مقصود فراستخواه: باید از درک دینی آسیبزننده دوری کرد
«مقصود فراستخواه»، جامعهشناس گفت: مصون بودن از خشونت جزء نیازهای پایه زندگی امروزی ماست. پس اگر به نام دین که یک نیاز تکمیلی است، نیاز پایه بشر یعنی نیاز به مصونیت از خشونت، نیاز به بقا، رفاه، حفظ حقوق بشری و عزتنفس مخدوش شود، عقل و اخلاق از ما میخواهد در چنین درکی، از دین دوری کنیم و جامعه را از چنین درک و اجرایی از دین مصون بداریم.
به گزارش ایسنا این جامعهشناس در نشست افق دینداری در عصر خشونت بیمها و امیدها که در تالار امام رضا(ع) دانشکده پزشکی مشهد برگزار شد، اظهار کرد: نیازهای انسان بر دو نوع تکمیلی و پایه است. نیازهای تکمیلی مانند نیاز به معنا، نمادپردازی، حسوحالهای عرفانی و ماجراهای ذهنی است. نیازهای پایه مانند بقا، صیانت از نفس، عزت نفس، خود حرمتداری، داشتن حق و حقوق، حقی برای زیستن، حقوق دیگر بشری، امنیت مالی، جانی، رفاه، شهر سالم، حکمروایی خوب، حفظ آبرو و… است.
این استاد جامعه شناسی دینی با بیان اینکه «دین جز نیازهای تکمیلی بشر است»، عنوان کرد: مصون ماندن از خشونت مانند آرامش، حیثیت، عزتنفس، بقا و جان از اساسیترین نیازهای پایه بشر است.
فراستخواه بیان کرد: خشونت به بدن به معنای هر آنچه که به بدن و حق و حقوق پایه بشری ضربه میزند و یا آنچه به حیات انسانی و بقاء انسان ضربه وارد میکند، است؛ مسئله خشونت از این جهت از دین مهمتر است. نیازهای تکمیلی را باید با معیار نیازهای پایه سنجید. انسان، اول باید نیازهای پایهاش تکمیل شود.
وی خاطرنشان کرد: اگر به نام دین، حقوق اولیه انسان گرفته شود، خشونتهای مختلف بر او روا شود، زندگیاش هلاک شود، ظلمهایی بر او روا شود و… هیچ انسانی این را نمیپذیرد. هر انسانی که مختصر استدلال عقلی به خرج میدهد، متوجه میشود که انسان مصونیت از خشونت را قبل از دین نیاز دارد.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد: در قرآن آمده است « هر کار زشتی انجام میدهند و میگویند پدران ما این کار را انجام دادند، خدا به ما دستور داده است که این کار را انجام دهیم، اما خدا جواب میدهد: خدا هیچوقت دستور به خیانت، تجاوز از حق و حقوق و… نداده است. اگر خدایی هست و دستوری میدهد این دستور حتما باید بر اساس عدالت باشد».
فراستخواه با اشاره به اینکه « استدلال ما هم میگوید، خدا باید عادل باشد»، ادامه داد: بر مبنای نیازی که در ذهن ما به حقیقتجویی، استدلال و صدق وجود دارد، انسانها به دنبال خدا رفتهاند. خدا امر محبوبی است و انسان به دنبال محبوبیت است.
وی گفت: کنجکاوی یک نیاز پایه است. برخی در راه کنجکاوی و حقیقت به وجود خدا میرسند و کسانی نمیرسند. معناجویی برای بشر نیاز پایه است.
این استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: مصون بودن از خشونت جزء نیازهای پایه زندگی امروزی ماست. پس اگر به نام دین که یک نیاز تکمیلی است، نیاز پایه بشر یعنی نیاز به مصونیت از خشونت، نیاز بقا، رفاه، حفظ حقوق بشری و عزتنفس مخدوش شود، عقل و اخلاق از ما میخواهد در چنین درکی از دین دوری کنیم و جامعه را از چنین درک و اجرایی از دین مصون بداریم.
