کنارهگیری اصلاحجویان از انتخابات: نقد دلایل و مفروضات
محمدمهدی مجاهدی، جامعهشناس در کانال تلگرامی خود نوشت:
تاکتیک اصلاحطلبان برای مشارکت نکردن در انتخابات (به معنای عدم معرفی فهرستی حتی ناقص تنها در برخی از حوزههای انتخاباتی) این روزها معمولا با رجوع به سه دلیل توجیه میشود:
۱. رد صلاحیتهای «بیسابقه» (هنوز دلیل تجربی این مفروض را ندیدهام)؛
۲. چینش ۱۶۰ تا ۲۳۰ کرسی مجلس در روند رد صلاحیتها (هنوز دلیل تفصیلی و تجربی این مفروض را هم ندیدهام)؛ و
۳. عدم امکان رأی آوری فهرست اصلاحطلبان یا عدم اقبال پایگاه رأی اصلاحطلبان به ایدهی مشارکت در انتخابات (هرچند این مفروض روشنتر از دوتای دیگر است، ولی هنوز دلیل تجربی کافی برای این قاطعیتی که در بیان این پیشبینی هست، ندیدهام).
برخی تحلیلگران ظاهرا از این حد هم فراتر میروند و عدم مشارکت در انتخابات را یک استراتژی میدانند و فارغ از این سه دلیل هم، به علل ساختاری، عدم مشارکت را تجویز میکنند.
اصلاحطلبان خواه فهمی استراتژیک از عدم مشارکت داشته باشند، خواه فهمی تاکتیکی، این عدم مشارکت، بهاحتمال بیشتر، خطایی با پیامدهای نامطلوب استراتژیک نهتنها برای جریان اصلاحات، بلکه برای کشور خواهد بود. عدم مشارکت در این دورهی «خاص» انتخاباتی به نظرم نهتنها کمکی به اصلاحات و روند دموکراسیخواهی در کشور نمیکند، بلکه ناخواسته عناصر تیرانی را در ساخت سیاسی و منطق قدرت تقویت خواهد کرد. در این شرایط، بسیار بعید است عدم مشارکت در این انتخابات دریچههای امکان یا توفیق مشارکتهای آینده را گشودهتر کند. توجه داریم که تیرانی فقط در قالب توتالیتاریسم فاشیستی و نازیستی ظهور نمیکند، الگوهایی که در بافت اجتماعی و ساخت سیاسی ایران نزدیک به محال است. الگوهای استبداد در دولت مدرن بسیار رنگارنگ است.
این اشتباه استراتژیک خیلی شبیه الگوی تجربهشدهای است که زمینهساز برآمدن انواع تیرانیهای اروپای مرکزی و شرقی شد، یا این زمینه را تشدید و این روند را تسریع کرد. کمابیش در همهی موارد، چند پیشفرض خطا نیروهای دموکراسیخواه را به انفعال کشاند:
۱. این انتخابات که آخرین انتخابات نیست! (ولی واقعا آخرین «انتخابات» شد.)
۲. «آنها» چون به مشارکت «ما» نیازمندند، میشود با عدم مشارکت تنبیهشان کرد! (ولی عدم مشارکت «ما» «آنها» را تشویق کرد تا بیشتر بتازند.)
۳. مردم عدم مشارکت «ما» را به حساب مقاومت «ما» خواهند گذاشت و این برای «ما» سرمایهی اجتماعی میسازد! (ولی مردم عدم مشارکت «ما» را به حساب ته کشیدن «ما» و انفعال و بیعملی و تنها گذاشتن مردم سر بزنگاه گذاشتند.)
تیموتی اسنایدر در این دو کتاب به نظرم خیلی خوب این الگوها را مطالعه و معرفی کرده است:
– Bloodlands: Europe Between Hitler and Stalin
– On Tyranny: Twenty Lessons from the Twentieth Century
دومی کتاب بسیار کمحجمی است که اخیرا با عنوان استبداد: بیست درس از قرن بیستم به فارسی ترجمه شده است.
