پدیده آبان ماه، اعتراض یا آشوب؟
سیدعطاالله مهاجرانی وزیر دولت اصلاحات سلسله یادداشتهایی با عنوان «پدیده آبان ماه» در وبلاگ خود نوشته است که دو بخش آن در روزهای قبل منتشر شده بود. قسمتهای دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم و هفتم آن در پی میآید:
واقعیت این است که به دلیل انباشت سوء تدبیر در قلمرو های متعدد و متنوع، جامعه تبدیل به دیگ جوشانی شده است که با بهانه ای غلیان و سرریز می کند. همان گونه که میبایست افزایش قیمت بنزین تدریجی و یا پلکانی صورت میگرفت، دولت و قوای دیگر وظیفه داشته و دارند تک تک مسائل و زمینههای بحران را به مرور زمان حل کنند، و نگذارند مسائل و یا حتی بحران های بالقوه، انباشت شوند و تبدیل به بحران بالفعل و فعال شده، و ظهور و بروزی انفجاری پیدا کند و آن وقت ناگزیر از استفاده از قوه قهریه برای مدیریت بحران شوند. مسائل در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اگر حل نشود، جمع جبری مسائل حل نشده، تبدیل به زمینه بحران اجتماعی و سیاسی میشود. نمیخواهم فهرست بیتدبیریها را بیان کنم، اما به ناگزیر به چند نمونه اشاره میکنم.
الف: ما اکنون در آستانه انتخابات مجلس هستیم. نظارت استصوابی و شیوه اعمال آن، موجب شده است انتخابات که بایستی فرصتی برای شکل گیری انسجام ملی باشد، تبدیل به یک مساله و زمینه ساز بحران سیاسی شود. همه مردم احساس برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه را ندارند. افراد کاردان و خوش نام از داوطلبی خودداری میکنند. مجلسی شکل میگیرد که با تاسف شبیه باشگاه کارچاقکنهاست، و در شعار تظاهرات ۴ آذرماه، بر مقوایی مینویسند: لیاخوف کجایی؟! همان وقتی که اصولگرایان با تصویب نظارت استصوابی مانع حضور رقیبان خود شدند، حتی با صراحتی غریب یکی از چهره های جنجالی اصولگرایان اعلام کرد: « مشارکت کمتر، اطمینان بیشتر و نتیجه بهتر! » نتیجه در حقیقت ضعیف شدن بنیه و توان و پایگاه طرفداران انقلاب و نظام است. نتیجهاش تشکیل مجلسی ضعیف خواهد بود، که هست. تصویری که از مجلس در این روزها منتشر شده است، نشان میدهد که وزیر نیرو مشغول صحبت است و نمایندگان دارند با هم یا با تلفن همراه صحبت میکنند، در این تصویر وزیر نیرو اصلا شنونده ندارد!
ب: مدتهاست در گوشه و کنار کشور، کارگرانی که حقوق نمیگیرند، اعتراض میکنند، به نماز جمعه میروند و شعار میدهند. چگونه دولت میتواند با پرداخت سی هزار میلیارد تومان – در حد درآمد سالانه دولت از افزایش قیمت بنزین در ۲۴ آبان ۹۸ – مشکل موسساتی با شناسنامههای مشخص که سپردههای مردم مالباخته را غارت کرده بودند را برطرف نماید، اما نمیتواند مشکل کارگران را حل کند؟
ج: نطام در ایران کی میخواهد به این نتیجه برسد که تداوم حصر موسوی، رهنورد و کروبی به مصلحت بقای خودش نیست؟ حصری که ظالمانه و به دور از تدبیر و حکمت و دوراندیشی ست. نزدیک به ده سال حصر کفایت نمیکند؟ توانستید در این معادله که تمام اطراف و عناصرش جز خسارت نیست، بهرهای ببرید؟ موجب استحکام نظام شده است؟ یکی از دوستان قدیم را تازگی دیدم. میگفت در یکی از مرخصیهای آقای کروبی، با ایشان صحبت کرده بود. بدون تردید این صحبت توسط ماموران اطلاعات شنود شده است. آقای کروبی به ایشان میگوید: «مبادا به خاطر آزارهایی که دیدهایم و دیدهای، دست از جمهوری اسلامی برداری!»
محصوران تمامی اعتبار و تشخص خود را از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی کسب کردهاند. آنها مدافعان نظام هستند.
موارد دیگری هم وجود دارد که هر کدام مثل زخمی خونچکان، توان کشور و نظام و ملت را مثل موریانه میخورد و تحلیل میبرد.
در واقع انفجار اجتماعی نیاز به فضای آماده دارد، تا از یک سو آشوب طلبان بتوانند لشکری از تماشاچیان یا حتی طرفداران خود را در صحنه داشته باشند، و از سوی دیگر، مدافعان انگیزه لازم را برای دفاع نداشته باشند.
