نقطه پایانی برای شروط اضافی نیست! / چگونه امور تخصصی میشوند؟
علیرضا حسینی، خبرنگار و کارشناس ارشد علوم سیاسی از دانشگاه تهران، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
یادداشتی با عنوان «تخصصسنجی در شرایط نمایندگی مجلس» [لینک] به قلم جناب آقای «مهدی مستفید» در «پایگاه خبری و تحلیلی انصاف نیوز» منتشر شده است که به شرایط ضروری برای نمایندگی مجلس و وضعیت کارآمدی و تخصص نمایندگان پرداخته بود. با توجه به اینکه کشور در نزدیکی انتخابات مجلس قرار دارد و موضوع مورد اشاره نیز مدتیست که در کانون توجهات قرار گرفته است، به نظر میرسد که ذکر چند نکته در این باره سودمند باشد.
نخست اینکه نهادهای دموکراتیک ویژگیهای بنیادینی دارند، که نبود آنها موجب از دست رفتن معنا و مفهوم این نهادها خواهد شد. یکی از این ویژگی آزادی انتخاب برای رایدهندگان است، به این معنی که حق داشته باشند بدون هیچ محدودیتی به هر شخصی که علاقه دارند، رای دهند. ویژگی دیگر آزادی داوطلبان است، به این معنا که هرکسی حق داشته باشد که بدون محدودیت، خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد تا اگر آرای لازم را به دست آورد، قدرت را در اختیار بگیرد.
محدود کردن هرچند ناچیز هریک از این موارد، آزادی جامعه و کارایی نهادهای دموکراتیک را به خطر خواهد افکند. در واقع شرایط مورد نیاز برای انتخابشوندگان و انتخابکنندگان باید در نهایت سادگی و محدودیت باشد به صورتی که برآورده کردن آنها برای یک شهروندان کاری به آسانی دیگر کارها باشد.
اگر شخصی خود را برای نمایندگی مجلس شایسته میداند، این حق اوست و اگر مردم کسی را برای نمایندگی انتخاب میکنند یا نمیکنند، این نیز حق آنان است. درست است که امکان دارد نمایندگانی با کیفیت پایین در مجلس حضور داشته باشند، اما به هر حال این انتخاب جامعه بوده و باید به آن احترام گذاشت، تا جوهره آزادی و دموکراسی حفظ شود.
شاید بتوان با وضع شرایطی، افراد متخصصی را در انتخابات شرکت داده و به پارلمان فرستاد، اما باید توجه داشت، که با این کار انتخاب جامعه محدود شده و به تدریج از انتخاب به سوی انتصاب حرکت خواهیم کرد، چون در وضع شرایط اضافی هیچگاه پایانی وجود نخواهد داشت و همواره میتوان این شرایط را گسترش داد، تا جایی که دایره انتخاب بسیار تنگ شده و عملا به انتصاب بیانجامد.
به همین دلیل است که یک جامعه دموکراتیک، باید در برابر حتی کوچکترین شروط اضافی برای انتخاب شدن یا کردن، به شدت مقاومت کند، حتی اگر این شروط به ظاهر خوب باشند. از سوی دیگر حتی اگر این شروط خوب و ساده هم باشند، انتخاب کنندگان، خود میتوانند، آنها را شخصا در هنگام ریختن آرا به صندوق در نظر بگیرند و نیازی به محدود کردن گزینههای عمومی پیش از برگزاری انتخابات نخواهد بود.
درست و شایسته بودن یک انتخاب، مفهومی نسبی است و حتی اگر بپذیریم که چنین چیزی مطلق باشد، باز هم حق انتخاب نادرست برای جامعه محفوظ است. در واقع انتخابات سازوکاری است که فرصت آزمون و خطا و اندوختن تجربه را برای جامعه به صورت پیوسته فراهم آورده و دورهای بودن مسئولیتها به شهروندان امکان میدهد تا انتخاب خود را تصحیح کنند. البته شاید در این روند، هزینههایی به جامعه وارد شود و چنین پیشامدهایی از جمله کمبودهای دموکراسی است، اما جامعه بدین وسیله از خطری بزرگتر که همانا فروافتادن به گرداب فاشیسم و دیکتاتوریست، دوری خواهد جست.
