از رئیسعلی دلواری تا سربازان دفاع ملی
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، با توجه به فضای پیش آمده در پی اتفاقات یک هفتهی اخیر نوشت:
تاریخ را معلم انسانها خواندهاند که به قاعده باید در محضرش، زانوی تلمذ بر زمین زد و درس گرفت. نه فقط برای کلاس و امتحان و نمره بلکه برای به کار بستن در زندگی. به ویژه در فراز و فرودهای مشابه. کم هم صفحات مشابه ندارد تاریخ اما کم هم نباید تکرار کرد تجربیات تلخ را.
با این نگاه امروز میخواهم به یک فراز از تاریخ قرن پیش دیارمان نگاهی داشته باشم به این بیان که؛ برخی نامها چنان به ننگ آلوده میشوند که گذشت زمان هم از رنگ آن نمیکاهد حتی اگر قرنی از آن گذشته باشد. یکی از این جمله نامها “غلامحسین تنگکی” است. همو که در گرما گرم نبرد رئیس علی دلواری، تیری از پشت در تن او نشاند و بر خاکش انداخت تا غریو شادی از حنجره انگلیسیها به آسمان برسد.
در تاریخ ملی ما، در باور مردمان وطن، هر چه رئیس علی با احترام یاد میشود، آن تنگکی بیخرد، به لعن و نفرین نامش قرین یادها و دفترهاست.
او بر اساس کینهای قبیلهای، پرچمدار مبارزه با انگلیس را از پای انداخت و این را البته قبل از به شهادت رساندن رئیس علی، خطاب به صاحب منصب انگلیس گفته بود:
“من تشنه خون رئیسعلی هستم، چون جد او قاتل پسر عموی من است و مدتهاست که منتظر هستم با یک گلوله او را سوراخ کنم”
چنین هم کرد مردی که انگلیسیهای مزور، او را جسته و نشان کرده بودند برای شکار شیر شرزه دلوار.
ببخشید قصد خوانش دوباره از این فراز تاریخ ندارم بلکه میخواهم یک مشابهت سازی کنم بین آنچه در بارهی رئیس علی دلواری میگویند که جد یا خودش کسی از کسان “تنگکی” را پیشتر کشته بود و آن مردک، در فصلی به خون خواهی برخاسته بود که استعمارگران برای نوشیدن خون قهرمان دلوار، له له میزدند.
این قصه را میتوان خوانشی امروزی هم داشت در این ماجرای سقوط بوئینگ که براثر خطای پدافند خودی اتفاق افتاده است. یعنی با پذیرش خطا از سوی فرماندهان و اعلام آن، برخی افراد، دایهی مهربانتر از مادر و غیرتمندتر از برادر به میدان آمدهاند تا مدافعانِ وطن را هدف قرار دهند و خاکریز دفاع ملی را صاف کنند آن هم در زمانهای که دشمن بیش از همیشه دندان نشان میدهد و پنجه میکشد.
راستی سرِ چه دارند این افراد و به کجا میخواهند بروند که صدایشان به شعارهای دشمن کیشانه بلند است؟ اگر سر مهر با قربانیان پرواز داشتند پیش از این کجا بودند؟ آیا نباید “غلامحسین تنگکی” را در جان یافته در چهرهشان دید؟
زن و مرد فرقی نمیکند، آنان که در شرایطی چنین دارند مدافعان وطن را میزنند هرچه باشند از غیرت ملی تهی هستند.
من نمیگویم نباید اعتراض کرد به آن خطا و این پرده پوشی دو سه روزه بلکه حق جامعه میدانم دانستن را و مطالبه دانستن را. خود نیز منتقد وضع موجود و در شمار طلبکاران این واقعهام اما شرایط را و حساسیتها را هم باید در نظر داشت.
این را هر عاقلی که دل به ایران داشته باشد میفهمد که امروز روز یقه گرفتن از مدافعان وطن نیست. دستی که در این شرایط بر این یقه مینشیند، اگر دشمن هم نباشد، کار دشمن را انجام می دهد.
این عربدههای شبانه که در تهران و تعدادی از دیگر شهرها به گوش رسید هم طعم گس آلبانی داشت. و حروفش اگر چه فارسی بود اما محتوایی “عبری- انگلیسی” داشت.
باز هدف رئیسعلیهای امروز بود. همانها که انتقام خفتهای تاریخی را از سربازان آمریکا و انگلیس ستاندند. همانهایی که فدایی امنیت هستند. همانهایی که داعش و تکفیریها قاتلشان میخوانند.
بگذریم. تاکید میکنم خود عزادار و داغدار و مطالبهی گرم و “شلیکِ پدافند” را نا به جا و خطای جنگی و مستوجب برخورد میدانم اما اما خوب میفهمیم همهمان که امروز “شلیک به پدافند” تحقق آرزوهای استکبار است. واقعیت را بپذیریم که امروز، روز یقه گیری نیست. روز تراشیدن خاکریز خودی نیست که هیچ عاقلی در زمان جنگ، مدافعان خود را هدف قرار نمیدهد. به غیر عاقل هم نباید فرصت رفتاری چنین داد.
امروز باید سربازان وطن پشت گرمی را با همهی وجود احساس کنند تا بایستند تا ایران از پا نیفتد. ان شا الله
انتهای پیام
متاسفانه نه مثالی که نویسنده بکار برده قابل قیاس با اوضاع امروز است و نه ادبیات مناسبی دارد ، نامبرده از همان زاویه نگاه امثال آقای کوشکی و گوینده جوان سیما استفاده می کند تا معترضان را دسته بندی کند و ما در این سال ها چقدر رنج بردیم از این دوگانه سازی ها . در این سال ها کجا با معترضان رویه مناسبی در پیش گرفته شده تا اعتراضات به خشونت نیفتد ، کجا در این سال ها یک روز ما شرایط عادی داشتیم که معترضان اعتراض خود را تا آن روز نگه دارند ، کجا رهبران ایران که دایم از مظلومین جهان حمایت می کنند ، دلشان برای مظلومان وطن پر کشیده ؟؟؟!!!