به بهانهی جدل توییتری پورنجاتی و عباس عبدی
کامبیز نوروزی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ما و پرخاشگری» نوشت:
یادداشت توئیتری آقای احمد پورنجاتی در مورد اشغال سفارت ایالات متحده ، بیش از آنکه موجب تأمل سیاسی و فکری بشود ، مناسب تأملات اخلاقی و روانشاختی در فضای سیاسی امروز کشور است . یادداشت ایشان ، به اشاره ای ، البته روشن تر از تصریح ، عباس عبدی را نشانه رفته است . عبدی با تحلیلی مشخص همچنان از اشغال سفارت در آن موقعیت زمانی دفاع می کند . اما آقای پورنجاتی می گوید می خواهند “غلطی ” را که کرده اند ” زور می زنند با حرافی ، ماست مالی ” کنند . عباس عبدی هم در واکنش ، پاسخی توئیتری می دهد که اگرچه متضمن هتک نیست اما تندتر از زبانی است که معمولاً از او می شناسیم و خوانده ایم.
بحث بر سر درستی و نادرستی تسخیر سفارت ایالات متحده در ایران نیست . سخن بر سر چگونه گفتن است . آقای عبدی تحلیل خود را از موضوع اشغال سفارت مجدداً عرضه کرد . می شود با تحلیل او موافق بود یا آن را ردّ ونقد کرد ، اما زبان نقد آدابی دارد که با زبان پرخاش و توهین زمین تا آسمان متفاوت است .
آقای پورنجاتی را می شناسم. محترم است . اهل سیاست است . اهل قلم است . سابقۀ زیادی در دولت و حکومت داشته است . در فضای مجازی هم اغلب دوست دارد با زبانی محترم ، ساده ، کنایه آمیز و قدری چاشنی طنز بنویسد . با این خصوصیات اگر نام احمد پورنجاتی را بر بالای این توئیت نمی دیدم ، تصور می کردم که این جملات از آن یکی از حسابهای کاربری مجعولی است که فقط آلودگی زبانی و فکری پخش می کنند ، یا متعلق به یکی از آن کسانی است که دوست دارند با پرخاش و تندی و هتک توجه دیگران را جلب کنند.
معمولاً پرخاشگری نشانه ای از نداشتن قدرت مباحثه و استدلال است . اما کسی همچون احمد پورنجاتی ، که اگر بخواهد بخوبی می تواند با زبان استدلال سخن بگوید ، پاکیزه و پالوده بنویسد ، چرا باید به خلاف عادت مألوف خودش ناگاه به چنین زبان و ادبیاتی روی بیاورد ؟
فضای گفتار سیاسی در ایران سالهاست که به شکلی روز افزون آلوده به پرخاش و هتک حرمتها و عصبانیتها و تندخویی ها است . معیارهای اخلاقی و حقوقی در گفتار سیاسی در ایران مستمراً کم رنگ تر می شوند . میدان هتک و پرخاش ، میدان تفکر و اندیشه نیست . هر اندازه تندگویی ها بیشتر شوند ، حرفها سطحی تر و بی مایه تر و بی ارزش تر می شوند . عصبانیتها رونق بیشتری می گیرند و موقعیتهایی خلق می کنند که حاصلش جز نفرت و منازعه های تلخ و مخاطره آمیز نیست . این زبان ، زبان گره افکنی است ، نه گره گشایی . اتفاقاً اهل استبداد و تمامت خواهی ، این زبان را خیلی بیشتر دوست دارند . چون هم اینکه زبان خودشان است و هم اینکه با بستن باب گفتگو ، امکانهای احتمالی برای اندیشیدن به راه های حل مشکلات را نیز مسدود می سازد.
وقتی حتی پورنجاتی هم چنان می نویسد ، یعنی که سندرم عصبانیت و تندخویی و پرخاش ، بیشتر از آنچه فکر می کنیم اپیدمی شده است . ظاهراً از آن چیزهاست که سخت واگیر دارد . شاید شرایط همه را کلافه کرده است ، اما از بزرگترهایی که به قولی چند پیراهن بیشتر پاره کرده اند و سالها در سیاست سابقه ها دارند ، انتظار شکیبایی و حوصله بیشتری است . انتظار می رود بجای آنکه به موجهای متداول تندگویی و هتک ملحق شوند ، ناصحانه و صبورانه زبان پالوده و پاک به کارگیرند ، تسلیم موجها نشوند و بجای پرخاش ، تفکر بپراکنند و میدان گفتگو را باز بگذارند . حالا یا حرفشان درست است یا غلط ، یا قبول عام پیدا می کند یا نه .
پرخاشگری معیارهای حقوق و اخلاق و اندیشه را می شوید و کنار می گذارد . میدانی باز می کند که بیشتر از هرکس باب طبع عربده جویان است و در خدمت تأمین منافع آنها .
مراقب باشیم در قاعدۀ بازی آنهایی درافتیم که از رواج عصبانیت برای توسعۀ منافع نامشروع و تثبیت تمامت خواهی خود بهره بر می دارند.
انتهای پیام