چرا «امید»؟
مهدی معتمدی مهر در یادداشتی با عنوان «چرا «امید»؟» در ماهنامه پیام ابراهیم نوشت:
در روزگاری که شانههای مردم، خسته از فشار معیشت و وامانده از به ثمرنرسیدن مبارزات یک صد ساله آزادیخواهانه و عدالتطلبانه است و نگاههاشان، فروافتاده و محزون ِ از راه ِ نه پیش و نه پسی است که جاماندگی از دستیابی به حاکمیت قانون و آرمانها و مطالبات حداقلیشان را رقم زده است و آمارها از انباشت ناامیدی و بیاعتمادی عمومی حکایت دارند، «امیدواری» کار آسانی نیست. در جامعهای که نمودار رشد «نامیدی» روند فزایندهای را نشان میدهد و در عین حال که میدانی بدین سبب که هنوز امیدواری، به خوشبینی و خوشخیالی و حتی چه بسا ممکن است که به تایید «نظم جاری» یا رضایت از «وضع موجود اجباری» متهم شوی، دشوار است از «امید» سخن گفتن و دشوارتر، ایمان داشتن به «امید» است.
پاسخ به این سوال بزرگ که: «چرا امید؟» را نباید و نمیتوان به پاسخی کوتاه وانهاد. طبیعی است که حالات کیفی انسانی از جمله «امیدواری» یا «یاس» رابطهای مستقیم با جهانبینی، زاویه نگاه و منطقی دارد که از کیفیت حیات فردی و اجتماعی بشر ارائه میدهیم. نویسنده این متن با پذیرش دشورایهای پاسخ به پرسش بنیادین یادشده، بر آن است تا به عنوان عضوی از نهضت آزادی ایران و شهروندی مسلمان، ایرانی و مصدقی، از دلایل امیدواری خود به «فردای ایران» بگوید:
الف. آموزههای قرآنی
1. قرآن کریم به عنوان کتاب بنیادین مسلمانان، حاوی آموزهها، قانونمندیها و مفاهیم اساسی مرتبط با زیست فردی و اجتماعی بشر است. زوایای نگرش قرآن بر مقولاتی مانند خدا و آخرت، متمرکز بر عناصری است که «رحمت» و «عدالت» پروردگار هستی را بازگو میکند. بیش از صدها آیه در قرآن به طور مستقیم به مساله «رحمت» میپردازد. تکرار بیبدیل این مفهوم در سرسورهها با تعبیر ساختاری «بسم الله الرحمن الرحیم» به انگیزش محتوم این پرسش بنیادین ختم میشود که چرا از میان این همه صفات الهی، «رحمت» به تاکید و تکرار بیان میشود؟
طرح مفهومی «قیامت» که در آیات متعدد مورد تصریح قرار گرفته است و حتی درک ایمانی نسبت به مقولاتی مانند «بهشت» و «دوزخ» در راستای «عدالت» و «رحمت واسعه» صاحباختیار جهانیان تبیین شده است. قرآن هدف اصلی خلقت را «خداوند» میداند و مقرر میدارد که تمام جهتگیریها به سوی اوست که معنا میگیرند. اما موضوع اصلی خلقت در کتاب قرآن، «انسان» است. باور به «خداوندِ عادل ِ رحیم» که مدعای «وَ رَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء: اعراف/156» دارد و حتی، تقدیر بر ذات خداوندی خویش را مبتنی بر عنصر «رحمت» استوار ساخته است و صراحتاً میفرماید: [کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ: انعام،12] بنمایه ناگزیر امیدواری به فرجام بشری است که هم او، موضوع اصلی «هستی» قرار داده است. این نگاه، در گستره لایتناهی هستی، منفذی برای تردید و جایی برای حضور یاس و ناامیدی باقی نمیگذارد.
2. قرآن کریم خبر قطعی از پایان هر دشواری [الشرح، آیات 5 و 6] و پیروزی نهایی مستضعفان در جایگاه «وارثان زمین» دارد و به فرجامی مبارک در چارچوب نظاممندی قانون سرمدی «تدریج» بشارت میدهد: [قصص، آیه 5] و با قطعیت و صراحتی شگفتانگیز، «نامیدی» را در راستای «اسراف بر نفس» بر شمرده و از ویژگیهای انکار حقیقت، کفرورزی و گمراهی مطلق میداند و بشرِ کمالجو و راهجو را از «خستگی» و «ناامیدی» منع کرده و به ایمان تردیدناپذیر به «امید» فرا میخواند:
· یوسف، آیه87
از رحمت خداوند نومید مباشد که از رحمت خدا تنها انکارورزان نومیدند.
