از ملاقات برخی مجریان و بازجویان تا بخشهای ویژهی محرمانه
/ عبدالله ناصری، مرتضی غرقی و علی اصغر شفیعیان در گفتوگو با انصاف نیوز /
سرویس سیاسی انصاف نیوز: عبدالله ناصری در تحلیل حواشی شکل گرفته حول ارتباط یکی از مجریان تلویزیون -ذبیحپور- با بازجوی سپیده قلیان، میگوید که این موضوع در مورد صداوسیمایی که مدعی ملی بودن است عجیب است اما مسبوق به سابقه. مرتضی غرقی، خبرنگار باسابقهی صداوسیما نیز در این مورد به اظهار نظر پرداخته و ضمن طبیعی دانستن رفتن ذبیح پور به بخشی که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی هستند، میگوید که «خانم قلیان مدرکی را ارائه نکرده و یک حرفی زده شده».
ناصری همچنین به بخش ویژهی خبرگزاریهای مختلف که تنها برخی مسوولان به اخبار آن دسترسی دارند هم پرداخته است. موضوعی که از ابتدا در خبرگزاری ایسنا با آن مخالفت شد و علی اصغر شفیعیان -مدیر مسوول انصاف نیوز- در گزارش پیشرو، ماجرای این مخالفت را هم روایت کرده است.
گفتوگو با عبدالله ناصری، مرتضی غرقی دربارهی ارتباط رسانهای مثل صداوسیما با کارکنان نهادهای امنیتی و یادداشت علی اصغر شفیعیان را در ادامه بخوانید:
عبدالله ناصری: پدیدهای غیر متعارف است
انصاف نیوز: آیا اینکه مجریان صداوسیما یا هر رسانهی دیگری با بازجویان در ارتباط باشند یا بتوانند پروندههای متهمان را بخوانند امری طبیعی است؟
عبدالله ناصری: این پدیدهای غیرمتعارف است. در دنیا، رسانههایی که رسما وابسته به بخشهای امنیتی هستند، خیلی علنی اعلام میشود و همه میدانند. مثلا فاکس نیوز از اینکه در دنیا به رسانهی پنتاگون شناخته میشود نه خودش ابایی دارد و نه هیچکس ادعایی. در حملهی آمریکا به عراق -سال 2003- کاملا مشهود بود؛ یعنی همراه با تانکهای آمریکایی که وارد سرزمین عراق میشدند، تنها رسانهای که در مرحلهی اول حضور داشت، فاکس نیوز بود.
اما این موضوع در مورد صداوسیمای ایران که مدعی ملی بودن است اتفاق بسیار عجیب و غریبی است. البته برای من باتوجه به تجربهای که در دوران اصلاحات داریم سابقه دارد. زمانیکه خبر 20:30 شبکه دو راه افتاد با یک ایدهی جدید کاملا سیاسی-حزبی، اولین مدیر و سردبیر آن کاملا امنیتی-نظامی بود. بعد هم در حوزههای خبری ارتقا پیدا کرد و به مراتب بالا رسید. در حوادث 88 و گزارش دادگاهها، ارتباط تنگاتنگ بین صداوسیما و بخش خبری آن با بخشهای امنیتی و اطلاعاتی کاملا مشخص بود؛ اما اینکه چهره یا چهرههایی بعد از چند سال کار به عنوان خبرنگار، معلوم شود در جلسهی بازجویی کنار بازجوی سپاه یا وزارت اطلاعات در برابر متهم مینشستند، این پدیدهی عجیبی بود. وقتی خانم قلیان اعلام کرد، من با نوع گزارشهایی که اساسا مخصوص این خانم و آقا بود، آن را باتوجه به سابقهی حرفهای خود امری طبیعی قلمداد کردم و الان هم باورم این است نوع حضور آن دو خبرنگار در برخی از گزارشهای ویژهی خبری، این ظن را تقویت میکند که حوزهی خبر و سیاسی صداوسیما هم مثل حوزهی فیلمسازی و سریال سازی، که موسسهی اوج وابسته به سپاه، کاملا مسلط است (نمونهاش سریال گاندو)، این اتفاق در صداوسیما هم کاملا تشکیلاتی دارد رخ میدهد.
