دانشجویان در «توهم» جنبشاند؟
/میزگرد دانشجویی با محوریت چالشهای جامعهی ایران و نقش جنبش دانشجویی در دانشگاه امیرکبیر به مناسبت روز دانشجو/
نمایندگان «تمامی» تشکلهای دانشجویی دانشگاه امیرکبیر یکشنبه 17 آذرماه، به میزگرد بسیج دانشجویی با عنوان «چالشهای جامعهی ایران و نقش جنبش دانشجویی» دعوت شدند. عنوان «دانشجو در توهم جنبش» نیز در پوستر برنامه مشاهده میشد که مورد توجه ویژهی سخنرانان قرار گرفت.
در این میزگرد نمایندگان هر تشکل نظر خود را در مورد سه محورِ «چالشهای جامعهی ایران»، «جایگاه جنبش دانشجویی» و «دلایل انفعال جنبش دانشجویی» گفتند. علی بزرگخو نمایندهی انجمن اسلامی، علی رضایی حسنآبادی نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان، ارشا نامدار نمایندهی بسیج دانشجویی و کیارش صمدی نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست در این میزگرد حضور داشتند.
به گفتهی مجری برنامه، بسیج دانشجویی از انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه نیز برای حضور در این برنامه دعوت کرد ولی آنها به دلایلی نپذیرفتند. انصافنیوز در این زمینه با دبیر سیاسی و دبیر کل انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه نیز گفتوگو کرده است.
به گزارش انصافنیوز در این میزگرد نمایندهی انجمن اسلامی، نمایندهی مجمع دانشجویان و نمایندهی بسیج دانشجویی علاوه بر صحبت در مورد مباحث برنامه، با یکدیگر «مناظره» کردند. این کار با واکنش مجری برنامه و نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست و اشارهی آنها به اینکه «برنامه میزگرد است نه مناظره» همراه بود؛ ولی تا انتهای برنامه ادامه یافت.
همچنین در این میزگرد زمانی هم به «پرسش دانشجویان» که روی صحنه و پشت تریبون انجام میشد اختصاص داده شد. دانشجویان حاضر در سالن گاهی قسمتهایی از صحبتهای نمایندهی مورد نظر خود را با تشویق همراه میکردند؛ ولی «شعاری» داده نشد. در نوبت صحبتِ بعضی از نمایندگان، برخی دانشجویان حاضر در سالن قصد داشتند با برقراری دیالوگ مخالفت خود را ابراز کنند که این کار با تذکر مجری برنامه و سخنرانان ادامه نیافت.
گزارش میزگرد را به همراه گفتوگو با دبیرکل و دبیر سیاسی تشکل غایب در آن را در ادامه بخوانید:
علی بزرگخو نمایندهی انجمن اسلامی در مورد چالشهای جامعهی ایران گفت: استقلال، آزادی و عدالت سه بخش اصلیِ صحبتهای حضرت امام و آرمانهای انقلاب اسلامی است. شاید بتوان گفت که اینها مهمترین آرمانهایی است که همهی ما به آن پایبندیم و اصلا هر کاری که میکنیم باید در این جهت باشد. ولی این وسط پادگفتمانی در حال تولید شدن است که با این آرمانها ضدیت دارد و آن تحریف امام است. این یک وظیفهی عمومی است و همه باید حواسمان باشد که تحریف امام، تحریف آرمانهای انقلاب و مهمتر از همه تحریف آن تفکری که در انقلاب وجود داشته، اتفاق نیفتد. ما باید با هر کسی که این تحریف را رقم میزند مقابلهی فکری کنیم.
بزرگخو ادامه داد: چالشهای کشور را میتوانیم به دو بخش اساسیِ سیاسی-اجتماعی و سیاسی-فرهنگی تقسیم کنیم. در بخش سیاسی-اجتماعی، بحث عدم اعتماد حاکمیت به مردم و عدم اعتماد قشری از جامعه به حاکمیت مطرح است؛ من دومی را معلول اولی میدانم. یعنی اگر حاکمیت (دولت به معنای عام خود) به مردم اعتماد کند، مردم هم حاکمیت را در دامان خود راه میدهند. به عنوان مثال سرِ قضیهی بنزین دیدیم که یکهو یکشبه قیمت بنزین گران شد. گفتند دلیل [اطلاع ندادن به مردم] این است که میدانستیم شلوغی میشد و در پمپ بنزینها صف ایجاد میشد؛ خب اینکه غیر منطقی نبود، چون صد برابر بدترش با این کاری که بزرگواران کردند اتفاق افتاد. اما این از یکجایی نشات میگیرد، یعنی اینطور نیست که بگوییم یک اشتباه سهوی بوده است یا اینکه یک اتفاقی افتاده است بیایید آن را فراموش کنیم. نه! این از یک تفکر نشات میگیرد؛ تفکری که به مردم اعتماد ندارد، مردم را به معنای واقعی کلمه آدم حساب نمیکند که به آنها اطلاع دهد. متاسفانه ما در دولتمردانمان میبینیم که چنین فضایی را نسبت به مردم دارند.
بزرگخو در ادامه با اشاره به وضعیت اقتصادی کشور گفت: اقتصاد کشور ایران اقتصادی به شدت دولتی است. امروز اساسا اقتصاد ما توسط مردم اداره نمیشود. دولت به شدت قدرتمند است و هر کاری میتواند در اقتصاد بکند؛ میتواند ارز را تا هر قیمتی دلش میخواهد بالا ببرد (تا قشنگ خزانهها پر شود) و بعد تا هر قیمتی دلش میخواهد پایین بیاورد (از این جیب به آن جیب کند). دولت هر جوری میتواند با اقتصاد برخورد کند؛ این قدرتی است که دولت برای خود ایجاد کرده است. اساسا در حکومتِ مردمی، دولت و حکومت اینقدر پرقدرت نیستند.
بزرگخو با اشاره به بحث شفافیت گفت: ما خیلی زیاد تلاش میکنیم برای اینکه اهمیت شفافیت روشن شود. من امروز در بدنهی دولت شفافیتی به آن صورت نمیبینم. در همین دانشگاه خودمان، الان در مورد شفافیت مالی دانشگاه هیچ چیز نمیدانیم. اصلا مشخص نیست بودجهای که از وزارت علوم به داخل دانشگاه تزریق میشود در چه جهتی خرج میشود. دانشگاه به محض اینکه منِ علی بزرگخو وارد این دانشگاه میشوم، اسم من را به وزارت علوم میدهد و میگوید: ببین! من این آدم را به دانشگاه آوردم، بودجهاش را بده تا بروم برایش خرج کنم. یعنی به خاطر من پول میگیرد. ولی من حتی نمیدانم آن پولی را که دانشگاه به اعتبار من از وزارت علوم میگیرد در چه جهتی خرج میکند. این خیلی مهم است و تفکری است که از بدنهی دولت به داخل سیستم تزریق میشود و این ساختار را میسازد که اساسا مردم آدم حساب نمیشوند.
نمایندهی انجمن اسلامی دانشجویان امیرکبیر ادامه داد: بخش بعدی، بخش سیاسی-فرهنگی است. ما امروز در داخل کشور دچار چالشهای عظیم فرهنگی و اجتماعی هستیم. امروز بخشی از جامعهی ما -یعنی جامعهی زنان- نادیده گرفته میشود. متاسفانه این موضوع منجر به تولید پاد در جامعه میشود و همین گسلهای اجتماعی که امروز شاهد آن هستیم را به وجود میآورد. چرا یکسری مسایل پیشپاافتاده اینقدر برای ما مسایل مهمی میشود؟ دلیلش این است که در این زمینه کار نکردیم. راه چارهاش این است که بیاییم و در این فضاها کار کنیم و تولید گفتمان داشته باشیم تا ادامهی راه را بهتر برویم.
در ادامه علی رضایی حسنآبادی نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان با اشاره به کسانی که در تجمعاتِ ناشی از گرانی بنزین کشته شدند گفت: من یادی میکنم از تمام کسانی که در روزهای اخیر به ناحق کشته شدند و خونشان ریخته شد و همچنین دانشجویانی که این چند روز زندانی شدند. بگذارید جنبش دانشجویی را متوهم بخوانند! بگذارید فکر کنند اینطوری است. همین افرادی که اینها متوهم میخوانند اکنون هراس به دل خیلیها انداختهاند که اینگونه رفتار کردهاند.
علی رضایی در مورد چالشهای جامعهی ایران گفت: کل چالشهایی که در کشور وجود دارد را میتوان با یک کلمه توصیف کرد؛ سرکوب. این نوع مواجهه در ابعاد مختلف و در چهرههای مختلف، تمام روزمرهی ما را فرا گرفته است؛ در حوزهی معیشتی، اندیشه، محیطزیست، در حوزهی عقلانیت و در حوزههای مختلف سیاسی. تمام مشکلات به نوعی به این برمیگردد. سرکوب معیشتی به این معنا است که شما یکسری ریاضیات اقتصادی -مثل افزایش قیمت بنزین- را به جامعه اعمال میکنید. در حالی این کار را انجام میدهید که میدانید کمر جامعه میشکند؛ اما برایتان مهم نیست. چون قدرت برخورد دارید دیگر برایتان مهم نیست که چه چیزی در ذهن این جامعه میگذرد. هر چه بگوید شما در نهایت آن را خفه میکنید. شما هیچ فضایی برای ابراز عقیده به او ندادید.
علی رضایی گفت: دولت به این بزرگی داریم که این همه رانت میدهد؛ ما حساب کردیم فقط 400 هزار میلیارد تومان میشود از کسانی که رانت گرفتهاند مالیات گرفت؛ چیزی برابر بودجهی یک کشور است. آنوقت دولت بهجای گرفتن مالیات از اینها، بنزین را گران میکند تا کسری بودجهی خودش را جبران کند! ما واقعیت را میدانیم؛ حالا دولت بگوید نه! این به این دلیل است که میخواهیم یارانهی پرمصرفها را دیگر اعمال نکنیم. واضح است که کسری بودجه به خاطر تحریمها وجود دارد؛ ولی این دلیل نمیشود مردم هزینهی آن را پرداخت کنند.
رضایی ادامه داد: سرکوب در حوزهی معیشت یعنی اینکه شما نرخ ارز را به صورت مصنوعی [ثابت] نگه دارید که جامعه یک رضایت نسبیِ دلخوشکُنَک داشته باشد و حس کند که در یک رفاه نسبی است؛ چون کالاهایی که فروخته میشود کمی قیمت آن مناسب است. اینها همه توهم است؛ به این دلیل که نرخ ارز به خاطر تزریق مداوم دلار به بازار به صورت مصنوعی پایین نگه داشته میشود و میبینید که یکدفعه یک جهش عجیبی این وسط رخ میدهد. سرکوب معیشتی یعنی اینکه شما به عدهی خاصی رانت میدهی؛ یعنی یک حلقهی خاصی وجود دارد [که رانت میگیرد] و بقیه از این رانتها بیبهرهاند و زیر این فشارها له میشوند. اصلا این چیزها دیده نمیشود. برای من جالب است که دوستانی که خودشان از قیمت بنزین انتقاد میکنند، خود طرفدار این رانتها هستند و طرفدار بنیادهایی هستند که داخل کشور جولان میدهند و مالیاتِ درست هم نمیدهند. یکسری شرکتهای خصولتی وجود دارد که نه به مقررات دولتی پایبندند و نه به مقررات خصوصی. معلوم نیست اینها دقیقا چه ماهیتی دارند. بعد عزیزان از این شرکتها دفاع هم میکنند و میگویند اینها مایهی سازندگی هستند!
نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان در مورد حوزهی اندیشه گفت: شما نگاه کنید هیچ فکر مخالفی تاب آورده میشود؟ الان چند روز از 13 آذر، سالروز قتل جناب آقای محمد مختاری گذشته است. ایشان بسیار ظالمانه کشته شد و ما نمیدانیم [تکلیف] قتلهای زنجیرهای چه شد. هیچوقت مسوولیت [این قتلها] بهدرستی قبول نشد و افرادشان بهطرز عجیبی عفو خوردند و دادگاههای عجیب و غریبی [برایشان برگزار شد]. این اگر سرکوب اندیشه نیست پس چیست؟ این از نمونههای قدیمی است؛ ما نمونه زیاد داریم و دور و اطراف میبینیم.
علی رضایی در مورد حوزهی محیطزیست گفت: محیطزیست واقعا مسالهی مهمی است که امروز در حال نادیده گرفته شدن است. به نظر من اتفاقا یکی از بزرگترین چالشهای فعلی ایران، محیطزیست و بحران آب است. چرا دولت ایران به بحران آب به هیچوجه نمیخواهد رسیدگی کند؟ چرا روی این بحران سرپوش میگذارد؟ میبینیم فعالانی که در این حوزه کار میکنند دستگیر میشوند! چرا؟ چون نمیخواهند خبرهای اینکه چه چیزی (چه بحران فزایندهای) پشت صحنه در حال جریان است بروز پیدا کند. در جامعهشناسی سیاسی مطرح میشود که ایران کشوری با سیستم هیدرولیک است. اگر کسی در اینجا کنترل آبی را داشته باشد، کنترل همه چیز را دارد. ما در کشوری زندگی میکنیم که کل حیات و مُماتش براساس آب است؛ اگر به بحران و کمبود آب برخورد کنیم و این آب تمام شود، تمدن ایران به خطر میافتد. بنابراین میبینید که ما در حوزههای مختلف چنین مواجههای داریم و این فقط ناشی از یک عامل است: ترس از قدرت تاثیرگذاری مردم.
ارشا نامدار نمایندهی بسیج دانشجویی امیرکبیر با اشاره به شهدایی که در حوادث مرتبط با گرانی بنزین کشته شدند، گفت: همانطور که رهبر معظم انقلاب تاکید کردند، ما هم معتقدیم بخشی از کسانی که متاسفانه در حوادث اخیر کشته شدند از مردم عادی بودند که به دلیل مشکلاتشان به خیابان آمدند یا در هر حال افراد فریبخورده بودند. خدا لعنت کند آنهایی را که باعث و بانی این قضیه شدند.
این عضو بسیج دانشجویی در مورد چالشهای جامعهی ایران گفت: به نظرم برای بررسی چالشهای جامعهی ایران، اول باید بفهمیم حرکت جامعهی امروز به چه سمتی است. آن چیزی که از اصول دینی و اصولی که امروز در جامعه وجود دارد میفهمیم این است که حرکت جامعهی ایران از 200 و چند سالِ پیش تا امروز -از مشروطه (از مطالبهی عدالتخواهانه) تا امروز- مطالبهی تحقق عدالت اجتماعی در جامعه توسط خود مردم بوده است. یک زمانی در صدر مشروطه [این حرکت در جهت] وجود قانون بود؛ زمانی که رسیدیم به پهلوی به سمت استبداد، وابستگی خارجی و نبود آزادی سیاسی تغییر جهت داد. اما انقلاب اسلامی آمده بود تا ورق را برگرداند و این آرزوی دیرینهی ایرانیان را محقق کند. متاسفانه جریانی از درون، انقلاب ما را مورد حمله قرار داد؛ جریانی که با پایان جنگ و رحلت حضرت امام و قره شدن انقلابیون به پیروزی در اواخر دههی 60 و ابتدای دههی 70 شکل گرفت. این جریان در دولت سازندگی هر کاری که دلش میخواست کرد و باعث شد که اصلا ذائقهی مسوولین و ذائقهی کلیهی مردم عوض شود؛ از روحیهی حمایت از مستضعفین به روحیهی اشرافیگری، اسراف و غربزدگی تغییر جهت دهد.
نامدار ادامه داد: متاسفانه جریانِ ایجادشده سعی کرد در صحنه، ایدئولوژیزدایی کند، دانشگاه را جایی تکنیکالمحور ببیند و مردم را از صحنه حذف کند. جلوتر آمدیم رسیدیم به دههی 80 و مواجه شدیم با حجم عظیمی از فساد اقتصادی، از تبعیض و اینکه دیگر مردم در دستگاههای دولتی و مجلس اهمیتی نداشتند. [در آن زمان] سازمان برنامه و بودجه به محلی برای نابرابریهای اجتماعی تبدیل شده بود. جلوتر آمدیم و امروز در دههی 90، شاهد این هستیم که اصلاحطلب و اصولگرا در پشت صحنه به هم دست دادهاند و همه با هم یک عزم دارند؛ عزم حذف مردم از صحنهی سیاسی کشور. در سال 96، رای به آقای روحانی یک رای سلبی بود؛ به این دلیل که هیچ حرفی در صحنه وجود نداشت. جریانهای سیاسی دست به دست هم دادند و متاسفانه هر جریانی هم مجبور شد یک انتخابی در این بین بکند. امروز شاهد صحنهای هستیم که در آن جریانهای سیاسی که میخواهند لایهدار باشند تلاش میکنند هر جنبش اجتماعی را به سکوت وادار کنند و هیچ حرف و ایدهی بیسیکی از خودشان ندارند. اصلا انگار [این جریانهای سیاسی] جایگاهی برای دانشجو، مردم و سایر گروههای اجتماعی قایل نیستند. نتیجهاش شده است دولت آقای روحانی که نه میدانیم اصلا چه ایدهای دارد و چه کاری در کشور میکند و ارزشی هم برای حرف مردم قایل نیست.
نمایندهی بسیج دانشجویی ادامه داد: در طول مذاکرات هستهای [مسوولین] گفتند مردم نفهماند! متوجه نمیشوند و کارشناس نیستند! بعد سرِ مسالهی بنزین بدون اینکه به مردم یک خبر بدهند، آن را گران میکنند. این را مقایسه کنید با اتفاقی که سال 89 افتاد و آقای احمدینژاد بنزین را سهمیهبندی کرد؛ چه اقداماتی کرد برای اینکه برای مردم تبیین کند که چرا باید بنزین سهمیهبندی شود؟ حتی مقایسه کنید با عملکرد دولت اصلاحات و اتفاقی مثل کوی دانشگاه که [دولت] سعی میکند بدنهی اجتماعی را قانع کند، توضیح بدهد و تفسیر خودش را از صحنه ارایه کند. در حالی که دولت آقای روحانی، دولتی است که رییس شورای عالی امنیت ملی آن در قبال این همه آسیبی که کشور دیده است، مسوولیتی قبول نمیکند. میگوید: من در جریان نبودم! هیچکس هم انگار اعتراضی به این قضیه ندارد.
ارشا نامدار ادامه داد: به نظر من امروز دولتی سر کار است که راه تحقق ارادهی ملت را بسته است. یعنی رییسجمهوری که قرار بوده است بازتابی از ارادهی ملت و بازتابی از مردمسالاری باشد، دقیقا ضد این قضیه شده است! در این صحنه متاسفانه گروههای مختلف یا سکوت کردند یا به انفعال کشیده شدند یا نمیخواهند اشتباهاتشان را قبول کنند؛ همه در یک سرخوردگی و انفعالاند. فکر میکنم به همین دلیل بوده که دستاندرکاران برنامه گفتهاند دانشجو در توهم جنبش است؛ ما واقعا در توهم جنبشیم. امروز جریان دانشجویی به نظر من یک جنبش اجتماعی فراگیر نیست؛ اگر فراگیر بود هر مشکلی را که میدید باید مطالبه میکرد تا حل کند. امروز چرا نباید رییس شورای عالی امنیت ملی کشور در قبال این همه کشتهای که [در تجمعات] اتفاق افتاده است پاسخگو باشد؟ او یا باید در دیوان عالی کشور محاکمه شود یا مجلس او را استیضاح کند یا به هر حال یک مطالبهای شکل بگیرد. [آقای روحانی!] شما رییس هیات دولتی هستید که وزیر اطلاعاتی (که به گفتهی خارجیها دو سال برنامهریزی کرد و این حجم از شبکهسازی و این حجم از تجهیز را داشته) هیچ اقدامی را صورت نداده است.
ارشا نامدار با طرح سوالاتی ادامه داد: در این مدت وزیر اطلاعات کجا بوده است؟ چرا ما به اینجا رسیدیم؟ دبیر شورای عالی امنیت ملی ما چرا پاسخگو نیست؟ اینها امروز چالشهای ما است. این جریانی است که از انتهای دههی 60 و ابتدای دههی 70 شکل گرفت؛ حتی در بخش عمدهای از دولت اصلاحات هم حضور داشت. آقای نامدار زنگنه دو سال دیگر (یعنی تا پایان دولت)، فقط 30 سال سابقهی وزارت دارد! یعنی فکر میکنم هیچجای دنیا اینجوری نباشد که شما بتوانید از وزیر بودن بازنشست شوید! به نظر من اینجا نباید حرفهای کلی بزنیم؛ مستقیم باید بگوییم که مشکلات را از کجا میدانیم و مطالبه کنیم تا نهادهای قانونی و ساختارهایی که وجود دارد به آنها رسیدگی کنند.
کیارش صمدی نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست، ضایعهی آبانماه 98 را به جامعهی ایران تسلیت گفت و ادامه داد: اگر دههی 88 تا 98 را نگاه کنید، مقام رهبری تمامی این سالها را در راستای اصلاحات اقتصادی و محوریت اقتصاد نامگذاری کردند. پس [اقتصاد] مسالهی مهمی است که ایران با آن درگیر است. اتفاقا همین امروز لایحهی بودجهی 99 در خبرگزاریها آمد؛ عددی که دولت برای بودجهی سال 99 اعلام کرده بود 2 هزار هزار میلیارد تومان است. با بررسی این عدد میبینیم که نزدیک به 500 هزار میلیارد تومانِ آن هزینههای جاری دولت است و نزدیک به 1500 هزار میلیارد تومانش برای شرکتهای به قول آقای رضایی خصولتی (یا خصوصی_دولتی) است. امروز ایران با مسالهی معیشتی و اقتصادی درگیر است؛ هیچکس هم نمیتواند این قضیه را کتمان کند. اگر در آبانماه 98 یا دیماه 96 اتفاقاتی میافتد و یکسری اعتراضاتی رخ میدهد، علت آن این است که جامعهی ایران دیگر به این چالش رسیده است که بخشی از مردم واقعا به نان شبشان محتاجاند.
نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه امیرکبیر ادامه داد: دولت لایحهی بودجه را با چند فاکتور تراز میکند: مالیات را با هزینههای جاری دولت، استقراضهای دولت را با اوراق قرضه [اوراق مشارکت] و منابع طبیعی را با هزینههای عمرانی تراز میکند. آقای زنگنه گفتند ما برای مسالهی بنزین سه راه داشتیم؛ یا اینکه نفت بیشتر بفروشیم (که به دلیل تحریمهای آمریکا عملا هیچی نمیشد)، یا مالیاتها را بالا بیاوریم (که به مردم فشار میآمد) و یا اینکه بنزین را گران کنیم. دوستان گرامی! واقعیت امر این است که دولت و حکومت ایران نمیتواند مالیات بگیرد. رکورددار مالیاتستانی در این 40 سالهی بعد از انقلاب همین آقای روحانیِ سال 94 بوده است. 48 درصد از منابع مالیاتی را ایشان زنده کردند؛ یعنی اگر قرار بوده است 100 هزار تومان در ایران مالیات بگیرند، 48 هزار تومانش را توانستند دریافت کنند. فرار مالیاتی در ایران بیداد میکند. این موضوع باعث شد دولت بنزین را گران کند. مردم که نمیتوانند بنزین نزنند، پس به قشر مستضعف جامعه (دهکهای پایین جامعه) فشار میآید و اتفاقاتی که در آبانماه شاهد آن بودیم رخ میدهد.
کیارش صمدی گفت: توسعهی پایدار سه رکن دارد؛ توسعهی محیطزیستی، توسعهی اجتماعی و توسعهی اقتصادی. اسم دانشگاه امیرکبیر هست دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران) پیشرو در توسعهی پایدار ایران؛ کدام یک از شما که در سالن حاضرید این اسم را شنیده بودید؟! چرا ما روی همین بحث توسعهی پایدار سرمایهگذاری نمیکنیم؟ آقای رضایی حرف خیلی قشنگی زدند، گفتند: ما سرکوب محیطزیستی میشویم. بله! کاملا درست است. بحث ما آمریکا نخواهد بود، بحث ما اصلاحطلب، حسن روحانی و ابراهیم رییسی نخواهد بود؛ ما در 40 سال آینده به بحران آب میخوریم. آب در این کشور پیدا نخواهد شد. قبلا برای رسیدن به آب 7 متر چاه میکندند، الان به 15 متر رسیده است!
کیارش صمدی با خطاب قرار دادن حاضرین ادامه داد: دوستان گرامی! ما همه مهندسیم و در دانشگاه صنعتی در حال تحصیل هستیم، آقا! بیاییم بحث داخل دانشگاه را حل کنیم. همین اصطکاک من و مثلا آقای بزرگخو را ببینید؛ آقای بزرگخو میگوید فلانی قاتل و دزد است، من میگویم فلانی مثلا فلان کار را کرده است! اینها مهم نیست. ما همه داریم در ایران زندگی میکنیم. تمامی نهادهای دولت، حکومت، مجلس و قوهی قضاییه در ایران به هم وابسته و مرتبطاند. بله! در قانون اساسی نوشته شده است که سه قوه باید از هم جدا باشند؛ این قانون اساسی است ولی در ایران اجرا نمیشود. اگر قرار است در این کشور اتفاقی بیفتد از من و شما شروع میشود؛ این من و شماییم که میتوانیم یک تغییری ایجاد کنیم. خیلی خوب است که میزگرد داشته باشیم، تریبون آزاد داشته باشیم و با هم صحبت کنیم. گفتمان نکردیم که بعد از 40 سال در این نقطهایم؛ حرف هم را گوش ندادیم. این مسالهای است که باید به آن توجه داشته باشیم.
علی بزرگخو نمایندهی انجمن اسلامی دانشجویان در مورد محور دوم برنامه (جایگاه جنبش دانشجویی) گفت: سوال این است که جنبش دانشجویی دقیقا چه نقشی میتواند ایفا کند؟ نام برنامه هم در همین فضا است که آیا جنبش دانشجویی متوهم است که یک جنبشی است؟ یا نه! واقعا یک جنبش است؟ به نظر من اولین بحث در رابطه با جنبش دانشجویی بازگشت به مردم است. جنبش دانشجویی امروز از مردم دور است؛ دغدغهاش دغدغهی مردم نیست. یعنی در این فضا نیست که به دغدغهی مردم عادی بپردازد. متاسفانه ما خودمان را محدود میکنیم به مواردی که نباید و به مواردی که باید نمیپردازیم. بحث دوم این است که چگونه باید به این دغدغهها بپردازیم. ما اول انقلاب با آرمانهای خیلی والا وارد شدیم، انقلاب کردیم و بخشهای مختلف شروع به کار کردند. ولی بعد از مدتی اتفاقی افتاد؛ آرمانها بودند؛ ولی چون تعریف عملیاتی درست برای رسیدن به آنها ایجاد نشده بود، خود به خود کمرنگ شدند. [این کمرنگی آرمانها] به این صورت اتفاق افتاد که افراد دچار اشتباه محاسباتی شدند؛ [گفتند] ما این همه کار کردیم چرا جواب نمیدهد؟ آنها به اصل آرمانهایشان شک کردند. این باعث شد که از واقعبینی به واقعگرایی برسند. نقش جنبش دانشجویی این است که افراد جوان و آرمانخواه بیایند و این قابلیت را ایجاد کنند که جامعه دوباره به فضایی بازگردد که در آن، آرمانخواهی در فضای واقعبینی و نه واقعگرایی قرار بگیرد.
بزرگخو در مورد جایگاه جنبش دانشجویی ادامه داد: بخش سوم بحث این است که فرض کنیم ما توانستیم خود را واقعبین کنیم و آرمانهایمان را حفظ کنیم؛ [بعد از این] چهطور میشود کار کرد؟ وظیفهی دانشجو این نیست که هر روز کار متفاوتی انجام دهد؛ باید کارمان متمرکز باشد. هیچوقت هیچ کاری بدون تمرکز اتفاق نمیافتد. موفقیت در کار نیاز به تمرکز و بعضا تخصص دارد. اتفاقی که امروز در برخی از جریانها و جنبشهای دانشجویی میافتد این است که [میگویند] هر چهقدر ما بیشتر لُمپَن باشیم، بیشتر دانشجوییم و بیشتر جنبش دانشجویی هستیم. نه! جنبش دانشجویی به این چیزها نمیگویند؛ اتفاقا باید گفتمان انتخاب شود و در آن زمینه کار شود. موضوع بعدی بحث تربیت نیرو است که جنبش دانشجویی میتواند سکویی باشد برای کسانی که میتوانند بروند و در سطوح بالاتر قرار بگیرند.
علی بزرگخو نمایندهی انجمن اسلامی دانشجویان در ادامه با اشاره به صحبتهای علی رضایی در مورد سرکوب گفت: بزرگواران فرمودند که سرکوب و کشتار [وجود دارد]. متاسفانه در این یک ماه اخیر شاهد این بودیم که با بیتدبیری دولت این فضا اتفاق افتاد. خداوند باعث و بانیاش را لعنت کند. حتما یک سری از این افرادی که متاسفانه کشته شدند (و طبق نظر رهبر انقلاب شهید محسوب میشوند) از مردماند. ما اینجا دو راهکار داریم؛ یکی اینکه فقط جلوی پایمان را ببینیم و چشموگوشبسته داد بزنیم. راهکار دوم این است که یکذره جلوتر را هم ببینیم؛ یک ذره از جلوی پایمان پیشرفت کنیم و علت رخ دادن این اتفاقات را پیدا کنیم. ما اگر [فقط] معلول را ببینیم و گیر بدهیم به معلول که الان چرا این اتفاق در حال رخ دادن است و هی دستمان را بگذاریم روی آن بخشی که آن جریان را نمایندگی میکند و بخواهیم آن را حل کنیم؛ مادامی که سرچشمه را نیابیم و حل نکنیم قطعا اتفاقی نمیافتد. حالا یک رود از آن را هم که قطع کردیم، رودهای بعدی از آن سرچشمه ناشی خواهد شد.
بزرگخو در انتهای این بخش گفت: من کشته شدن مردم را تسلیت میگویم؛ یک تسلیت دیگر هم واقعا نیاز هست که در این رابطه بگویم. قطعا برای بنده داغ دیدن هموطنانمان خیلی دردناک است ولی دردناکتر از آن، سوء استفادهی یکسری جریانات خاص از این داغ مردم است؛ کسانی که کرکسوار جلوی اتفاقات کشور میایستند و منتظر این هستند که فضایی ایجاد شود تا بتوانند به نفع اهداف خودشان از آن سوء استفاده کنند.
علی رضایی نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان گفت: آقای بزرگخو گفتند بازگشتِ به مردم. خب بازگشتِ به مردم چه شکلی صورت میگیرد؟ با رجوع به آراء مردم و با توجه به اعتراض مردم. شما میآیید و اعتراض را سرکوب میکنید، این [افرادی که اعتراض کردهاند] هم بخشی از جمعیتاند. ممکن است یک بخشی از جمعیت مطالبهای فرای قانون اساسی داشته باشد؛ چیزهایی که نقص دارد را در قانون اساسی ببیند. به هر حال قانون اساسی برآمده از مردم است و فقط مردم میتوانند آن را تغییر دهند؛ پس این حق را دارند که نسبت به آن اعتراض داشته باشند.
نمایندهی مجمع دانشجویان با اشاره به صحبتهای نمایندهی انجمن اسلامی مبنی بر دور بودن جنبش دانشجویی از مردم و دغدغههای مردم خطاب به علی بزرگخو گفت: شما اعضای انجمن اسلامی برای بحث سیگار در کوچهی سعید اعلامیهای زدید که امضا جمع کنید؛ این دغدغهی خود را دیدن و آزادی بقیه را سرکوب کردن نیست؟ پس چیست؟ نکتهی بعدی اینکه شما میخواهید در دانشگاه ما تجمعاتی صورت بگیرد که فقط منعکسکنندهی دیدگاههای ضد دولت شما باشد؛ مبادا بالاتر از دولت را نشانه بگیرد. من اسم این را سرکوب میگذارم.
رضایی ادامه داد: گیر کردن در دولت خیلی اشتباه است. دولت مگر در چه حد در ایران اختیار دارد؟ آقای نامدار اشاره کردند به اینکه آقای زنگنه 30 سال در قدرت بودند. سوال من این است که [چرا اشاره نمیکنید به] نهادهای بالاتر از این دولت و افرادی که مطمئنا همهی ما میشناسیم که بیشتر از 20 و 30 سال است که مسوولیت دارند؟ آقای بزرگخو به تحریف آرمانهای انقلاب اسلامی اشاره کردند و گفتند که جنبش دانشجویی از این آرمانها دور مانده است. من فکر میکنم اولین کسی که دست به تحریف آرمانهای انقلاب اسلامی زد که بود. شما نگاه کنید چه کرد؟ آزادی امروز در ایران در چه حد معنی دارد؟ جمهوری در چه حد معنی دارد؟ شما شورای نگهبانی دارید که افراد را فیلتر میکند و تعیین میکند که چی برایتان خوب است و کی برایتان بد است. شورای نگهبانی که تحت یک چرخه انتخاب میشود که متاسفانه چندان دموکراتیک نیست.
رضایی با اشاره به صحبتهای بزرگخو مبنی بر لُمپَن بودن تجمعات امروز گفت: ایشان [علی بزرگخو] تجمعات را لمپن میخوانند! اگر این تجمعات لمپن هستند، آیا تجمعات سال 57 لمپن نبود؟ اینکه مثلا عکس شاه میگذاشتیم روی سرمان با روزنامه یا وسط اسکناسها را پاره میکردیم یا عکس شاه و فرح را روی سیبل میچسباندیم و به آن تیر میزدیم؛ این اگر لمپنبازی نیست پس چه چیزی است؟ هر جنبشی چنین بخشهایی دارد. ما انقلاب بزرگ سال 57 را نقض نمیکنیم؛ انقلابی بوده علیه استبداد که نقصهایی هم داشته است. لمپنبازیها درون انقلاب اسلامی هم بوده است.
علی رضایی خطاب به نمایندهی انجمن اسلامی ادامه داد: شما تجمعات را لمپن میخوانید؟ برای من عجیب است! تجمعات دیروز هم آیا لمپن بوده است؟ قرار بوده یک دقیقه سکوت برای کشتهشدگان انجام شود، یکدفعه فردی آن سکوت را میشکند و شروع میکند به حرف خودش را زدن! این توهین است به روح کشتهشدهگان و خونهایی که ریخته شده است.
رضایی با اشاره به صحبتهای علی بزرگخو در رابطه با بیتدبیری دولت گفت: اینجا بیتدبیری دولت داریم یا حکومت؟ بحث بنزین را فقط دولت تصویب نکرده است، یک شورای عالی متشکل از سه نفر بوده و سه تن از مقامات بلندپایهی کشور آن را تصویب کردهاند. پس فقط دولت نیست؛ این بیتدبیری خیلی گستردهتر از دولت است. شما میفرمایید که باید سرچشمهی این مشکلات حل شود؛ ما گفتیم سرچشمهی این مشکلات سرکوب است، فساد است و گوش ندادن به حرف مردم است. مشکل جهان امروز همین است، سیاستمدارانی در قدرت هستند که مردم را نمایندگی میکنند. مشکل جامعهی امروز ایران و اصلا کل جهان همین است. شیلی و لبنان هم همینطور بودند، این مشکل جهانِ امروز است. فساد و سرکوب و این قدرت بیحدومرزی که در دستان یک دولت بزرگ متمرکز شده است سرچشمهی تمام مشکلات ایران است؛ دولتی که یکسری نهاد وابسته دارد که این نهادها رانتهای ویژهای دریافت میکنند. این پذیرفتنی نیست که بخواهید تمامی مشکلات را از گردن حاکمیت بردارید و گردن دولت بیندازید.
نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان در انتهای این بخش گفت: جایگاه تشکل [دانشجویی] در سیاست به این صورت است که ما تصمیمگیر نیستیم، وظیفهی ما این نیست که سیاستگذاری کنیم. وظیفهی ما فقط این است که بستری فراهم کنیم تا مبادلهی آزاد آراء صورت بگیرد. اما برخی نمیگذارند این اتفاق بیفتد و این مبادلهی آزاد آراء را ممنوع میکنند؛ چون میخواهند فقط صدای خودشان شنیده شود و اسم آن را صدای واقعی میگذارند.
به گزارش انصافنیوز، مجری برنامه بعد از اتمام بخش دوم سخنان بزرگخو و رضایی به میزگرد بودن برنامه اشاره کرد و تذکر داد: برنامه مناظره نیست. من با حرف تند زدن مشکل ندارم، رفقا تندترین حرفهایشان را هم بزنند ولی این برنامه مناظره نیست. نیامدهایم چندتا فحش به هم بدهیم و برویم؛ آمدهایم به یکسری سوالات که متوجه همهی ما است جواب دهیم.
ارشا نامدار نمایندهی بسیج دانشجویی در قسمت دوم برنامه با اشاره به اینکه به دلیل تذکر مجری نمیتواند خیلی روی صحبتهای رضایی نظرات خود را بگوید گفت: به نظرم حالا که این جلسه مناظره نیست خیلی خوب است که در جلسهی دیگری بنشینیم صحبت کنیم که در ایرانِ امروز چه کسی تصمیمگیر است و مشکلات از کجا نشات میگیرند. در مورد انتخابات هم ببینیم شورای نگهبان واقعا چیست و چهکار میکند. واقعا دیگر تمام کنیم؛ یا شورای نگهبان را همه با هم از بین ببریم یا اینکه دیگر تمام کنیم این را که [بگوییم] چون شورای نگهبان نگذاشت اینجوری شد. این چیزی است که آدم را خسته میکند؛ فکر میکنم از دههی 70 تا حالا داریم این را میشنویم.
نمایندهی بسیج دانشجویی در مورد جایگاه جنبش دانشجویی گفت: من برای جنبش دانشجویی که اکنون در کشور وجود دارد چند آسیب میبینم. اول اینکه جریان دانشجویی ما در گذشتههای خود مانده است؛ ما همچنان فکر میکنیم اگر یک نشریهی صد صفحهای بدهیم خیلی کار جذابی کردیم. نستالژی همین است؛ احساس میکنیم اگر این نسل ما هم یک سفارت را فتح کند، دیگر ما بردیم. ضایقهی مردم و ضایقهی جامعه عوض شده است ولی ما عوض نشدیم. فکر میکنم این مساله در مورد همهی فعالین دانشجویی وجود دارد؛ ما مسوولیتپذیر نیستیم. این چیزی است که در کل ایران امروز شاهد آن هستیم. آقای رییسجمهور مسوولیت خودش را قبول نمیکند؛ پایینتر میآییم در دانشگاه خودمان هم هیچ تشکلی حاضر نیست مسوولیت خودش را قبول کند. من به عنوان نمایندهی بسیج دانشجویی حاضرم مسوولیت خودم را قبول کنم. آره! ما سال 94 رفتیم جلوی مجلس تجمع کردیم؛ بعدا رهبری گفتند کارمان اشتباه بود. میگوییم اشتباه بود. چه اشکالی دارد؟ چرا بقیه نمیگویند؟ چرا هیچکس نمیگوید که ما اشتباه کردیم؟ چرا هیچوقت [روی] هیچ بوردی نمیزنیم که آقا! عموم دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر! ما اشتباه کردیم؟
ارشا نامدار ادامه داد: به نظر من تشکلهای دانشجویی امروز کلا یا دارند با رسانههای خارجی و داخلی میبندند، یا اینکه دل خوش کردهاند به چهارتا سلبریتیِ مسوول و غیره و ذلک که بیایند داخل دانشگاه و سالن پر شود و مثلا لذت میبریم! من دو سال است عضو شورای مرکزی بسیج هستم و این سالنی که نصف پر است را خیلی ترجیح میدهم به اینکه یک سالن پر شود ولی مثلا یک سلبریتی یا یک نمایندهی مجلس بیاوریم. مطالبه از آنها جای خودش را دارد اما ما اگر میخواهیم اتفاقی را رقم بزنیم باید در دانشگاه و بین خودمان باشد.
نمایندهی بسیج دانشجویی ادامه داد: باید ابتدا ببینیم چه اتفاقی در صحنه در حال رخ دادن است (همان تحلیلی که در قسمت اول صحبتهایم ارایه کردم). من احساس میکنم ما امروز نه در دولت اصلاحاتیم و نه در دولت آقای احمدینژاد؛ من داخل هر دوی این دولتها حداقل یک دغدغهای میدیدم. همین که یک دغدغهای بوده (حالا چه من موافق یا مخالفش باشم) به نظرم مقدس بوده است. [در آن دولتها] یک ایدهای و یک حرفی وسط بود؛ هر کدام هم تلاشهایی در راه آن اهداف کردند. دولت آقای خاتمی شورای شهر و روستا را تشکیل داد (بعد از سالها که دولت سازندگی هیچ توجهی به آن نمیکرد). دولت آقای احمدینژاد تاثیر بهسزایی با بحث یارانهها و مسکن مهر گذاشت؛ امروز محبوبیت ایشان را در بین حاشیهنشینها و طبقات مستضعف جامعه میبینیم. اما این دولت [آقای روحانی] در پی حذف مردم است. به نظر من اینطور نیست که [آقای رضایی میگویند] ما [بیش از حد مشکلات را فقط گردن دولت میاندازیم]؛ یک جریانی است که سالها است در نهادهای مختلف حضور دارد و به نظر من این جریان اشتباه است.
ارشا نامدار در ادامه گفت: به نظر میرسد مهمترین وظیفهی جریان دانشجویی امروز این است که پلی بین حاکمیت و مردم باشد. جریان دانشجویی باید بتواند توصیف خودش را از رفتار حاکمیت در صحنه به مردم ارایه دهد تا مردم از نظر فکری رشد کنند. امروز مردم ما رسانههایی را میپسندند که (هر جناحی که هستند و هر تفکری که دارند) به نظر من بچهگانهاند. من برای رسانهی معاندی که وقت میگذارد متن مینویسد و تحلیل میکند واقعا احترام قایلم؛ حداقل دشمن محترمی است. اما برای مثال وقتی میبینید رسانهی آمدنیوز (که به نظر من تحلیلهایش در حد یک بچهی ابتدایی است) معروف میشود؛ دلیلش این است که ما نتوانستیم به مردم توضیح دهیم یا توضیح ندادیم یا توضیحاتی دادیم که (مثل همین نشریات دانشجویی خودمان) کسی جز خواص نمیفهمد. اصلا انگار دغدغهی ما این نیست که به عنوان قشر پیشروِ جامعه برای بقیهی مردم توضیح دهیم که آقا! تحلیل ما از صحنه این است. ما این کار را انجام نمیدهیم. مهمتر از آن ما باید بسترسازی کنیم برای اینکه مردم بتوانند صدایشان را به حاکمیت برسانند و مردم در صحنهی سیاسی این کشور نقش داشته باشند.
نمایندهی بسیج دانشجویی ادامه داد: من هم معتقدم یکی از چالشهای جمهوری اسلامی در طول این 40 سال [این است که] در عرصههای مختلف پیش میرویم ولی به گیروگورهای جدیدی میخوریم. دو پرتگاه در رساندن صدای مردم به حاکمیت وجود دارد، یکی کسانی که نماد بارزشان دولت است که [به صدای مردم] برچسب میزنند و یکجوری حذفشان میکنند و دیگری اشرار و معاندین که سوء استفاده میکنند. برایمان سخت بوده است که بتوانیم بستری بسازیم که مردم صدایشان را برسانند. نتیجهاش این شده که وقتی مردم اعتراض میکنند مورد سوء استفاده قرار میگیرند یا اینکه جریانات مختلف در مناطق مختلف حضور دارند و سریع [به اعتراضات مردم] برچسب میزنند.
نامدار در انتهای این بخش گفت: من هم اصلا قایل به این نیستم که حالا یک گیری در جایی از ساختار سیاسی کشور وجود دارد و ما بنشینیم هی بگوییم یک گیری هست! خب گیر هست، حالا چه کار کنیم؟ من معتقدم که جنبش دانشجویی میتواند و باید صدای مردم را منعکس کند و بسترسازی کند برای اینکه مردم در صحنهی سیاسی کشور نقش داشته باشند. وقتی مردم در صحنه نقش ندارند، آن پشت معادلاتی رخ میدهد، زدوبندی اتفاق میافتد و چهرههایی سر کار میآیند که واقعا هیچ حرفی ندارند که شما بتوانید نقدش کنید. یعنی امروز ما میتوانیم چه نقدی به آقای قالیباف (که به نظر من صرفا یک مهندس یا مدیر خوب است) تا این سمت به خود آقای روحانی وارد کنیم؟ طرف، رییسجمهور یا شهردار تهران است اما صرفا کارمند هستند؛ کلی کار انجام میدهند ولی نه دغدغهای دارند و نه مسالهای محوری.
کیارش صمدی در مورد محور دوم برنامه (جایگاه جنبش دانشجویی) گفت: قشر دانشجو از جامعه جدا شده و بین چیزهایی که جامعه از حکومت انتظار دارد و مسایلی که دانشجو از حکومت میخواهد تفاوت ایجاد شده است. در دههی 40، کسانی مثل علیاصغر بدیعزادگان، سعید محسن و بیژن جزنی فعالیت میکردند؛ چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و مجاهدین اسلام و شخصی مثل شهید نواب صفوی بوده است. اینها از دل جامعه بلند شده، به دانشگاه آمده و با یک تفکراتی آشنایی پیدا کرده بودند. آنها دیده بودند که اگر بخواهیم به یک نقطهای برسیم باید این حکومت سرنگون شود و باید با آن مبارزه کنیم. در خاطرات آقای بدیعزادگان است که در بندرعباس سرباز بودند و میبینند که وضع بهداشت خراب است؛ میآیند تهران و میگویند که باید یک کاری بکنیم. امروز دانشجو از جامعه جدا شده است. دیگر ما صحبتهای جامعه را نمیشنویم. جنبش دانشجویی من و شماییم؛ فلان تشکل، بسیج دانشجویی و انجمن فلان و بیسار نیست. من و شماییم که در سال 57 داشتیم با مردم صحبت میکردیم. یک یادبودی کنار درب حافظ بود _شهرداری منطقه6 آن را کند_ نوشته بود تقدیم به دانشگاه امیرکبیر به یاد شهدای 21 بهمنماه 1357. این یعنی در 21 بهمن 1357، این پلیتکنیک شهید داده است؛ الان آیا ما حاضریم جانمان را برای جامعهمان، برای ایران بدهیم؟ من فکر میکنم قطعا خیلی از دوستان حاضر نیستند.
نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست ادامه داد: امروز دانشجویان امیرکبیر حرف جامعهی ایران را نمیفهمند؛ نه من میفهمم نه آقای نامدار و نه هیچکس دیگر. کسی که آبان 98 در خیابان میآید از چه چیزی بحث میکند؟ او از آزادی بیان و از کرسیهای آزاداندیشی صحبت نمیکند؛ میگوید من نان ندارم بخورم. مردم به یکجایی رسیدند که فرد میآید اینجا [در تظاهرات] میگوید: یا یک چیزی میگیرم که وضعم بهتر میشود یا میمیرم که باز هم وضعم بهتر میشود! این واقعیتی است که در جامعهی ایران در حال رخ دادن است. حالا ما هزاری بیاییم بنشینیم صحبت کنیم که آقا چه باید کرد و آی! دولت فلان است و حکومت بیسار است. بگوییم دولت آقای روحانی به لعنت عمر نمیارزد و آن یکی برگردد بگوید بالادستی آقای روحانی فلان و بیسار است. نه آقا جانِ من! این داستانها نیست، این به خود ما برمیگردد. حسن روحانی، سید علی خامنهای، ابراهیم رییسی روزی مثل من و شما بودند. ما ملتی هستیم که به نقطهای میرویم و الان اینجا ایستادهایم. وگرنه حسن روحانی هم در یک مدرسهی ایرانی درس خوانده است، من و شما هم در همان مدرسه درس خواندهایم.
صمدی در انتهای صحبتهای این بخش گفت: شهید رجایی معلم بود و در مدرسهی کمال درس میداد. اینقدر این آدم بزرگ بود که حاضر شد در سازمان ملل آن کار را انجام دهد. ولی ما حاضر نیستیم این کارها را بکنیم. اگر جنبش دانشجویی الان در این نقطه است همان بذری است که دیروز کاشتیم؛ به دلیل سرکوبی بوده که اتفاق افتاده است. چرا افراد سرکوب میکنند؟ چون زمانی آنها هم سرکوب شدهاند؛ یک روزی من را سرکوب کردند اگر بروم و به یکجایی برسم نفر بعدی را سرکوب میکنم (یک زنجیره است). حرفی به تازگی باب شده است که میگویند باد کاشتید طوفان برداشت کنید. این به نظر من حرف درستی است. ما باید با هم تعامل کنیم. به خدا قسم که ما دشمن هم نیستیم. به خدا قسم که ما همه شیعهی امیرالمومنین هستیم.
علی بزرگخو در مورد محور سوم برنامه گفت: بنده دلیل انفعال جنبش دانشجویی و انفکاک آن از مردم را به دو بخش تقسیم میکنم و اساس دلیلم را در دو فضا پیش میبرم. بخش اول این است که امروز اپیدمی بیمسوولیتی در برخی از جریانات دانشجویی وجود دارد. اپیدمی بیمسوولیتی زمانی شکل میگیرد که من شاخهی دانشجویی برخی از احزاب شوم، از یک فضایی حمایت کنم و تمام تلاشم را بکنم تا آن حزب بالا بیاید، بعد یکهو بگویم عه! این دیگه کی بود؟!. چگونه است که میتوانیم همزمان اینقدر وابسته و اینقدر بیمسوولیت باشیم؟ هم یک کاری کنیم و هم مسوولیت آن را به گردن نگیریم؟ بخش دوم بحث عدم صداقت است. اتفاقی که امروز در کشورها میافتد این است که یک سری آدم بیگناه کشته میشوند و یک سری روی این موج سوار میشوند که از آن استفادهی سیاسی کنند. به خدا اگر صداقت وجود داشت، خیلی از آدمهایی که در این سالن میبینید با حرکتهایی که انجام میشد همکاری میکردند.
نمایندهی انجمن اسلامی با اشاره به صحبت رضایی در مورد رجوع به آراء مردم گفت: آقای رضایی خیلی حرف قشنگی زدند؛ این را اگر ممکن است با یک طلایی چیزی بنویسیم بزنیم اینجا. اگر به همین یک حرف بتوانیم عمل کنیم اکثر مشکلاتمان حل میشود. به خدا من با این قضیه موافقم، اصلا خودم در این جهت در حال کار کردن هستم. مگر حسن روحانی 23 میلیون رای نیاورد؟ مگر شاخهی دانشجویی برای او یقه پاره نکرد؟ حسن روحانی را چه کسی روی کار آورد؟ میگوییم بله بله! از مریخ آمد! یک نفر را روی کار میآوریم و دو سال بعد میگوییم وای! ننگ بر این دولت مردمفریب! ای وای! چی کار کنیم حالا؟! بنده هم به رای مردم معتقدم، اتفاقی است که افتاده و هر اتفاق دیگری هم بخواهد بیفتد آن هم باید از صندوق رای بیرون بیاید. این تصور اشتباه است که من یک نفر را با ساختار دموکراسیِ قانونی روی کار بیاورم، بعد یکهو وسط کار پشیمان شوم بزنم زیرش! این کار اصلا قانونی نیست. شما باید به دموکراسی ایران -ساختار دموکراسی که خودتان توانستید در آن رای دهید- پایبند باشید.
بزرگخو در ادامه خطاب به نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان گفت: در مورد اعتراض ما به سیگار و مواد مخدر فرمودید که این دغدغهی دانشجویان نیست، فقط دغدغهی خودتان است و میخواهید آزادیهای اجتماعی را سرکوب کنید. در کوچهی سعید سه خوابگاه دخترانه و یک خوابگاه متاهلین وجود دارد. دو یا سه دانشکده از دانشگاه امیرکبیر در کوچهی سعید هستند، دو مدرسهی دخترانه و دو دانشکدهی دخترانه (به غیر از امیرکبیر) هم آنجا وجود دارد. چگونه به این نتیجه رسیدید که دانشجویان به مواد مخدر اعتراض ندارند؟! من یک چیزی را در دفتر خاطراتم یادداشت کردم؛ روزی که برای اعتراض به سیگار و مواد مخدر امضا جمع میکردیم، یکی از اعضای مجمع اسلامی دانشجویان (با لحنی دعوایی) به من گفت: هر اعتراضی در این مملکت قانون دارد، شما هم اگر میخواهید به چیزی اعتراض کنید لطفا از مرجع قانونیاش وارد شوید و برای این طوماری که پهن کردید مجوز بگیرید. حالا برای بنده این جذاب است؛ چهجوری است که [اعتراض بدون مجوز] برای سیگار عیب است ولی برای عقاید سیاسی عیب نیست؟!
نمایندهی انجمن اسلامی دانشجویان با اشاره به صحبتهای رضایی در مورد شورای نگهبان گفت: این حرف درستی است که باید از همهی عقیدهها استفاده کنیم و در همهی فضاها، همهی عقیدهها روی کار بیایند. اینجا یک سوالی دارم؛ حالا مثلا این فضای شورای شهر که از نظارت استصوابی رد نشد، دقیقا چه گُلی به سر ما زد؟
بزرگخو خطاب به نمایندهی مجمع دانشجویان ادامه داد: شما و همفکران شما به آقای رییسی اعتراض میکنید و میگویید: آقای رییسی! چرا به پروندهی یک سری افراد درست و حسابی رسیدگی نکردید که الان نتوانند کاندیدای مجلس شورای اسلامی شوند؟ این میرساند که شما هم به نظارتِ قبل از انتخابات معتقدید. سوال دیگر اینکه مگر آقای زنگنه و آقای آخوندی در ستاد با آقای موسوی نبودند؟ دیگر کی را میخواستید روی کار بیاورید که نیاوردید؟ سوال اصلی من اینجاست که چهجوری است که آقای همیشه وزیر نفت در ستاد کاندیدای محبوب شما قضیهی بنزین را به بار میآورد؛ ولی در آخر این آقای زنگنه نیست که مقصر است بلکه ساختار است؟!
علی رضایی در ابتدای این قسمت از برنامه به صحبتهای ارشا نامدار اشاره کرد و گفت: این درست است که گفتند ما باید پلی بین حاکمیت و مردم باشیم. وظیفهی جنبش و تشکل دانشجویی این نیست که سیاستگذاری کند باید بستر را برای آزادی فراهم کند. چرا جنبش دانشجویی ایران پیشرو نیست؟ ممکن است حتی برخی از نهادهای درون دانشگاهی، تشکلهایی باشند که مانع پیشروی هستند؛ تشکلهایی که بعضا اینقدر به تریش قبایشان برمیخورد که کلا یک انجمن دیگر را نابود میکنند که تشکل خودشان را [روی کار] بیاورند! این تشکلها در مسجد، شورای مرکزی خودشان را میزنند و کاملا به صورت کودتا انجمن را غصب میکنند. بعد حرف از جنبش دانشجویی میزنند و میگویند متوهم است!
نمایندهی مجمع اسلامی با اشاره به مقالهای از ارشا نامدار، خطاب به او گفت: شما در مقالهتان به ضعف اعتماد به نفسِ جنبش دانشجویی و عدم فهم جایگاه خود در صحنه اشاره کردید. این خود یک برچسبگذاری است. شما دوباره خودی، غیر خودی میکنید؛ این وسط یک سری خودیاند و باید به آنها امتیاز برسد و یک سری غیر خودیاند و تجمعات آنها غیر قانونی است و حرف آنها حرفِ ضد انقلاب و اشرار است. آقای نامدار! اشاره کردید در دولتهای سازندگی و اصلاحات، به تجمعات برچسب زده شد؛ فقط بحث دولت سازندگی و دولت اصلاحات نیست. مساله این است که برای نمونه آقای احمدینژاد میگوید عدهای خس و خاشاکاند! این جزو آن برچسبها حساب نمیشود؟!
رضایی در مورد صحبتهای علی بزرگخو گفت: من نمیدانم چرا انجمن اسلامی مرتب میخواهد تاکید کند که ما سال 92 و 96 رایی به آقای روحانی دادیم! شخصا بنده خودم 19 سالم است، آن موقع اصلا توان سنی رای دادن نداشتم. اگر هم داشتم من این رایگیری و تمام رایگیریهای دیگری که انجام میشود را تحریم میکردم؛ چون این رایگیریها بر پایهی دموکراسی نیست، بلکه بر پایهی شورای نگهبانی است که مانع از ورود افراد به صورت آزاد در انتخابات میشود.
علی رضایی ادامه داد: شما کل تشکل [مجمع اسلامی دانشجویان] را به یک چشم نبینید؛ یک سری به عقیدهی شخصی از آقای روحانی حمایت کردند، قبول! ولی یک سوالی وجود دارد؛ وقتی شما یک نفر را انتخاب میکنید آیا حق مطالبه از او ندارید؟ حق ندارید بگویید آقای روحانی! من تو را انتخاب کردم و به تو اعتماد کردم باید وعدهای که دادی را به من بازخورد دهی؟ حق ندارید بگویید پس چی شد؟ من فکر میکنم این ناشی از ذهنِ خود شما است؛ ذهن تشکلهایی مثل بسیج و انجمن اسلامی که معتقدند وقتی عقیدهای را پیدا کردند باید سفت و سخت به آن بچسبند و برایش سینه چاک دهند. هر وقت هم آن عقیده تغییر کرد (مثلا روزی حرف فردی که او را پذیرفتند عوض شد)، اینها هم یکدفعه رنگ عوض کنند و بگویند: بله اینجوری است! مثالش هم در مورد مسالهی قیمت بنزین مشهود است؛ قبل از اینکه حرفهای رهبری در این زمینه منتشر شود، نظرات بسیج و انجمن اسلامی چیز دیگری بود و بعد از آن شاهد این بودیم که این نظرات به طرز عجیبی یکدفعه برگشت.
علی رضایی در ادامه با اشاره به صحبتهای بزرگخو در مورد عدم صداقت دانشجویان گفت: چه صداقتی بیشتر از اینکه از هفتتپه تا تهران زحمتکشان در زندانند؟ در سال 88 آقای احمدینژاد 20 میلیون رای آورد؛ چرا آن موقع مطالبه شکل نگرفت؟ چرا ما حق نداشتیم این انتقادی که شما امروز به ما میکنید را آن موقع به شما بکنیم؟ وقتی آن موقع ما این انتقادها را میکردیم، بر دهن ما چسب میزدید.
رضایی با اشاره به صحبتهای نمایندهی انجمن اسلامی در مورد بروکراسی و شورای شهر گفت: بروکراسی یک سیستم خشک و سفت نیست؛ بروکراسی در کنار دموکراسی است. [مشکل شما این است که] همه چیز را بروکراسی میبینید و خیلی سازمانمند فکر میکنید. وقتی کل سیستم از پایه معیوب است، شما میگویید چرا افرادی در شورای شهر انتخاب شدند که کار نمیکنند؟! شما باید سیستم انتخاباتی و سیستم خود شهر را هم (که همه فسادزا هستند و عدم شفافیت دارند) در نظر بگیرید. نگویید: آهان! مردم شعورشان پایین است که برای شورای شهر افراد بدی را انتخاب کردند! در مورد اینکه دوستان تاکید دارند ما موسویچی، روحانیچی یا خاتمیچی هستیم باید بگویم بنده به شخصه هیچ تمایلی به جریان اصلاحات ندارم و به ضعف این جریان اعتقاد دارم. ما موسویچی نیستیم و دولت محبوب ما نیست.
نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان در مورد دلایل انفعال جنبش دانشجویی گفت: این باز به بحث نوع برخورد برمیگردد. در آبانماه در دانشگاه تهران تجمع میشود و برای گرفتن مردم آمبولانس میآورند! این نشان از این دارد که عوامل خارجی روی میزان تمایل جامعه به انجام کنشهای اعتراضی تاثیر میگذارند؛ یعنی برخورد را ایجاد میکنند تا مانع از به حرکت درآمدن این جنبش شوند. بعد وقتی این فضا میخوابد میگویند: نگاه کنید! انفعال وجود دارد! این جنبش توهم است! وقتی خودتان این شاخه را میبرید حرف از این نزنید که این جنبش توهم است؛ خودتان دارید این جنبش را در ذهنتان تبدیل به انفعال و توهم میکنید.
ارشا نامدار در ابتدای این قسمت از برنامه به صحبتهای کیارش صمدی اشاره کرد و گفت: من معتقد نیستم دولتها با یکدیگر خیلی فرقی ندارند؛ درست است که همه چیز به ما برمیگردد ولی من معتقدم دولتها هم تاثیرگذارند. برخوردی که در دولتهای مختلف با دانشجویان شده واقعا متفاوت بوده است. به نظر من این نوع برخورد در دولت فعلی یکی از دلایل انفعال حال حاضر جنبش دانشجویی است. دولتی که نه اعتقادی به حضور مردم در صحنه دارد و نه به دنبال رواج یک ایدئولوژی است؛ مسلما انفعال دانشجویی را در پی دارد. من هم با این مخالفم که فقط فوکوس کنیم روی اینکه دولت و ساختارهای حاکمیتی بد است و یا اینکه ما فقط بد هستیم. به نظر من یک رابطهی چند جانبه است و باید همه را در نظر بگیریم.
نامدار خطاب به علی رضایی ادامه داد: اگر آقای احمدینژاد هم به مردم گفتند خس و خاشاک اشتباه کردند (من خودم متن سخنرانی را گوش ندادم ولی مثل اینکه به معترضان خاصی گفته بودند). هیچکس برای ما قداستی ندارد. آقای احمدینژاد اشتباه کرده است، دولتش هم خیلی بد است؛ الان مسالهمان حل شد؟!
نمایندهی بسیج دانشجویی با اشاره به سخنان رضایی در مورد اعتراضات هفتتپه خطاب به او گفت: نمیدانم شما تا به حال هِپکو رفتید یا نه، ولی بچههای بسیج دانشجویی رفتند. ما فقط دولت را متهم نمیکنیم، ما در رفسنجان قزوین به فساد قضات قوهی قضاییه تحت ریاست آقای رییسی اعتراض کردیم. ما در سال گذشته در لواسان به فساد بدنهی مدیران کشور که سالهاست در قدرتند اعتراض کردیم. همچنان هم بر همهی آنها اعتراض داریم کسی را هم مبرا نمیکنیم. اینها همه چالش است؛ اما ابر چالشِ امروز ایران چیست؟ ما نتوانستیم با جنبش دانشجویی بسترسازی کنیم و دولت کار را به جایی رساند که مردم به بدویترین و اولیهترین شکل ممکن اعتراض میکنند.
نامدار خطاب به رضایی ادامه داد: آره! ابرچالش امروز ایران شخص حسن روحانی است. شما هم اگر با او مخالفید تشکل دارید؛ شمع روشن کردن برای کشتهشدگان را در خیابان هم میتوان انجام داد! تشکل دارید، بسمالله! آقا! ما -همهی تشکلهای دانشجویی دانشگاه امیرکبیر- از قوهی قضاییه مطالبه میکنیم که آقای حسن روحانی را به جرم اتفاقاتی که در آبان 98 افتاد محاکمه کند. همهی تشکلهای دانشجویی امیرکبیر حداقل از یک فراکسیونِ مجلس حمایت میکنند؛ آقا! همه یک نامه به فراکسیونهای مورد نظرتان بزنید و مطالبه کنید آقای روحانی استیضاح شود. ابرچالش است دیگر، مطالبه کنید استیضاح شود برود. ابرچالش را با هم حل کنیم.
نامدار خطاب به رضایی ادامه داد: بله! من جنبش دانشجوی فعلی را در توهم میبینم؛ زیرا نتوانسته است رسالت اصلی خود را انجام دهد. این جنبش یا بازیچهی دست یکسری رسانه شده است (که چهار نفر را جمع میکنند تا برایشان فیلم تهیه کنند) و یا به دنبال این است که یک نفر [سلبریتی] را در دانشگاه بیاورد که آن آدم استفادهی خودش را ببرد. جنبش اجتماعی الان وجود ندارد.
نمایندهی بسیج دانشجویی در مورد دلایل انفعال جنبش دانشجویی گفت: اولین عامل همان حاکمیت است (دولتهای مختلف واقعا تاثیرهای مختلفی در زندگی ما گذاشتهاند). همچنین جریانی که قوهی مقننه و قوهی مجریه را در دست دارد و نهادهای دیگر هم به نظر من تاثیرگذار است. بله! احکامی که گاها از سوی قوهی قضاییه منتشر میشود مشکلاتی دارد. کما اینکه در عفو اخیر رهبر انقلاب خیلی از آنها عفو شدند و ما امیدواریم که این رویه شود. ولی عامل دیگر دانشگاه و اساتید دانشگاه هستند. دانشگاهِ امروز و اساتید آن لذت میبرند که شما برای هیچ برنامهای مجوز نگیرید! من شنیدم که یک استادی 16 آذر امتحان گذاشته است! این واقعا دیگر فکر میکنم اوج فلاکت دانشجویی است.
ارشا نامدار ادامه داد: شاید اصلیترین عامل [انفعال جنبش دانشجویی]، تشکلها و گروههای دانشجویی است. به نظرم باید تشکلها و گروهها را (به دلیل مشکلات متفاوتشان) دو دسته کنیم. گروهی را میبینیم که با اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی کاملا موافقاند و حامی جمهوری اسلامی هستند. به نظر من این گروه (که من خودم و بسیج دانشجویی را بخشی از آن میبینم) در همراه کردن عامهی مردم با خودش ضعیف بوده است. من این را میپذیرم و اصلا ابایی ندارم که مثل دوستان نپذیرم که فلان زمان رایی دادم. من میپذیرم که بسیج دانشجویی در کل جریان تشکلها و گروههای انقلابی از دههی 70 تا کنون یک درصد خاصی از جامعه را در دست داشته؛ اما نتوانسته است آن حرکت فراگیر را ایجاد کند. گروه دیگر گروهی هستند که خواهان تغییر در همه یا بخشی از آرمانهای انقلاب اسلامی هستند؛ گروهی که سال 88 با اتفاقاتی که افتاد تقریبا به محاق رفتند و در سال 92 جان تازهای گرفتند. متاسفانه یا خوشبختانه احساس میکنم تمامی پروژههایی که این گروه داشتند به شکست انجامیده است. این گروه خواهان تغییر رابطهی ما با دنیا بودند؛ برجامی که اصلیترین طرفش (که با مذاکره با او فلاکت کشیدیم) از آن خارج شده است. اقتصاد نئولیبرالی که دوستان پیگیری میکردند (اقتصاد بازار آزاد) باعث شده است حاشیهنشینی در کشور بیداد کند.
نامدار ادامه داد: من به شدت موافق با آزادیام؛ اما آیا شیوهنامهی انضباطیِ وزارت علوم برای ما آزادی آورده است؟ فضای دانشگاهها آیا به سمت آزادی میل میکند؟ فضایی که در دانشگاه خودمان در دورهی ریاست آقای دکتر معتمدی فراهم شده است چیست؟ من احساس میکنم این گروه با شکست پروژههای مختلفش به چند دسته تقسیم میشود: گروه اول گروهی که کلا از فضای اجتماع سر خوردهاند؛ این گروه یا به دنبال اپلایاند یا دغدغهی خود را نسبت به محیط پیرامونشان از دست دادهاند. گروه دیگری هستند که اصلا نمیدانند ایده و گفتمان مرکزی که امروز میتواند نجاتبخش ایران باشد چیست. گروه دیگری هم هستند که در دانشگاه خودمان هم دیده میشوند، ولی مرکزیتشان دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه است. این گروه به اندیشههای چپ جهانی و اندیشههای مارکسیستی روی آوردهاند؛ آنها دنبال ایجاد جو جریانسازی نیستند و صرفا دنبال تربیت تکموردند. امروز این تشکلها یا در حال کتاب خواندن و جلسهی داخلی گرفتن هستند و برونداد ملموسی ندارند یا اینکه میخواهند علیه هر چیزی که ما در این چهل سال ساختیم اقدام کنند.
کیارش صمدی ابتدا به این موضوع اشاره کرد که سخنرانان در برنامهی میزگرد نباید جواب هم را بدهند. او ادامه داد: یکی از دلایل انفعال جنبش دانشجویی این است که به دلیل کالاییسازی آموزش، تودهی دانشجویی که وارد دانشگاه میشوند عوض شده است. الان دهکهای بالای جامعه و قشر مرفه خیلی راحتتر میتوانند وارد دانشگاه شوند (چه از طریق صندلی خریدن و پردیس بینالملل و غیره تا این خرجهای عجیب و غریبی که برای کنکور میکنند). من خودم معلم هستم و در کنار تحصیل، تدریس میکنم. در منطقه1 تهران درس میدهم؛ جایی که [ارزش] لباس ورزشی شاگردم از دو تا حقوق من بیشتر است! وقتی همکار من در یک جلسهی یکونیم ساعتهی ریاضی کنکور، یکونیم میلیون تومان میگیرد؛ بالاخره ممکن است آن شاگرد اگر یک پیشسرمایهای داشته باشد راحت در دانشگاه قبول شود. وقتی آموزش کالاییسازی شده است (آموزش یک کالا شده است)، دانشجویی که وارد دانشگاه میشود هیچچیز برایش مهم نیست. دانشجو هیچ دغدغهای ندارد؛ چون دغدغهمند نیست دنبال چیزی هم نیست و در نتیجه جنبش دانشجویی به حاشیه کشیده شده و مورد انفعال قرار گرفته است.
صمدی ادامه داد: از دیگر دلایل انفعال جنبش دانشجویی رفتار داخل دانشگاه و وزارت علوم است. چه ظلمهایی که در آییننامهی جدید وزارت علوم به دانشجو اعمال نمیشود. تمامی تشکلهایی که در اینجا حضور دارند، قطعا برنامهای داشتند که از طرف شورای فرهنگی دانشگاه لغو شده است؛ گفتهاند: نه! به مصلحت الان نیست! نه این آقایی که میخواهید بیاورید مسالهدار است! این آقا روزی در یکجایی فلان حرف را زده است! اگر اینطور باشد که در انتها فقط خودتان میمانید و ما باید از سید جواد طباطبایی دعوت کنیم بیاید برایمان حرف بزند! مسالهی فرهنگ، فراقانونی که بیداد میکند و آییننامهای که داستان دارد همه باعث انفعال جنبش دانشجویی شدهاند. من به شخصه با سیاستهای اقتصادی دولت به شدت مخالفم؛ ولی سیاستهای فرهنگی دولت از همه بدتر است.
نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست در انتهای این بخش گفت: موضوع دیگری که بر انفعال جنبش دانشجویی تاثیر میگذارد این است که تفکر دانشجو متفاوت شده است. ما آمدیم در یک میزگردی نشستیم فلان سخنران یک حرفی میزند، سخنران بعدی جوابش را میدهد بعد ایشان جواب او را میدهد! خب این غلط است. ما میخواهیم مثلا در مورد دلایل انفعال جنبش دانشجویی صحبت کنیم، اگر جواب همدیگر را میدهیم یعنی هیچ قدمی را رو به جلو نگذاشتیم و در حال درجا زدنیم. این قضیه از سال 70، نهتنها در امیرکبیر بلکه در کل ایران بوده است. بیاییم با هم گفتوگو کنیم و در یک فضای سالم با هم کار کنیم. اگر مثلا بسیج دانشجویی یک چیزی میگوید که من خوشم نمیآید دلیل نمیشود که بروم داخل بوردِ تشکلم چیزی بر علیه آن کار کنم. از جلوی بوردهای کنار مغازهی یعقوب رد میشویم این به آن توپیده است و آن به این تیکه انداخته است! این حرکات واقعا زشت و از شان دانشجو به دور است. چهقدر سر این مسایل هزینه دادیم؟ چهقدر دیگر میخواهیم هزینه دهیم و دعوا و عربدهکشی داشته باشیم؟ این که بگوییم: آی! تو داری برای بیبیسی فیلم میگیری و آی! تو مملکت را به فلان نقطه رساندی که ما نمیتوانیم فلان کنیم! اینها همه دعواهایی است که باعث درجا زدن دانشجو شده است، باید پویا باشیم و پویایی از خودمان شکل بگیرد.
پرسش و پاسخ
در بخش پرسش از نمایندگان، اولین دانشجو ابتدا اشاره کرد که به نظر او نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست و نمایندهی بسیج دانشجویی حرف مردم را زدند. این دانشجو در مورد صحبتهای نمایندهی مجمع دانشجویان گفت این نماینده با کلمات احساسی بازی میکند و از او خواست که مفهوم سرکوب شدن را توضیح دهد. این دانشجو با اشاره به اینکه رضایی جمهوری اسلامی را با امپراطوری مائوری مقایسه میکند گفت ما این همه شهید ندادیم که شما این جسارت را پیدا کنید که بیایید اینجا و از امپراطوری مائوری حرف بزنید.
سوالکنندهی بعدی خطاب به نامدار، بحث صحبتهای این نماینده در مورد رسانه را مطرح کرد. این دانشجو پرسید چرا فقط بحث رسانههای خارجی مثل آمدنیوز، بیبیسی و منوتو است؛ در حالی که یک رسانهی آزاد هم در ایران وجود ندارد؟ این دانشجو همچنین به قسمتی از صحبتهای بزرگخو در مورد سوء استفاده کردن از اعتراضات اشاره کرد و گفت شما اصل اعتراضات و اینکه چرا مردم اعتراض میکنند را زیر سوال میبرید. در تمام طول اعتراضاتِ آبانماه که اینترنت قطع بود، پس رسانهی خارجی چه دسترسی به اطلاعات داخل داشته است که سازماندهی کند؟ این دانشجو همچنین به صحبتهایی از مجید توکلی در مورد رسانه اشاره کرد که گفته بود رسانه در ایران فقط مونولوگ حاکمیت است و جایی برای مردم ایران ندارد. این دانشجو مجید توکلی را شرف جنبش دانشجویی خواند و در انتها با اشاره به پویا بختیاری گفت که ما هم در اعتراضات شهید دادیم.
دانشجوی بعدی خطاب به بزرگخو گفت از عدم اعتماد مردم به حاکمیت صحبت میکنید ولی وقتی بحث شورای نگهبان میشود پشت بروکراسی میروید و میگویید باید رعایت شود. شما باید یک سازوکار ارایه کنید. این دانشجو خطاب به نامدار و با اشاره به صحبتهای او در مورد شورای نگهبان گفت چهطور میگویید مسالهی شورای نگهبان را حل کنیم؟ کجا حل کنیم؟ مثلا من و شما برویم پیش آقای جنتی حل کنیم؟! این دانشجو همچنین به لزوم ریشهیابی کردن مساله اشاره کرد.
سوالکنندهی بعدی خطاب به رضایی گفت در دانشگاهی که باید فرهیختهترین قشر جامعه حضور داشته باشد صحبتهایی میشنویم که در حد مردم عادی و یک رانندهی تاکسی است. او با اشاره به اینکه در این کرسی هیچ حرف جدیدی زده نشد گفت باید بگویید ایدئولوژی و آرمان شما چیست. باید بقیه را کنار بگذارید و بگویید خودتان چه چیزی برای عرضه دارید. این دانشجو به وجود دو جناحِ چپ و راست در نظام اشاره کرد و گفت جناح راست میایستد تا جناح چپ خوب خراب کند تا دورهی بعدی خودشان بیایند بالا و برعکس. ما در یک توهم آزادی هستیم؛ میگوییم شما آزادید ولی در صورتی که فلان فرد را انتخاب کنید! این یک ایدئولوژی است که در جامعهی ما رواج دارد. این دانشجو همچنین با آقای چاق خطاب کردنِ نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست به او گفت شما این وسط یک ژست اپوزیسیونی گرفتید و میگویید ما باید پویا باشیم؛ این در حالی است که ایدئولوژی و منافع تشکل شما با تشکلهای دیگر فرق دارد و در تناقض است. شما خودتان همواره در حال مبارزه با گروههای دیگر هستید و میگویید بیایید مصالحه کنیم؟!
دانشجوی بعدی خطاب به بزرگخو گفت وقتی میگویید جنبش دانشجویی از مردم فاصله گرفته است باید مشخص کنید این مردم چه کسانی هستند و چه میخواهند. این دانشجو با اشاره به مذهبی بودن خود گفت چهل سال است که ملت را به امت تبدیل کردهاند، یعنی فقط امت مسلمان را میبیند و کسی که دیندار نیست اصلا در این مملکت هیچی نیست. این دانشجو به کلمات مردمسالاری دینی، اقتصاد مقاومتی، اقتصاد اسلامی، بازار اسلامی و قانون اسلامی اشاره کرد و گفت در این سالها همینطور برای خودتان کلمه درآوردید، حداقل بگویید اینها موصوف و صفت است یا مُضاف و مُضاف الیه؟
دانشجوی بعدی خطاب به رضایی گفت شما نسبت به اقتصاد اسلامی اعتراض دارید در حالی که علمای لیبرال شما هنوز درسهای 10، 20 قرن پیش آمریکا را میدهند که حتی خود آمریکاییها هم آن را اقتصاد ساقط میدانند. او همچنین به صحبتهای سوالکنندهی دوم در مورد مجید توکلی اشاره کرد و گفت اگر مجید توکلی شرف جنبش دانشجویی است خدا را شکر که من بیشرفم. او خطاب به رضایی گفت: هم میگویید ضد استبدادید و هم میگویید نظام را قبول ندارید! بگویید کجا را قبول دارید؟ شورای نگهبان امثال نادر طالبزاده و کاظم صدیقی را هم رد صلاحیت کرده است. این دانشجو همچنین به این موضوع اشاره کرد که در آلمان، آمریکا و فرانسه هم هر کسی نمیتواند کاندیدا شود و آنجا هم فیلتر دارد. همچنین در مورد بحث سیگار خطاب به رضایی گفت در کدام دانشگاه دنیا سیگار کشیدن و استعمال مواد دخانی آزاد است؟ این دانشجو در ادامه پرسید چرا امثال شما در پستوها میگویند تقلب 88 رخ نداده است و خودشان هم قبول ندارند ولی این را در جامعه نمیگویند؟ شما میگویید انجمن ما غصبی است، خودتان در این همه کانون و تشکلی که در دست دارید چه گُلی به سر دانشجوها زدید؟
سوالکنندهی بعدی خطاب به نامدار گفت من زمانی میتوانم از جنبش دانشجویی حرف بزنم که استقلال فکری داشته باشد؛ من از کجا مطمین شوم که شما استقلال فکری دارید؟ از عزل روحانی حرف میزنید در صورتی که فکر نمیکنم این موضوع برای خودتان هم جدی باشد، اگر هم پیگیری کنید صرفا برای جمع کردن مدرک است که بگویید این دولت خراب کرد پس به ما رای دهید.
سوالکنندهی آخر خطاب به صمدی گفت امروز در دانشگاه انواع و اقسام گیمنت، استندآپ کمدی، مسابقات ماستخوری و جشنهای مختلط که امثال شوراهای صنفی برگزار میکنند وجود دارد، ما باید با اینها چه کار کنیم؟ این دانشجو با اشاره به اینکه صمدی طوری صحبت کرد که کسی نتواند در برابرش موضعی بگیرد خطاب به او گفت بالاخره انجمن شما کجاست و چه کار میکند؟ این دانشجو به شیخ ابراهیم زکزاکی اشاره کرد و گفت اگر نگوییم او بزرگترین آزادیخواه امروز دنیا است، حداقل یکی از بزرگترین عدالتخواهان و آزادیخواهان امروزِ دنیا است که در زندان به سر میبرد. امروز از هیچکدام از تشکلهای دانشجویی (چه چپ و چه راست) هیچ صدایی در نمیآید و همه در این فضا خفگی گرفتهاند.
در قسمت آخر برنامه قرار بود هر نماینده علاوه بر پاسخ دادن به سوالات دانشجویان، جمعبندی خود را نیز ارایه کند.
نمایندهی انجمن اسلامی در پاسخ به دانشجویی که از معنی دقیق سوء استفاده کردن از اعتراضات پرسیده بود گفت: سوء استفاده کردن از اعتراضات یعنی من نه [مردم] را میشناسم و نه با دردشان آشنایی دارم؛ فقط به دنبال پولیسازی آموزش هستم و میآیم اینجا از درد مستضعفین حرف میزنم.
او در مورد ریشهیابی کردن مساله توضیح داد: مساله محدود به قضیهی بنزین و محدود به سال 98 نیست. همانطور که گفتم این یک اپیدمی است که داخل اذهان مسوولینی که بعضا به مردمسالاری دینی اعتقادی ندارند در جریان است.
بزرگخو خطاب به دانشجویی که پرسیده بود مردم سالاری دینی یعنی چی؟ گفت: من تعجب میکنم؛ شما (آقای شهودی) خودتان روی مقالات بنده در زمینهی مردمسالاری دینی مقاله دادید؛ حالا چهجوری است که میگویید نفهمیدید مردمسالاری دینی یعنی چی؟!
بزرگخو در مورد شورای نگهبان ادامه داد: شما میگویید یک آدمی -یک امام زمانی- هست که میخواستید به او رای دهید ولی او نتوانسته است از فیلتر شورای نگهبان عبور کند. میگویید یکسری آدم بد و بدتر را گذاشتید آنجا و ما مجبور شدیم به آنها رای دهیم. اسم بیاورید؛ مثلا به چه کسی میخواستید رای دهید که تا الان نیامده و این کشور را به این وضعیت نرسانده است؟ اگر یک نکتهی مثبت در این کرسی آزاداندیشی اتفاق افتاده باشد این است که نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان تشریف آوردند و گفتند ما نه اصلاحاتچی هستیم، نه موسویچی و نه روحانیچی.
بزرگخو خطاب به رضایی ادامه داد: حالا شما فرمودید سنتان نمیخورد؛ ولی از بزرگواران بپرسید، احتمالا یادشان میآید که آن زمان برای رای آوردن روحانی چه کار میکردند. شما به عنوان آقای رضایی اینجا حاضر نیستید، شما نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان هستید. بنده واقعا خوشحال هستم که بالاخره یکی ازهمین افراد تشریف آوردند و گفتند که ما اصلاحاتچی و اینها نیستیم. ولی همانطور که گفتم ما متاسفانه دچار یک عدم صداقتی هستیم. آن زمان شما شاخهی دانشجویی یک حزبی شدید؛ باشد! قبول! دو ماه دیگر همین بزرگواران را ببینید که دارند چه کار میکنند، در چه صفی سینه میزنند و برای رای آوردن چه لیستی تلاش میکنند. الحمدلله فیلم این جلسه هم در حال ضبط شدن است و تاریخ قضاوت خواهد کرد.
نمایندهی انجمن اسلامی دانشجویان ادامه داد: فرمودید که بزرگواران قبل از اینکه حضرت آقا [آیتالله خامنهای] یک صحبتی کنند نظرشان چیز دیگری بود و بعد از صحبت ایشان نظرشان عوض شده و تبدیل به چیز دیگری شده است. بنده قبل از صحبتهای حضرت آقا خیلی صریح از قضیهی بنزین دفاع کردم؛ از اصلِ قضیهی بنزین و نه نحوهی اجرا شدنِ آن. فرمودید که چهطور وقتی مردمسالاری دینی و دموکراسی وجود دارد، سران سه قوه میتوانند چنین تصمیماتی بگیرند؟؛ درست است که آقای روحانی منتخب مستقیم 23 میلیون نفر از مردم ایراناند ولی آقای رییسی هم (حالا اگر نگوییم در این مدتی که در قوهی قضاییه بودهاند محبوبیتشان افزایش پیدا کرده است) منتخب 16 میلیون نفر از مردم ایراناند. آقای لاریجانی هم که با یک فیلتر منتخب مردم محسوب میشوند. در این جلسه 9 نفر از اعضای هیئت دولت حضور دارند؛ شما چگونه میگویید این جلسه ضد مردمسالاری دینی است؟
بزرگخو خطاب به رضایی ادامه داد: ادعا فرمودید مجمع اسلامی دانشجویان دغدغهی مردم را دارد. شما هفتهای که بنزین گران شد داشتید برای شیوهنامهی انضباطی امضا جمع میکردید! آقای رضایی! شما و همفکران شما در نامهای که به بسیج دانشجویی زدید، اولویتبندی را اساسا نفی کردید. گفتید برای مردم گرانی مهم است؟ برای ما مهم نیست؛ برای ما فیلترینگ مهم است! ادعای شما این است که طرف مردماید ولی حتی اولویتبندی را قبول ندارید.
بزرگخو در پاسخ به دانشجویی که سوال کرده بود مردم چه کسانی هستند؟ گفت: مردم همین افرادی هستند که شما از کشته شدنشان سوء استفاده میکنید. البته بعضی از این افراد قطعا سازماندهیشده بودند؛ ولی بعضی از آنها هم واقعا از مردم بودند.
بزرگخو ادامه داد: وقتی ما قضیهی اقتصاد مردمی را مطرح میکنیم میگویند بانک مرکزی در کشور ما محجور واقع شده است. در حالی که در هیچ کشوری که اقتصاد آن پیشرفت کرده است، بانک مرکزی زیرمجموعهی دولت نیست؛ چون دولت خیلی راحت میتواند دستش را روی دکمهی زیاد شدن پول بگذارد و تورم ایجاد کند. بعد بزرگواران موضع میگیرند که نه نه! چهجوری است که شما بر ضد بانک مرکزی حرف میزنید؟ شما میخواهید همین مقدار آزادی را هم سلب کنید. اتفاقا من از آزادی بانک مرکزی دفاع میکنم ولی شکوفایی اقتصادی فقط زمانی محقق میشود که اقتصاد ما مردمی شود.
علی رضایی نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان گفت: بعضی از پرسشکنندگان گفتند که من احساسی صحبت کردم. شما خودتان را میزنید به صحرای کربلا و بحث شهدا را وسط میآورید؛ ولی حقیقت این است که شهدای این مملکت به خاطر آب و خاک ما رفتند. به این خاطر رفتند که این مملکت بماند. به این خاطر شهید نشدند که شما امروز دانشجوی این مملکت را بزنید. از زبان آنها سخن گفتن سخت است؛ نه تنها من نمیتوانم از زبان شهیدان سخن بگویم شما هم نمیتوانید. آنها مدتها پیش شهید شدند؛ من مطمینم اگر شرایط کنونی را میدیدند از چنین وضعیتی ابراز برائت میکردند.
رضایی در پاسخ به دانشجویی که در مورد شیخ زکزاکی صحبت کرده بود گفت: ما از تلاشهای ایشان در جهت حقوق و مباحث مربوطه دفاع میکنیم و کار خوبی است. ولی ای کاش اگر به بیرون از کشور توجه دارید به داخل هم توجه داشته باشید. خانم نسرین ستوده از وکلای عزیز ما هستند که فقط به خاطر دفاع از زندانیان سیاسی در زندانند و حکم طولانیمدت گرفتند. آیا شما اینها را نمیبینید؟
نمایندهی مجمع اسلامی خطاب به دانشجویی که به لیبرالی بودن سیستم اقتصادی و سیاسی ایران اشاره کرده بود گفت: لیبرالیسم بر پایهی آزادی است. من آدم لیبرالی نیستم؛ ولی مبنای فکری لیبرالیسم این است که در جامعه حق بیان وجود داشته باشد و آزادیهای فردی رعایت شود. میبینید که ماشاالله در ایران چهقدر رعایت میشود! ما در بحث انتخاب پوشش و در انتخاب نحوهی زندگیمان مختار نیستیم. تعریفی که دوستان از آزادی دارند خیلی با تعریفهای کلی آزادی در دنیا و در علم سیاست نمیخواند. آزادی در دو مفهوم منفی و مثبت مطرح میشود. آزادی منفی یعنی اینکه هیچ قیدی برای شما نباشد که قدرت و اختیار شما را محدود کند. آزادی مثبت این است که شما توانایی پرورش و شکوفایی استعدادهای خودتان را داشته باشید. آزادی، خود حسابِ خودش است؛ آزادی، آزادی را محدود میکند. کسی نمیتواند بگوید چه چیزی برای ملت خوب است و چه چیزی بد است. حقوق اقلیت هم نباید این وسط نقض شود؛ فرضا ما اقلیتیم، ما هم آدمیم.
رضایی با اشاره به صحبتهای ارشا نامدار مبنی بر اینکه روحانی ابرچالش ایران است گفت: آقای روحانی ابرچالش ما نیست. ابرچالش ما وجود بودجههای پنهانی است و این خیلی فراتر از آقای روحانی است. یک بخشی از بودجهی ما پنهانی است؛ یعنی دست کسانی است که به قول آقای احمدینژاد برادران قاچاقچیاند! من نمیدانم چرا به آنها پرداخته نمیشود. بخش خیلی زیادی از همین اقتصاد نئولیبرالی که شما به آن اشاره میکنید متوجه نهادهایی است که خودتان از آنها دفاع میکنید. پس مشکلات را فقط گردن دولت نیندازید؛ ما خودمان مطمینا مخالف سیاستهای فعلی دولت هستیم. ولی اینکه شما میخواهید همه چیز را به دولت تعمیم دهید کمی مشکوک است؛ چرا که در دولت آقای احمدینژاد این اتفاق نیفتاده است.
رضایی در پاسخ به دانشجویی که خواسته بود معنای سرکوب توضیح داده شود گفت: من در ابتدای برنامه، سرکوب را کامل توضیح دادم. همانطور که گفتم چالش ایران در یک کلمه سرکوب است. من میتوانم فهرستی برای شما بیاورم از تمامی کسانی که طی این سالها به خاطر عقیدهشان -فقط و فقط به خاطر عقیدهشان- چه شدند. شما اینها را نمیبینید و نادیده میگیرید و میگویید سرکوب وجود ندارد.
رضایی در پاسخ به دانشجویی که به صحبت او در مورد امپراطوری مائوری اعتراض کرده بود گفت: ما یک دولت بزرگ داریم؛ در حالی که ساختارها در جهان به این شکل است که دولتها باید کوچک باشند. دولت قرن 21ام در همهجای دنیا باید دولتی کوچک باشد؛ دولتی که هزینهزا نباشد. دولت بزرگ رانت، هزینه و کسری بودجه میآورد. دولت بزرگ -به خصوص اگر سر جنگ با تمام دنیا داشته باشد- این مشکلاتی که برای نرخ ارز داریم را ایجاد میکند. این دولت مجبور میشود سیاستهایی را برای کنترل ارز پیاده کند؛ پول چاپ میکند و ارزش پول خودش را پایین میآورد. البته این مسایل متوجه هر دوی دولت و حاکمیت است.
علی رضایی در پاسخ به دانشجویی که گفته بود صحبتهای این نماینده در سطح مردم عادی و تاکسیرانها است گفت: من هم جزیی از همان مردم هستم و چیزی فراتر از آنها نیستم. من اینجا حرف همان مردم را میزنم و چیز اضافهتری نگفتم. آرمانِ ما حکومت قانون است. یکسری نهادهایی هستند که اصلا تابع قانون نیستند؛ این نهادها پنهانند و اصلا معلوم نیست که چه کار میکنند.
رضایی ادامه داد: به این اشاره کردند که یک جناح چپ و یک جناح راست وجود دارد که بین اینها به صورت مداوم تعویض دولت انجام میشود. سوال من این است که آیا اکنون در حکومت ایران تمام احزاب چپ و تمام احزاب راست وجود دارند؟ مطمئنا نه! حالا هر کدام به یک بهانهای حذف شدند. البته من همهی آنها را احزاب خوبی نمیدانم؛ خیلی از آنها چریک بودند و مسلحانه فعالیت میکردند. ولی خیلی از آنها هم مسالمتآمیز بودند. سوال این است که چرا این احزاب در حکومت ما نیستند؟ وقتی اینها بیایند تضارب آراء شکل خواهد گرفت و در نتیجهی آن رقابتی برای جذب آراء عمومی ایجاد میشود. این باعث میشود خدمت انجام شود. اصلا دموکراسی همین است؛ یعنی معاملهی با مردم (من برایتان کار انجام میدهم تا شما من را برکنار نکنید). این اصلا چیز عجیبی نیست چون هیچوقت سیاست اخلاقمدار نیست.
نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان ادامه داد: بعضی از دانشجویان به من برچسب سلطنتطلب زدند! من به خدا از هر چی پهلوی و مزخرفات اینطوری است حالم بهم میخورد. من اینجا فقط گفتم تغییر ساختار و ببینید دوستان تا کجا رفتند! وقتی میگویم سرکوب اندیشه وجود دارد منظور همین است؛ من یککلمه گفتم تغییر ساختار و برای بنده هزارتا برچسب درآوردند. دلیلش این است که ذهن، جزمی میاندیشد.
علی رضایی در پاسخ به سوال بزرگخو در مورد شورای نگهبان مبنی بر اینکه چه فردی و چه امام زمانی را میخواستید بیاورید که ما نگذاشتیم؟ گفت: اصلا بحث فرد نیست، بحث ساختار است. این ساختار است که غلط است؛ ساختاری که اینقدر سنگین و نفوذناپذیر است که هیچکسِ اضافهای را نمیپذیرد. دید شما نسبت به انتخابات رای دادن به یک کاریزماتیک است، شما به برنامه رای نمیدهید. این مشکل ممکن است در مورد ما هم باشد. اسیر کاریزما بودن خیلی غلط است.
علی رضایی گفت: جمعبندی من این است که باید تغییرات اساسی در ساختارها صورت بگیرد. اعتراض میکنند که چرا دانشجو سیاسی میشود. وقتی احزاب سیاسی مستقل در جامعه وجود ندارد، دانشجو مجبور میشود فریاد را در دانشگاه بزند. آیا در آمریکا، فرانسه و جاهای دیگر به این شکل در دانشگاهها جنبش سیاسی میبینیم؟ زمانی این اتفاق میافتد که اقتدارگرایی بالا میرود.
نمایندهی مجمع اسلامی دانشجویان با اشاره به صحبتهای ارشا نامدار در مورد هِپکو گفت: صحبت من این است که اگر بسیج به آنجا برود اتفاقی نمیافتد؛ ولی چگونه است که وقتی خانم سپیده قلیان به هفتتپه میرود دستگیر میشود؟
علی رضایی در پایان گفت: آرمان انقلاب 57، عدالت اجتماعی بود. سوال من این است که آیا اکنون عدالت اجتماعی صورت گرفته است؟ ما کالاییسازی آموزش داریم و با مافیای کنکور -قیف برعکس کنکور- مانع از ورود یکسری افراد مستعد به این فضا میشویم؛ این همان دلیل انفعال جنبش دانشجویی است. وقتی فقط طبقهی مرفه را وارد دانشگاه میکنید، آن دانشجو سرِ مسایل دانشجویی دغدغهای ندارد. علتش مسلما درونی است و به همان ساختارهایی که خودتان ایجاد کردید برمیگردد. در یک جامعهی بسته، تمامی نهادها و زیر و بمِ زندگی خصوصی افراد تحت شرایط آن قرار میگیرد و فرد بیمعنی میشود.
ارشا نامدار نمایندهی بسیج دانشجویی گفت: به نظرم از این کلیشهها بگذریم؛ اینکه یک نفری شرف دانشجویی هست یا نیست. الان توقع دارید من بگویم فلانی بیشرف است و جنبش دانشجویی بد است و شما کف بزنید یا هو کنید؟! آخر این چه فضایی است؟ چه فایدهای داشته است که این همه سال این کارها را کردهایم؟ آیا نگذریم از این حرفها که شما فلان انجمن را زدید منحل کردید؟ مگر چه تاثیری روی الانِ شما گذاشته است که اینقدر گلایه میکنید؟ دوستان از تشکلی [برای شرکت در این میزگرد] دعوت کردند گفته است که اگر فلانی باشد من نمیآیم! آخر این چه حرفی است؟ مگر قرار نیست گفتوگو کنیم؟ فضای مفاهمه، فضای اقناع، اینها شعار است یا واقعا رویکرد است؟ اگر رویکرد است پس بنشینیم صحبت کنیم. میترسیم؟
ارشا نامدار در مورد سوال دانشجویی که بحث آمدنیوز را مطرح کرده بود گفت: من هیچوقت نگفتم آمدنیوز به اعتراضات دامن زده است. من گفتم وقتی دانشجو نمیتواند توضیح و تفسیر خودش را از صحنهی سیاسی کشور ارایه دهد، نتیجهاش این است که فهم سیاسی مردم رشد نمیکند و اقبال به رسانهای مانند آمدنیوز زیاد میشود. به نظر من بیبیسیِ فارسی رسانهی محترمی است؛ حداقل کلی تلاش میکند که با مردم ایران عناب داشته باشد.
نمایندهی بسیج دانشجویی در مورد رسانهها ادامه داد: هر نوع سوء استفادهای محکوم است. روزگاری در همین دانشگاه بورد تشکلی را سازمان منافقین (که 17 هزار نفر از ملت ایران را به شهادت رسانده است) ضبط کرده و آن تشکل هیچ موضعی نگرفته است! این به نظر من سوء استفاده کردن است. من سوء استفادهی هر کسی که معاند ملت ایران است را محکوم میکنم و باید توسط هر کسی که از او سوء استفاده میشود هم محکوم شود.
نامدار در مورد دسترسی نداشتن رسانهها به اطلاعات داخلی در زمان اعتراضات آبانماه گفت: جالب است که بعد از قطعی اینترنت، یکسری کانالهایی که به قولی صدای دانشجو را بازتاب میکنند اینترنت داشتند و پُست گذاشته بودند! من نمیدانم چرا ما اینترنت نداشتیم!
ارشا نامدار در مورد شورای نگهبان گفت: من باز این حرف را میزنم که در مورد شورای نگهبان یکبار صحبت کنیم؛ اگر به این جمعبندی رسیدیم که مشکل دارد برویم علیه آن تجمع و تحصن کنیم (من این تضمین را میدهم که بسیج دانشجویی حمایت کند). ولی این قول را بشنوم که اگر [به این جمعبندی رسیدیم که] مشکل ندارد، دیگر نگوییم شورای نگهبان نگذاشت به چیزی که میخواهیم برسیم.
نمایندهی بسیج دانشجویی ادامه داد: اصلا اینطور نیست که من همه چیز را تقصیر آقای روحانی بدانم؛ مثال هم زدم. ما در فضای عدالتخواهی به هفتسنگانِ قزوین رفتیم و دیدیم آنجا قُضاتِ قوهی قضاییه فاسدند. بالاخره اینقدر فشار رسانهای آمد که چند هفتهی پیش، مسوول فاسدش بازداشت شد. در قضات قوهی قضاییه یک فسادی اتفاق افتاده بود ما به آن هم اعتراض کردیم و هیچ مشکلی هم ندارد. مثال دیگر اینکه پارسال من جلوی سردار جعفری -فرماندهی کل سپاه پاسداران- یک متنی خواندم؛ اگر دوستان انتقاد تندتری از آن متن در مورد سپاه دارند با بنده در میان بگذارند.
نامدار در پاسخ به سوال دانشجویی که پرسیده بود از کجا بفهمیم شما استقلال فکری دارید؟ گفت: به نظرم متر و معیار اینکه استقلال داریم یا نه در پاسخ به این سوال مشخص میشود که آیا ما به همهی گروهها و جریآنها به یک دید نگاه میکنیم و همه را به یک دید نقد میکنیم؟ یعنی آیا همهی این گروهها و جریآنها را مساوی میبینیم یا نه؟ من این را میپذیرم که جریان انقلابی -جریانی که معتقد به حضور انقلاب اسلامی است- در بازهای در طول دههی 70 یک حمایت اشتباهی از اشرافیت مذهبی کرده؛ این از اشتباهاتی است که نظام داشته است. ما این را میپذیریم؛ اتفاقا بارها رهبری علیه آن موضع گرفتند و گفتند دستگاههای حاکمیت را نقد کنید. به نظرم وجود یا نبود استقلال فکری به این صورت مشخص میشود. من هم معتقدم که امروز جریان دانشجویی واقعا در بسیاری از زمینهها استقلال فکری ندارد. وقتی که ما دنبال این هستیم که یک تجمعی کنیم و یک داد و بیدادی راه بیندازیم که فلان رسانه آن را پوشش دهد یا دنبال این هستیم که یک سلبریتی بیاوریم که استفادهی خودش را ببرد فقط برای اینکه سالن پر شود و ما عکس بگیریم و در کانال خود بگذاریم؛ این یعنی استقلال فکری نداریم.
نمایندهی بسیج خطاب به دانشجویی که در مورد برنامهی آنها برای استیضاح روحانی سوال کرده بود گفت: ما فردا در دانشگاه تهران برنامهای داریم (که همه میتوانید تشریف بیاورید)؛ در این برنامه از کارشناسان دعوت کردهایم. نظر خودمان را در قالب بیانیه میگوییم و نظر کارشناسان را هم میشنویم.
نامدار در مورد صحبتهای دانشجویی که مسالهی جناح چپ و راست را مطرح کرده بود گفت: ما اصلا انقلاب کرده بودیم که این چپ و راست را بهم بریزیم؛ آمده بودیم یک تعاریف جدیدی ارائه دهیم. ما آمده بودیم یک چیزی را تغییر دهیم.
نامدار با اشاره به صحبتهای علی رضایی دربارهی بودجهی پنهانی گفت: در سال 97، 70 درصد بودجه در اختیار دولت بوده است. حتی اگر این موضوع را کنار بگذاریم؛ آیا بودجهی پنهانی باعث شده آقای روحانی به مردم نگوید که میخواهد بنزین را گران کند؟! آیا بودجهی پنهانی باعث شده که دبیر شورای امنیت ملی مسوولیت این همه آدمی که کشته شدهاند را قبول نکند؟! آیا اینها [نتیجهی وجود] بودجهی پنهانی است؟! چرا دوست داریم سرِ این موضوع صحبت کنیم که مرغ اول بوده است یا تخممرغ؟! ما دانشکدهی حقوق یا علوم سیاسی دانشگاه تهران نیستیم؛ یکسری دانشجوی دغدغهمند در دانشگاه صنعتی امیرکبیر هستیم و وجود مشکلاتی را احساس میکنیم. من این را میفهمم که وجود رییسجمهوری که یک تصمیم بزرگی را با مردم در میان نمیگذارد و قرار بوده است نماد مردمسالاری باشد، ابرچالشِ ایران است.
