اعتراض عصبی رسانهی محمدرضا عارف به یک انتقاد
کانال تلگرامی «گروه رسانه ای امید» که رسانهی محمدرضا عارف، نمایندهی کنونی مجلس است، به یادداشت انتقادی محمد قوچانی، عضو مرکزی حزب کارگزاران به عارف واکنشی عصبی نشان داد.
آقای عارف که انتقادهای زیادی به عملکرد او در مجلس از سوی اصلاح طلبان و بدنهی هواداران اصلاحات وارد شده است، برای انتخابات آینده کاندیدا نشد.
با انصراف او از کاندیداتوری دوبارهی مجلس، آیندهی سیاسی او و حتی جایگاهش در ریاست شعسا (شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان) نامشخص است.
به گزارش انصاف نیوز، متن این یادداشت بدون امضا با عنوان «آقای قوچانی فرافکنی نکنید» که حاوی ادبیاتی توهین آمیز است در پی میآید:
مشاور و کارگزار دفتر رئیس دفتر اصلاح طلب ستیز روحانی، در آخرین خوش خدمتیاش برای تقرب و ارتقای بیشتر در دفتر رئیس دفتر، بی التفات به اوضاعی که انحراف دفتر و رئیس دفتر از مطالبات ملت، برای جناح اصلاح طلب به بار آوردهاند، همچنان دیواری کوتاهتر از عارف و شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان نمییابد. او که گویی رسالتی غیر از پرخاش به عارف و اصلاح طلبان برای خود تعریف نکرده است، با گم کردن سوراخ دعا، شیپوری بهدست گرفته و آن را از سر گشاد مینوازد، تا فضای و شرایطی که تئوریها و کنشهای جناب رئیس دفتر برای رئیس جمهور و اصلاح طلبان فراهم آورده است را در هیاهو و طمطراقی راه گم کن، بر گردن عارف و اصلاح طلبان بیندازد.
به زبانی دیگر راهی که اصلاح طلبان هلو انجیری، همچون قوچانی و دبیر کل کینهتوزش، در درون جبههی اصلاحات، ترسیم کرده بودند، به آنچنان بیراههای تبدیل شده است که ایشان را به بستن نعلهای وارونه رهنمون ساخته است.
اگر بتوان یک انتخاب درست و هدفمند از سوی رئیس دفتر را نام برد، انصاف حکم میکند نام قوچانی را در صدر نشانید. رئیس دفتری که انقدر قد خود را در سیاست، اجتماع و بدنهی اجتماعی حامی اصلاحات، کوتاه یافته است که برای بلند جلوه دادن خود، ژورنالیست پراکندهگو را در خدمت دفتر و دستک خود برای تقابل با اصلاح طلبی، به خدمت میگیرد.
درست است که پست مدرنها گفتهاند، واقعیات سیاسی برساختههای گفتمانیاند، اما زبان محض، آنقدر توانمند نیست که شب را روز و روز را شب جلوه دهد، حداقل شب بودن نیازمند وجهی از نشانهها، همچون تاریکی، ماه، ستاره و… میباشد تا بتوان آن را شب نامید، همچنانکه روشنایی، خورشید و… نشانههای نامیدن موقعیت روزاند. وانگهی جای پرسش است که چرا قوچانی، بدون التفات به نشانههای تاریک و اصلاح ستیزانهی جناب رئیس دفتر، و در زیر قبای اعطایی او، همچنان بنام اصلاحات، علیه اشخاص و ساز و کارهای پیروزی ساز سخن میگوید و بر روشناییها، ایثارگریها و دستاوردهای اشخاص و ساز و کارهای پیروزی ساز، عامدانه چشم میپوشاند.
هوبرت شلایشرت، فیلسوف آلمانی، بزرگترین اتهام به یک متن را بازنمایی و برملا کردن تناقضات آن میداند. منظور او از متن، شامل نوشته، گفتار، کردار، کنش و هر چیزی است که بتوان آن را text دانست. با مدد از شلایشرت، تناقضات اساسی و بنیادین، قرائت هلو انجیری قوچانی، به خوبی افشا و برملا میگردد. تناقضی پی افکن که تار و پود این قرائت دوگانه و التقاطی را با تزلزل مواجه میکند.
