«باور کنیم برابریم» | یادداشت
رضا نصری، حقوقدان ایرانی مقیم آمریکا در فیسبوک نوشت: در هفتههای گذشته، دکتر ظریف مقالهای در نیویورک تایمز منتشر کرد که در آن برای اولین بار، یک مسوول سیاسی در سطح وزیر امور خارجه، بسیاری از رفتارها و سیاستهای تنشآفرین عربستان سعودی را برای افکار عمومی جهان تشریح و افشا کرد.
در پاسخ به او، آقای عادل الجبیر – وزیر امور خارجهٔ عربستان سعودی – نیز چند روز بعد به نوبهٔ خود مقالهای در همان نشریه به چاپ رساند که در آن، ضمن توجیه عملکرد دولت سعودی، حملات سنگینی متوجه سیاست خارجهٔ ایران نمود.
حال، آقای دکتر حمید دباشی – استاد دانشگاه کلمبیا – مقالهای در تحلیل این اتفاق در سایت انگلیسیزبان شبکهٔ الجزیره منتشر کرده است که در آن ابتدا این پرسش را طرح میکند که چرا این دو وزیر ایرانی و عرب – بجای مکاتبه به زبان فارسی یا عربی – به زبان انگلیسی نوشتهاند، و با توسل به ادبیات سیاسی غالب در نظام سلطه، در یک نشریهٔ آمریکایی مواضع و شکایاتشان را علیه یکدیگر تشریح کردهاند؟ و سپس نامهنگاری آنها را به «شکایت دو رعیت تیرهپوست نزد ارباب سفید خود» تشبیه میکند.
البته دغدغهٔ عزتمندی آقای دکتر دباشی محترم؛ اما علت اینکه این دو وزیر ایرانی و عرب در نشریهٔ نیویورک تایمز و با توسل به ادبیات سیاسی رایج در غرب مقاله نوشتهاند، بسیار سادهتر از این حرفهاست: آنها صرفاً خواستهاند، در چارچوب آنچه «دیپلماسی عمومی» خوانده میشود، روی افکار عمومی آمریکا و افکار عمومی جهان تاثیر بگذارند تا از این طریق راه را برای پیشبرد سیاستهای خود هموار کنند.
یعنی همان کاری را کردهاند که دولت بریتانیا سالهاست با راهاندازی شبکهٔ بی.بی.سی فارسی، و دولت آمریکا با تاسیس شبکهٔ وی.او.ای فارسی و حتی استخدام یک سخنگوی فارسیزبان در وزارت امور خارجهٔ خود، سعی در انجام آن دارند.
حال سئوالی که باید از آقای دباشی پرسید این است که چرا ایشان هرگز اقدام این دولتها را به نسبت میان «رعیت غربی با ارباب ایرانی خود» تشبیه نکرده است؟ یا چرا هرگز حافظ و سعدیخوانیها و «انشالله» گفتنهای آقای الن ایر (سخنگوی وزارت امور خارجهٔ آمریکا) را حمل بر تسلط گفتمان سیاسی «ایران» بر فضای حاکم بر روابط ایران و آمریکا ندانستهاند؟
چرا وقتی یک وزیر ایرانی تلاش میکند با ایجاد همزبانی و برقراری ارتباط با افکار عمومی یک کشور رقیب، آن را در جهت منافع ملی خود سوق دهد، به غربزدگی، رعیت بودن و تاثیر پذیری از نظام سلطه متهم میشود، حال اینکه اگر رئيسجمهور آمریکا هر عید نوروز پای سفرهٔ هفتسین بنشیند و شعر «بنی آدم…» بخواند، باز اوست که بر ما «تسلط» دارد؟
پاسخ این سئوال این است که بسیاری از ما – حتی اساتیدمان که در دانشگاه کلمبیا بر کرسی ادوارد سعید نشستهاند – هنوز در اعماق ذهن و قلبمان به این باور نرسیدهایم که در جهان امروز از موضع «برابر» سخن میگوییم.
اگر شش قطعنامهٔ شورای امنیت را هم اجرا نکرده فسخ کنیم، و پس از ۱۲ سال بردباری، در برابر شش قدرت بزرگ جهانی و نمایندهٔ ۲۸ کشور اروپایی حقمان را پس بگیریم، باز هم بخاطر تشریح مواضعمان در نیویورک تایمز به زبان انگلیسی، از جانب یک «خودی»، به رعیت تیرهپوستی تشبیه میشویم که به درگاه «ارباب» شکایت برده است!
«دیپلماسی عمومی» عبارت از هنر بکارگیری «افکار عمومی» حریف به نفع منافع خودی، یا علم تبدیل افکار عمومی به مانعی در برابر دستگاه سیاسی و سیاستهای متخاصم کشورهای رقیب است؛ و نگاهی که آقای دباشی در مقالهشان (آن هم به زبان انگلیسی و با توسل به همان ادبیات سیاسی) به نمایش گذاشتهاند، همان آفتی است که سالهاست از داخل و خارج به «دیپلماسی عمومی» کشور مجال رشد و بالندگی نمیدهد.
انتهای پیام