نمایندهی بسیج دانشجویی در مورد صحبتهای علی رضایی مبنی بر اخلاقمدار نبودن سیاست گفت: اتفاقا سیاست ما اخلاقی است. ما اصلا معتقد نیستیم که مردم باید در بازهای رای بدهند تا دولت برایشان کاری بکند. ما معتقدیم که مسوولین نباید دروغ بگویند؛ نباید بگویند ما بنزین را گران نمیکنیم و بعد آن را گران کنند. مسوولین نباید بگویند ما خبر نداریم؛ کسی که عضو شورایی است که نُه نفرشان دولتیاند، چهار، پنج نفر از قوهاند و چهار، پنج نفر از مجلس، نمیتواند بگوید من خبر ندارم.
ارشا نامدار در مورد اشارهی دانشجویی به اینکه بسیج دنبال حرف مردم است گفت: نه! ما دنبال حرف مردم نیستیم. ما اصلا دنبال این نیستیم که ببینیم مردم چه میگویند؛ چون معتقدیم مردم ممکن است اشتباه کنند. در صدر اسلام و در حکومت حضرت امیر هم، در برههای مردم تحلیلهای اشتباه داشتند. اما ما برای مردم احترام قایلیم و معتقدیم که باید صدای مردم را برسانیم.
نمایندهی بسیج دانشجویی در مورد اشارهی رضایی به دستگیری سپیده قلیان به دلیل پیگیری مسایل کارگران هفتتپه گفت: اتفاقا در هِپکو هم نزدیک بود بچههای ما را دستگیر کنند؛ چون مسالهای است که پتانسیلِ مورد سوء استفاده واقع شدن را دارد. سوال اینجاست که آیا سعی کردیم مورد سوء استفاده واقع نشویم و بعد دستگیرمان کرده باشند؟
کیارش صمدی نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست در مورد چگونگی برخورد با یکسری برنامههای بیهودهی داخل دانشگاه گفت: متاسفانه امروز شاهد باز شدن گیمنت و انواع مسابقات ماستخوری و غیره در دانشگاه هستیم! واقعا هم خندهدار است. یعنی ما نهتنها عقبگرد کردیم؛ بلکه الان در بازهی منفی قرار داریم! یعنی اول باید تلاش کنیم تا برسیم به آن چیزی که سال 57 بودیم؛ بعد دوباره از سال 57 بیاییم جلو تا برسیم به نقطهای که باید در آن باشیم. علت این قضیه برخورد سادهانگارانه با مسایل است. خیلی راحت از کنار مسایل رد میشویم؛ خبری میشنویم یا مسالهای پیش میآید میگوییم: ای بابا! ولش کن! متاسفانه همه چیز را سادهسازی میکنیم؛ این باعث شده است که امروز در این نقطه باشیم. یکسری مسایلی وجود دارد که اگر از بیرون به آنها نگاه کنیم واقعا زننده هستند، ولی ما با آنها همزیستی میکنیم.
صمدی با اشاره به صحبتهای دانشجویی که او را آقای چاق خطاب کرده بود گفت: به من گفتند ژست اپوزیسیونی گرفتهام و از مصالحه حرف میزنم. من صحبتی از آقای نامدار را برمیتابم؛ ما خیلی دعواها کردیم ولی واقعا به جایی نرسیدیم. دلیل اینکه حرف از مصالحه میزنم این است که طی این 6 سالی که در این دانشگاه بودم چیزی جز دادوبیداد، اهانت، گردنکشی و کارهایی که در شان دانشجو نیست ندیدهام.
نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست با اشاره به نحوهی صحبت برخی از دانشجویانی که روی سن آمدند گفت: قرار بر پرسش و پاسخ بود؛ ولی برخی از دانشجویان اینجا شروع به خواندن بیانیه کردند! اگر قرار به بیانیه خواندن است، همهی انجمنها و تشکلها برنامههایی با عنوان تریبون بیانیهخوانی برگزار کنیم تا دوستان آنجا بیانیه بخوانند.
کیارش صمدی در انتها با اشاره به صحبت دانشجویی که تعداد زیاد شهدای جمهوری اسلامی را یادآور شده بود گفت: مقام رهبری برای کشتهشدگان آبان 98 هم از لفظ شهید استفاده کردند. متاسفانه بعضی از دوستان به تمسخر یک بغضی میکنند یا مثلا دستی روی صورتشان میگذارند! این کارها واقعا زشت است. اگر به حرفهای هم بخندیم یعنی هیچ تغییری در خودمان ایجاد نکردیم.
بعد از اتمام این دور از صحبتها دو دقیقه و سی ثانیه از زمان مقررِ علی بزرگخو و سی ثانیه از زمان مقررِ ارشا نامدار باقیمانده بود.
علی بزرگخو با اشاره به صحبتهای نمایندهی انجمن فرهنگ و سیاست گفت: آقای صمدی موضع خیلی بالا و اخلاقمدارانهای نسبت به مساله گرفتند؛ اما من معتقدم این مسایل با رفتنِ آن بالا و از بالا به قضایا نگاه کردن حل نمیشود. اساسا برای اینکه قضایا حل شود باید کف کار بیاییم و کفِ کاری صحبت کنیم.
این نماینده در ادامه به صحبتهای رضایی در مورد دولت بزرگ اشاره کرد و گفت: این مساله واقعا از معضلات امروزِ جامعهی ایران است. دولتی که اینقدر پول دارد که به 60 میلیون نفر یارانه میدهد منابعش را از کجا میآورد؟ قطعا از جای خارقالعادهای نیست و از جیب مردم است. دولت یک نظام بازتوزیع ایجاد کرده است که اگر نباشد چرخهی اقتصادی به این دلیل که در آن بروکراسی قرار نمیگیرد بهتر میچرخد. پس دولتِ امروزِ جمهوری اسلامی به لحاظ اقتصادی به شدت دولت بزرگی است و این قدرت اقتصادی باید تعدیل شود.
بزرگخو در مورد شورای نگهبان ادامه داد: نقد به شورای نگهبان زیاد است. یک نقدی که خودم دارم این است که شورای نگهبان متاسفانه در سال 88 موضع گرفت و از کاندیدای بهخصوصی حمایت کرد؛ این کار خلاف قانون بود. نقد دیگری که به شورای نگهبان دارم این است که اگر کارش را درست انجام داده بود و توانسته بود شاخصههای رجال سیاسی را درست دربیاورد، امروز آقای روحانی نمیتوانست رییسجمهور باشد.
بزرگخو در مورد صحبت رضایی مبنی بر اینکه بعضی به جای رای به برنامهها به کاریزما رای میدهند گفت: این حرف درستی است؛ ما به افراد رای میدهیم و به برنامهها رای نمیدهیم.
در انتهای برنامه ارشا نامدار نمایندهی بسیج دانشجویی در مورد صحبت یکی از دانشجویان که علی رضایی را به علت مقایسهی جمهوری اسلامی با امپراطوری مائوری نقد کرده بود گفت: به نظر من هیچ اشکالی ندارد که آقای رضایی نظرشان را گفتند و این درست نیست که این را به اینکه ما چهقدر شهید دادهایم ربط دهیم. بله! ما شهید دادیم که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی بماند و همچنان هم پایش هستیم. آقای رضایی نظرشان این بوده که چنین تشابهی وجود دارد و آن را بیان کردند. این جلسه برای همین بوده؛ لذا این رفتار [سوالکننده] درست نبوده است.
ترقیخواهها: انجمن اسلامی امیرکبیر را به رسمیت نمیشناسیم
علیرضا برادران، دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه به انصافنیوز گفت: دلیل اینکه در میزگرد بسیج شرکت نکردیم، حضور انجمن اسلامی -که ما به آن انجمن جعلی میگوییم- در این برنامه بود. ما این تشکل را به رسمیت نمیشناسیم.
برادران ادامه داد: این به رسمیت نشناختن تنها به این دلیل نیست که اینها انجمن اسلامی حقیقی را غصب کردند؛ اگر فقط مساله این بود شاید وضعیت فرق میکرد. ولی ما اعتقاد داریم این تشکل، یک تشکل ضد دانشجویی است؛ تشکلی که از دلِ دانشجو نیامده و دستوری ساخته شده است.
دبیر سیاسی انجمن اسلامی ترقیخواه ادامه داد: بسیج دانشجویی امیرکبیر این اواخر به سمت فضای گفتوگو حرکت کرده؛ حداقل اینکه اعلام آمادگی کرده است. اگر حسن نیت داشته باشند، ما حاضریم با بسیج گفتوگو کنیم چون بالاخره آنها هم تشکلی هستند که مثل ما بدنهی دانشجویی دارند. مسالهی انجمن جعلی این است که سعی میکنند خیلی از برنامههای ما را بههم بریزند و کارهای ما را مختل کنند. هربار که فعالیتی انجام میدهیم (مثلا میخواهیم در صحن دانشگاه نشریه دهیم یا برای موضوعی امضا جمع کنیم) چندتا از بچههای انجمن جعلی آنجا میایستند؛ به این صورت که انگار ما حواسمان به شما هست! مثلا در یک برنامهای بچهها میخواستند برای اعتراض به شیوهنامهی انضباطی جدید امضا جمع کنند؛ اعضای این تشکل به انتظامات گفتند یا شما [بساط آنها را] جمع کنید یا ما جمع میکنیم!
علیرضا برادران در مورد نحوهی برخورد بسیج با برنامههای دانشجویی گفت: بسیجِ الان برنامهها را مختل نمیکند ولی بسیج پارسال میکرد. 13 آذرِ پارسال تجمع مستقلی توسط تعدادی از دانشجویان (به مناسبت روز دانشجو) شکل گرفته بود. اعضای بدنهی بسیج به تجمع حمله کردند و بعد از آن هم بر علیه آن بیانیه دادند؛ این تجمع مربوط به مسایل معیشتی و کارگران هفتتپه بود. ولی بسیجِ امسال در تجمعِ مستقلی که 16 آذرِ امسال شکل گرفت، اخلالی ایجاد نکرد و بیانیهای هم نداد.
برادران ادامه داد: به نظر من اعضای تشکلی که به تجمعات مستقل دانشجویان حمله میکنند آدمهایی نیستند که ما با آنها سر یک میز بنشینیم. حتی بسیجِ پارسال هم اگر دعوت میکرد [و انجمن اسلامی هم حضور نداشت] احتمالا قبول نمیکردیم؛ چون بسیجِ پارسال بود؛ تشکلی بود که اعضای آن حمله میکردند و تشکلی ضد دانشجو بود. بسیج دانشجویی فعلی امیرکبیر حداقل به این درک رسیده است که دانشجویان حق اعتراض دارند؛ همین به رسمیت شناختن اعتراض دانشجویان خود قدم مثبتی است.
برادران در پاسخ به این سوال که چرا امروز با وجود تعدادی کانون و تشکلِ همگرایش با انجمن قبلی، همچنان این اعتراض نسبت به انجمن فعلی پررنگ است؟ گفت: اینها یک هویتی و یک تاریخی را غصب کردند. انجمن اسلامی امیرکبیر از سال 1342 تاسیس شده است و یک تاریخچهی مشخصی دارد؛ همواره ضد سلطه، ضد استکبار و ضد استبداد بوده است. ما با وجود اینکه با بسیج اختلاف نظر داریم -اختلاف نظر اساسی هم ممکن است داشته باشیم- ولی چون بر سر یک سری اصول اولیه (مثل حق آزادی بیان و حق اعتراض) تا یک حدی اتفاق نظر داریم، حاضریم با هم بحث کنیم و آنها قابل دیالوگ هستند. ولی من اعضای انجمن جعلی را قابل دیالوگ هم نمیدانم.
سینا نریمان، دبیر کل انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه به انصافنیوز گفت: ما به دو دلیل دعوت بسیج برای شرکت در میزگرد را قبول نکردیم. دلیل اصلی آن همین حضور انجمن اسلامی جعلی بوده است.
نریمان ادامه داد: اینها در سال 87، انجمن اسلامی امیرکبیر که تاسیس 1342 است را منحل کردند و عدهای که نزدیک به تفکر دولتِ همان موقع بودند تشکل را در دست گرفتند؛ اینها همهجا ادعا میکنند آن تشکلی هستند که سال 1342 راهاندازی شده است. اصلیترین مشکل ما این جعل هویتی است که انجام دادند؛ یعنی ما در میزگردی که در آن این تشکل به رسمیت شناخته شده باشد شرکت نمیکنیم.
نریمان در مورد دلیل دیگر نپذیرفتن دعوت بسیج گفت: دلیل دوم این است که قبل از اینکه بسیج دعوتنامهی میزگرد را برای ما بفرستد، ما دعوتنامهی دیگری مربوط به یک برنامهی مناظره برای آنها فرستادیم و آنها جواب ما را ندادند. این برنامهی مناظره راجع به اختیارات رهبری و تشکیل شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه بود. بسیج بدون اینکه نامهی ما را جواب دهد، نامهی دیگری در مورد شرکت در میزگرد برای ما فرستاد. ما گفتیم شما اول بگویید تکلیف درخواستی که فرستادیم چیست و بعد درخواست دیگری برای ما بفرستید.
دبیر انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه ادامه داد: بسیج دانشجویی هیچ جواب کتبی به ما ندادند؛ دبیر سیاسی آنها گفت که به دبیر تشکیلات ما شفاها گفته است که احتمالا این را نمیآییم چون مناظره چالشبرانگیز است و دعوا میشود. یک صحبت شفاهی به این صورت داشتند و جواب کتبی ندادند. به این خاطر که هیچ اهمیتی به دعوتنامهی ما ندادند ما هم جوابشان را [به صورت کتبی] ندادیم و گفتیم که برای شرکت در این میزگرد نمیآییم.
نریمان در مورد تفاوت رفتاری بسیج دانشجویی امسال نسبت به سال گذشته گفت: واقعیت این است که رویکرد بسیج یک مقداری نسبت به قبل عوض شده است؛ یعنی اگر انجمن اسلامی در میزگرد نبود احتمالا [دلیل دوم] را کوتاه میآمدیم و قبول میکردیم.
سینا نریمان در مورد صحبت نمایندهی بسیج در میزگرد مبنی بر اینکه منحل شدن انجمنِ اسلامی قبلی روی الانِ شما چه تاثیری دارد که اینقدر گلایه میکنید؟ گفت: بحث این نیست که ما دنبال نتیجهای باشیم یا این وسط بخواهیم سودی بهدست بیاوریم که بگوییم منافع ما زیر سوال میرود. بحث ما هویت است؛ یک جعل هویتی اینجا وجود دارد و ما آن را قبول نداریم. ما از همان اول مرزبندیمان را با این انجمن نگه داشتیم، هنوز هم نگه میداریم و امیدواریم بعد از ما هم نگه دارند.
انتهای پیام