چگونه امیرکبیر بودن
«امیر ناظمی»، هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی در یادداشتی تلگرامی نوشت:
رویای امیرکبیر بودن
رویای امیرکبیر بودن، رویای سیاستمدار ایرانی در دهههای اخیر بوده است. بسیاری از سیاستمداران وسوسه امیرکبیر شدن را در ذهن داشتهاند؛ تا حدی که فردی مثل هاشمی رفسنجانی در این الگوی ذهنیاش کتابی در خصوص امیرکبیر نوشت. اما پرسش آن است چرا هیچکدام امیرکبیر نشدند؟
شخصیتهای تاریخی مدام نیاز به بازخوانی دارند؛ چرا که در هر بازخوانی ویژگی یا برداشتی از آنها ارائه میشود که بیارتباط به وضعیت موجود برداشتکننده نیست. نمیتوان تاریخ را خواند و به پیوندهایش با وضعیت فعلی فکر نکرد؛ امیرکبیر نیز از حیث مستثنی نیست.
امیرکبیر تا سالها پس از صدارتش برای ایرانیان شناختهشده نبود؛ او در دوران پهلوی بود که به مرور شناخته شد. آشپززادهای که ابتدا در نامههای قائممقام فراهانی ناماش مشاهده میشود؛ وقتی از هوش و ذکاوتاش مینویسد، وقتی در طعنه به برادرش، از میرزاتقی (که هنوز نه امیر شده بود و نه کبیر) مثال میزند و وقتی در نامهای پیشبینی میکند که «صبح دولتاش» خواهد دمید و او قانونگذار خواهد شد!
ویژگیهای ۳گانه
«فریدون آدمیت» در کتاب «امیرکبیر و ایران» به ۳گانهای از ویژگیهای امیر اشاره دارد، که ترکیب این ۳ نقطه تمایز او از دیگر سیاستمداران ایرانی است. به زعم آدمیت، امیرکبیر برای نوسازی ایران ۳ نسخه تجویز میکند و این ۳ باید با هم حضور داشته باشند؛ و در مورد امیرکبیر این موارد وجود داشتند (متنها از فریدون آدمیت است):
1️⃣ نوآوری: «نوآوری در راه نشر فرهنگ و صنعت جدید»
2️⃣ ملیگرایی: «پاسداری هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در مقابله با تعرض غربی»
3️⃣ اخلاقگرایی و بهبود حکمرانی: «اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاق مدنی»
تقریبا در هر سیاستمدار ایرانی، یکی از پایههای این ۳گانه مفقود بوده است. امیرکبیر یگانه سیاستمداری بود که توانست هر ۳ را با هم پیش ببرد.
نمادهای ۳گانه
امیرکبیر در مدت کوتاه صدارتش روزنامهای را پایهگذاری کرد که شماره ۴۹ آن خبررسان مرگ امیر بود! روزنامه وقایع اتفاقیه روزنامهای بود که نه تنها عموم مردم میخواندند؛ بلکه برای هر کارمند دولتی که درآمد بیش از ۲۰۰ تومان داشت، اشتراک آن اجباری بود. همانطور که افتتاحیه مدرسه دارالفنون تقریبا همزمان شد با مرگ او، هرچند نسل سیاستمداران و روشنفکران ایرانی را شکل داد، همانهایی که مشروطهخواهی ایران را ساختند!
هم مدرسه و هم روزنامه برآمده از همان ۳ ویژگی امیر کبیر بود: هر دو نوآوریهایی ویژه در ایران آن روز بودند؛ و به دلیل همین نوآور بودن مورد طعن و لعن محافظهکاران قرار داشت.
هر دو ابزارهای بهبود حکمرانی و ارتقاء اخلاق مدنی بودند. اصلیترین هدف مدرسه و روزنامه ارتقاء نظام حکمرانان و چارچوب فکری ایرانیان بود.
و البته هر دو ابزارهایی ملیگرایانه که نه تنها پیشنیاز استقلال (و به دور از شعارزدگی) بود؛ بلکه ابزار هویتسازی ملی نیز بود. هویتی که ابزارهای خود را نیاز داشت.
و البته هر دو همان بهانههایی بودند که برای قتل امیر به دست دشمنان محافظهکار، وابسته و فاسد کافی بود.
نتیجه راهبردی
اما ویژگیهای متعدد او باعث شده که کمتر دیده شود. اینکه سیاست را پله پله آموخت، اینکه چگونه جهان خارج از کشور بر ذهناش تاثیرات جدی گذاشت؛ و توسعه تبدیل به دغدغهاش شد. این که چطور مذاکرات بلندمدت کشور را برای ۴ سال راهبری کرد، علیرغم همه کارشکنیهای داخلی و خارجی. این که چطور او در مدت تنها ۳ سال صدارت این همه تغییر را برای کشور رقم زد!
هر ۳ ویژگی نوع خاصی از دشمنان امیر را شکل میداد:
محافظهکاران و سنتگرایانی که با نوآوری مخالف بودند.
وابستگان به کشورهای قدرتمند آن زمان
گروههای فاسدی که نظام حکمرانی را ناکارآمد کرده بودند.
امیرکبیر هنوز میتواند نماد سیاستمدار ایرانی باشد؛ سیاستمداری که باید برخوردار از ۳ ویژگی نوآوری، ملیگرایی و اصلاحگر نظام حکمرانی باشد.
انتهای پیام
خب..جامعه ای که چنین فرصت هایی را برای عموم ان مردم مهیا سازد..چیزی که دیگران اموختند..ولی اصحاب اندیشه …(حمام فین کاشان یا استخر…)..نمی پذیرند…