بنابراین اگر روزی اعلام شود که مثلا 50 درصد بودجهی صداوسیما توسط نهادهای امنیتی تامین میشود، باتوجه به تجربهی کار رسانهایام آن را خیلی موضوع دور از انتظاری نمیبینم؛ ما همین وضعیت را در مورد فارس و تسنیم و چند رسانهی خبری دیگر هم داریم.
برخی رسانههای رسمی و خبرگزاریها -چه چپ و چه راست- بخشی بهنام بخش ویژه دارند که برای عموم در دسترس نیست و تنها بخشی از مسوولان میتوانند اخبار منتشر شده در آن بخش را ببینند. این موضوع چقدر به ماجرایی که راجع به آن صحبت کردیم مرتبط است و به آن دامن میزند؟
شروع کنندهی این قصه بعد از انقلاب، اول خبرگزاری جمهوری اسلامی بود و بعد واحد مرکزی خبر. در سالهای اول انقلاب و دورهی جنگ -که طبیعتا ارتباطات و فناوریهای جدید نبود- اخبار و گزارشهای ویژهای بود که این دو نهاد خبری هرروز بصورت مکتوب برای مسوولین ارسال میکردند؛ بسیاری از مسوولین -از شخص اول مملکت تا نمایندگان مجلس و وزرا- خواهان این بخش ویژه بودند.
در دههی 80 با تحولات جدید در فناوریهای ارتباطی و رسانهای و توسعهی شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری، خود من که وارد خبرگزاری شدم، در اولین گام حدود 70 درصد این اخبار را که بصورت سنتی، ویژه منتشر میشد، در شبکهی عمومی و علنی قرار دادم؛ البته هزینهها و دردسرهایی هم داشت، اما استدلالم این بود که در عصر ارتباطات عمومی اخبار ویژه معنی ندارد. یادم هست که در دههی 80 این گزارشهای ویژهی خبری و اخبار طبقهبندی شده، در مقایسه با دههی 60 دیگر خیلی مورد استقبال نیود.
بنابراین رسانههایی که امروز این بخش را دارند، بنظر من احیانا دو علت یا زمینه دارد؛ یکی رسانههایی که با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی همکاری و هماهنگی دارند و دوم رسانههای عادی که بخاطر فضای بستهی رسانهای و برخوردهای شدید قضایی، نگرانند که برخی خبرها را با خط عادی بدهند، با اینکه میدانند عادی است، و این اخبار را روی خط ویژه میدهند که بتوانند تا حدودی استدلال و توجیه حقوقی داشته باشند؛ ولی واقعیت این است که امروز دیگر در پایان دههی 90 و آغاز قرن جدید، صحبت از اخبار ویژه، صحبت بسیار واهی و زیاندهی است و اتفاقا رسانههای ایرانی باید هرچه زودتر از آن اخبار ویژه فاصله بگیرند؛ به این معنا که اخبار ویژه را با تدابیر ویرایشی و قلمی عمومی و رسانهای کنند. چون اگر این اتفاقا شکل نگیرد شبکههای اجتماعی عمومی کماکان از رسانهها جلوتر خواهند بود.
غرقی: باتوجه به تایید خانم ذبیحپور، این پرسش طبیعی است
مرتضی غرقی خبرنگار صدا و سیما با بیان اینکه در کل خبرنگار باید به یک بلوغی برسد و ببیند یک حرفی را کجا بزند و کجا نزند، گفت: کسب این تجربه چندین سال طول میکشد. با توجه به اینکه خانم ذبیحپور تایید کرده است که بازجو را دیده، طبیعی است این پرسش برای اذهان عمومی پیش میآید که چرا او بازجو را دیده و چرا دیگری نه؟»
مرتضی غرقی در گفتوگو با انصاف نیوز گفت: «آنچه خانم سپیده قلیان مطرح کرده، حرف جدیدی نیست. نسبت به خبرنگاران صدا و سیما و دیگر خبرنگارانی که به نوعی به دولت وابستگی دارند، این نگاه وجود دارد. نگاه خبرنگار هیچگاه بازجویی نیست، اگر سوال کردن بازجویی است پس خبرنگاران مسوولان را هم بازجویی میکنند، این نگاه غلط است. به هر حال گاهی سوژههایی رخ میدهد و طبیعی است خبرنگار آنجا حضور داشته باشد و سوالهایی را مطرح کند که به سوالهای یک بازجو شباهت داشته باشد. زیرا باید سوالات طوری باشد که به درد مردم بخورد و ابعاد پنهان آن سوژه کشف شود. پس این بازجویی نیست و رسالت یک خبرنگار این است تا به عمق یک موضوع پی ببرد. اما خانم قلیان مدرک و یا سندی را دربارهی ادعای خود ارائه نکرده است.