آنچه تا اینجا گفته شد، بررسی مساله از دیدگاه نظری بود، اما در زمینه عملی باید گفت، که توانمند شدن جامعه در انتخاب درست نه با تدوین کردن فهرستی بلند و بالا از شرایط ضروری برای نامزدها، که با گذر زمان و اندوختن تجربهای انباشته و تاریخی که از رهگذر تمرین دموکراسی به دست میآید، امکانپذیر خواهد شد. به دیگر سخن در جریان انتخاب پیوسته، هم جامعه به هوشیاری در انتخاب بهتر میرسد و هم به تدریج سازکارهایی ایجاد خواهد شد که بدون محدود کردن گزینهها با وضع شرایط و پیشنیازها، افراد شایستهتری برای انتخاب عمومی معرفی شوند.
چنین شرایطی در دموکراسیهای کهنسال جهان قابل شناسایی است. در همه کشورهای پیشرو دموکراتیک، شرایط نخستین برای شرکت در انتخابات یا انتخاب شدن بسیار محدود و عمومی است، اما شهروندان به میانجی بلوغ سیاسی خود دست به غربال نامزدها میزنند. از سوی دیگر ایجاد شدن احزابی با مانیفست منسجم و مشخص که در درون ساختار خود کادرهایی متخصص و مجرب را برای انتخاب شدن تربیت کرده و مسئولیت عملکرد مثبت یا منفی آنان را برعهده میگیرند، نیز میتواند در ایجاد فضا برای یک انتخاب درست سودمند باشد.
ساختار بروکراسی متخصص و کارآمد از دیگر مواردی است که در این زمینه موثر است. در واقع سیاستورزی دارای وجوه گوناگونی است که هیچ کس نمیتواند در همه آنها متخصص باشد، اما در جایگاههای بروکراتیک به دلیل مشخص و محدود بودن وظایف و ماموریتها امکان استخدام نیروهای متخصص و با تجربه برای مشاغل مختلف وجود دارد. با ایجاد یک دیوانسالاری متخصص و کارآمد و به بکارگیری مشاوران کارکشته میتوان شرایط انتخاب درست را برای منتخبان مردم فراهم کرد.
در بسیاری موارد، این دستگاه بروکراسیست که اراده و نظر خود را بر مدیر بالادستی خود تحمیل میکند، پس حتی اگر یک فرد کارنابلد و غیرمتخصص نیز توسط مردم انتخاب شود، با یک بروکراسی کارآمد میتوان دستکم آثار تخریبی رفتار آن فرد را بسیار کاهش داد، اما اگر دستگاه دیوانی ناکارآمد باشد، حتی متخصصترین افراد نیز کاری از پیش نخواهند برد. بر این اساس آنچه در نهادهای سیاسی اهمیت دارد، تخصص تصمیمساز است نه تصمیمگیر و در واقع مشکل اصلی کشوری چون مهینما بیشتر ناکارآمدی بروکراسی است تا ناکارآمدی منتخبان ملت.
به صورت مشخص در مورد پارلمان، نمیتوان هیچ کشور دموکراتیکی را یافت که شروطی مانند اینکه نماینده باید حتما مدرک تحصیلی خاصی داشتهباشد یا مثلا حقوقدان باشد و یا تجربهای خیلی خاص داشته باشد و یا … را برای نامزدها وضع کرده باشد، به این دلیل که چنین کاری نه تنها نیاز نیست بلکه خطرناک نیز هست. در مقابل آنها تلاش میکنند تا با تکیه بر شعور سیاسی جامعه، بهرهگیری از رسانهها، نقشآفرینی و مسئولیتپذیری احزاب و به کارگیری مشاوران کارکشته و بروکراسی متخصص و کارآمد، امور را تدبیر و تمشیت کنند.
در این باره میتوان ساعتها و به تفصیل سخن راند و قلم فرسود، لیکن سخن کوتاه کرده و به این دو بیت از «نعمتالله ولی» بسنده میکنم:
این نصیحت قبول کن از ما / تا درآیی به جنت المأوا
ره چنان رو که رهروان رفتند / راه رفتند و ناگهان رفتند
انتهای پیام