خشونت دینی و سیاسی، و پیامدها
حجتالاسلام هادی سروش، مدرس حوزه علمیه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «خشونت دینی و سیاسی، و پیامدها» نوشت:
به نام خدا
خشونت ؛ اقدام بر علیه شخص و یا شخصیت افراد است که قهرا جسم، جان، شرف، مال، و یا حقوق افراد را در مخاطره قرار میدهد.
قهراً ؛ خشونت ، فرد یا خانوادگی و نیز جامعه را از مسیر صحیح و پیشرفت خارج می سازد.
در میان انواع خشنونت ها ، خشنونت فرقه ای که بازگشتش به “تعصبات” است و خشنونت مذهبی که بازگشتش به “دین” است و خشنونت سیاسی که بازگشتش به “فدرت” است ، شدید ، و حتی خونین خواهد بود.
اولین خشونتی در زمین اتفاق افتاد طبق گزارش قرآن ؛ خشونت قابیل نسبت به برادرش بود که با قتل و خونریزی بر پیشانی خلقت ثبت شد!
در قاموس وجودی انسان های شریف چیزی بنام خشونت وجود ندارد.
خشونت و خشونت گرایی ذاتا از آنِ دشمنان بشریت و معنویت است :
《 هر زمان پیامبری، چیزی بر خلاف هوای نفس گوید، در برابر اوتکبر کردید و عدهای را تکذیب ، و جمعی را به قتل رساندید؟!
افکلما جائکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون》(مائده/۷۰)
خشونت گرایی باعث حذف انسان های شایسته از متن جامعه میشود.
بدین شکل که افراد تاثیرگذار مجبور به ترک موقعیت ظاهری میشوند و “جلاء وطن” میکنند که در نامه ۵۳ نهج البلاغه بدان اشاره شده است .
و البته پیامد خشنونت سیاسی همیشه فرار مغزها نیست ، بلکه انسانهای شایسته و با شخصیت در مواجه با خشونت های سیاسی ؛ ترک موقعیت خود نموده و از دخالت در امور جامعه ، صرف نظر میکنند ! و این بزرگترین خسارت بر “کیان یک ملت” است.
نمونه این عکس العمل در برابر خشونت های سیاسی را ما در مورد حضرت موسی میبینیم که خود را از جامعه اش ، دور نمود :
《فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین
ترسان و نگران از شهر بیرون شد، گفت: ای پروردگار من، مرا از ستمکاران رهایی بخش! 》( قصص ۲۱)
در ادامه خشنونت های سیاسی ؛
سردمداران ظلم ، با اِعمال دیکتاتوریت جامعه را قطعه قطعه ؛ یعنی گروه گروه میکنند و به تعبیری چند قطبی میکنند ، و یک قطب را در برابر قطب دیگر تقویت میکنند ، و حتی بالاتر اینکه به داعیه دفاع از خود و هم پیمانان شان ، دست به خونریزی میبرند !
این درست ،همان برنامه فرعون است که قرآن از آن گزارش نموده :
« فرعون در آن سرزمین برتری جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت. فرقهای را زبون میداشت و پسران شان رامیکشت و زنان شان را زنده میگذاشت؛
ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبح ابنائهم و یستحیی نسائهم..»(قصص/۴)
مدار رسالت پیامبر ما ، بر ضدیت با خشنونت است .
《 به برکت رحمت الهی در برابرمردم نرم و مهربان شدی؛ اگر خشن و سخت بودی، آنان از اطراف تو، پراکنده میشدند ؛
فبما رحمة من الله لنت لهم و لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک.》(آل عمران /۱۵۹)
رسول خدا(ص) کسانیکه اهل “خشونت دینی”اند را از دین خارج دانسته و مثَل خروج آنان از دین را به مانند خارج شدن تیر از کمان معرفی نموده ؛ «یَمرَقُون منه کما یَمرَقُ السَّهمُ من الرمَّیهَّ».
به دنباله رسالت پیامبر رحمت (ص) ، مسیر امامت نیز ؛ بر مهر و مدارا استوار گشته است.
حضرت صادق(ع) آن را معرفی فرمود :
«حکومت بنی امیه با شمشیر، ظلم و جور سرپا بود و اما امامت ما با نرمی، الفت با همدیگر، وقار، تقیّه، خوش برخوردی، پرهیزکاری و اجتهاد همراه است ؛
انّ امارة بنی امیّة کانت بالسّیف و العسف و الجور و انّ امامتنا بالرّفق و التّألّف و الوقار و التّقیة و حُسن الخلطة والورع و الاجتهاد»(خصال صدوق)
اصل مدارای بادشمن؛
دراینکه دشمن، دشمن است وهیچ حسن نیتی دراو نیست ،بحثی نیست.
اما مدارا با آنان نیز در برخی از شرائط مورد دستور اهلبیت (ع) است و بلکه بعنوان فضیلت نام برده شده ؛
امام صادق(ع) میفرماید:
«مدارا با دشمنان خدا از برترین صدقه های انسان برای حفظ خود و برادرانش می باشد؛
انّ مداراة اعداءاللّه من افضل صدقة المرء علی نفسه واخوانه.»(بحار۴۰۲/۷۱)
گرچه امروزه به “فقه” درداوری های تندی نسبت خشونت داده شده امااین نسبت هاراروا نمیدانیم.
اظهارفتوای یک فقیه که تحت الشعاع برخی جوامع بوده ویااتکاء به برخی روایات مخدوش ازنظرسند ویامعنا داشته ،نمیتواند تابلوی فقه باشد.
فقه ماشیعه آن است که به صراحت نهج البلاغه وقتی پیامبر (ص)دردفاع از حقوق فردی و شهروندی “حدشرعی” بر فردهنجارشکنی جاری میکرد ، خود بر جنازه اونماز میخواند.
راه مقابله با خشونت در تئوریزه کردن مهر ومدارادربحث های علمی،و ترویج معنویت واخلاق دربخش رفتاری جامعه است.
این همان راهی است که هابیل دربرابر برادرخشونت طلبش داشت :
《من برتودست نگشایم که تورابکشم، من ازخداوندکه پروردگار جهانیان است میترسم
ماانابباسط یدی الیک لاقتلک انی اخاف الله رب العالمین》(مائده/۲۸)
انتهای پیام