در چنین وضعیتی، زمینه مناسب اعتراض اجتماعی، میتواند بستر یک آشوب بزرگ شود. درست در این نقطه کسانی به مدیریت آشوب میپردازند. اتفاقی که در پدیده آبان ماه افتاد و صورت و سطح اعتراض مردمی به حق، تبدیل به بستر آشوب سازماندهی شده و اغتشاش شد.
این دو مقوله را بایست به دقت از هم تفکیک کرد، و لایههای مختلف آن را از هم تمییز داد. اعتراض یک امر مردمی است، و آشوب طرح و برنامه از پیش تعیین شده دارد تا بر موج اعتراض بنشیند، چنان که نشست. جهتش براندازی است. اعتراض بیان نارضایتی اجتماعی و مردمی برای توجه دادن به مسوولان، و حل مساله است. آشوب در یک برنامه براندازی و انحلال نظام تعریف میشود. بدیهی است که در صحنه اجتماعی تار و پود اعتراض و آشوب در هم تنیده میشود، به عنوان مثال، آن جوان بیکار به جان رسیده ای که حتی ممکن است در آشوب و آتش زدن نقش داشته باشد، غیر از فردی ست که برای آشوب نقش مدیریت داشته، به پایگاههای نظامی اعزام شده، و برای فعالیت خود امکانات و وسایل و پول گرفته است. به قول امیرحسین اعتمادی، دو تا سه سال برنامه ریزی شده است. رهبر ملی و میدانی مشخص است. به قول برایان هوک: «در ظرف یک سال و نیم گذشته معترضان؟ اموزش داده شدهاند که در شرایط قطع اینترنت چکونه با هم ارتباط داشته باشند.»
در حقیقت اعلام نظر و موضع در بارهی پدیدهی آبان ماه یک وجه مردمی دارد که بیان اعتراض است، و وجهی سازماندهی شده که هدفش براندازی است. وجه اول مردمی و وجه دوم امنیتی است.
پدیده آبان ماه، اعتراض (۴)
اعتراض سه مشخصه اساسی دارد. نگاهش به اصلاح و حل مساله درون نظام است. کارگری که حقوق نگرفته است، تحصن میکند، در نماز جمعه شعار میدهد، در خیابان شعار می دهد، می خواهد مشکلش حل شود. دوم، معترض دست به خشونت و آتش زدن اموال عمومی و خصوصی، و بدتر از آن دست به ادمکشی نمی زند. چاقوی ضامندار، قمه، اسلحه گرم و مواد آتش زا نمیآورد.
سوم، اعتراض امری ملی ست و وابسته به خارج نیست. معترض در زمین اجنبی بازی نمیکند.
به عبارت دیگر، اعتراض سه مشخصهاش، یکم: نگاه از درون، دوم عدم خشونت و سوم مردمی و ملی بودن است.
آشوب، رویکرد دیگری دارد. نگاهش از بیرون، و برنامه و هدفش براندازی است. لزوما خشونت مهمترین ابتکار و ابزار اوست تا در جامعه رعب ایجاد کند. آشوبگر در پایگاه نظامی و امنیتی خارجی آموزش می بیند، برای فعالیت خود پول می گیرد، وزیر خارجه آمریکا پشتوانه اش می شود و به او میگوید برای من عکس و فیلم بفرست. برایان هوک – مسئول میز ایران – میگوید از یک سال و نیم پیش در اندیشه بوده اند که در شرایط قطع اینترنت چگونه معترضان – یعنی اشوبگران – بتوانند باهم ارتباط داشته باشند.
شیوه رویارویی با پدیده آبان ماه، در دو وجه مردمی و بیان اعتراض از سویی، و وابستگان و آشوب گران از سوی دیگر، بایست به دقت از هم تفکیک داده شود.
در بخش اعتراض، حکومت بایست به سخن مردم گوش کند. به تعبیر قرآن مجید، همانند پیامبر اسلام گوش خوبی —اذن خیر— باشد. از اعتراض و اعتصاب و تحصن نهراسد. با نمایندگان معترضان صحبت کند. مگر در اروپا شاهد اعتصابهای متعدد نیستیم؟ کارکنان قظارهای شهری، کارکنان فرودگاهها، معلمان و پزشکان اعتصاب میکنند. از طریق اتحادیههای خود با دولت صحبت می کنند و به توافق می رسند. اتحادیههای کارگری، در بیان خواستهها نقش تعیین کننده دارند. از سویی این اتحادیهها در هنگام انتخابات نقش دارند. جامعه به تعادل میرسد. اگر احزاب قوی و اتحادیههای نیرومند کارگری در کشوری شکل نگیرند و یا سرکوب شوند، کشور حلقه اتصال منطقی و مردمی بین حاکمیت و دولت از یک سو، و بدنه اجتماعی و مردم را از سوی دیگر از دست میدهد.
معترضان میبایست اجازه داشته باشند راهپیمایی کنند و شعار بدهند، نیروی انتظامی هم از آنان مراقبت کند. همین اتفاقی که بارها در لندن میافتد. راهپیمایی علیه تصمیمهای دولت و یا حضور ترامپ و حمایت از محیط زیست و یا فلسطین.
خوشبختانه قانون اساسی کشور ما حق تشکیل اجتماعات و برگزاری راهپیمایی را به رسمیت شناخته است. در اصل ۲۷ قانون اساسی به صراحت حق «تشکیل اجتماعات و راه پیمایی» مطرح شده است.
از امام صادق علیه السلام این روایت نقل شده است که: « احبّ اخوانی الیّ من اهدی الیّ عیوبی!» بهترین برادران من کسی ست، که عیبهای مرا به من هدیه کند. به قول سعدی:
از صحبت دوستی برنجم
کاحوال بدم حسن نماید
کو دشمن شوخ چشم ناپاک
تا عیب مرا به من نماید
بدیهیست که در کار دولت، مجلس، دستگاه قضایی و نهادهای حکومتی عیب و ایراد پیدا میشود. به قول مرحوم امام خمینی: اگر ما فکر کنیم در کار ما عیبی وجود ندارد، همین باور مهمترین عیب ماست! اگر مردم نتوانند ایرادها را بگویند و مسالهها حل نشود، به این نتیجه میرسند که پس مساله اصلی خود همین قوا و نهادها و نظام است. اگر چنین برداشت یا باوری پدید آمد، هنگامه بهره برداری دشمنان و زمینه طرح و برنامه براندازی فراهم می شود. مقوله اعتراض، به کناری می رود و آشوب و براندازی چهره نشان می دهد.
پدیده آبان ماه، اعتراض بود. با اعلام خبر افزایش جهشی قیمت بنزین، موج اعتراض پدید آمد. تصمیم گیرندگان به این نکته توجه نداشتند که چگونه افزایش قیمت بنزین به شکل روانی و واقعی موجب افزایش کالاهایی خواهد شد که اساسا ربطی به بنزین ندارند. توجه نداشتند که در شرایط فعلی اقتصادی کشور، شغل دوم بسیاری از مردم مسافرکشی به ویژه در شهر های بزرگ است. می بایست تمامی کسانی که از خودرو خود برای جابجایی مسافر شهری یا بین شهری استفاده می کنند، شناسایی شوند، و به ان ها هم مانند رانندگان تاکسی، سهمیه متناسب با کارشان داده شود. در یک کلام اعتراض یک امر مثبت و بیان مشکل است. پزشکان می گویند درد، پیام آور خوبی ست، زیرا نشانه وجود مشکل یا مساله ای است. افرادی که بیماری قند دارند و درد نمی کشند، بیشتر در معرض خطر مرگند! مثل حکومتی که نسبت به اعتراض ها و مخالفت ها توجه نشان نمی دهد. یا مثل شاهان قاجار در برابر هر اعتراضی می گوید: رعیت غلط می کند اعتراض کند.
اما جهان دگرگون شده است. دیگر روزگار خواجه نظام الملک طوسی نیست که می گفت: «این را بباید دانستن که ملک و رعیت همگی سلطان راست!»
وقتی نظامی انتخابات را به عنوان رکن اصلی اداره کشور انتخاب می کند، و در فصل سوم قانون اساسی به تفصیل در باره حقوق ملت سخن گفته شده است، نمی تواند صدای ملت را نشنود و به تعارف و مجامله برگذار کند.
پدیده آبان ماه، آشوب (۵)
آشوب را میتوان در لایههای مختلف شناسایی کرد. هویت هر یک از این لایهها با یکدیگر متفاوت است.
یکم: فرض کنید مسابقه فوتبالی برگزار میشود. یک تیم مشهور و محبوب میبازد، طرفداران احساس میکنند که حق تیمشان خورده شده است. داور، عادلانه داوری نکرده و یا به اصطلاح نامردی کرده، پول گرفته و … در پایان مسابقه آشوب می کنند. شیشه اتوبوس ها را می شکنند و … این پدیده یک آشوب بدون برنامه ریزی است. اگر فرضا نتیجه مسابقه مساوی می شد، و یا تیم مورد نظر برنده، این اتفاق و آشوب رخ نمی داد.
دوم: ممکن است یک گروه سیاسی برای دست یافتن به اهداف خود دست به آشوب بزند. از زمینه نارضایتی اجتماعی مثل گرانی استفاده کند. اما در پس اقدام به آشوب، یک برنامه منطقه ای و یا جهانی وجود ندارد.
سوم: آشوب سازماندهی شده، در جهت تغییر یک نظام و با هدف براندازی است. تصمیم گیری برای آشوب در اتاقهای فکر امنیتی، سیاسی و نظامی طراحی میشود. برنامه چند روزه نیست. ممکن است طراحی چند ساله باشد. در این صورت آشوب ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، تبلیغاتی و تئوریک دارد.
ادعای من در این نوشته، این است که آشوب آبان ماه از نوع سوم بود. دست کم یک بازیگر جهانی – امریکا – و یک بازیگر منطقه ای رقیب – عربستان سعودی – در این پدیده نقش داشته اند و خواهند داشت.
قرائن مختلفی را می توان برای این مدعا برشمرد:
۱. ترامپ و وزیر خارجه اش که سابقا رئیس سازمان سیا بود، و به صراحت گفته است که از دروغ هیچگاه پرهیز نمی کرده است، در این آشوب حضور داشتند. البته، جان بولتون که قرار بود طبق وعده اش همراه با سازمان مجاهدین خلق، در بهمن ماه سال ۱۳۹۷ در تهران باشد، عزل شد و کاخ سفیدِ طرفدارِ آزادی اطلاعات و منتقد بسته شدن اینترنت یک هفته ای در ایران، برای دوماه صفحه توییتر جان بولتون بینوا را بست و به او اجازه دسترسی به توییتر نداد. جستجو در مواضع دو تا سه سال گذشته این افراد و نیز سخنان برایان هوک به روشنی نشان می دهد که امریکا برای آشوب در ایران برنامه ریزی کرده بود، برنامه ریزی که ابعاد مختلفی داشته است.
دقت در عبارات و واژگان برایان هوگ در گفتگوی تلویزیونی اش با بی بی سی فارسی در روز ۲۱ نوامبر- جمعه ۳۰ آبان – بسیار حائز اهمیت است:
«ما ابزار ارتباط در اختیار ایرانیان قرار دادیم تا از میانبرها استفاده کنند. و دیدیم که ده ها هزار ایرانی از این ابزار میانبر استفاده کردند. این برنامه را ما در طول یکسال و نیم سازمان دادیم تا معترضان بتوانند، ارتباط برقرار کنند، حتی در شرایطی که حکومت ایران اینترنت را قطع کرده بود. ما بسیار خشنودیم که درکنار مردم ایران ایستادیم. در دوران اوباما دولت آمریکا در کنار حکومت ایران قرار داشت.
رژیم فاسد مافیایی مذهبی ایران نماینده مردم ایران در جهان نیست.»
بخش پر اهمیت سخن برایان هوک نا سزاهای او نیست! همان سازماندهی اطلاعاتی ست، که در قلمرو کار سازمان سیا قرار می گیرد. امروز وزارت اطلاعات ایران اطلاعیه ای منتشر کرد و از دستگیری شش نفر از عناصر مرتبط با سیا خبر داد.
سفیر آمریکا در آلمان، ریچارد گرنل، در صفحه توییترش دست به کاری غیر متعارف زد. در روز ۱۷ نوامبر به زبان فارسی توییت کرد، که من با همکارانم در کاخ سفید تماس داشتم، ما از مردم ایران حمایت می کنیم و بر کمک به مردم ایران متمرکزیم. آن ها از این رژیم رنج بسیاری کشیده اند. مجددا دو روز بعد در ۱۹ نوامبر توییت کرد که: « ما صدای مردم ایران را می شنویم. ما مشکل را می دانیم اگر چه فعلا نمی توانیم جزئیات بیشتری از آنچه تا حالا انجام داده ایم منتشر کنیم، اما بدانید که صدا و خواسته شما را واضح و شفاف می شنویم.» به اصطلاح بین سطور این توییت فارسی خواندنی ست.
پمپئو وزیر خارجه هم دو روز بعد توییت فارسی کرد و خواست که: « برای ما فیلم و عکس و گزارش بفرستید.»
۱.۲
اعمال تحریم و فشار حداکثری بر اقتصاد ایران، ممانعت از فروش نفت، جلوگیری از فعالیت های بانکی و بیمه ای، و ممانعت از خرید کالاهای اساسی همراه با تهدید.
۱.۳
سازماندهی گروه های سیاسی، با تاکید بر تشکل های قومی و با استراتژی تجزیه طلبانه، برگزاری سمینارهای سالانه در واشنگتن، با حضور سازمان های سیاسی و نظامی تجزیه طلب. پشت صحنه طراحی این نشستها همیشه شهریار آهی حضور داشته است که پیش از انقلاب رابط ویژه شاه و امریکا بود.
۱.۴
سازماندهی جنگ تبلیغاتی روانی علیه جمهوری اسلامی ایران توسط رسانه های فارسی امریکایی، و گروههایی که با بودجه وزارت خارجه امریکا اداره می شوند، مثل موسسه توانا.
۲. عربستان سعودی رقیب و دشمن آشکار منطقه ای ایران است. ناکامیهای خود در سوریه، عراق، لبنان و یمن را از چشم ایران می بیند. حتی حمله حوثی ها به تاسیسات نفتی آرامکو را به حساب ایران گذاشته است.
عربستان از طریق کشورهای عربی منطقه کوشیده است جنگ سیاسی علیه ایران را سازمان دهد.
۲.۱
عربستان در طول دو سال گذشته، دست به ابتکار تاسیس تلویزیون فارسی و سایت های فارسی زد. تلویزیون ایران اینترنشنال، در هفت روزه آشوب در ایران به عنوان ستاد خبری، پشتیبانی و راهبری بی وقفه آشوب عمل کرد. در واقع این تلویزیون در کنار ستادهای سه گانه براندازی – ستاد سیاسی، ستاد امنیتی و ستاد مالی – قرار می گیرد. بررسی مضمون، محتوا و جهتگیری این رسانه ها، با نگاه به براندازی نظام جمهوری اسلامی تعریف می شود.
۲.۲
گروه های قومی که در منطقه خوزستان، سیستان و بلوچستان و کردستان فعالیت نظامی امنیتی می کنند، از سوی عربستان حمایت می شوند.
۳. برخی نمونه ها حاکی ست که آشوب از مدت ها پیش برنامه ریزی شده و منتظر ساعت صفر آغاز حرکت بوده اند.
۳.۱
امیرحسین اعتمادی از اعضای فرشگرد، حلقه نزدیک به رضا پهلوی و از نویسندگان نامه سی نفره به عالیجناب ترامپ پرافتخار! در روز چهارشنبه ۲۷ آبان ماه، در برنامه شصت دقیقه در مصاحبه با بی بی سی با صراحتی که البته به خامی کودکانه کم سابقه ای شباهت داشت، گفت:
« بیش از دو سه سال است که شبکه سازی و شعار سازی و شعار نویسی صورت گرفته است. ما منتظر این روز بودیم . مردم نام رهبرشون را دارن صدا می کنن. این حرکت رهبر ملی و میدانی داره. چندین شهر از کنترل دولت خارج شده. من که نمی تونم نام رهبران میدانی را به شما بگم! این حرکت ثمره استراتژی چهل ساله شاهزاده اس که به این نقطه رسیده»
حداقل میتوان گفت امیرحسین اعتمادی راوی آرزوهای بر باد رفته سلطنت طلب هاست..
۳.۲ یکی دیگر از چهره های تبلیغاتی اپوزسیون برانداز در گفتکو با رادیوی مصور ایران فردا، در برنامه دریچه ای رو به سوی پستوی عمو سام! از نقش شیراز که شبیه نقش تبریز در انقلاب مشروطه است، صحبت می کرد، و این که دو پایگاه نظامی که بهتر است ایشان فعلا اسمشان را نیاورند، به مردم پیوسته اند.
این تفسیر می تواند نشانه یک برنامه از پیش تعیین شده ، بوده باشد. یعنی جهت آشوب به سوی پایگاه های نظامی و احتمالا خلع سلاح بوده است.
وزیر کشور در تبیین وقایع هفته گذشته، اشاره کرد: « در اغتشاشات اخیر بیش از ۵۰ مورد حمله به پایگاه و پاسگاههای امنیتی بوده که قطعاً در هر یک از این مراکز اسلحه و مهماتی وجود دارد لذا نیروی انتظامی وظیفه قانونی دفاع از این مراکز را دارد. لذا برخورد با اغتشاشگران توسط نیروی انتظامی در جهت حفظ این زیرساختها و مراکز مهم بوده است.»
بدیهی است که در هرجای دنیا وقتی عده ای به مرکز نظامی یورش می برند، جانشان را بر سر این قمار ابلهانه خواهند گذاشت.
۳.۳
وزیر سابق اطلاعات و جهانگردی بختیار،که ۳۷ روز وزیر بود و البته موفق به حضور در وزارتخانه در تمام مدت وزارت نشده بود، در برنامه ای گفت: خبرهای هیجان انگیزی شنیده ام. جوانان شیراز شهر را در اختیار گرفته اند. جوانان اهواز هم تا امروز بعد از ظهر اهواز را در اختیار خواهند گرفت.
احمد احرار، روزنامه نگار بسیار باسابقه، از « انقلابی تازه در ایران» سخن گفت، و بلافاصله شرح تفصیلی دار زدن شیخ فضل الله نوری را در روز دوم فتح تهران توسط مجاهدین تفسیر کرد!
از سخن و تفسیرسیروس آموزگار و احمد احرار، می توان استنباط کرد که منتظر واقعه ای بوده اند. همان: از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد!
احرارکه نود سالگی را پشت سرگذاشته و به ضرورت از روی نوشته می خواند، در ماجرای کودتای نوژه دنبال نخست وزیری مظفر بقایی بود. کودتا شکست خورد. و رویا بر باد رفت. مظفر بقایی که نخست وزیری نصیبش نشده بود، ۳۲ سال پیش درگذشت .
عمر آقایان بلند، اما آرزویشان در افق محال است، حلقه اقبال ناممکن می جنبانند…
پدیده آبان ماه، موقعیت انقلابی؟ (۶)
میتوان قدر مشترکی بین تلقی یا تعریف گروههای چپ، سلطنت طلب و اصلاح طلبهای پیشین، در رابطه با پدیده آبان ماه یافت. همگی انتظار داشته و دارند که اتفاق بزرگی در کشور بیفتد. بدیهی ست که نامگذاری پدیده ابان ماه، نشانگر جهت فکری و نظری نامگذاران است.
الف: سلطنت طلبها، خیزش و انقلاب تازه
ب: چپها، خیزش، انقلاب فراگیر، خیزش اعتراضی، خیزش مردمی، خیزش شکوهمند مردم ایران
ج: اصلاح طلبان پیشین، گذار انقلابی
برای این که موجب حساسیتهای مضاعف نشویم، از نام و عنوان نامگذاران خودداری کردم. مراد، مواجهه ما با موضوع و پدیده است، و نه اشخاص و گروهها.
بدیهی است که چپها با هر رنگ و نشان، ادبیات غنیتری در تفسیر انقلاب دارند، یا دستکم نظریهپردازان آنان سابقه بیشتری در این عرصه داشتهاند. نخستین کسی که کوشید تفسیر روشنی از انقلاب و موقعیت انقلابی به دست دهد، لنین رهبر انقلاب روسیه بود. لنین برای تحقق موقعیت انقلابی و رخداد انقلاب، به فراهم شدن چهار شرط باور داشت:
۱- دشوار بودن اعمال حاکمیت برای بالا دستی ها، یعنی حاکمان
۲- انباشته شدن انفجاری خواست طبقات فرودست
۳- گرایش طبقات فرو دست به تغییر نظام
۴- احساس قدرت طبقات فرو دست که می توانند تغییر ایجاد کنند.
با نگاهی به صحنه ایران امروز، و دو پدیده دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، آیا میتوان گفت که ایران در معرض و یا در آستانه انقلاب است؟
اکنون که موج اعتراض و آشوب آبان ماه شکسته است، یکی از چهرههای تبلیغاتی اپوزسیون برانداز که خود را متخصص سازماندهی نافرمانیهای مدنی میداند و در دنیای ذهنیاش با جین شارپ قهوه میخورد، برای امیدوار نشان دادن خود میگفت: «ما تازه در آستانه انقلابیم. انقلاب اسلامی هم از آغازش که جرقه انتشار مقاله علیه آقای خمینی بود تا پیروزی سیزده ماه طول کشید». همین فرد در مهرماه ۱۳۸۳ میگفت: «جمهوری اسلامی تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ دوام نمیآورد و سقوط میکند.» همینان در دیماه ۹۶ میگفتند: «دیگه تمومه ماجرا». جواد خادم طراح کودتای نظامی نوژه میگفت: «ما ۲۲ بهمن ۹۶ را بر سر جمهوری اسلامی خراب میکنیم». بولتون به مجاهدین خلق وعده داد که تا بهمن ۹۷ در تهران خواهند بود. معنای این سخنان و قدر مشترک آن نشان میدهد که هنوز موقعیت انقلابی منجر به تغییر نظام یا رژیم به تعبیر اپوزسیون فراهم نشده است. اما ایا این تلقی به این معنی ست که مطلقا چنین شرایطی فراهم نخواهد شد؟
واقعیت این است که اگر نظام جمهوری اسلامی بر سر عقل نیاید! مثل بر سر عقل آمدن سرمایه داری که امکان تحقق هر گونه انقلاب سوسیالیستی یا کمونیستی در غرب و آمریکا را منتفی کرد، مواردی که کشورها در اردوگاه شوروی سابق و پیمان ورشو قرار گرفتند، علل و دلایل ویژه خود را داراست، که موضوع بحث ما نیست.
وقتی به روشنی پیداست که طرح و برنامه براندازی نظام جمهوری اسلامی در میان است، آمریکا و عربستان و اسراییل به عنوان سه راس این مثلث عمل میکنند، و کوشیدهاند گروههای اپوزسیون برانداز ایرانی را زیر یک چتر جمع کنند. در چنین وضعیتی میبایست تمامی گروهها و افرادی که در جبهه انقلاب اسلامی و نظام حمهوری اسلامی قرار میگیرند، اجازه ندهند که اختلاف سلیقهها در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجب شقاق و گسستگی پیوندهای آنها با یکدیگر شود. وقتی اصل نظام در معرض تهدید است، اهمیتی ندارد که کدام گروه اصول گرا و یا اصلاح طلب در مجلس اکثریت دارد، و یا ريیس جمهور و وزیران از کدام طیف هستند. قوای حاکم در جمهوری اسلامی میبایست برآیند متناسب و هماهنگی داشته باشند و بر توان یکدیگر بیفزایند، نه آن که شاهد اصطکاک قوا و نیروها و رها شدن تیرهای طعنه و تهمت به سوی یکدیگر باشیم، مثل برخی اظهار نظر ها درست در بحبوحه اشوب آبان ماه. همه سرنشینان کشتی جمهوری اسلامی بایست به این نکته متفطن باشند که در هر سوی کشتی ویرانی به بار اید و کشتی اتش بگیرد، مآلا همگی غرق خواهند شد. این شعار، اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا! از این زاویه شعار کاملا گویایی ست! چنان که فراتر از تغییر نظام، آمریکا و اسراییل و برخی کشورهای منطقه دنبال تغییر نقشه ایران و تکیک ملت ایران هستند. مطلبی که اپوزسیون برانداز توان فهم آن را ندارد. شخصیتی مثل داریوش همایون هم دیگر وجود ندارد، که با روشن بینی خطر تهدید ایران به عنوان یک کشور و ملت را با صراحت بیان کند، و البته تخته نشان ناسزا شود.
این انسجام شرط لازم برای حل مسائل اقتصادی و اجتماعی است. مهمترین مساله رسیدگی به وضعیت مستضعفان و خانواده های کم در آمد میباشد، کارگرانی که کار خود را از دست داده اند، توده های متراکم میلیونی مردم مظلومی که در حاشیه شهر ها زندگی می کنند و شاهد تفاوت طبقاتی روزافزون در این سال ها مثل مانور خودرو های چند میلیاردی در خیابان های تهران و یا شهرستان ها، و همینطور ساخت خانه های قصر مانندی که متاسفانه برخی مسئولان کشور در چنان خانه هایی زندگی می کنند و برای خالی نبودن عریضه در گوشه خانه خود حسینیه ای بر پا می کنند، بوده اند.
مراسم عزاداری را در مسجد محله برگزار کنید و خود و خانواده به جای خانه هزار متری یا بیشتر در خانه ای متعارف زندگی کنید.
اشوب های دی ماه ۹۶ و ابان ماه ۹۸، یک هسته سخت و سازماندهی شده دارد، که همان وجه امنیتی آن است. طبعا بایستی ریشههای چنین سازماندهی را شناسایی کرد، و با عدالت و قاطعیت برخورد کرد. اما لایههای میانی و پوسته و ظاهر آشوب، مردم معترضی هستند که از فقر و فشارهای اجتماعی به جان آمدهاند، از حل مشکلشان ناامید شدهاند و گوشی شنوا برای فریادشان نیافتهاند. اگر حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی به شکل برنامه ریزی شده و پیگیرانه، مشکل جمعیت عظیم بیکاران و محرومان که در حاشیه شهرهای بزرگ زندگی میکنند را حل نکند، این جمعیت مثل لشکری از سوی براندازان به کار گرفته خواهد شد. این بخش مطلقا راه حل امنیتی ندارد، راه حلش اقتصادی و اجتماعی ست. چنان که بخش امنیتی پدیده آبان ماه، راه حل اقتصادی و اجتماعی ندارد، راه حلش امنیتی و سیاسی ست.
اگر حاکمیت به حل مسائل و مشکلات انباشت شده توجه نکند، ایران می تواند در آستانه موقعیت انقلابی قرار گیرد.
افزون بر آن، می بایست با کشورهای منطقه از جمله عربستان بر اساس منافع و مصالح ملی وارد گفتگو شد. بدیهی ست که به دلایل متعددی حکومت خاندان آل سعود، در شکننده ترین وضعیت خود از آغاز تاسیس به سر می برد. مطلقا معلوم نیست که فروپاشی حاکمیت عشیره ای و خانوادگی، چه پیامدهای پیش بینی نشده ای داشته باشد.
پدیده آبان ماه، طرح براندازی (۷)
شبکههای رادیویی، تصویری و یا نگارشی اپوزسیون برانداز، درباره پدیده آبان ماه ترجیع بند مشترکی دارند. میگویند: «مردمی فقیر و مظلوم به خیابان آمدند تا نسبت به افزایش قیمت بنزین اعتراض کنند. حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی مردم را در خیابانها به گلوله بست. از نزدیک به سر و قلب مردم شلیک کرد و آن ها را کشت». این روایت همهی شبکههاییست که اشاره کردم. مجریان این شبکهها که البته خود بعضا سابقهی مشارکت در براندازی دارند، از ۴۰ سال پیش تا کنون جوانی و میان سالی خود را بر سر همین داو گذاشتهاند، و اکنون همگی هفتاد سالگی را پشت سر نهاده و به زور رنگ، مویی سیاه میکنند و همین ترجیع را مرتب تکرار میکنند.
بعید میدانم نه آنها و نه مهمانانشان، به این ترجیع باور داشته باشند. در دل به هم میخندند، و یا هر دو طرف به کسانی که ممکن است سخن آنان را باور کنند. بسیار بعید است همکاران حلقه رایویی-تبلیغاتی شاپور بختیار، که با بودجهی سازمان سیا حمایت شده است و منوچهر گنجی مجری طرح بود، از پشت صحنهی آشوب آبان ماه بیخبر مانده باشند. اما گاه در این هیاهوی انسانهای دموکرات، سکولار و نایس، که برای آزادی و دموکراسی مویه و آستین از اشک تر میکنند، شاهدی از راه میرسد، و مطالبی طرح میشود که نشان میدهد بایستی بین صورت و باطن پدیده آبان ماه، و همینطور بین اعتراض مردمی و وجه امنیتی براندازی، تفاوت قائل بود.