· زمر، آیه 53
ای پیامبر اعلام کن: ای بندگان من [ خطاب عمومی به بندگان است و نه فقط مومنان] که به زیان خویش زیادهروی کردهاید، از رحمت خداوند نومید مباشید.
· حجر، آیه 56
[ابراهیم] گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت صاحباختیار خویش ناامید میشود؟
ب: ایرانیت
1. همانگونه که در در سخنرانی زندهیاد مهندس بازرگان در جلسه تاسیس نهضت آزادی ایران آمده است: « ايراني هستيم ولي نميگوييم كه هنر نزد ايرانيان است و بس. ايران دوستي و ملي بودن ما ملازم با تعصب نژادي نيست و بالعكس مبتني بر قبول نواقص و معايب خود و احترام به فضائل و حقوق ديگران است.» بنابراین طرح عنصر ایرانیت و تکیه بر ناسیونالیسم ایرانی در راستای دستیابی به دلایل متقن برای امیدواری، نباید به مراتب شوونیستی و مظاهر خودشیفتگی جمعی فروکاسته شود.
2. شاخص دیگری که منجر به برداشت امیدوارانه در قبال بحرانهای ساختاری جامعه ایران میشود، تاریخ طولانی و پرفراز و نشیب سرزمینی است که در طول قرنها و هزارهها به رغم سیل حوادث خونین و فجایع بیشمار، در تمامیتی به نام «ایران» بر جای مانده است. قدمت چندین هزار ساله ایران، ناخودآگاهِ تاریخیِ متراکمی را رقم زده است که در پاگردهای گوناگون توانسته از پس بحرانها و تهدیدات ساختاری برآید. این خصلت بر نهادهای خرد یا کلان اجتماعی ایران نیز اثرگذار بوده و منجر به شکلگیری گونهای از ظرفیت «سازگاری محیطی و بقای اجتماعی توام با زیست بحرانی» شده است.
مرحوم مهندس بازرگان در فرازی دیگر از همان سخنرانی تاریخی یادآوری میکند: «اين اختلاف محيط و شرايط زندگي ما بين ايران و همسايگان، از يك طرف و «شهري» و «كوهستاني» بودن ایران از طرف ديگر باعث شده است كه تاريخ ايران و زندگي ايراني پيوسته توام با حملات وهجومهايي گرديده كه به قصد چپاول و غارت كاروانها و آباديها صورت ميگرفته است.»
3. تحلیل جامعی از شرایط کنونی ایران حامل نتایجی است که از جمله آن میتوان به بازگشتناپذیر بودن فرآیند دمکراسی در ایران اشاره داشت. از یک سو، تداوم سرزمینی متکثر از اقوام و فرهنگهای گوناگون و ضرورتهای عینی مواجهه با بحرانها و تهدیدات، طی شدن روند دمکراتیزاسیون در ایران را ناگزیر ساخته است. به عبارت دیگر، بقای ایران منوط به پذیرش زیرساختهای دمکراتیک در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی است و فقدان واقعبینی در این راستا میتواند فراتر از تغییرات ساختارشکنانه سیاسی، موجب فروپاشی همهجانبه شود و از سوی دیگر، حافظه تاریخی و ناخودآگاه جمعی ایرانیان که در برابر چنین تهدیداتی، تجربیاتی اندوخته دارد، از ظرفیت بازسازی و سازگاری موثر بر این مخاطرات، برخوردار است.
ج: زمینههای سیاسی، تاریخی و اجتماعی
1. بنا بر تحقیقات گسترده در حوزه علوم اقتصادی و اجتماعی، «امید» مهمترین متغیری است که کاهش یا افزایش آن بر میزان و کیفیت «سرمایه اجتماعی» و «توسعه ملی» اثرگذار است. بنابراین هر شهروند ایرانی که به پیشرفت و بهبود اوضاع کشورش معتقد است و در این مسیر، مبارزه و تلاش میکند، در واقع و چه بسا بدون آن که گاهی توجه داشته باشد، حامل سلولهای امید است. «امید» ماده حیات اجتماعی است، همانگونه که «آب» یا «هوا» عامل حیات زیستی به شمار میروند.
2. پژوهشهای روانشناختی در سراسر جهان که بر روی مباشران به «خودکشی» و یا موارد «خودزنی» به عمل آمدهاند، موید این واقعیتاند که افسردگی و ناامیدی در بروز این آسیبها عامل تعیینکنندهای ارزیابی میشود. چه بسیارند قربانیانی که جایگاه اجتماعی و شغلی مناسبی داشته و از تحصیلات و ظاهر مناسبی برخوردار بودهاند، اما ابتلای به ناامیدی، ایشان را به ورطه سقوط اخلاقی کشانیده و به ارتکاب تهدید ساختاری علیه تمامیت جسمانی خویش، رهنمون و وادار ساخته است.
در مناسبات اجتماعی نیز همین قاعده پابرجاست. رشد اجتماعی ناامیدی، منجر به کاهش تلاشهای سازنده جامعه میشود و در مواردی به اتخاذ تصمیمات مهلک و مخرب میانجامد که میتوان از آن با تعبیر «خودزنی اجتماعی» نام برد. اصولاً پوپولیسم در بستر ناامیدی اجتماعی شکل گرفته و از شانس موفقیت برخوردار میشود. ایجاد و هژمونی جنبش «نظامیگرایی» و بروز اجتماعی «فاشیسم» و «نازیسم» در اروپای پس از جنگ جهانی اول، در چنین بستری رقم خورد. مردم اروپا خسته از وعده و وعیدهایی تحققنایافتهای بودند که احزاب متمایل به گرایشات چپ و راست در طول دههها مطرح کرده بودند.
برآمدن جریان موسوم به «آبادگران» و نیروی مخربی مانند دولت احمدینژاد نیز در سایه رشد فزاینده ناامیدی که متاثر از ترویج تحریم انتخابات و پروژههای مبهم امنیتی مانند «عبور از خاتمی» یا «مرگ اصلاحات» بودند، به مثابه خط سوم عمل کرده و منجر به پیروزی کمهزینه پوپولیسم با آرای چند دههزار نفری در شهر ده میلیونی تهران شد. متاسفانه این وضعیت پس از وقایع دی ماه 1396 نیز در حال بازتولید است. شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» در همین راستا قرار دارد.
3. در برابر امواج مخرب ناامیدی و بیاعتمادی که روز به روز گستردهتر شده و سرمایه اجتماعی کشور را هدف گرفته است، طرح تاریخی بحرانها و تهدیداتی که جامعه ایران در طول قرنها و هزارهها از آن برخوردار بوده است، میتواند یادآور «ضرورت» و «امکان» امید در جامعه کنونی ایران باشد. ضربات سخت و فجایع انسانی که در خلال جنگهای خانمانسوز وحملات وحشیانه اقوام مهاجم همسایه به دفعات تکرار شده است، تاریخ مستمر سلطه استبداد بر ایران، قحطیهای بزرگ، مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای واگیردار مانند وبا و طاعون که گاهی از یک شهر، جز تعدادی انگشتشمار آدمیان و تلی از خرابهها و خانههای سوزاندهشده از هراس انتقال بیماری بر جای نمیگذاشت، به ما میگوید که بحرانهای جاری نیز میگذرند و حتی میتوانند به فرصتهایی برای رشد اقتصادی و توسعه متوازن بدل شوند؛ مشروط بر آن که «مقاومت» و «تلاش» برای «بهبود» از بین نرود. امید، زیرساخت و پیشنیاز هرگونه تحول سازنده است.
4. ترسیم دقیق شرایط کشور و ارزیابی نهادهای موثر بر ساختار قدرت نیز گویای میل به تغییر در درون این نهادهاست. روحانیت و سپاه، دو نهاد موثر بر ساختار قدرت در ایران هستند که از بحرانهای کلان ساختاری تاثیر پذیرفتهاند.
رشد بخش اقتصادی سپاه، نیاز ساختاری به برخورداری از شرایط زیست متعارف و احتراز از عملکرد منجر به افزایش «نظام تحریم بینالمللی» را به ضرورتی عینی و اجتنابناپذیر بدل ساخته است. «اقتصاد» منطق خودش را دارد و ناچار از مناسباتی است که زیرساختهای آن را «سیاست» فراهم میآورد. از همین روست که حتی جریانات تندروی سیاسی که گاهی نسبت به «نظامیگری» اظهار علاقه میکنند، هرگز به «حکومت نظامیها» روی خوش نشان نمیدهند و حتی به صراحت، از ممنوعیت دستیابی به هرگونه تسلیحات هستهای دفاع میکنند. این جریان فقط خواهان یک پیروزی نظامی، جهت داشتن دست بالاتر در مذاکرات سیاسی پیشِ روست و فقط میخواهد که ابتکار عمل در داخل ایران را به دست گیرد.