آن دلایل سهگانه و این سه مفروض به نظرم واقعا همگی مبهم و مشکوک و غیرقابلاعتماد اند. در غیاب آن دلایل و این مفروضها یا در صورت ضعیف یا ناکافی یافتن آنها، اصل بر مشارکت است.
در این فضای مبهم و مهآلود، تحلیلها و تجویزهای ما همگی گامهایی نااستوار در تاریکی است. وارسی نمونههای تاریخی گاهی میتواند شعاع نوری بر صحنههای مبهم و مهآلود بیفکند. بالاخره تجربهی دگردیسی دموکراسیهای ضعیف به استبدادهای قوی در قرن بیستم شاید از این منظر برای حال وآیندهی ما روشنگر باشد.
۱۱ بهمنماه ۱۳۹۸
نقدی بر یادداشت فوق
🔺پاسخ به یادداشت دکتر مجاهدی درباره لزوم لیست دادن اصلاحطلبان
🔺جناب دکتر محمدمهدی مجاهدی عزیز در یادداشتی خواندنی از خطای استراتژیک اصلاحطلبان پیشرو در این انتخابات سخن گفتهاند. در اصول همنظریم و در چند انتخابات گذشته هم به همین دلایل و برای پیشگیری از افتادن کشور به دست تندروها و حزب پادگانی و حامیان بناپارتیسم و به قول خود دکتر مجاهدی «استثناانگاران» بعضا در شرایط دشوار و سرد به مشارکت و بسیج رای کمک میکردیم چون عملا امیدی به تاثیر معنادار در نتیجهی آن چند انتخابات داشتیم و عملا هم این امید در تاثیر معنادار بر نتیجهی انتخابات محقق شد. باز به همین دلایل در همین ماههای گذشته هم بیش از هزار ساعت برای زمینهسازی حضور سرمایهساز در این انتخابات، از جمله تصویب و اجرای سرا (انتخابات مقدماتی شفاف و دموکراتیک برای گزینش لیست انتخاباتی) و تنظیم و تصویب ۴۰ برنامه سنجشپذیر و تحققپذیر تلاش کردیم، اما در شرایط فعلی به دلایلی که پارهای از آنها را ذکر کردهاند و پارهای را نگفتهاند امکان حضور سرمایهساز در این انتخابات از دست رفته است. توفیق انتخاباتی شرایطی دارد. نقدی که به متن ایشان دارم این است که پایش روی زمین نیست و برای پیشنهاد لیست دادن به اقتضائات و پیشنیازها و لوازم توفیق توجه کافی نمیکند. سه دلیلی که ابتدای یادداشت ذکر کردهاند و گفتهاند شواهد و دلایل تجربیاش را ندیدهاند هر سه دلایل و شواهد تجربی دارد.
🔺طبق گزارش خود محمدرضا عارف و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در کل کشور (خارج از تهران) تنها ۱۷ اصلاحطلب شناختهشده تایید صلاحیت شدهاند. بگذریم از اینکه متاسفانه بخش بزرگی از همین ۱۷ نفر طلب چندان نمایندههای خوبی برای حامیان اصلاح نیستند و بعضا حتی آلوده به فساد ند. بر خلاف دورههای قبل، در این دوره حتی یک اعتدالگرا و احمدینژادی و حتی یک عضو بیش از ۱۵ حزب اصلاحطلب (از جمله اتحاد، توسعه ملی، جمعیت زنان، اعتماد ملی، انجمن مدرسین و …) و حتی یکی از نمایندگان خوشعملکرد فعلی مجلس تایید صلاحیت نشدهاند. چینش حدود سهچهارم کرسیها مستند به داوری وزارت کشور و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است. لیست کاملش هم موجود است. برای عدم امکان رایآوری در این شرایط حذف نامزدهای قویتر اصلاحطلبان در این دوره هم طبق آخرین نظرسنجی هفتهی پیش در خود شهر تهران فقط ۱۵ درصد از مشارکتکنندگان در انتخابات تهران گفتهاند به نامزدهای باقیماندهی اصلاحطلبان رای خواهند داد و برای پیروزی لیست فرضی ناقص یا کامل اصلاحطلبان حدی از افزایش مشارکت در تهران نیاز است که در شرایط فعلی دستیافتنی به نظر نمیرسد. در مشهد و تبریز و اصفهان و شیراز هم که حتی یک اصلاحطلب یا اعتدالی تایید صلاحیت نشده است. همان ۱۷ اصلاحطلب هم اغلب در شهرهایی تایید شدهاند که شانس پیروزی ندارند و در اغلب شهرهایی که اصلاحطلبان زمینه و سابقه پیروزی داشتهاند کاملا حذف و قلع و قمع شدهاند و هوشمندی مهندسی ارتقا یافته است. خاتمی هم که میدانیم تکرار نخواهد کرد و لیستی که امثال محمدرضا عارف میبندند را خود دکتر مجاهدی و بال پیشروی اصلاحطلبان نخواهد پسندید و حصول اجماع میان این دو طیف بسیار بعید است.