فراستخواه افزود: قبل از هر نیاز تکمیلی انسانها میخواهند زندگی آبرومندانه و امنی داشته باشند، از حقوق بشری خود برخوردار شوند، از بخشهای برابر زندگی برخوردار بوده و از هرگونه خشونت مصون باشند. خشونت میتواند بر بدن، خانواده، دارایی، ذهن و روان انسانها حادث شود. خشونت میتواند رفتاری و ساختاری باشد. خشونت رفتاری مانند خشونت به زنان و کودکان است. جنگ و جنگ تحمیلی، نسلکشی، ترور، مردمآزاری، دخالت در حریم خصوصی، دشنام سیاسی و… از خشونتهای رفتاری است اما آنچه که سختتر و ویرانگر است، خشونتهای ساختاری است.
وی افزود: خشونتهایی به صورت سیستماتیک وجود دارند. اگر بیخردی سیستماتیک بر جامعه حاکم باشد، جامعه کرخت میشود و احساس ندارد. این نوع خشونت در قالب حقوق و مقررات بروز میکند، بر همه گروهها، اقلیتها، افراد و… اعمال میشود. در رژیمهای آپارتاید، یک خشونت سیستماتیک نسبت به سیاهپوستان وجود دارد. قوانین آمریکا در دوره بردهداری سیاه پوستان، برخی قوانین دوره ترامپ در خصوص مهاجران و در خصوص محیط زیست از خشونتهای ساختاری است. از موذیانهترین خشونتهای ساختاری، ساختار سرمایهداری است.
این استاد جامعه شناسی عنوان کرد: خشونت نمادین، ساختاری دارد که به صورت سیستماتیک برخی گروههای اجتماعی، سیاسی، جنسیتی و اقلیتی، قربانی این نوع خشونتها میشوند که خود آنها نیز میپذیرند. مثلا حاشیهنشینان و روستاییان که به شهر میآیند، نمیتوانند به رستورانهای بالای شهر بروند. این مسئله به خاطر نداشتن پول کافی آنها نیست؛ بلکه به خاطر رعایت نکردن فرهنگهای خاص این رستورانهاست که به آنجا نمیروند. این نوعی خشونت نمادین است.
فراستخواه ابراز عقیده کرد: اگر ساختار قانون به صورتی شکل قانونی پیدا کند که تهیدستان شهری و ناراضیان که از ابتداییترین فرصتهای زندگی محروم هستند، از برخی خشونتهای ساختاری جانشان به لب برسد و تجمع کنند، یک خشونت سیستماتیک دیگری آنها را دنبال میکند و بخشی از انسانها در این مسیر کشته میشوند. درست است که برخی از این فرصتها برای موجسواری استفاده میکنند؛ اما مسئله این است که این تهیدستان به موضوعی اعتراض دارند، باید چه کاری انجام بدهند؟ این یک خشونت ساختاری مضاعف است.
تشریح مدلهای نسبت دین به خشونت
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «آیا این خشونتها را به حساب اصل دین بگذاریم؟ عنوان کرد: مسئله به این سادگی و بداهت نیست. سه مدل برای نسبت دین به خشونت وجود دارد که این مدلها اثباتگرا، تفسیرگرا و تحلیلگرا هستند. در مدل اثباتگرا با استناد به برخی شواهد تاریخی، متن، قرآن، حدیث و… اثبات میکنند که اسلام دین خشونت است. بر عکس آن، کسی مانند من در سال 68 کتاب دین، خرد و دانش را تالیف میکند که در آن بر اساس احادیث، متن، آیات، روایات و… اثبات میکنم که اسلام دین صلح، مروت، رحمت و دعوت به پرهیز از خشونت است. جامعه ما در تاریخ معاصر خود از این مدل هیچ نتیجهای نگرفته چرا که این مدل کرخت شده است.
