راز محبوبیت یک سردارِ کماندار
حمزه فیضی پور در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «راز محبوبیت یک سردارِ کماندار» به بهانهی شهادت سردار سلیمانی در ترور توسط آمریکا در عراق، نوشت:
اِنَّ الَّذین آمَنوا و عَمِلوا الصالِحاتِ سَیَجعَل لَهُم الرَّحمن وُدّا
همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند (مریم / 96)
محبوبیت اجتماعی یا محبوبیت فراگیر یک “انسان” نیازمند برخورداری از مولفههایی است که تحصیل آنها سخت است و در صورت کسب و آموختن، نگهداشت آنها به مراتب سختتر. شاید یک دلیل این باشد که محبت یا محبوبیتی که پشتوانهی آن “معرفت” باشد این نوعش ظرفی است که در هر مظروفی نمیگنجد لذا هم تحصیلش مشکل هست و هم محافظت از آن به مراتب دشوارتر.
خیلیها از طرق مختلف (کپی! جعل شخصیت! و …) ممکن است در میان جمعی محدود و در یک حوزهی خاص جغرافیایی و یا یک مقطع از “تاریخ” محبوبیتی مقطعی و یا صوری (حسب منافع دهی یا سود دهی مادی) کسب نمایند اما این شکل از کسب محبوبیت به صوریِ تحصیلش ماندنش هم صوری است و به راحتی فناپذیر چرا که سنگ بنیانی آن (نیت) مبنای اصولی ندارد و نیز این «بنای شخصیت» متوجه اهدافی نادرست در گرداگرد همان “نیت” است لذا تا هرجا که دیوارش بالا رود چون از اول “کج و معوج” بوده سرانجامی خوش نخواهد داشت و فرجامش ویرانگی است. در محبوبیت فراگیر (سرایت یافته به همهی حوزههای زیست: سیاست، جامعه، اقتصاد، باورها و نگرشها) مولفهها یا سنگ بناهایی چون “باور در نگرش مقید به ارزشهای الهی – فطری انسانها و یاور عملی در کنش عرفی، عقلایی و قانونی معطوف به آن ارزشها” مطرح هستند: از جملهی توامانِ این باورذهنی و یاور عملیِ ایمان و عمل صالح میتوان به مواردی اشاره نمود:
1- صداقت در نیت و صداقت در کنش کنشگرِ
2- تواضع که به فرمایش نبی مکرم اسلام “ص” ابزار سربلندی و سرافرازی است: از تواضع چون به گردون شد به زير گشت جزو آدمي حيّ دلير
3- رهایی از بند تعلقات زمانه (که خواهان بیشتری دارند: قدرت، شهرت، ثروت) به قول پروین اعتصامی: دانی که را سزد صفت پاکی/ آنکو وجود پاک نیالاید
4- به طور خاص در جامعه ما دوری از باندهای قدرت خواه که به هر قیمتی ولو هزینه کردن “ارزشها” مشتری صندلیِ ریاستند؛ تمایلی اندرونِ همهی آدمیان که اگر انسان “افسارگسیخته” در پی آن نشود باعث فرسایش و آلایش “جان” او نمیگردد: در تنگنای پست تن مسکین / جان بلند خویش نفرساید
5- ترجیح منافع عموم بر منافع شخصی (ایثار ، گذشت و…)
6- مردمی بودن به عمل؛ آنطور که مولای متقیان (ع) سفارش کرده است به این خصلت: «با مردم چنان زندگي كنيد كه اگر مرديد بر شما بگريند و آنگاه كه در كنار آنان بسر میبريد به شما عشق بورزند» که التزامات این توصیه همان صفت عملیاتی شده در رفتار پیامبر اکرم “ص” است (… عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم/ توبه 128، رنج مردم برایش گران بود و اصرار بر هدایت و عاقبت به خیری مردم داشت و نسبت به مومنان بسیار اهل رافت و رحمانیت) … و مولفههای بسیار دیگر که خالق محبوبیت اجتماعی یا محبوبیت فراگیر است.
سردار قاسمِ آزادگان جهان، ایرانِ سربلند را به واسطهی قله افتخاراتش که ملهم از مولفههای ذکر شده است بر بامِ نام “مقاومت مردانه برای آزادگی” در صدر نشانده است. گریستن و نالهی معصومانهی کودکان و آه و شیون مادرانِ بهشتی ایران زمین به خاطر مشاهدهی تن بی دست کماندار بزرگ قرن 21 سلیمانیِ محبوب در اثر اقدام تروریستی مکتب خشونت آفرین جان بولتونیسم یک علت ِ بیشتر ندارد و آن شخصیت کاریزمایی و الهی – انسانی این سردار است که بهدور از هیاهوی امیال و هواهای نفسانی با اندیشهی خداییِ “مردمی” بودن، این دلها را به خاطر قدرتِ ناشی از صداقت، تواضع، پشت پا زدن به شهوات، ایثار، مردانگی و ذوب در ارزشهای الهی _ انسانیِ خویش به تسخیر درآورده است و او را در ردیف چهرههای مبارز جهانی و یا فراتر از شخصیتهای کاریزمایی چون “چه گوارا ” و نلسون ماندلا قرار داده است و با یک نوع زندگی خاص که خاصِ هرکسی نیست (هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست / هر شیشهی گلرنگ عقیق یمنی نیست) مگر خاص مردان بزرگ.
زیستن در لحظهها را به همرزمان، هم سبزپوشان خویش آموخت و به همه یاد داد که با سیاستِ باندی و سیاسی کاری جریانی قلهی محبوبیت دست نیافتنی است؛ اگر سیاست را دنبال کرد آن را چتر همهی انسانها نمود و جغرافیایِ اندیشهاش را به وسعتِ یک جهان که ما در بخش کوچکی از آن (ایران) به جان هم افتادهایم (حذف همدیگر به خاطر خودخواهیها) گستراند تا به خاطر عشق پاکش به “انسانیت” و “ارزشها” در قاموس قاسمِ اسطورهی واقعیتها در بلندای قله نیک نامی و در اوج پرواز ملکوتیش محبوبیتی فراگیر نصیب خود نماید که هم کعبهی گِل را طواف نمود و «حاجی» شد و هم کعبهی دلها را ربود و «ناجی» گشت؛ ناجی سرزمینهایی که سیاه دلان داعش به نمایندگی از “اندیشهی اسلام و ایرانی هراسی ترامپیستها” اسلامِ خشونت و اسلام ساختگی سربریدن را به نمایش میگذاشتند.
با رفتن ابدیش همبستگی ملی را خالق شد و به بدخواهان و تروریستهای دولتی در جهان قرن بیست و یکمی آموخت که:
«با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود / این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست»
انتهای پیام
سلام
آیه رو بجا استفاده کردید.
قاسم سلیمانی به حق مصداق این آیه بود.
دست شما درد نکنه.