’ ، آن عده ای ازیهودیانند که از علمای خود تقلید کردند و به خاطر این تقلید، مورد سرزنش قرآن هستند..》

تقلید دو نوع متفاوت از یکدیگر دارد:

۱- تقلید ممنوع – تقلید از شخصیتها و بزرگترها و نیکان – در این نوع تقلید، قرآن مبارزِ میدان است تا جائیکه استاد مطهری میگوید: “در دنیا کتابی به مانند قرآن پیدا نمیشود که سرسختانه با تقلید مبارزه کرده باشد.”(پانزده گفتار/۲۱۱)

۲ – تقلید مشروع -تقلیدی است از جنس مراجعه به صاحب تخصص- و این،البته به حکم عقل است.

مطلب دوم؛

امام عسکری فرمود:
《عوام یهود از علمای خود باخبر بودندکه؛ حرام میخورند!/ رشوه میگیرند!/ احکام الهی را به خاطر اشخاص و واسطه ها تغییر میدهند!/وتعصب شدیدی دارند که مانع از پرداخت حقوق قطعی برخی صاحبان حق میشود!..》

درس مهم امام عسکری به مقلدان ، داشتن چشم باز و رصدِ فقیهان است که اوصاف ناپسند مذکور در آنان جای نگیرد.
پس “تقلید” درنگاه حضرت عسکری استوار بر “تحقیق” است.
درست بهمین جهت است که تقلید “سرسپردگی” نیست، بلکه به تعبیر استاد مطهری؛ “تقلید در اسلام، چشم بازکردن و بازنگه داشتن است”.(ده گفتار/۱۱۹)

مطلب سوم؛

امام عسکری فرمود:
《عوام امت ما اگرصفاتی رادر فقیهی ببینند و باز هم از او تقلیدکنند، در ردیف همان مقلدان یهودی قرارمیگیرند که قرآن مذمت شان نموده. وآن صفات ناشایست عبارت است از: فسق ظاهر/تعصب و خودمحوری/ حرص بر دنیا/گمراه کردن مقلدان بجای اصلاحگری/احسان به کسانی که به خواری سزاوارند..》

دراین بخش ازحدیث امام عسکری بین آسیبهای علماء یهودو علماء اسلام تفاوت گذاشته شده.

بر اساس بیان امام عسکری ؛ آسیب در میان آنان به “حرام خواری” ختم میشود ولی آسیب درمیان علماء اسلام میتواند به معصیت هایی چون خودمحوری و کسبِ نام ونان دنیا ، و یا مدح وذم های بی جهت از اشخاص باشد.

واقعا؛ این نحوه آسیب شناسی امام عسکری(ع) را باید در ردیف “معجزات قولی” معصومین ارزیابی نمود.

مطلب چهارم؛

امام عسکری از “بایدهای فقهیان” سخن به میان میآورد و میفرماید:
《هر فقیهی که ؛
۱- مراقب نفس خود بوده،
۲- حافظ دینش باشد،
۳- با هوای نفس خود مخالفت کرده،
۴- مطیع امر مولی باشد.
پس بر عوام است که از چنین فقیهی تقلید کنند. این شرائط تنها شامل برخی از فقهای شیعه است و نه همه آنها ؛ عبارت حدیث چنین است ؛
فَأَمَّامَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءصَائِناًلِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ،مُخَالِفاً لِهَوَاهُ،مُطِيعاًلِأَمْرِمَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْض فُقَهاءِالشِیعَةِ لاجَمِیعَهُم..》

مهمترین قسمت حدیث حضرت عسکری(ع) همین فراز است که درس مهمی به جامعه شیعه میدهد :

یکم)؛

مرجع باید عدالتی بالاتر عدالت یک روحانی عادی داشته باشد ،چون جامعه دینی احتیاج علمی درمسائل مذهبی به او دارند و هواپرستی میتواند مخاطره آفرین باشد و صدالبته که بسیار خطرناک است.

دوم)؛

دربیان امام عسکری(ع)؛ عوام هم میتوانند مقصر باشند ، چون باید ببینند علماء شان به گفته خود ، عمل میکنند و یا نه؟ مقلد ، نباید”عوام” باشد بلکه باید “محقق” باشد و بر اساس وجدان بیدار و جستجوگرش ؛ مرجع خود را رصد کند واین صفات چهارگانه را دائما ارزیابی نماید.

سوم)؛

اگر این صفات در فردی بعنوان مرجع شکل بگیرد ، دیگر تقلید از او باعث “لِه” شدن شخصیت مقلد نیست.
این نکته قابل توجهی است و البته به مجتهد بازگشت دارد که او با مقلدین خویش ، چه تعاملی دارد و در چه حدی در امور مقلدین خود دخالت میکند؟ شایدبراساس دیدگاه مترقی فقه شعیه که مجتهد را از ورود به تعیینِ “مصادیقِ احکام” بازداشته ، روی همین نکته باشد. بله ؛ شان فقیه نیست که در امور مصداقی دخالت نموده بلکه برای حفظ جایگاه و شانیت مقلدان ، دیه احترام به آگاهی آنان ، تعیین مصادیق و موارد و موضوعات ، به عُهد خودِ مقلدین است .

مطلب پنجم؛

امام عسکری تصریح میکند این صفات فقط در بعضی فقهان یافت میشود و نه هر فقهی!
《وذلك لا يكون الا بعض فقهاالشیعه لاجمیعهم》

تعبیر ؛ “لا جمعیهم” ، نشان دهنده این حقیقت است گرچه بسیاری از فقهاء شرائط مرجع بودن را دارند اما فقط برخی از آنان شایسته این منصب هستند. چرا که “مرجع یک مقام عالی روحانی” است و هر کسی لایق این مرتبه نیست.
و اگر مقلد توجه نکند؛ قطعا تقلید او مذموم است.
پس”حق تشکیک” برای همه محفوظ است و با تحقیق مستمر میتوان در یقین باقی ماند.

در این نقطه؛ مجتهد و فقیه به دقت خاصی میرسد وباید در سه خصوصیت جدی باشد؛

الف)اجتهاد در مسائل روز و نو ، و حل معضلات زندگی مردم.
اگر مجتهدی به این ضرورت بی توجه باشد به تعبیر استاد مطهری؛ “در صف مردگان بشمار میآید”!(نهضت های اسلامی در صدساله اخیر/۹۴)
و شاید برای همین است که فقیهان؛ تقلید از میت راجائز نمی شمارند.
مقلد باید مجتهدش؛ مجتهدواقعی باشد یعنی بتواند گره های جدیدی که مانند تار عنکبوت بر شریعت چمبره میزند را شناسائی نموده و باز کند و این از یک صاحب “دانش عمیق دینی” که دارای “شجاعت” باشد ، ساخته است.

ب)در حل مسائل روز ؛ ازمبانی و چهار چوب”اجتهاد و مبانی استنباط” غفلت نکرده و خدای نخواسته سخاوتمندانه از اسلام مایه نگذارند.
و اگر به این خصوصیت، بی محل باشد؛دیری نگذرد که اسلام بکلی مسخ میشود!

ج)بی اثر بودن توصیه ها و حتا تهدیدهای احزاب ، رجال سیاسی و نیز عوامی که بظاهر متدین ، میکنند.
روشن است که بی توجهی به این آسیب مهم؛ مرجع را مقلدِ حاکمیت میکند و استقلال او را ازش ستانده ! و این بسیار پر مخاطره است چرا که مجتهد، در آن صورت هر فتوای به نفع حکومت و یا عوام پسندی را به اسم اسلام وشرع، مطرح میکند!
به باور شهید استاد مطهری ؛ “عرقچین به سرها،گاه مرجعی را اغفال، وصدمه هائی زدند که از هر جنایتی بالاتر است!”
(یادداشتها استاد مطهری، ج۴ص۵۵۳)

در پایان ؛

دعاگوی مرجعیت شیعه هستیم تا خداوند سایه شان که آفتاب گونه با داشتن دقیق ترین علوم ، و والاترین اخلاق و فضائل معنوی باعث هدایت جوامع هستند را ، محافظت فرماید .»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا