«دو یار جدایی ناپذیر خمینی»
سایت آیت الله هاشنی رفسنجانی، یادداشتی از حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری را به نقل از سایت عصر ایران، با این عکس منتشر کرده است:
سالروز پیروزی انقلاب فرصتی برای تجدید خاطرات است. به خصوص شعار های آن که در دل وجان نسل اول انقلاب هنوز هم در حال انفجار است ، شعار هایی مانند: « خامنه ای زنده باد ، هاشمی پاینده باد» و « درود بر سه یاور خمینی- هاشمی و دو سید حسینی» یادآور خاطره های تلخ و شیرین دوران دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، این دو شعار بخصوص در قبل از خطبه های نماز جمعه تهران ، راهپیماییهای 22بهمن و روز جهانی قدس ، نمود بیشتری داشت.
این گونه شعار ها از یک سو، جایگاه خطیر و حیاتی این شخصیت ها را در نظام اسلامی نشان می دهد که هر کدام به نوبه خویش از بنیانگذاران به شمار می آیند، از سوی دیگر به نوعی به چگونگی ارتباط ، هم فکری و یک دلی آنها نظر دارد و لازم است هر از چند گاهی مورد توجه و تجزیه و تحلیل قرار بگیرد.ارتباط، علاقه و ارادت متقابل مقام معظم رهبری، آیت الله خامنهای (مدظله العالی) با آیت الله هاشمی رفسنجانی (حفظه الله تعالی) به اوائل دوران طلبگی بر میگردد. دهۀ سی (شصت سال پیش) این دو طلبۀ جوان و پرشور، اولین بار همدیگر را در درس مرحوم آیت الله محقق داماد (رحمه الله علیه) یافتند. این دیدار منتهی به دوستی مستمر و دیرینه شد. هر چه از آن زمان گذشت به همان اندازه بر علاقه به یکدیگر در وجودشان شعلهورتر گردید.سالهای 41-1340 همراه هم به زیارت عتبات عالیات مشرف شدند و با هم در درسهای مراجع حوزه نجف حضور پیدا کردند و در کنار حرم علوی به عمق این ارتباط افزودند. (هاشمی، دوران مبارزه، ج1، ص222) گویا این دو طلبۀ جوان در جوار حرم امامان معصوم (علیهم السلام) با هم عهد و پیمان بستند که در نشر معارف اسلام و تشیع کوشا باشند و در دفاع از حریم اسلام و انقلاب و مردم لحظهای از پای ننشینند.
از این تاریخ ارتباط خانوادگی نیز آغاز شد. هر سفری که آقای هاشمی به مشهد مقدس مشرف می گشت اغلب به منزل آقای خامنهای و برادرش (آقا سید محمد ) وارد میشد (همان، ص223) بعدها به تهران آمدند و در یک «خانۀ مشترک» به زندگی و مبارزات ادامه دادند. این منزلِ دو طبقه در خیابان نایب السلطنه، کوچه رزاقنیا، نزدیکی تعمیرگاه پژو واقع بود. طبقه بالا آقای خامنهای سکونت داشت، همکف نیز آقای هاشمی مینشست. (همان و شرح اسم،ص233)
این دو به مدت بیش از دو دهه در کنار هم به مبارزه پرداختند. وقتی یکی زندانی میشد آن دیگری با خانواده به ملاقاتش میرفت. یک بار در اردیبهشت 1351 آقای خامنهای با همسر به ملاقات هاشمی در زندان عشرت آباد رفت. چون فقط به خویشاوندان درجه یک اجازه ملاقات میدادند، بناچار ایشان همسرش را خواهرِ هاشمی معرفی کرد و با این «توریه» موفق به زیارت دوست دیرینش شد. (همان، ص124و457)
آن دو با هم و با سایر دوستان، جلسات سرّی تشکیل میدادند و پیرامون نهضت به تبادل نظر و هماندیشی میپرداختند که یکی از محصولات آن تشکیل «جامعۀ مدرسین» شد (همان،ص156و168) به تعبیر خود آقای خامنهای: «من با همه این آقایان مخصوصاً هاشمی خیلی رفیق بودم» (همان،ص161) پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز به همراه هم و دوستان دیگر چون، بهشتی، باهنر و موسوی اردبیلی حزب جمهوری اسلامی تشکیل دادند و دوشادوش یکدیگر به عنوان بازوان پرتوان امام در خدمت مردم و انقلاب بودند. در ماجرای غائله بنیصدر به حضرت امام نامه «بدون سلام» نوشتند و زیاده خواهیها و انحرافات بنی صدر را تذکر دادند.
آقای هاشمی به خاطر نزدیکی خاصی که به امام داشت به این نامه بسنده نکرد، نامه بدون سلام دیگری هم به تنهایی نوشت. ( ر،ک: عبور از بحران، کارنامه وخاطرات سال 60 ، هاشمی رفسنجانی).
آنان مورد حقد وکینه ایادی مستقیم وغیر مستقیم دشمنان قرار گرفتند وترور شدند. باهنر و بهشتیِ مظلوم با هفتاد ودو تن از یارانش به شهادت رسیدند، اما ترور آقایان خامنه ای و هاشمی نافرجام ماند.
پس از ختم این غائله ، آقای خامنهای با سِمَت رئیس جمهور و آقای هاشمی به عنوان رئیس مجلس همچنان در خدمت امام و مردم تلاش میکردند. در هشت سال جنگ، آقای خامنهای به عنوان نمایندۀ امام در شورای عالی دفاع و هاشمی به عنوان فرماندۀ جنگ و قائم مقام فرماندهی کل قوا، هر دو حضور چشمگیر و تعیین کننده داشتند.وقتی ماجرای انتخاب نخست وزیری آقای میر حسین موسوی پیش آمد و در این مورد میان امام خمینی و رئیس جمهور وقت آقای خامنهای اختلاف نظر یا به قول امروزیها « زاویه » پدیدار شد، هاشمی در تقریب ، تعدیل و تلطیف این رخداد تاریخی تلاشهای بسیاری کرد و خون دلها خورد. آن ایام، نمایندگان مجلس به دو گروه اقلیت 99 نفره و اکثریت مطلق تقسیم شده بودند. اکثریت از دولت آقای موسوی حمایت میکردند و امام نیز همین نظر را داشتند و تعویض و یا تضعیف دولت را به صلاح نمیدانستند. در مقابل، آقای خامنهای نظر بر تعویض داشت و 99 نفر هم از ایشان حمایت میکردند. به همین سبب این 99 نفر از سوی رقبیان به گروه «محافظهکار و مروجان اسلام آمریکایی» نعوذ بالله معرفی میشدند. (ر.ک: روزنامههای آن روز و «هاشمی امید و دلواپسی» صص: 23و193و194و206و225و227و229و236و239و244و245)
در این ایام بعضی چپیهای تندرو تلاش می کردند آقای خامنهای را به ناحق « ضد ولایت فقیه» ، « ضد امام » و… نشان داده و موقعیت او را تضعیف کنند که در این مرحله نقش آقای هاشمی در تعدیل فضای سیاسی کشور و به خصوص در دفاع جانانه از آقای خامنهای بسیار ستودنی است. هاشمی در موارد متعددی چه در مجلس و خارج مجلس از مقام علمی و انقلابی ایشان تعریف و تمجید و دفاع کرد و در موردی به خصوص تاکید نمود: « ذکر ویژگیهای سید علی خامنهای در دوران حیات او مقدور نیست و پس از شهادت اوست که ارج و منزلتش عیان خواهد شد و ریاست جمهوری او مایه مباهات ملت ایران است. » (همان ،ص251) بعد ها نیز گاهی شبیه این مسائل پیرامون « حدود اختیارات ولایت مطلقه فقیه » و « توبه سلمان رشدی» تکرار شد، (صحیفه امام، ج20، ص451و455 و ص21،ص268) اما هیچ کدام این اختلاف برداشت ها از عنایت و محبت خمینی به خامنهای نکاست و ایشان نیز در مقام عمل، پیرو رهبری شد.
