رزمایش شرقی
علی رضا ایمانخانی، دانش آموخته علوم سیاسی، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز دربارهی رزمایش شرقی نوشت:
برای اولین بار، خلیج فارس و تنگه هرمز شاهد رزمایش مشترک، ایران و روسیه و چین بود، و انصافا این رزمایش باعث تعجب و شگفتی، دول غربی و منطقهای شد و در ظاهر نشان داد که:
اولا ایران چندان که آنها گمان میکردند بعد از تحریمها، منزوی نشده و توانسته میزبان دو ابرقدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی دنیا باشد.
دوم: قطعا این کشورها ناوگان نظامی ایران را در حدی دیدهاند که به این رزمایش تمایل نشان دادهاند وگرنه هیچ ابرقدرتی شان و شخصیت خود را گرو رزمایش مشترک با یک ارتش ضعیف نمیگذارد.
در جمع از این منظر، میتوان باور داشت که این رزمایش حرکتی مثبت و ممدوح بوده و به نوعی شاید حساب کار نیز به دست همسایگان نه چندان دوست ما هم آمده باشد چه رسد به دشمنان سوگند خورده این آب و خاک.
ولی باید در بیان واقعیات موجود نیز مواردی مهم را نیز در نظر داشت و روی دیگر ماجرا را دید.
اولا سود چینیها و روسها در این مانور چیست؟
دوم. آیا میتوان در صورت نبرد احتمالی بر روی این کشورها حساب کرد؟
چینیها بر خلاف روسها، که صادر کننده و قطب انرژی دنیا هستند، بیش از هشتاد درصد انرژی خود را وارد میکنند. پس قطعا در این ماجرا نیت مشترکی ندارند.
چینیها، بیش از پنجاه درصد انرژی خود را از خلیج فارس و بعد تنگه مالاگا وارد میکنند و به همین خاطر شروع به ایجاد پایگاههایی در جهت حفظ امنیت ناوگان کشتیرانی خود کردهاند.
ایجاد پایگاه در جیبوتی و میانمار و بندر گوادر در پاکستان، موید این موضوع است پس این رینگ فقط یک حلقه کم دارد، که آن هم خلیج فارس دریای عمان است. پس چه کشوری بهتر از ایران با این شرایط، برای انجام این کار میتواند مفید به فایده باشد؟
از طرفی روسیهی پوتین محور نیز بعد از تحریمهای گستردهی غرب، سعی در نشان دادن قدرت و اقتدار دارد، آزمایش موشک جدید آوانگارد و رزمایش مشترک با چین، همگی نشان از حرکت واکنشی روسها است. ولی در این ماجرا، حقایقی تلخ نیز مشهود است.
چینیها، ابرقدرت اقتصادی با محوریت صادرات هستند و نه ابرقدرت نظامی و جنگ طلب. نهایت معاملات اقتصادی آنها با روسها، چند میلیارد دلار است ولی فقط در شانگهای پانصد میلیارد سرمایه آمریکایی در حال انجام پروژههای اقتصادی است، بخش بزرگی از اقتصاد چین مرهون صادرات به آمریکا است. پس چینیها به هیچ وجه قصد رویارویی با آمریکاییها را ندارند. پس قمار بر روی آینده روابط چین و آمریکا را از همین حالا شکست خورده باید دانست.
در طرف روسها، نیز اوضاع به نحو دیگری به مشابه همین حالت است و این دفعه به جای آمریکاییها پای صهیونیستها در میان است. باید قبول کرد که روسها نزدیک به دو دهه است که با دیکتاتوری پوتین روزگار میگذرانند و ظاهرا حالا حالا نقش محوری پوتین و دوستانش در روسیه حاکم خواهد بود و اگر از میزان روابط شخصی پوتین و نتانیاهو بیشتر بدانیم متوجه خواهیم شد که پوتین خود تقریبا ماهیتی یهودی دارد. او خود دست آموز یک خانوادهی یهودی در جنگ با نازیها است و دوران کودکی خود با آنها بوده و برای معلم یهودی خود به پاس زحمتاش منزل شخصی میخرد. هیچ وقت در جنگ احتمالی ما و صهیونیستها جانب ما را نخواهد گرفت و در بهترین حالت بی طرفی خواهد بود که برای ما در آن زمان بی طرف حکم دشمن خنثی را خواهد داشت.
همین روابط را نتانیاهو با ناراندا مودی نخست وزیر هندوستان دارد و همین روابط از عوامل اصلی عدم استقبال هندیها از گاز ایران است. حزب بهاریتا جاناتا در هندوستان با ریاست مودی حاکم است، و مودی نیز مانند پوتین رفاقت شخصی با نخست وزیر اسرائیل دارد. ضمن اینکه این حزب دشمنی دیرینه با مسلمانان داشته که تخریب مسجد برابری و کشتار مسلمانان در آندرا پرادش را محال است کسی مسلمان باشد و فراموش کند.
در جمع و جان کلام باید به دوستان نظامی و سیاسی یادآور شد نفس رزمایش مثبت است ولی به جهت امتیاز گرفتن از غرب. ولی اگر گمان کنیم که این دو کشور دست ما را در روز واقعه خواهند گرفت امری نزدیک به محال است.
آزموده آزمودن خطاست.
انتهای پیام
من فقط مانده ام که بعد از این مانور شرقی با بخش اول شعار سردر وزارت خارجه چه کنم : نه شرقی ! نه غربی ، جمهوری اسلامی