مثلا در ماجرای آقای نجفی و قتل میترا استاد آقای فتحعلی زاده خبرنگار ما وقتی به کلانتری رفت، آن حرفها و حدیثها پیش آمد، یک خبرنگار برای تهیه گزارش باید کجا برود؟ آیا میتوان گفت آقای فتحعلی زاده جزو ماموران کلانتری است و در پاسگاه از آقای نجفی بازجویی میکرده است؟ نمیتوان این را گفت. طبیعی است خانم ذبیح پور به بخشی برود که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی هستند، باید برود! خانم قلیان را در ملا عام که نمیآورند تا با او صحبت کند. برای این ادعا، خانم قلیان مدرکی را ارائه نکرده و یک حرفی زده شده، میتوانست بگوید خانم ذبیح پور جزو کسانی است که من را شکنجه کرده است.
هیچ مدرک و سندی وجود ندارد؛ پس میتوان بدون مدرک و سند هر اتهامی را به کسی وارد کنید اما اینکه بتوانید آن را ثابت کنید، خیلی مهم است. شباهت بازجو و خبرنگار این است که هر دوی آنها سوالها میکنند؛ حالا یکی با اهداف امنیتی و یکی با هدف اطلاع رسانی و شفافیت. شاید از نظر خانم قلیان اینکار بازجویی باشد. شاید ما هم وقتی با یک مسوول مصاحبه میکنیم، طرف مقابل بگوید تو از من بازجویی میکنی؟ خبرنگار باید ابعاد پنهان آن موضوع را با سوالها و زوایای مختلف آشکار کند. این بخشی از رسالت یک خبرنگار است.»
او در پاسخ به این پرسش که آیا تجربهای در این زمینه دارد، گفت: «حوزهی کاری من سیاست خارجی است و ارتباطی به این مسایل ندارم که با یک بازجو صحبت کنم، شرایط و حوزهی کاری من اقتضا نمیکند. از دوستان هم چنین چیزی نشنیدم؛ خبرنگار امنیتی نداریم که در کنار بازجو بنشیند و سوال بپرسد. اصلا نگاه ما اطلاعرسانی است. حیطهی کاری من این نیست تا با بازجوها ارتباطی داشته باشم.
ببینید آیا درست است شما به عنوان یک خبرنگار به زندان بروی و رازهای یک شخص زندانی را منتشر کنی؟ یا منطقی است به عنوان یک خبرنگار در حیطهی شخصی آدمهایی وارد شوی که این را دوست ندارند اما قرار نیست همیشه اجازه بگیریم. وظیفه ما شفاف سازی است. طبیعی است یک رانت خوار اقتصادی دوست ندارد دربارهی او گزارش تهیه کنیم؛ اما شما وظیفه دارید اینکار را انجام دهید.»
چرا فاتح مقابل خبرهای ویژه در ایسنا ایستاد؟
علی اصغر شفیعیان، دربارهی مخالفت در ایسنا برای تشکیل بخش ویژه نوشت: «سالهای ابتدایی تاسیس ایسنا در آن خبرگزاری بودم. تا قبل از تاسیس ایسنا، تنها خبرگزاری در ایران، ایرنا بود. ایرنا بخش ویژه داشت، یعنی خبرهایی که در دسترس مخاطبانی خاص بود که مسوولان بودند. البته تا جایی که میدانم آن هم طبقهبندی متفاوتی داشت برای دسترسی سطوح مختلف. ایرنا کاملا دولتی بود و در طول سالها چنین کارکردی پیدا کرده بود.
اما ایسنا در دل جهاددانشگاهی راه افتاده بود و قرار بود خبرگزاری دانشجویان باشد. بدنهی آن را دانشجویان تشکیل میدادند با چند مدیری که آنها هم فقط چند سالی بزرگتر بودند و سابقهی بیشترشان در فعالیتهای دانشجویی بود. برای همین روندهای عجیبی مثل خبر ویژه با روحیه و منطق آنها سازگاری نداشت بهویژه اینکه آن دوران، دوران طلایی آزادی مطبوعات بود.
دکتر ابوالفضل فاتح که موسس و اولین مدیرعامل آن بود بارها دربارهی کارکردهای غیر از خبرهای شفاف و علنی تذکر میداد و تصریح میکرد که ما تنها خبرهایی را تهیه میکنیم که قابل انتشار عمومی است و به سراغ تهیهی خبری که میدانیم قابل انتشار عمومی نیست هم نمیرویم، چه برسد به اینکه با نیت «خبر ویژه» مانند ایرنا گزارشی را تهیه کنیم.
یادم هست که یک بار بسیار عصبانی شد از پیشنهاد و انتظار یکی از فعالان اصلاح طلب که بسیار هم آدم شریف و با دانشی است. او به دکتر فاتح پیشنهاد کرده بود که بخش خبرهای ویژه راه بیاندازید و به ما بدهید. حتی تا جایی که یادم هست وعدهی پشتیبانی برای تهیهی این دست خبرها را هم داده بود اما فاتح به صراحت با آن مخالفت کرد و زیر بار آن نرفت. دلخوری هم پیش آمد و این طبیعی بود چون فرهنگ تنها خبرگزاری ایران تا پیش از آن که ایرنا بود، چنین کارکردی را میپذیرفت.
یک خاطره هم بگویم که جالب است. در حاشیهی سخنرانی یکی از وزرای دولت اصلاحات در دانشگاه تربیت معلم سابق یا همان خوارزمی امروز، من و یکی از خبرنگاران یکی از خبرگزاریهای دیگر که همان سالها راه افتاد، با آقای وزیر مصاحبهای کردیم. خب سوالهایمان را پرسیدیم و تمام. بعد با او قدم زنان در حیاط دانشگاه میرفتیم و گپی غیررسمی میزدیم و او کمی راحتتر توضیح میداد. یکهو دیدم که ضبط صوت آن دوست خبرنگار روشن است. با اخم اشاره کردم و اصرار کردم که خاموش کند. خاموش کرد اما بعد که از وزیر جدا شدیم گفت که اینها را برای بخش ویژه میخواهد!
یکی از دلایلی که این بخش را در ایسنا راه نینداختیم همین آسیب تغییر کاربری یک خبرنگار به کاری شبیه به جاسوسی بود؛ یک دلیل اصلی این بود که اگر بخش ویژه راه میانداختیم عملا دیگر اجازه انتشار بسیاری از خبرهای مهم و یا انتقادی را از خود سلب کرده بودیم و شاید بیخاصیت شدن بسیاری از خبرهای ایرنا هم دلیلش همین بود؛ یعنی هر مطلبی که حساس یا انتقادی تلقی میشد در لابهلای خط قرمزهای کاذب گرفتار شده و مستقیما به خط ویژه میرفت و آنچه به مردم میرسید چیزی جز تفالهی خبر نبود.
ایسنا با همین استدلال که خط ویژه نداریم دامنهی آزادی خود را توسعه داد و تا میتوانست خود را مجبور کرد که خبر را با حداکثر محتوا و اطلاعاتش منتشر کند. علاوه بر آن، داشتن خط ویژه ما را مجبور به حشر و نشر نزدیک با نهادهای امنیتی نیز میکرد که باز به صلاح خبرنگاران و ایسنا نبود. ایسنا یکی از موفقیتهایش همین جابجایی خطوط قرمز کاذب به نفع انتشار آزادتر اطلاعات برای عموم بود.
آن دوست خبرنگار سالهاست که در این کسوت نیست؛ اما این خاطرهی تلخ از او ماندگارترین خاطره و تذکر است به خودم و کسانی که برایشان تعریف میکنم.»
انتهای پیام