حضرت امام به هر دوی این شخصیت نظر ویژه داشتند، می فرمودند که « من این دو را بزرگشان کرده ام »، تعبیر نادری که فقط در مورد بزرگانی چون امام موسی صدر ، شهید بهشتی و… بکار برده اند. (صحیفه امام ،ج15،ص201) هر کدام به مسافرت خارجی میرفت تا هنگام بازگشت و ورود به فرودگاه، امام مدام منتظر آقای خامنهای و آقای هاشمی بوده و مرتب سراغشان را میگرفتند، حتی معروف است یک موردی برای هاشمی قربانی نذر کردند تا سلامت برگردد. امام خیلی دوست داشتند. این دو همیشه در کنار هم باشند. البته این دو شخصیت نیز همیشه و به حق کنار هم و برای هم بودند. به هم عشق و علاقه و ارادت خاص داشته و به محوریت یکدیگر اعتقاد و تاکید داشتند. در این مورد شواهد، قرائن و مستندات بسیاری میتوان ذکر کرد. به عنوان نمونه وقتی فیلم مراسم تجدید نظر امام در وصیت نامه را مرور میکنیم، می بینیم با این که آقای خامنهای رئیس جمهور و دومین شخص کشور است اما با بزرگواری آقای هاشمی را مقدم بر خویش داشته و در این جلسه به صورت دو زانو کنار نشسته، هاشمی جلسه را مدیریت میکند.موارد بسیار دیگری هم وجود دارد که در همه آنها خامنهای، هاشمی را بر خود مقدم داشته است.
از سویی می بینیم پس از رحلت امام، چون مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر جدید تشکیل جلسه داد، ریاست جلسه در ظاهر اگر چه بر عهده مرحوم آیت الله مشکینی بود، ولی در عمل آقای هاشمی آن را مدیریت میکرد و آن گونه که فیلم این جلسات نشان می دهد نقش آقای هاشمی در تعیین آیت الله خامنه ای به رهبری از همه اعضا بر جستهتر و جدیتر است.
امروز نیز در دوران بیش از دو دهه رهبریِ آیت الله خامنهای، هاشمی در کنار رهبری است و بیش از همه از ایشان ولایت پذیری دارد.یکی از اساتید درس خارج فقه و اصول که در آن زمان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بود نقل کرد: یکی، دو روز بعد از تعیین آیت الله خامنهای به رهبری، شبانگاه به همراه چند نفر از نمایندگان به خدمت ایشان رسیدیم. پیرامون مسائل گوناگون از جمله چگونگی گزینش ایشان به رهبری سخن به میان آمد. آیت الله خامنهای فرمود: همان شب اولی که این مسئولیت بر دوش من گذاشته شد از خدای متعال خواستم یک روزم را بدون هاشمی قرار ندهد. (قریب به این مضمون)
در اولین عید نوروز بعد از رحلت امام، آیت الله خامنهای در دیدار با مسئولان کشوری و لشکری در مورد هاشمی چنین اظهار داشتند:« بحمدالله دولتی قوی، زمام امور را در دست دارد، این هم از نِعم الهی است که در رأس دولت، یک عالم، یک فقیه، یک مبارز سابقهدار، یک چهرۀ شناخته شده و محبوب و امتحان داده و مورد تایید و محبت دائمی امام، با همکارانی خوب، با برنامهای محکم و امیدبخش و با حمایتی عمومی از سوی مردم قرار دارد. » (حدیث ولایت ، ج4، ص10)
قبلا هم در تنفیذ حکم ریاست جمهوری او را « از فرزندان اسلام و حواریون امام عظیم الشان، عالمی مجاهد و فقیهی اسلام شناس و سیاستمداری هوشمند و مدیری دردآشنا و دلسوز » معرفی کرده بود. (همان، ج2، ص21) چنانکه در آخر دوره دوم ریاست جمهوریِ آقای هاشمی، با جملۀ معروف « هیچکس برای من هاشمی نمیشود » او را بدرقه کرد.
