آخرین فرصت افقگشایی | محسن رنانی
«محسن رنانی»، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و پژوهشگر توسعه میگوید: اگر به نقطهای رسیدیم که مردم دیگر باورشان به مقامات را از دست دادند، آنگاه فرصت افقگشایی هم از بین میرود؛ یا اضمحلالی است همچون ونزوئلا یا شورشیست مثل سوریه. چارهی دیگری نیست، یا باید به سمت افقگشایی برویم و یا منتظر شورشهای بعدی باشیم.
به گزارش انصاف نیوز بخشهایی از سخنان آقای رنانی در جمع فعالان اقتصادی و اجتماعی کاشان در 30آذرماه را میخوانید:
* تغییر در جامعه همچون تغییر در بدن پنج مرحله دارد. وقتی بدن دچار بیماری میشود پنج فرصت دارد که خود را نجات دهد و در نهایت اگر خود را نجات ندهد به دام اضمحلال و مرگ میافتد.
* مرحلهی اول بهبود است؛ بهبود این است که مثلا در هنگام تب که عملکرد سیستم بدن خراب میشود با کمی تلاش بیشتر این عملکرد تخریبشده راخوب میکنید، با یک استراحت یا یک قرص تب پایین میآید؛ این مرحله، بهبود است.
* مرحلهی بعد مرحلهی اصلاح است. مثلا شما به زمین میخورید پوستتان دچار خراشیدگی و زخم میشود. بخیهای میزنید و استراحت میکنید واصلاحش میکنید و خوب میشود. پس در بهبود، عملکرد خراب است و در اصلاح، فرآیند خراب است.
* مرحلهی بعد تحول است؛ بهعنوان مثال توموری در بخشی ازبدن شما به وجود میآید، در این جا باید جراحی کنید و هیچ راه دیگری ندارد. این را تحول مینامیم. هنگامی که جراحی میشوید در بدن تغییرات جدی رخ میدهد.
* مرحلهی بعد Paradigm Shift یا افقگشایی است. بیمار به سرطان رسیده است؛ دیگر نمیتوان با یک جراحی یا بخیه یا دارو مسئله را حل کرد. باید کل سبک زندگی را تغییر داد؛ الگوی تغذیه، روابط، استرس، شغل، محل سکونت و… را تغییر دهید و درمان هم کنید تا شاید این سرطان مدیریت شود. به این میگوییم افقگشایی یا Paradigm Shift. افقگشایی یعنی تغییر مسیر، یعنی ریل عوض شود.
* اگر اینجا هم بیمار به راهحلها عمل نکند، مرحلهی پنجم اضمحلال و مرگ است.
* در جامعه چگونه است؟ در جامعه هم به همین شکل است؛ بهبود، اصلاح، تحول، افقگشایی و بعد اضمحلال یا انقلاب و تغییر سیستم.
* زمان آقای هاشمی جامعه در دوران بهبود بود. مشکلاتی که داشتیم و مسائل اقتصادی را آرام آرام حل میکردیم و به دنبال بهبود بودیم. اما بهبود در آن دوران جواب نداد، یعنی متوقف شد. به دلیل منازعات سیاسی از سال 74 دیگر اجازه ندادند آقای هاشمی ادامه دهد و بعد هم آقای خاتمی نتوانست مسیر بهبود دوران آقای هاشمی را ادامه دهد. بهبود تمام شد.
* کسی که در دورهی بهبود نتواند خود را بهبود دهد وارد دورهی اصلاح میشود. به این معناکه اگر بهبود پیدا نکنید هنگامی که به عنوان مثال تب دارید باید ببینید مشکلات چیست و بررسی جدیتر کنید. دورهی آقای خاتمی دورهی اصلاح بود؛ در اصلاح، فرآیندها و روابط اصلاح میشوند اما در بهبود عملکردها تغییر پیدا میکند. اگردر دورهی اصلاح به نتیجه نرسیم باید به دورهی تحول برویم.
* دورهی آقای احمدینژاد دورهی تحول بود؛ یعنی یک جراحی باید میشد. آقای مهندس موسوی هم که میآمد باید جراحی میکرد. یعنی گفتمان آقای موسوی و آقای کروبی و آقای احمدینژاد، هر سه گفتمان تحول بود اماروشهایشان تفاوت داشت. آقای احمدینژاد یک روشی را رفت اما آقای موسوی میخواست یک روش دیگری را برود ولی همه دنبال تحول بودند. آن دوره شکست خورد به دلیل اینکه شیوهی عمل آقای احمدینژاد شیوهی درستی نبود یا در بعضی از حوزهها به هر علتی اجازه ندادند. تحول متوقف شد.
* به طورطبیعی دورهی آقای روحانی باید دورهی افقگشایی میبود و ما انتظار داشتیم دردورهی آقای روحانی در کشور با افقگشایی روبرو شویم. تمام علائم برجام هم داشت میگفت که کشور به سمت افقگشایی میرود و همه فکر میکردیم با تصویب برجام وارد افقتازهای میشویم ولی اینطور نشد. بعد از برجام منازعات داخلی دوباره شروع شد؛ یک تیمی علیه برجام، یک تیمی به نفع برجام و عملا برجام بیاثر شد. باید یک فضای نشاط و امنیت اقتصادی ایجاد میشد که سرمایههای خارجی وارد شود و سرمایههای داخلی به جریان بیفتد اما در داخل به جان هم افتادند و عملا ما هزینههای برجام را دادیم اما منافع آن را نبردیم. پس افقگشایی که باید در دورهی آقای روحانی میشد، نشد.
* اما همچنان در دورهی افقگشایی قرار داریم تا وقتی که شورشهای مکرّر امکان افقگشایی را ازبین ببرد. تا وقتی که به نقطهای نرسیدهایم که مقامات بگویند «متوجه شدیم، صبرکنید، درستش میکنیم» و مردم در پاسخ بگویند «نه! دیگر قبولتان نداریم» هنوز امکان افقگشایی هست اما اگر به نقطهای رسیدیم که مردم دیگر باورشان به مقامات را از دست دادند آنگاه فرصت افقگشایی هم از بین میرود؛ یا اضمحلالی است همچون ونزوئلا یا شورشیست مثل سوریه.
* به نظرمیرسد که نظام سیاسی دارد این موضوع را متوجه میشود. شورشهای اخیر [آبان] متاسفانه خونبار بود اما به جهت اثری که بر ساختار نظام سیاسی دارد یکی از مبارکترین شورشها بود. زیرا نحوهی این شورشها، برقآسا بودن آن، گسترده بودنش و… ساختار نظام تدبیر را هوشیار میکند. چون چارهی دیگری هم نیست؛ یا باید به سمت افقگشایی برویم و یا منتظر شورشهای بعدی باشیم.
انتهای پیام
اصلا و ابدا قبول ندارند که کشور دچار مشکل و مساله هست- و هیچ تلاشی در جهت تغییر برنامه هایش نخواهد کرد- همین مسیر را ادامه خواهد داد.
هر نوع تغییری بمعنای لرزیدن ستونهاست
جدی معتقید وقایع ابانماه اثرگذارند؟؟؟؟مثلا کمی یااندکی شورای نگهبان تغییری در عملکردش داد؟؟؟بلکه شدیدتر ودامنه دارتر عمل کردو و و و و ….
موافقم. من فکر میکنم دنبال یکدست کردن قوای کشور هستند تا با هزینه کمتری افقگشایی را انجام بدهند. در شرایط کنونی میترسند با افقگشایی کنترل اوضاع از دستشان در برود.