لیگ برتر خلاقیت
محسن جلالپور، تحلیلگر مسائل اقتصادی و رییس اسبق اتاق بازرگانی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «لیگ برتر خلاقیت» نوشت:
دو روز پیش همراه با وزیر صنعت،معدن و تجارت و معاون ایشان در دیجی کالا پای صحبتهای برادران سعید و حمید محمدی نشستیم.
دو برادر به قدری سنجیده و حرفهای سخن گفتند که به وجد آمدم.هر بار که به تحلیلهایشان گوش میکنم، از خود میپرسم اگر سعید و حمید در«سیلیکون ولی» فعالیت میکردند،چقدر موفق میشدند؟ آیا کارآفرینان جوان ایرانی میتوانند در لیگ برتر کسبوکارهای اینترنتی-سیلیکون ولی- موفق عمل کنند؟
ابتدا نردبان سیلیکون ولی را تشریح میکنم و توضیح میدهم که برای بالا رفتن از آن نیاز به چه ابزارهایی داریم.
به طور خلاصه میتوان گفت مهمترین پیشنیازهای موفقیت در سیلیکون ولی «فکر خلاق»،«دانش» و«سرمایه» است. البته شکی نیست که اگر اقتصاد رقابتی نباشد، خلاقیت و کارآفرینی میمیرد. رشد و شکوفایی اقتصاد تنها در زمین رقابتی پایدار است و اگر اقتصادی فاقد قواعد مستحکم در زمینه مالکیت و رقابت باشد رشد پایدار نخواهد داشت. تصور اینکه تکنولوژیهای مدرن که زندگی ما را متحول کردهاند در اقتصادهای دولتی هم فرصت بروز و ظهور پیدا میکنند ممکن نیست. اگر اقتصاد آمریکا مارکسیستی یا حتی سوسیالیستی اداره میشد، سیلیکون ولی به وجود نمیآمد.
از سوی دیگر، نوآوری و خلاقیت بدون دانش محکوم به شکست است. اگر ارتباط سیلیکون ولی و دانشگاههای باکیفیت آمریکا مختل بود،احتمالا خیلی از شرکتهای موفق فعلی به وجود نمیآمدند.
و در نهایت اینکه کسب و کار نوآفرین بدون سرمایه توسعه پیدا نمیکند.در سیلیکون ولی شرکتها کمکم رشد میکنند و متناسب با این رشد، سرمایه جذب میشود.آنجا خیابانی به نام «ساندهیل» وجود دارد که محل تجمع سرمایهگذاران حرفهای است. بدون آنها فکر خلاق تبدیل به تکنولوژی نمیشود.
جذب سرمایه استارتآپها در سیلیکون ولی مرحله به مرحله صورت میگیرد. معمولا گام اول با سرمایههای شخصی و خانوادگی برداشته میشود. ایدهای در ذهن کسی شکل میگیرد و او موفق میشود دوستان و نزدیکان خود را متقاعد به سرمایهگذاری اولیه روی این ایده کند.پس از این مرحله،قاعدتا باید ذهنیت مؤسسان شرکت دست کم روی کاغذ به عینیت تبدیل شده و تصویری روشن از آنچه قرار است انجام شود پیش روی سرمایهگذاران کمی بزرگتر قرار گیرد.
این سرمایهگذاران که سقف پروازشان بیشتر از 300هزار دلار نیست، «فرشته» نام دارند و معمولا کارآفرینان جوان در ابتدای راه باید فرشتگان را راضی به سرمایه گذاری اولیه کنند.پس از آن شتابدهندهها وارد میشوند و در نهایت سر و کله سرمایهگذاران بزرگ پیدا میشود که کارشان سرمایهگذاری میلیون دلاری در ایدههای خلاقانه است.
شناخت من از برادران محمدی مربوط به سالهای اولیه دهه 90 است که دو برادر موفق شدند دوستان من در شرکت سرآوا را به سرمایهگذاری در دیجیکالا متقاعد کنند.دو برادر در تمام این سالها مسیر را به درستی طی کردند تا به شرایط امروز رسیدند. زمان زیادی از آنروزها نمیگذرد که سعید و حمید مصمم و با اراده، مقابل مدیران شرکت سرآوا نشستند و ازایدههای خلاقانه خود گفتند.آنها در سال 91 دقیقا در مرحلهای قرار داشتند که کارآفرینان در سیلیکونولی باید به خیابان ساندهیل بروند و سرمایهداران را متقاعد به سرمایهگذاری کنند.
همه آن اتفاقات رخ داده و امروز دیجیکالا به یک شرکت بزرگ و موفق تبدیل شده است.در تجارت میگویند سن بلوغ شرکتها 12 سال است و اگر شرکتی از این دوره گذشت،دوران طفولیت را پشت سرگذاشته و بالغ شده است.دیجیکالا همین روزها وارد سیزدهمین سال فعالیت خود میشود و نه تنها بزرگی که بلوغ خود را نیز به رخ میکشد. هرچند معتقدم اگر اقتصادایران رقابتیتر بود و ساختار سیاسی از بزرگ شدن بخشخصوصی هراس نداشت،امروز دیجیکالا را یکه تاز بازارهای منطقه هم میدیدیم.
آن روز صحبتهای سعید و حمید، وزیر صنعت و معاونانش راهم به وجد آورد و اطمینان دارم هردو از اینکه بخش خصوصی جوان و خلاق میتواند اینگونه تمدن سازی کند، احساس غرور کردند. به آقای وزیر گفتم باور کنید این دو برادر میتوانند هر روز صبح از دبی و ایروان و استانبول و شارجه و قرهباغ، گز اصفهان و نوقای تبریزی و کلمپه کرمانی سفارش بگیرند و برای بخارا و ازمیر، فرش نائین و لوازم یدکی بفرستند؛ اگر ما مسیرشان را هموار کنیم و انگیزههایشان را نکشیم.
برای همین اعتقاد جدی دارم که نه تنها جوانان ایرانی میتوانند در بالاترین سطح خلاقیت جهانی موفق عمل کنند که حتی ایران میتواند لیگ برتر کسب و کارهای جدید در منطقه باشد. هم فکر خلاق داریم و هم دانش و سرمایه به اندازه کافی. میماند اندکی اراده و مشتی فکر خوب و یکی دو جین سیاست درست که اگر خدا بخواهد شاید در 200 سال آینده مهیا شود.الله اعلم.
انتهای پیام