در همین اواخر نیز ضمن خطبه های نماز در مورد او چنین شهادت داد: « من از سال 1336، یعنی52 سال پیش ایشان را میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت و از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود و بعد از پیروزی از موثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود و بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته، قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب کرد و به مبارزین می داد… بعد از انقلاب مسئولیتهای زیادی داشت… در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد… در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب ونظام بوده… » ( خطبه های نماز جمعه ،29/3/1388)
روشن است که در کنار هم بودن این دو شخصیت بزرگ، ثمرات بسیاری برای انقلاب، نظام و مردم داشته و دارد و خواهد داشت. چرا که این دو ، جزو بنیانگذاران انقلاب و به تعبیری مادران واقعی آن هستند و بهتر از « دایه های مهربانتر» می توانند مصلحت و مفسده انقلاب را تشخیص بدهند. پیر جماران نیز به این مهم اهتمام ویژه داشتند، در مناسبت های مقتضی تذکر و هشدار دادند که مبادا « خناسان و شیاطین » میان شما فتنه کنند. (هاشمی، بازسازی و سازندگی ، ص145)
در آن هشت سال گذشته بخصوص، افراطیون اصلاح طلب و اصولگرا و منحرفان دیگر، بسیار تلاش و تکاپو کردند تا میان “خامنهای و هاشمی” جدائی افکنند، اما با هوشیاری هر دو طرف، شیطنت ها ناکام ماند و توطئهها در نطفه خفه شد. اخیرا به ترفندهای عجیب و غریبی روی آوردند، گاهی این ترفند ها و تخریب ها در قالب خیرخواهی ، دفاع از رهبری و گفتمان انقلاب اسلامی ارائه می شود، در این راه از هر سوژه و از هر وسیله ای و لو نا مشروع بهره می جویند.
استقبال پر شور و کم سابقه مردم از کاندیداتوری آقای هاشمی در خرداد ماه 1392 نشان داد که مردم نیز بعد از سال ها به اهمیتِ اهتمام امامشان پی بردند و با تمام وجود دریافتند که هاشمی « شناسنامۀ انقلاب اسلامی » است. آنان با خلق حماسه سیاسی در 24خرداد 1392 و رای به کاندیدای مورد حمایت هاشمی، فریاد زدند همان طور که انقلاب منهای خامنه ای، پیکرِ منهای روح و جان می باشد، انقلاب بدون هاشمی نیز انحرافِ جبران نا پذیر است. چنانکه تخریب هاشمی ، تخریب رهبری است ، همان گونه که تضعیف رهبری ، به یقین تضعیف هاشمی نیز خواهد بود.آنانی که به هر توجیهی نمی خواهند این دو شخصیت در کنار هم باشند و هر روز به یک بهانه ای آب به آسیاب دشمن می ریزند، باید بدانند که با این سیاسی کاری ها به امام ، انقلاب ، شهدا ، ایثارگران و امت امام جفا می کنند.
مردم در هفتم اسفند امسال همانند 24 خرداد 1392 یک بار دیگر نشان خواهند داد که به بنیانگذاران نظام اسلامی اعتماد و اعتقاد راسخ دارند و آنها را در کنار هم می خواهند. پس شعار « خامنه ای زنده باد ، هاشمی پایینده باد » تنها یک شعار نیست ، بلکه یک دنیا شعور و تعقل در آن نهفته است. پیام این شعار به افراطیون هر دو طرف این است که سر جای خود بنشینند، دوره آنها سپری شده است. مردم از اتهام زنی ها ، دشمن تراشی ها و شخصیت کشی ها خسته وکوفته شدند ، آنها به اعتدال و عقلانیت پناه آوردند که خمینی کبیر منادی آن بود.
انتهای پیام