خرید تور نوروزی

فرمانده گریه می‌کرد که عملیات را لغو کنید تا تلفات ندهیم

/ گفت‌وگوی انصاف نیوز با یکی از راویان جنگ /

معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: «فرمانده لشگر 8 نجف –من در جلسه‌اش حضور داشتم که با آقای هاشمی و آقای رضایی بحث می‌کرد- جلوی آقای هاشمی گریه کرد؛ گفت «آقای هاشمی این عملیات لو رفته و ما تلفات می‌دهیم»، التماس می‌کرد که «تو را بخدا این عملیات را انجام ندهیم». اینها نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد فرماندهان ما در قبال شهید شدن بچه‌های مردم مسوول‌اند.»

این بخشی از روایت یکی از راویان جنگ درباره‌ی عملیاتی به فرماندهی صیاد شیرازی است؛ مجید مختاری، معاون پژوهشی کانون راویان جنگ ایران و عراق، که گفت‌وگویی تفصیلی و منتشر نشده با انصاف نیوز دارد و بخش‌هایی از آن که به تلفات جنگ مربوط می‌شود به مناسبت سالگرد عملیات کربلای 4 منتشر می‌شود.

این پژوهشگر جنگ در این بخش از گفت‌وگوی خود به عملیات‌های مختلفی می‌پردازد که یکی از آنها کربلای 4 است. او می‌گوید که فرماندهان جنگ –برخلاف روایتی که در شبکه‌های مجازی دیده می‌شود- به تلفات بسیار حساس بوده‌‌اند و در مواردی با فرمانده‌ی کل سپاه هم بحث و جدل می‌کرده‌اند که عملیاتی را انجام ندهند.

مختاری، درباره‌ی خط قرمزهای نگاه انتقادی به جنگ و تاثیر آن بر روایت‌های موجود، به انصاف نیوز گفت: ما متاسفانه در این زمینه دچار ضعفیم؛ اگر خودمان رفتارهای اشتباه‌مان را نقد و بررسی نکنیم و اشکالاتمان را در نیاوریم، طبیعی است که دیگران این کار را می‌کنند.

جنگی که ما با عراق کردیم قطعا بدون اشتباه نبوده است؛ همه‌ی ما انسانیم، از امام خمینی بگیرید تا رزمنده‌ای که درون جبهه بوده است، ممکن است دچار اشتباه شویم؛ امام خمینی که معصوم نبوده، ممکن است در برخی حرف‌ها و رفتارهایش اشتباه کرده باشد؛ نمی‌خواهم بگویم اشتباه کرده، می‌گویم امکان اشتباه وجود دارد و چون امکانش وجود دارد حتما اتفاق افتاده است.

در طول 8 سال جنگ، ممکن است اشتباهاتی وجود داشته باشد؛ من به نگاه ژورنالیستی در این زمینه اعتقادی ندارم چون نگاه ژورنالیستی نمی‌تواند به عمق موضوع برود و تحلیل کند؛ بنابراین اگر قرار است به جنگ انتقادی شود باید از منظری پژوهش محور باشد. مثالی می‌زنم؛ الان در فضای مجازی برخی اشاره می‌کنند به اینکه کشته شدن در جنگ یک امر عادی و پذیرفته شده برای فرماندهان بوده است؛ به این معنا که روی این موضوع تمرکز زیادی می‌کنند که «فرماندهان از اینکه تعدادی نیرو شهید شوند باکی‌شان نبوده».

درصورتی که اگر شما خیلی عمیق وارد بررسی‌های پژوهشی جنگ شوید، خواهید دید که درست عکس این است. یعنی فرماندهان ما بشدت روی شهید دادن حساس‌اند و همواره مانع از این هستند که تعداد شهدای ما زیاد شود یا از حد پذیرفته‌ی شده‌ای بیشتر باشد.

وقتی‌که برای عملیات نظامی طرح‌ریزی می‌کنید می‌گویند که چهار اصل باید اتفاق بیفتد تا عملیاتی موفق باشد:

1. برتری نیرو، یعنی در تعداد نیروها باید برتر باشید.
2. برتری هوایی، یعنی نیروی هوایی‌تان بر نیروی هوایی دشمن برتری داشته باشد.
3. برتری آتش، توپخانه و ادوات و زرهی.
4. و مساله‌ی آخر پذیرش تلفات است.

یعنی این چهار عامل، عواملی است که شما باید داشته باشید تا به احتمال زیاد پیروز باشید. یکی از این موارد قبول تلفات بود؛ یعنی شما باید بپذیرید که وقتی می‌خواهید به دشمن هجوم کنید، تلفات بالایی می‌دهید. ما هم که در طول جنگ، غیر از 6-7 روز اول، دائم درحال تهاجم بودیم؛ نه برتری نیرو داشتیم، در هوایی برتری نداشتیم، در آتش برتری نداشتیم، در تلفات حساسیت داشتیم. یعنی اگر فرماندهان ما عملیاتی طرح‌ریزی می‌کردند که ممکن بود تلفات زیادی بدهیم مانع از اجرای عملیات می‌شدند.

ما در طول جنگ عملیات‌هایی داریم که طرح‌ریزی شده، تا شب عملیات هم جلو رفته و بعد لغو شده است؛ بخاطر اینکه نمی‌خواستیم قبول تلفات کنیم.

در عملیات طریق‌القدس که اولین عملیات آزادسازی است که سوسنگرد و بستان و تنگه چزابه آزاد می‌شوند، بعد از عملیات وقتی معلوم می‌شود که تعداد شهدای ما چقدر است، فرماندهان به فرمانده‌ی کل سپاه اعتراض می‌کنند و می‌گویند «ما دیگر نمی‌جنگیم»؛ فرماندهانی مثل عزیزجعفری که تا چندوقت پیش فرمانده سپاه بود، امین شریعتی، مهدی باکری و…همه می‌گویند «ما دیگر نمی‌جنگیم و این تلفات را پاسخگو نیستیم، می‌رویم حوزه علمیه درس طلبگی می‌خوانیم»؛ بعد محسن رضایی با امام صحبت می‌کند و امام می‎گوید «اینها را بیاورید پیش من»؛ در دیدار فرماندهان با امام، امام می‌گوید که «مسوولیت فرماندهی، مسوولیت کمی نیست. خدا منت گذاشته که به شما چنن مسوولیتی داده، شما دارید ملت و کشورتان را آزاد می‌کنید؛ این حرف‌ها چیست که ما نمی‌جنگیم» و خلاصه به فرماندهان انگیزه می‌دهد تا دوباره بجنگند.

می‌خواهم بگویم که اتفاقا برای ما کم تلفات دادن در جنگ اصل بوده. هرکدام از فرماندهان نمونه: مهدی باکری فرمانده‌ی لشکر 31 عاشورا، احمد کاظمی فرمانده‌ی لشکر 8 نجف، حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین، همت فرمانده لشکر 27؛ اینها با فرمانده‌ی کل درگیر می‌شدند، سر اینکه تکلیف تیربار دشمن در معبری روشن نیست و ما اینجا شهید می‌دهیم. راست راست، در صورت فرمانده‌ی سپاه نگاه می‌کردند و می‌گفتند ما عملیات نمی‌کنیم.

عملیات والفجر 8؛ وقتی طرح‌ریزی شد که ما فاو را بگیریم، جز محسن رضایی همه‌ی فرماندهان با این عملیات مخالف بودند. می‌گفتند «ما از رودخانه‌ی اروند عبور کنیم، اگر دشمن آماده باشد تلفات زیادی می‌دهیم. تمام نیروهایمان آن طرف شهید می‌شوند»؛ همه جلوی محسن رضایی ایستادند. محسن رضایی در عملیات والفجر 8، در جلسه‌ای که ما حضور داشتیم، گریه کرد؛ گفت فرمانده‌ای مثل من در جبهه‌ها مظلوم نبوده که شما با من مخالفت می‌کنید.

غلامعلی رشید –الان فرمانده‌ی قرارگاه خاتم کل کشور است- رحیم صفوی، علی شمخانی، حسین علایی، احمد غلامپور، عزیز جعفری، حسین خرازی، احمد کاظمی، همه‌ی اینها با عملیات فاو مخالف بودند و علت اصلی‌اش هم تلفات بود.

مختاری در پاسخ به این سوال که «چه شد که در برخی از عملیات‌ها موضع آقای رضایی عملی شد؟» گفت: به تدریج فرماندهان را قانع می‌کردند. بحث می‌شد، معمولا در جنگ اینگونه است که فرماندهان ارشد طرح می‌ریزند و برنامه‌ریزی می‌کنند، به فرمانده لشکر ابلاغ می‌کنند که برو و عمل کن. در سپاه برعکس این بود. چون یگان‌ها و لشگرهای ما متعلق به یک جغرافیای خاص بودند؛ مثلا لشگر امام حسین مال اصفهان است؛ لشگر نجف مال نجف آباد است، فرماندهانش در قبال بسیجی‌ها و خانواده‌های آنجا خودشان را مسوول می‌دانند و حاضر نیستند که براحتی این بچه‌ها را از دست بدهند.

شما سرباز که داری، یکی از خراسان است و دیگری از سیستان و بلوچستان و یزد و… فرمانده‌ی لشگر مسوولیتی از آن جنس نداشت؛ اما در مواردی که مثال زدم، فرماندهان لشگر ما در مقابل مردم شهرشان احساس مسوولیت می‌کردند؛ قاسم سلیمانی در مقابل مردم کرمان، احمد کاظمی نجف‌آباد، مهدی باکری تبریز؛ هرکدام از یگان‌ها را ببینید همین‌طورند.

طرح‌ریزی‌های سپاه مبتنی بر اقناع‌سازی است؛ آنهم نه فقط در سطح فرمانده لشگر. آقای رضایی در عملیات والفجر 8 با فرمانده گردان و گروهان و دسته جلسه می‌گذاشت. من در والفجر 8 با آقای رضایی بودم. ما صبح تا شب در طول روز مثلا با ده گردان جلسه داشتیم؛ آقای رضایی از فرمانده دسته سوال می‌کرد که فلان تیربار را تو چگونه خنثی می‌کنی؟ اگر پاسخی نداشت صبر می‌کردند تا پاسخی پیدا کند. طرح ریزی در جنگ مردمی که سپاه عهده‌دار آن بود به این شکل بود، یعنی اقناع‌سازی اصل اساسی بود و عقلانیتی که پشت این اقناع‌سازی بود. شما با احساسات که نمی‌توانستی تصمیم بگیری. اصلا مثل فیلم‌ها نبود که مثلا بگویند میدان مین را با نیروهای مردمی که داوطلبند عبور می‌کنیم. تا شما تکلیف این میدان مین را از لحاظ تدبیر نظامی و عملیاتی روشن نمی‌کردی عملیاتی انجام نمی‌شد.

همه‌ی عملیات‌های ما که در زمستان انجام شده از مهر و آبان قرار بوده انجام شود، بخاطر همین مباحث مدام عقب افتاده و مثلا افتاده به دیماه و بهمن‌ماه. چون تا تمام رده‌های عملیاتی قانع نمی‌شدند به اینکه این عملیات تلفاتش کم و امکان موفقیتش زیاد است و برای هر مساله‌ای راه حل پیدا نمی‌کردند، عملیات انجام نمی‌شد. در نتیجه واقعا برای ما دادن تلفات مساله بود، چون فرمانده لشگر باید به شهرش می‌رفت و پاسخ خانواده‌ی شهید را می‌داد.

او ادامه داد: یک دوره‌ای ارتش عملیاتی به نام قادر در غرب کشور انجام می‌داد و فرمانده‌اش هم آقای صیاد بود. نزد آقای هاشمی رفته بود و دستور گرفته بود که تعدادی از یگان‌ها را کمک بگیرد، از جمله یگان لشگر 8 نجف. فرمانده لشگر 8 نجف –من در جلسه‌اش حضور داشتم که با آقای هاشمی و آقای رضایی بحث می‌کرد- جلوی آقای هاشمی گریه کرد؛ گفت «آقای هاشمی این عملیات لو رفته و ما تلفات می‌دهیم»، التماس می‌کرد که «تو را بخدا این عملیات را انجام ندهیم». اینها نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد فرماندهان ما در قبال شهید شدن بچه‌های مردم مسوول‌اند.

مثلا گردان عمار لشگر 27 مال یک محله است، یعنی فرمانده گردان از همان محلی است که بسیجی و رزمنده‌ای که می‌جنگد هم از آن آمده. یعنی رودر روی این خانواده‌ها هستند. بنابراین نمی‌توانند بپذیرند که براحتی بچه‌های مردم شهید شوند و علاوه بر مسوولیت سازمانی و شغلی، مسوولیت‌های دیگری هم بر گردن‌شان است که پاسخگوی این بچه‌ها هستند.

این راوی جنگ، در پاسخ به اینکه «پس در مورد عملیات‌هایی مثل کربلای 4 اوضاع چگونه پیش رفت که به آن نتایج ختم شد؟» گفت: کربلای 4 با همه‌ی عملیات‌های ما تفاوت دارد؛ یکی اینکه ما وقتی عملیات والفجر 8 را انجام دادیم، تقریبا بعد از 3-4 سال توقف در پشت دیوار دفاعی عراق بود. یعنی از عملیات آزادسازی خرمشهر که عملیات‌های برون‌مرزی ما با استراتژی تنبیه متجاوز شروع می‌شود، تا سال 64 ما دچار توقفیم. سال 64 دیوار دفاعی شکسته می‌شود و ما فاو را می‌گیریم. بنابراین کربلای 4 برخاسته از یک موفقیت بزرگ است. تجربه‌ای که ما در فاو از عبور از اروند داشتیم را می‌خواستیم در کربلای 4 تکرار کنیم.

سیستم اطلاعاتی آمریکایی‌ها دائم پشت سیستم اطلاعاتی عراق بود. ماهواره‌ها، هواپیماهای شناسایی سنگین آمریکایی‌ها که یکی‌اش هم دست عربستان بود، دائم در بالای سر منطقه بود و آن را تحت کنترل داشت. اینها اطلاعات دقیقی به ارتش عراق می‌دادند؛ در والفجر 8 که ما موفق شدیم ارتش عراق امریکایی‌ها را متهم کرد که به ما اطلاعات دقیق ندادید. دلایل مختلفی هم داشت، ماجرای مکفارلین اتفاق افتاده بود و ارتباطی هم بین ما و آمریکایی‌ها وجود داشت و عراقی‌ها هم تحلیل‌شان بر همین اساس بود. بعد از عملیات والفجر 8 فرماندهان عراق اعلام کردند که امریکایی‌ها ما را گول زدند، گفتندمنطقه‌ی اصلی عملیات هور است اما در فاو انجام شد.

از کربلای 4 –سال 65- به عنوان عملیات سرنوشت‌ساز نام برده می‌شد و ما هم دنبال انجام یک عملیات سرنوشت‌ساز بودیم که سال 65 ماجرای مک‌فارلین از طریق روزنامه‌ی الشراع لبنانی لو رفت. همان زمان امام به آقای هاشمی گفت شما قبل از اینکه آمریکایی‌ها بگویند بروید و مساله را بگویید. آقای هاشمی 13 آبان 65 جلوی لانه جاسوسی سخنرانی کرد و ماجرای مک‌فارلین را گفت. این موضوع به حیثیت آمریکایی‌ها لطمه زد. به همین خاطر گفته می‌شود که اطلاعات مربوط به کربلای 4 را آمریکایی‌ها به عراقی‌ها داده‌اند.

هیچ‌کس دقیق مطمئن نبود که عملیات لو رفته؛ برخی از اطلاعاتی که ما –یعنی سپاه و فرماندهان- داشتیم حاکی از این بود که عملیات لو نرفته و برخی از اطلاعات هم می‌گفت که عملیات لو رفته. شما نمی‌توانید براساس این اطلاعات عملیات را انجام دهید یا ندهید، شما همیشه احتمالات را بررسی می‌کنید؛ در والفجر 8 هم چنین کاری کردیم. در والفجر 8 آقای غلامعلی رشید، شب عملیات عوامل هوشیاری و عوامل غافلگیری را نوشت. عوامل هوشیاری دشمن 9‌ تا بود و مثلا عوامل غافلگیری دشمن 6‌ تا بود. قاعدتا هوشیاری بیشتر است و نباید عملیاتی انجام شود؛ اما وقتی طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی صورت گرفته ما عمل کردیم و موفق هم شدیم؛ اینها احتمالات است.

در کربلای 4 هم همینطور بود؛ وقتی احتمالات را بررسی کردند شب عملیات یکسری عوامل می‌گفت که دشمن هوشیار است و یکسری عوامل هم می‌گفت که دشمن هوشیار نیست. وقتی شما کشور را بسیج کردی، 250-260 گردان را به منطقه آوردی و قرار است «عملیات سرنوشت‌ساز» انجام دهی، با یک خبر و دو خبر نمی‌توانید عملیات را منتفی کنید.

وقتی هست که از منبعی موثق خبر می‌رسد و گفته می‌شود که عملیات را انجام ندهید؛ اما اینها که ما داشتیم همگی احتمالات بود. اتفاقا شجاع‌ترین تصمیم‌گیری در طول 8 سال جنگ، تصمیمی بود که آقای محسن رضایی شب عملیات کربلای 4 گرفت. صبح نشده آقای رضایی دستور عقب‌نشینی داد؛ وقتی عوامل همه نشان داد که دشمن هوشیار است، آقای رضایی دستور عقب نشینی داد. ما اگر می‌خواستیم عملیات را ادامه دهیم، چیزی نزدیک به 100-150 گردان نیرو را از دست می‌دادیم. تصمیم به عقب نشینی، صبح عملیات بسیار تصمیم شجاعانه‌ای بود. اتفاقا کربلای 4 جایی است که باید آقای رضایی را تحسین کرد و نه تقبیح.

بعد هم در نظر بگیرید که نام اتفاقی که در آن بودیم جنگ بوده و در جنگ هم که حلوا خیرات نمی‌کنند. جنگ عراق با ما هم یک جنگ نابرابر بود. اگر توپی بخورد و شما ایستاده باشید، با وجود ترکش‌هایش 50 درصد احتمال زخمی شدن یا شهادت شما وجود دارد، اما وقتی شیمیایی می‌زنند یعنی 100 درصد شما از صحنه خارج می‌شوید، ما با چنین دشمنی می‌جنگیدیم؛ با هواپیما و خمپاره و توپ و گلوله باران و… بمباران شیمیایی می‌کردند، خیلی نامردی بود و در مقابل چنین دشمنی طبیعی است که تلفات می‌دهید. یعنی علاوه بر سلاح‌های متعارفی که از شما تلفات می‌گیرد، سلاح‌هایی از شما تلفات می‌گرفت که اصلا در نظام حقوقی بین المللی جنگ وجود ندارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. اولین بار بود چنین تحلیلی را می شندیم. امیدوارم افراد مطلع دیگری نیز این اطلاعات را تکمیل کنند.

    2
    1
  2. روزنامه اشراع از طریق وابستگان ایت اله منتظری از سفر و مذکره مک فارلین به ایران مطلع شده و انر افشا کرد و دیگر مذاکرات ادامه پیدا نکرد

    1
    2
  3. متاسفانه بعضی پاراگراف ها حروف را وارونه نشان می دهند قابل خواندن نیست لطفا بررسی بفرمایید

    1. این اتفاق در چند روز اخیر بارها برای خبرهای مختلف افتاده ولی با یک بار رفرش کردن صفحه درست می‌شود. یعنی مشکل در زمان نمایش است و متن اصلی صحیح است. این مشکل در سایت‌های دیگر هم در این روزها مشاهده شده است. لذا احتمال می‌رود مشکل مربوط به ورژنی از مرورگر باشد و ربطی به سایت ما نباشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا