نگاهی انتقادی به پژوهشهای تاريخ انقلاب اسلامی
روزنامهی اعتماد نوشت: انقلاب اسلامي ايران در ميان ناباوري جهانيان به وقوع پيوست . غربيها و محققان علاقهمند به اين رويداد بزرگ در قالب كتابها و رسالهها و مقالات متعدد كه تيراژ آنها از ميليونها گذشته است تلاش كردهاند كه علل و عوامل اصلي اين رخداد بزرگ را دريابند. اما هنوز اين پروندهها باز و بررسيها ادامه دارد. انتشار اسناد بيشمار در قالب توليدات نهادهاي اسنادي و همچنين تاريخ شفاهي و خاطرات نسل اول انقلاب و همچنين توليدات دانشجويان دورههاي دكتري و ارشد رشته تاريخ كه در مجموع دادههاي فراواني عرضه شده است از نقاط قوت نگارش تاريخ اين عصر بود .با اين وجود به نسبت 40 سال كه از مبدا انقلاب ميگذرد هنوز اين توليدات درحد انتظار نيست. در راستاي بررسي اين مساله گفتوگويي با محسن بهشتي سرشت استاد دانشگاه، پژوهشگر و نويسنده تاريخ معاصر داشتهايم كه در ادامه ميخوانيد.
*بعد از گذشت چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، تاريخ نگاري اين واقعه مهم و بزرگ تاريخ معاصر كشورمان را در چه وضعيتي ارزيابي ميكنيد؟
به نظر من تاريخنگاري انقلاب در حال طي كردن سير تكاملي خود است. هر آنچه در طول سه دهه توسط نسل اول انقلاب اسلامي به نگارش درآمده بود و در چارچوب شيفتگي و جاذبههاي انقلاب ميچرخيد آرام آرام از دهه چهارم به سمت واقعبيني و آسيب شناسي پيش رفته است به خصوص متوني كه توسط شخصيتهاي دانشگاهي و مستقل به نگارش درآمده كه آخرين آنها كتاب نبرد قدرت در ايران به قلم سميعي تحرير شد .
*نقاط قوت و ضعف تاريخ نگاري انقلاب را چطور صورتبندي ميكنيد؟
نقاط قوت تاريخنگاري انقلاب، انتشار اسناد بيشمار در قالب توليدات نهادهاي اسنادي و همچنين تاريخ شفاهي و خاطرات نسل اول انقلاب و نيز توليدات دانشجويان دورههاي دكتري و ارشد رشته تاريخ كه در مجموع دادههاي فراواني عرضه شده است. از ديگر نقاط قوت اينكه در عصر انفجار اطلاعات به سر ميبريم و لذا محققين از حيث به دست آوردن فكت و سند و مرجع و مطلب با مشكلات چنداني روبهرو نيستند. معذلك به نسبت 40 سال كه از مبدا انقلاب ميگذرد هنوز اين توليدات درحد انتظار نيست و نسبت به آثاري كه در خارج به چاپ رسيده قابل مقايسه نميدانيم. از ضعفهاي ديگر ميتوان گفت كه به دلايل عديدهاي هنوز فرصت كافي براي نقد و آسيبشناسي به دست نيامده است و به خصوص فرهنگ نقدپذيري همانند كشورهاي پيشرفته در كشور ما جا نيفتاده و لذا با توليدات اندكي روبه رو هستيم.
*نقش تاريخ شفاهي در تاريخ نگاري انقلاب چه بوده است؟
تاريخ شفاهي متد جديدي است كه سابقه آن در غرب هم بيش از پنجاه سال نميگذرد. دانشگاه هاروارد يك كار بزرگ و پروژه مهمي را در قالب تاريخ شفاهي پيش برد كه حاصل آن صدها نوار صوتي و هزاران صفحه پياده شده از طريق مصاحبه با مجموعه كارگزاران رژيم گذشته و همچنين بازيگران و انقلابيون دوره پهلوي و جمهوري اسلامي بود كه بعضي از اين آثار در ايران هم توزيع شده است و اخيرا آقاي دكتر لاجوردي صاحب پروژه، فايلهاي صوتي را در فضاي مجازي منتشر كرده است. اين پروژه خدمت بزرگي به تاريخنگاري انقلاب اسلامي كرده است. زيرا اغلب آن افراد امروز سر درنقاب خاك كشيدهاند و مطالب آنها براي محققين دستمايه و سرمايه در حوزه انقلابپژوهي باشد.
*درك ضعيف نسل جديد ما از انقلاب اسلامي چه نسبتي با تاريخ نگاري ضعيفمان دارد؟
اين درك ضعيف نسلهاي جديد از انقلاب چند عامل دارد؛ هر چقدر نسل اول انقلاب دغدغه سياست و مبارزه و … داشت نسلهاي بعدي به دليل تغيير اولويتهاي آنها از سياست به رفاه و اقتصاد حساسيت نسل قبلي را نداشتند. نكته بعدي انحصارطلبي بعضي از گروههاي سياسي است كه فقط خود را محق و موثر در انقلاب ميبينند و براي ديگران وجهي قائل نيستند. در حالي كه شعار اصلي و توصيه رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (ره) همه باهم بود و اگر غير از اين بود انقلاب به پيروزي نميرسيد. نكته ديگر ناكارآمدي در بخشهايي از حاكميت به ويژه فرهنگي كه نسل جوان را مكدر و پريشان ساخته است. لذا از خود رغبتي در كسب اطلاعات و تحليلهاي انقلاب نشان نميدهند. آخرين نكته اين است كه شيوه تبليغات رسانههاي دولتي خصوصا رسانه ملي كه گاهي طوري جانبدارانه دفاع ميكنند كه جوان ترجيح ميدهد نه بشنود و نه نگاه كند.
*چقدر وقايع انقلاب و دغدغههايي كه منتج به انقلاب شد درست و با متدهاي علمي به نسل جوان منتقل شده است؟
البته نهادها و دستگاههاي رسمي كشور از جمله آموزش و پرورش و ارشاد و نهاد نمايندگي وليفقيه در دانشگاهها و ساير نهادهاي فرهنگي تلاشهاي زيادي در اين راستا انجام ميدهند اما با اين وجود دانشجويان و نسل جواني كه به خصوص از دهه 80 وارد دانشگاه ميشوند اطلاعات كمي راجع به ماجراهاي انقلاب دارند و در سالهاي اخير موج تبليغات رسانههاي فارسي زبان خارجي شبهات و سوالاتي براي نسل جوان مطرح كردهاند كه بايد با رويكرد پژوهش محور پاسخ آنها را داد. لذا بايد از پايه يعني خردسالي و دانشآموزي با مطالب جذاب، دلپذير و منطقي و واقعبينانه نسل جوان را قبل از ورود به دانشگاه با مطالب و معارف انقلاب آشنا و علاقهمند كرد.
*گرايش به تاريخ انقلاب اسلامي در دانشگاههاي كشور در چه وضعيتي قرار دارد؟ آيا دانشگاهي شدن اين رشته به تاريخنگاري انقلاب كمك كرده است؟
گرايش به رشته تاريخ انقلاب اسلامي نزديك به 15 سال است كه در چند دانشگاه و پژوهشكده ايجاد شده است و در همين مدت كوتاه تعداد رسالههاي ارشد و دكتري در موضوعات انقلاب به نگارش درآمده كه از آن ميان تعدادي نيز به چاپ و نشر رسيده است. همچنين مقالات زيادي با درجه علمي- پژوهشي به چاپ رسيده كه در روشنگري زواياي انقلاب خيلي موثر بوده است. همچنين توسط پژوهشكده امام خميني (ره) در تهران كه بنيانگذار اين رشته است يك كتابخانه تخصصي ايجاد شده است كه شرايط را براي محققين انقلابپژوه مهيا ساخته است.
*مهمترين مولفان يا جريانهاي تاثيرگذار بر تاريخ انقلاب چه كساني هستند؟
تاكنون سه جريان چپ، مليگرا و مذهبيون از نگاه خودشان به بررسي و تحليل رخداد انقلاب برخاستهاند. البته نيروهاي مستقلي همچون آبراهاميان به موضوع انقلاب توجه كردهاند ولي ايشان نيز پيشينه گرايشات كمونيستي دارند. اما آثار تاريخي ايشان قابل توجه و استفاده است به نظر من همه آثاري كه با روش علمي نگاشته شده قابل استفاده است و از نظر ارزشگذاري يكسان هستند.
*آيا نويسندگان خارجي به درستي توانستند عوامل منتج به انقلاب اسلامي را تبيين كنند؟
انقلاب اسلامي ايران در ميان ناباوري جهانيان به وقوع پيوست. غربيها و محققان علاقهمند به اين رويداد بزرگ در قالب كتابها و رسالهها و مقالات متعدد كه تيراژ آنها از ميليونها گذشته است تلاش كردهاند كه علل و عوامل اصلي اين رخداد بزرگ را دريابند. اما هنوز اين پروندهها باز و بررسيها ادامه دارد. ميشل فوكو محقق برجسته در آخرين نظر علمي خود اعتراف ميكند كه بايد با صداي بلند بگوييم اين انقلاب، انقلاب خدا بود. زيرا عوامل و دلايل ظاهري در تبيين انقلاب نارسا و ما را به نتيجه نميرساند. تاريخ نگاري در ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي روندي پرشتاب داشته و اين روند همچنان ادامه دارد.با آنكه انبوهي از تحليلها و تحقيقات و اسناد و مدارك و خاطرات و مصاحبهها در اين زمينه انتشار يافته است، هنوز كار ناكرده در اين عرصه بسيار است. در بسياري از كتابهايي كه درباره تاريخ انقلاب اسلامي در داخل كشور منتشر شده تبعيت از يك نظريه و يك روش تاريخنگاري به چشم نميخورد و در كتابهايي كه در خارج از كشور تأليف شده فقدان آگاهي از واقعيتها و نداشتن شناخت واقعي و درك صحيح از وضع ايران در سالهاي قبل و بعد از پيروزي انقلاب محسوس است. همچنين در بسياري از آثاري كه درباره تاريخ دوره پهلوي و انقلاب اسلامي تأليف شده، جدا كردن انگيزههاي سياسي از واقعيات تاريخي كار آساني نيست و همين امر داوري در باب اين آثار و استفاده از آنها را براي پژوهندگان دشوار ميسازد.
*به نظر شما تاريخ نگاران امروزي چه مسيري را بايد در پيش بگيرند؟
انقلاب اسلامي ايران از مهمترين رويدادهاي اواخر قرن بيستم در جهان، دگرگونيهاي گستردهاي را در حوزههاي سياسي و اجتماعي ايران به همراه داشته است. تاريخنگاري نيز از اين دگرگونيها بي نصيب نماند. تاريخنگاري امري مهم، پيچيده و حاصل تعامل آگاهانه ذهن مورخ با واقعه تاريخي است و در هر عصري برخاسته از انديشهها و گفتمانهاي نسل معاصر خود است كه در پرتو آن، دورههاي تاريخ نگاري متفاوتي شكل گرفتهاند. چنانكه نميتوان پذيرفت تاريخ نگاري انقلاب اسلامي در سبك، روش و نگرش، ادامه تاريخ نگاري عصر پهلوي باشد. آنچه در تاريخنگاري اهميت دارد، شناخت روند رخداد تاريخي، نگرش و تفكر مورخ، پيرامون آن است. به اين دليل مورخان در تاريخ نگاري انقلاب اسلامي و تحليل رخدادهاي تاريخي ضروري است بر مقدمات و بايستههايي در اين امر توجه نمايند تا زمينههاي شكلگيري تاريخنگاري جامع و مستندي را فراهم سازند. تاريخنگاران امروز بايد تلاش كنند براي انتشار اسناد و مدارك انقلاب و دسترسي به اين مدارك. ثانيا مرزهاي دانش در زمينه تاريخ نگاري و تاريخ نگري را دريابند و مجهز به دانشهاي جديد در اين زمينه شوند. ثالثا دانشگاهها و مراكز آموزشي در حوزه تاريخ به متدهاي جديد در تربيت نيروي انساني متوسل شوند و شيوههاي سنتي را متحول سازند و از همه مهمتر مديريتهاي كلان كشور به تاريخ به مثابه موتور تحولات كشور نگاه كنند و توجه ويژه به اين بخش فراموش شده داشته باشند. ايران كهنسال كه روزي روزگاري جزو پايهگذاران تمدنهاي جهاني بود مالامال از داشتهها و سرمايههاي تاريخي است. مبدا تحولات تركيه و سرآغاز آن در پي تاسيس انجمن تاريخ ترك بود كه توسط آتاتورك تاسيس شد. تركيه امروز آماده خيزش به دوران جديد يعني ظهور هژموني عثماني است .البته نه با كشورگشايي بلكه توسعه علمي كه بايد به عنوان كشور اسلامي در اين منطقه از اين تحول خرسند و مسرور باشيم.
دگرگونيهاي بزرگ اجتماعي، همچون انقلاب، پيامدهاي گونهگوني دارند.از آن شمار است برانگيخته شدن مـيل مـورخان بـه نگارش رويدادهايي كه به انجام يك حكومت و آغاز حكومتي ديگر منجر شده است. انقلاب اسلامي نـيز بنا به طبع دگرگونساز خود چنين خواستي را در ضمير تاريخنگاران ايران و جهان پديد آورد و بـه فراخور دانش، علاقه و تـخصصشان، آنـان را وادار به اين واكنش طبيعي كرد.و از آنجا كه نوشتن از رخدادهاي تاريخي توقفناپذير است، سير تاريخنگاري درباره انقلاب اسلامي از ابتدا تاكنون و از حال به آينده در جريان است.اگر دهه شصت با ثقل مـنابع تـرجمهاي درباره انقلاب اسلامي سپري شد، دهه هـفتاد بـا ورود كـتابهايي كه بر اساس تاريخ شفاهي تدوين شـده بـودند، با تعادل در توليد منابع خارجي و داخلي به انتها رسيد. مضاف بر اينكه خـاطرات خـودنگاشت همچون«زواياي تاريك: جلالالديـن فـارسي«، «خاطرات آيـتالله خـلخالي»، «دوران مبارزه: علياكبر هاشمي رفسنجاني»حـضور مـلموسي در اين دوره پيدا كردند. بر شمار منابع تحقيقي اعم از گزارشي- تحليلي چون«مـقدمهاي بـر انقلاب اسلامي: صادق زيباكلام»، «تاريخ سـياسي معاصر ايران: سيد جـلال الديـن مدني»، «تاريخ سياسي بيست و پنـج سـاله ايران: غلامرضا نجاتي»و پژوهشهايي در قالب روزشمار، مانند«تقويم تاريخ انقلاب اسلامي»، «روزشمار انـقلاب اسـلامي» و «انقلاب اسلامي به روايت اسـناد سـاواك»افـزوده شد و بعد تـازهاي بـه تاريخنگاري انقلاب اسلامي بـخشيد.دهـه هشتاد را بايد دهه زبانگشايي اسناد و دوره سوم تاريخنگاري انقلاب اسلامي دانست.با اينكه سير تـوليد مـنابع بر اساس تاريخ شفاهي از اوايل دهـه هـشتاد اوج گرفت و بـنياد انـتشار اسـناد در نيمه دوم دهه هفتاد گـذاشته شد، اما حضور كتابهاي اسنادي در چند سال اخير بهتانگيز بوده است. شايد مورخان در هيچ بـرههاي بـا اين حجم از مواد خام روبهرو نـبودهاند.
انتهای پیام
یا نمیدانیدیا میدانید وتجاهل العارف می نمایید…خلاصه اش کنید .وقتی دانش اموزی از سالهای نخستین تحصیلات خود تا پایانش چندین بارتغییر را درمتون درسی اش می بیند(علت انهم همان ..کشتیبان را سیاست دیگرامد یا بقول معروف..من حکم میکنم..باشد)چه تصوری از این جوان تین ایجری(قشنگ نیست؟)داریدکه دائما درمعرض بمباران تبلیغاتی رسانه های مجازیست..