🔺افزون بر این، در روی زمین، از تاجزاده و آذر منصوری و حزب اتحادِ پیشروتر تا عارف محافظهکارتر و شورای عالی سیاستگذاری هم همه بارها گفتهاند در این دوره قطعا از نامزدهای غیراصلاحطلب حمایت نخواهند کرد و واقعنگرانه این است که حتی اگر لیست کامل یا ناقص بدهند دیگر صرفا شامل اصلاحطلبان خواهد بود و انتشار لیست ائتلافی، حتی اگر مطلوب باشد، در این دوره منتفی است. حالا دکتر مجاهدی و سایر حامیان انتشار لیست در این انتخابات باید روی زمین و با ذکر مصادیق بگویند با کدام چهرههای اصلاحطلب تاییدصلاحیتشده اصلاحطلبان لیست بدهند وقتی در تبریز و اصفهان و مشهد و شیراز حتی یک نماینده هم نمانده و در تهران هم حتی ۴-۵ گزینه آبرومند هم نداریم و اگر داشتیم هم رای نمیآورد؟ همهی مشکل در پاسخ به همین سوال است، واگر پاسخ خوبی داشت امثال من هم طرفدار دادن لیست ناقص باکیفیت میشدند.
🔺در مورد سه پیشفرضی که گفتهاند هم با اولی موافق نیستم (به نظرم این نظام سیاسی هیبریدی از شر انتخابات، ولو مثل همین دفعه نسبتا نمایشی، نمیتواند خود را خلاص کند و آخرین انتخابات نیست) اما با ایشان موافقم که پیشفرض دوم و سوم لزوما محقق نخواهد شد و حتی با فرض عدم تحققاش امکان ارائهی لیست و توفیقاش از اصلاحطلبان در این دوره سلب شده است. البته فرق است بین لیست ندادن و تحریم کردن. اصلاحطلبان میتوانند در تهران لیست ندهند ولی عملا از برخی از نیروهایشان در شهرهای کوچک حمایت عملی کنند و تعدادی از این نیروها به مجلس بدون انتشار لیست هم به مجلس خواهند رفت. حتی بدون دادن لیست زیر پرچم اصلاحطلبان و خاتمی، به نظرم بعید نیست از نیروهای ظاهرا مستقل و اصلاحطلبان ناشناخته و حتی از همین جوانان عدالتجو چهرههای منتقدی در مجلس آینده ظهور کنند که عملا به سبک مطهری صدای مطالبات بخشی از اصلاحطلبان شوند.
🔺از دو منظر میتوان درباره مطلوبیت لیست دادن یا ندادن داوری کرد:
📌۱- از منظر نتیجهگرایانه برای بسط عملی خیر همگانی. از این منظر اساسا اکثریت این مجلس از پیش معلوم و چیده شده است و اصلاحطلبان نمایندهای در شهرهای بزرگی که گفته شد ندارند و در تهران هم اگر لیست ناقص بدهند احتمال وارد مجلس نخواهند شد. به تعبیر دیگر نتیجهی پیشگیری از شکلگیری مجلس اصولگرا در این دوره اساسا قابل حصول نیست. افزون بر این، لیست دادن اصلاحطلبان (آن هم مرکب از چهرههای بعضا فاسد)، جز اینکه منجر به نتیجهی دلخواه در مجلس نمیشود، عملا به نفع اصولگرایان است چون آنها را به لیست واحد نزدیک میکند. در شرایط فعلی (بدون حضور فعال اصلاحطلبان) اصولگرایان به سه لیست نزدیک شدهاند. یکی لیستی که نامش را ائتلاف گام دومیها میتوان گذاشت (با رهبری مثلث قالیباف، باهنر، بذرپاش)، دو لیست پایداری و سه احتمالا لیست عدالتجویان جوان اصولگرا. با ورود لیستی اصلاحطلبان احتمال ادغام لااقل دو لیست اول و افزایش رای و انسجام اصولگرایان بیشتر میشود و حتی به شکلگیری مجلس بدتر و کممستقلتر و یکدستتری میانجامد.
📌۲- از منظر پرنسیبها و ارزشهای سیاسی اصلاحطلبانه. از این منظر احزاب اصلاحطلبی که حتی یک عضوشان در سراسر کشور تایید صلاحیت نشده و در سهچهارم کرسیها اساسا رقابت معناداری برقرار نیست، چرا نباید اعتراضشان به این حذف و مهندسی را با با عدم لیست دادن اعلام کنند و تن به این صحنهآرایی ندهند (صرف نظر از نتیجه)؟ دیگر چقدر باید در یک انتخابات بینماینده بود و حذف شد و احتمال توفیق (ولو برای عقب راندن تندروها) نداشت و تحقیر شد تا تن به مجلسارایی نداد؟ خط قرمز کجاست؟ نباید حداقل تاثیر معناداری در انتخابات و ترکیب مجلس ممکن باشد تا هزینه کردن از سرمایه اجتماعی را توجیه کند؟
🔺البته حالا هم که متاسفانه امکان توفیق در این انتخابات سلب شده است، لیست ندادن در این انتخابات پایان سیاستورزی و انتخابات نخواهد بود و اولویت را باید به بازسازی اصلاحطلبان که پیشنیاز بازیسازی موثرترشان در آینده نزدیک و میانمدت است داد. چه بسا خرج نکردن امکانات و آبروی نهچندان زیاد اصلاحطلبان برای این انتخاباتِ ازپیشباخته (هم به خاطر ابعاد و نوع مهندسی و هم به خاطر موضع هستهی بسیجگران رای اصلاحجو و پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان) مجال بهتری برای ریکاوری و بازسازی تشکیلاتی و گفتمانی اصلاحطلبان بعد از انتخابات فراهم کند و اختلافات داخلی اصولگرایان و مسئولیتشان در برابر افکار عمومی را بیشتر کند. در خود این ایام هم اصلاحطلبان میتوانند از فرصت استفاده کنند و پیام لیستندادنشان را به شکلی موثر بستهبندی کنند و ضمن تاکید بر اهمیت انتخابات از این که امکان رقابت معنادار و دادن لیست ندارند ابراز تاسف کنند و در عین حال لیست برنامههای سنجشپذیرشان را منتشر و تبلیغ کنند تا هم شهروندان و ناظران بدانند اگر اصلاحطلبان تایید میشدند دنبال اجرای چه برنامههایی میرفتند و هم نمایندههایی که در مجلس به انها نزدیکتر بودند و حتی نمایندههای اصولگرا تشویق به پیگیری این برنامهها شوند. بعد از انتخابات هم در اصلاح بازوهای نهادی و تقویت پایگاه اجتماعیشان قویتر عمل کنند که در ۱۴۰۰ امکان تاثیر معنادار بر نتیجهی انتخابات را پیدا کنند و مثل حالا دستشان بسته نباشد.
انتهای پیام
در مقابل کنشگری که خود رسما معتقد به جلوترآمدن رقیب در صورت عقب نشینی ما ، حالا در عرصه بین المللی است ، همین جلو آمدنها هم حاصل عقب نشینی های قبلی است و عقب نشینی بیشتر به معنی جلوترآمدن ( و بالعکس : عقب نشینی نکردن و تن ندادن به این شرایط، حداقل به معنی جلوتر نیامدن است)