پیامکی که به خواست معاون دانشگاه تهران زده شد!
محمد آقازاده، روزنامهنگار قدیمی، در یادداشتی تلگرامی از تایید حکم حبس برای پسرش خبر داد. او با این خبر نوشت: تمام سندی که علیه پسرم وجود دارد پیامکی است که به خواست معاون فرهنگی دانشگاه تهران، مجید سرسنگی، که نزدیک به چهل سال است هم را می شناسیم، برای او ارسال شد. در این مدت این دغدغه را داشتم که با نوشتن این ماجرای تلخ چه بر سر رابطه مدیریت دانشگاه و دانشجویان میآید!؟
متن یادداشت آقازاده در پی میآید:
حکم بدوی پسرم سهیل در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر انقلاب عینا تایید شد و بر اساس آن باید شش ماه به زندان برود. هر لحظه که او در زندان باشد، من و خانوادهام خود را در زندانی بزرگ خواهیم یافت. پسرم را سیزده دی ۹۶ به جرم بیجرمی دستگیر کردند و از آن زمان همه زندگی ما مبدل به تلخیای بیپایان شده است. او همچنان دو سال حق خروج از کشور را ندارد، هر چند با ضبط پاسپورتاش توسط اطلاعات سپاه و قبل از صدور حکم این ممنوعالخروجی اتفاق افتاده بود، اتفاقی که منطقی قانونی نداشت.
سهیل چند فیلمنامه نوشته است و با یافتن تهیهکننده مشغول تدارک ساخت یکی از آنها بود که به این تربیت با بیعدالتی این امکان را از دست میدهد. همانطور که با دستگیریش فرصت تحصیل در مدرسه عالی فیلم و تلویزیون برلین را از کف داد. فرصتهایی که جوانان با استعداد، که جز دلسوزی برای سعادت وطن خواستی ندارند، با بیگناهیشان از دست میدهند و این خود گناهیست که آیندگان جز به زشتی از آن یاد نخواهند کرد.
سهیل در کنکور ارشد کارگردانی رتبه اول شد ولی نتوانست پایاننامهاش ارائه بدهد و این مدرک را از دست داد. شاید در شرایطی که هنوز در تلخی حوادث آبان ۹۸ زندگی میکنیم و کشور در آستانه جنگ ایستاده است، سخن گفتن از ماجرای پسرم به نظر بیاهمیت باشد، ولی همین جزئیات است که با انباشتشدن کشور را وارد بحرانهای پایانناپذیر کردهاند و میشد با حل آنها فضا را عادی کرد.
تمام سندی که علیه پسرم وجود دارد پیامکی است که به خواست معاون فرهنگی دانشگاه تهران، مجید سرسنگی، که نزدیک به چهل سال است هم را می شناسیم، برای او ارسال شد. در این مدت این دغدغه را داشتم که با نوشتن این ماجرای تلخ چه بر سر رابطه مدیریت دانشگاه و دانشجویان میآید!؟
از همان لحظه اول از خودم میپرسیدم آیا نظام حاکم به یک روزنامهنگار مستقل که چهل سال قلم با خون زده است به عنوان بخشی از مشکل نگاه میکند و یا بخشی از راه حل آن؟ با ابلاغ حکم پسرم جواب آنها روشن شد. مرا بخشی از مشکل میدانند. ولی من سعی میکنم همچنان برای سربلندی مردم و وطنم بر خلاف اراده آنها بخشی از راه حل باشم و با تحمل وضعیت پیش آمده همچنان چراغ عقلانیت را با نوشتههایم روشن کنم. بسیار ماجرا در این دو سال گذشت که در موردشان مینویسم تا بفهمید چرا به جای توسعهیافتگی، کشور در میانه بحرانهای بزرگ ایستاده است و دائما بحران را با بحران دامن میزنند. تصمیم گرفتم بخاطر مردم و کشورم قوی و محکم بمانم و جز از حقیقت ننویسم. حس بودن شما کمکم میکند.
انتهای پیام
جناب آقازاده
ضمن عرض سلام و ابراز همدردی با شما وخانواده شما وتمامی افرادی که مثل شما هستند
اینهمه گفتنی را گفتید اما متن پیامک را چه شد
شماهم مثل بعضی از آقازادها که همیشه خود وخانواده شان را مبری از هرگونه جرم میدانند سخن میگویید و باز هم مثل برخی از آقازادها
از تریبون به اصطلاح آزاد اندیشی برای خود و اطرافیانتون تومار یا ذکر ا… ارائه میدهید
راحت بگویم چرا عکس شهدا را میبینیم و عکس شهدا عمل میکنیم
برادر خودت واعمالت راپشت بازداشت پسرت مخفی نکن
افشاگری وظیفه توست اگر واقعا روزنامه نگاری اگر هم نیستی که هیچ
خداوندمکر مکاران را به خودشان باز میگرداند
پس صبور باش برادر
آقای به اصطلاح مرید.، خودت را پشت سرباز بی ادعای وطن پنهان نکن.!؟ چه ربطی داشت؟!؟
چنان نوشته که انگار پسر پیامبره. سرسنگی هم [یکیه] مثل خودت.