عارف قدیس نیست و همواره پذیرای نقدهای مشفقانه است اما بسی بی انصافی است که ناتوانمندیهای مشکل ساز ناتوانانی که بی توجه به مطالبات مردم، خاتمی، عارف و … آن جنبش پرشور را در بن بست انفعالی خود گیر انداختهاند، توسط قوچانیها، در کارنامهی عارف درج شود غافل از اینکه تعدادی از چهرههای اصلاح طلب که در انتخابات مجلس ثبت نام کردند بر اساس درخواست دکتر عارف بوده است.
از سوی دیگر اصلاحات و مردم موم نیستند که در کاغذ روزنامهی کارگزاران، بتوان آنها را هر گونه و به هر شکلی که مصلحت بدانند، از آنها مجسمه بسازند. قوچانیها بهتر است قبل از نسخه برای اصلاحات، بن بستی که جناب رئیس دفتر برای اصلاحات به ارمغان آورده است، بازشناسند. برای رفتن به مسیر صواب، گام اول شناخت بیراهههاست (همان چیزی که سید جواد طباطبایی، مراد آقای قوچانی، نظریهی انحطاط مینامد).
هلو انجیریها، قبل از ادعای اینکه هلو یا انجیرند، میبایست ریشه و مبانی هویتی خود را بازشناسند و از تقلای بینتیجه برای گفتمان سازیهای بیریشه و بیاصالت دوری جویند. خودخواهیها، خودمحوریها و نسخه پیچیهای مزدورانه و مزورانه، چیزی غیر از یک فرافکنی بی حاصل نیست. برای خوشایند رئیسی که خود رئیس یک دفتر است و دریافت اجر و قربی بیشتر در دفتری که انفعال را به نام اعتدال به خورد مردم میدهد، زیبنده نیست که روزنامه نگاری چون قوچانی، به کارگزار این رئیس دفتر برای تئوریزه کردن ضدیت با اصلاحات و شخصیتهایش تبدیل شود.
قوچانی چه گفته بود؟
محمد قوچانی که سردبیر روزنامهی سازندگی است در یادداشتی در اینستاگرام خود نوشته بود: برای نخستین بار عاجز شدم از تیتر زدن برای خبر کسالت باری که ناگزیر بودم بر صفحه یک سازندگی بنشانم. نه اینکه بهرسم این روزها از انتخابات عبور کرده باشم، بلکه بدان سبب که بیکفایتی شورای عالی اصلاحطلبان در راهبری انتخاباتی آنان را باید روایت میکردم.
آقای عارف فکر کرد چون خودش نامزد نمیشود نیازی هم نیست در مقام رئیس شورای عالی از دیگران دعوت کند و دیگر بزرگان… این روزها آنقدر علیه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهراً از اصلاحات و انتخابات پشیمان شدند و از بیبرنامگی و بُریدگی ما را مقابل اصولگرایان جوان رها کردند.
حتی اگر فکر کنیم مردم رأی نمیدهند حق نداشتیم در برابر آرمانهای اصلاحطلبی اینقدر بیمسوولیت و باری به هر جهت باشیم.
نمیشود هم حرفهای انقلابی زد و هم انتخاباتی. نمیتوان هم اپوزیسیون بود و همچشم به حاکمیت داشت.
این «آغاز یک پایان» است. آغاز پایان اصلاحطلبان خسته و نااستواری که فقط در زمین هموار میتوانند سیاستورزی کنند. ما به یک شکست نیاز داریم تا به خود و اصلاحطلبی را اصلاح کنیم
انتهای پیام
نمیشود هم اپوزیسیون بود و هم چشم به حاکمیت داشت ؟! چرا قوچانی و سایر نزدیکان به کارگزاران فکر می کنند با تکرار از موضع بالای همه فهمی و همه توانی ، یک چیز حقیقت میشه : بازرگان و بختیار و نیروهای ملی قبل از انقلاب نشون دادند که میشه هم اپوزیسیون بود و هم چشم به حاکمیت داشت. چطور نمیشه استاد وقتی خودت داری میگه چرا عارف اینطوریه ؟؟؟؟ اگه منظورت اینه که نباید ، خب مشکل ما با همین باید و نبایدهای دیکته حاکمیته.
هر چی مردم عادی و ضعیف میکشن از کارگزاران و سرمایه داری اونها و از جمله حسن روحانی کارگزارانیه