ارزیابی روحانیت ایران به مثابه یک نهاد اجتماعی و فراتر از اقلیتی از روحانیون که در در راس امور مدیریتی قرار دارند، گرایش به تغییرات ساختاری و اصلاح کارکردی در راستای انتقال عرصه حضور و نقشآفرینی، از حوزه رسمی (حاکمیت) به حوزه عمومی (مردم) را نشان میدهد. افشای ردیفهای فرهنگی بودجه سالیانه، حکایت از واقعیاتی ناخوشایند برای نهاد حوزه دارد که در طول تاریخ، هرگز متکی به بودجههای دولتی نبوده و اکنون بدون این بودجهها قادر به مدیریت حداقلی خویش نیست. فراگیر شدن این «آگاهی صنفی» بیتردید منجر به تغییرات عمیق هوشمندانه توام با ابتکار و اراده نهاد روحانیت خواهد شد.
5. چنانچه دمکراسی را فراتر از نیتها و تلاشهای دمکراسیخواهان و به مثابه فرآیندی ارزیابی کنیم که متناسب با وضعیت یا وضعیتهای دمکراتیک به دست میآید، به رغم مقاومتهای تمامیتخواهانه برخی اجزای هیات حاکمه، شرایط کنونی جامعه ایران به گونهای رقم خورده است که ساختار قدرت سیاسی قادر به یکدستسازی و اجماع مطلق نظام تصمیمسازی و سیاستورزی نیست. از همین رو ساختار کلان نظام، تن به ساختاری دوقطبی داده است که هیچ یک از جریانات سیاسی مستقر در بستر قدرت، قادر به حذف دیگری نیست؛ اگرچه بارها از شیوههای ضداخلاق سیاسی، خواستار حذف فرصتهای رقابتی طرف دیگر بوده است.
تجربه مبارزات دمکراسیخواهانه جهان گویای این واقعیت است که چنانچه به این وضعیت، زمان داده شود، کمکم هر دو طرف خواهند پذیرفت که نه تنها قادر به حذف یکدیگر نیستند، بلکه حیات سیاسی و اجتماعی هر یک از دو رقیب اصلی قدرت، منوط به حیات طرف دیگر است و افزون بر آن، هر دو جناح میفهمند که بدون همکاری با هم و بدون همافزایی اجتماعی با دیگر ظرفیتهای موثر اجتماعی و سیاسی اقلیت، قادر به اداره کشور نیستند. زمینههای ذهنی و ضرورتهای عینی این فرآیند پس از انقلاب اسلامی در حال نشو و نما بودهاند. گاهی ضربات سختی بر آن وارد شده است اما همچنان ادامه دارد.
د: چکیده
· دفاع از «امید» و طرح زمینههای امید به آینده نباید نافی بحرانها و موجب نادیده انگاشتن تهدیدات جاری شود، بلکه ضروری است تا ضمن درک وضعیت واقعی جامعه و در راستای افزایش سرمایه اجتماعی و به عنوان پیشنیاز دستیابی به راهحلهای موثر کاربردی، «امید» را ترویج کرد.
· آموزههای ایمانی قرآن، بنیانهای متاثر از ایرانیت و نیز تجربیات تاریخی و توشهگیری از روند تحولات سیاسی و اجتماعی و ضرورت یافتن راهحلهای سازنده معطوف به خود که نافی هرگونه فرافکنی یا تقدیرگرایی سیاسی و فرهنگی و متکی به تقویت روحیه مسئولیتپذیری است، میتواند در مصون ماندن فردی و اجتماعی از ابتلا به طاعون ناامیدی موثر باشد.
· پیشگامان نهضت آزادی ایران مانند زندهیادان مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و دکتر سحابی با ایمان به آیه کلیدی إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ [رعد، آیه 11] که سرلوحه مبارزات فکری و سیاسی جریان روشنفکری دینی از 1320 خورشیدی به این سو تلقی میشود، امید به تغییرات بهبودگرایانه را منوط به پذیرش آگاهانه و تلاشهای خودانگیخته اجتماعی دانستند و نیز تمامی پیشگامان جنبش دمکراسیخواهی و دفاع از حقوق بشر در ایران که منشاء فعالیتها، فداکاریها و تحولات کیفی بودهاند، در اوج دشواریها و ابتلائات، همواره مجهز به نیروی امید بودهاند.
انتهای پیام