پیش از این به اظهارات برایان هوک، و دیگران اشاره کردم. شاهد بسیار پر اهمیت دیگری از راه رسید. علی القاعده نمی بایستی این حرف ها را می زدند و چنین اطلاعاتی را افشا می کردند. چرایی افشای این اطلاعات شاید به این دلیل باشد که به آشوب طلبان پیام بدهند که نومید نشوید، شکست مقدمه پیروزی ست، و ما همچنان هستیم، تا مرحله ای دیگر و برنامه ای دیگر. کنت تیمرمن شخصیت قابل مطالعه ای است. پروژه ایشان براندازی نظام جمهوری اسلامی ست. برای این مقصود، در سال ۱۹۹۵، « بنیاد دموکراسی برای ایران» را تاسیس کرده است. دو تن از همراهان او در این ابتکار، پیتر رادمن که در سال ۲۰۰۸ در گذشت، و جاشوا موراوچیک ، از چهره های دانشگاهی نئوکان ها بودند. پیتر رادمن یکی از شخصیت های کلیدی سیاسی و امنیتی آمریکا از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۸ است. پیش از پیوستن به موسسه بروکینگز (اتاق فکر نئوکان ها) در آخرین سال عمرش، از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ در دوره اشغال افعانستان و عراق، دستیار ویژه وزیر دفاع امریکا بود. از طرف دیگر، جاشوا موراوچیک، از جمله مدافعان حمله نظامی به ایران بوده است، و مقاله ای هم در واشنگتن پست در تاریخ ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ با عنوان «جنگ با ایران ممکن است بهترین انتخاب باشد» مبنی بر ضرورت حمله نظامی و بمباران تاسیسات هسته ای ایران منتشر کرد.
تعدادی از افراد اپوزسیون برانداز ایرانی و اسرائیلی نیز عضو همین بنیادند. مهدی روحانی (که در سال ۲۰۰۰ در پاریس درگذشت)، مناشه امیر، پویا دیانیم، نادر افشار و … از بنیانگذاران و مشاوران این بنیاد بوده و هستند. این بنیاد ماهیت و جهت صهیونیستی دارد. زیر چتر نام دموکراسی، هدف اصلی این بنیاد فعالیت برای براندازی جمهوری اسلامی بوده و هست. اگر با دقت و شکیبایی به سایت بنیاد مراجعه کرده و سابقه و نوشته های بنیانگذاران و مشاوران را ببینید، به روشنی در می یابید که از سال ۱۹۹۵ برنامه براندازی جمهوری اسلامی در دستور کار دولت آمریکا بوده است. نه این که پیش از آن نبوده است، بلکه از ۱۹۹۵ کوشیده اند برای براندازی طرح و برنامه پیش بینی کنند. وزارت خارجه ها، معمولا شکل ظاهری و پوششی یا نمای سطحی سیاست ها هستند، حال آنکه بنیاد دموکراسی در واقع حرکت در عمق است، مثل جریان عصب در بدن انسان.
کنت تیمرمن، در گفتگویی که روز چهارشنبه ۲۷ نوامبر با اسرائیل نیوز تاک ، در برنامه « فراسوی ماتریکس» داشت، به صراحت به سازماندهی فنی و لجستیکی آشوب طلبان برانداز اشاره کرد. تیتر انتخابی برای گفتگوی تیمرمن «انقلاب و تحول داخلی در ایران می تواند برطرف کننده خطر ایران برای امریکا و اسرائیل باشد» بود.
تیمرمن از ابتکار پمپئو وزیر خارجه آمریکا یاد می کند که برای نخستین بار در تاریخ امریکا، بیست هزار عکس و فیلم و گزارش در باره شورش در ایران به وزارت خارجه آمریکا رسیده است. تیمرمن به آموزش کسانی اشاره می کند که در آشوب نقش داشته اند، و میگوید آنها هم آموزش فنی و اطلاعاتی دیده اند، و هم وسایل لازم برای شرایط قطع اینترنت در اختیارشان قرار گرفته است، تا بتوانند اولا در ارتباط با یکدیگر و ثانیا در ارتباط با خارج از ایران باشند.
نکته بسیار مهم اشاره به همکاری مشترک تیمرمن و لوبرانی (سفیر سابق اسرائیل در تهران و عضو سازمان اطلاعاتی اسرائیل)، در رابطه با طرح براندازی جمهوری اسلامی است. آن ها باور داشته اند که این طرح ۳۰۰ میلیون دلار هزینه نیاز دارد، اما دولت آمریکا معتقد بوده است که با ۱۵۰ میلیون دلار میتوان براندازی را سامان داد. بدیهی است که تیمرمن، لوبرانی و موساد حتما می خواسته اند از این نمد، کلاهی هم نصیب شان شود. آیا دولت عربستان هزینه این اقدام را که در آبان ماه شاهد بودیم پرداخت کرده است؟ ایا بودجه ایران اینترنشنال بخشی از همین پروژه براندازی بوده و هست؟
انتهای پیام
اقای مهاجرانی …خودمیدانید که میدانیم که میدانید سرمنشا این بحران چیست پس لطفا ……
عالی.