وی بیان کرد: در مدل دوم، نسبت دین به خشونت بستگی به نوع تفسیر و تربیت ما از دین دارد. نوعی روایتهایی از دین وجود دارد که تفسیر بر خشونت دین است. در مقابل آن قرائتهای عقلانی و رحمانی از اسلام وجود دارد. دین در ایران امری تاریخی، فرهنگی و انسانشناختی است؛ یعنی از محاسبات ملی نمیتوان دین را حذف کرد. همانطوری که برخی در تفسیر خود دین را مانع رشد و توسعه، مانع دموکراسی و مانع صلح میدانند و در تفسیر دیگری دین به توسعه، دموکراسی و صلح ما کمک میکند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی مدعی شد: همه ما شهروندان درک آزادمنشانه از دین داریم. برخی با استفاده از دین قدرت را بر دست میگیرند. هرمنوتیک صلح و آزادی در ایران شکست خورده است. تفسیر رحمانی و صلحآمیز از اسلام در جامعه نفوذ و پذیرش خود را از دست داده است.
فراستخواه اظهار کرد: مدل تحلیلی و انتقادی، مدل بهتری از نسبت دین به خشونت است. در این مدل نسبت دین به خشونت تحلیل میشود. در برخی اسلامهای تاریخی وقتی دین و دولت با هم ادغام میشوند، شرایط امکان برای دین صلحآمیز کمتر میشود. در دورههایی که دین و دولت با هم ادغام شدند، فراوانی خشونت در جامعه نیز بیشتر شده است.
وی با اشاره به اینکه «بزرگترین خشونتها با ادغام دین با حکومت توجیه پیدا میکند»، گفت: به شکل سیستماتیک نیازهای پایه مخدوش میشوند. در این مدل حکومت، مردم میپذیرند که خشونتهای نمادین بر آنها اعمال شود.
استاد گروه برنامهریزی آموزش عالی، موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی بیان کرد: ایران مردمانی دارد که شور زندگی در پوست آنهاست و به راحتی از زندگی دست برنمیدارند. در این سرزمین دو صدای دینی کاملا متفاوت وجود دارد. صدای دینگرایی که افراطی، تمامیخواه، اخلالگر و خشن است و صدای دیگری از دیناندیشی که تجددخواه، صلحگرا، آزادی طلب است.
وی خاطرنشان کرد: همه ایرانیانی که فرزندان خود را به اجبار به مدرسه و برای تحصیل به خارج از کشور میفرستند، یا 40 میلیون نفر مردمی که عضو تلگرام هستند در حالی که پیامرسان تلگرام در کشورشان غیرقانونی است، این مردم عقلانیت و دین رحمانی را ترجیح میدهند. اینها سرزمین، صلح، آزادی، امنیت، عزت و… میخواهند. این افراد در معلومات عمومی و عقل سلیمشان، از دین درکی صلحآمیز دارند. ملتی با رنگینکمانی از اقوام مختلف میخواهند با هم زندگی کنند.
نیاز به تحلیل انتقادی ساختارهای خود داریم و نه تفسیر عقلانی و رحمانی از دین
فراستخواه تاکید کرد: چاره کار این نیست که ما دور هم بنشینیم و در خصوص عدم خشونت، صلح، آزادی و… صحبت کنیم. چاره کار تفسیر عقلانی و رحمانی از دین نیست بلکه نیاز داریم قدری بیشتر به تحلیل انتقادی ساختارهای خود همت کنیم.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: هر تمدنی باید به دست کسانی دگرگون یا نابود میشود که آن تمدن را ایجاد کردند. ما باید استدلال اخلاقی ساختارها را بررسی کنیم. حقوق مردم، حیثیت مردم و آبروی مردم شوخیبردار نیست. چیزی که ما امروز به آن نیاز داریم اصلاح اساسی ساختارهاست چون خشونتهای پیچیدهتری در کمین ماست.
وی گفت: ایران جامعه پویا و زنده است، اصرار به توسعه دارد، ملتی است که میکوشد با دنیا ارتباطات داشته باشد و میانگین سنی جمعیتش بالاتر رفته و عاقلانهتر نسبت به دورههای قبل رفتار میکند. باید راهبردهای ملی داشته باشیم تا بتوانیم راه دشوار ایرانی بودن خود را ادامه بدهیم و بتوانیم مسئول بداخلاقی و بیمسئولیتیهای خود باشیم.
انتهای پیام