فرصت سوزی صداوسیما در جشنوارهی فجر
مجتبی خندان در یادداشتی برای انصاف نیوز نوشت: تلویزیون به عنوان یک رسانه و البته تاثیرگذارترین و سهل الوصولترین نوع از ابزار رسانه – فارغ از خصوصی یا دولتی بودنش – یک وظایف و یک سری رسالتهایی بر عهدهی خود دارد. اگر این رسانه خصوصی باشد که نوع پخش و مدل و تیپ برنامههایی که پخش میکند قطعا به صلاحدید گردانندگان و سرمایهگذاران آن مجموعه است، اما وقتی یک مدیا به گستردگی تلویزیون در کشوری دولتی است و در نظام بودجهریزی هر ساله ردیف بودجه دارد پس الزاما باید متناسب با سیاستهای دولت و سرمایهگذارش حرکت کند.
تلویزیون ایران با این سازمان عریض و طویل و سرمایهی هنگفت صداوسیمای جمهوری اسلامی طبق آماری که کمتر از یک ماه پیش منتشر شد چیزی حدود هشت میلیون مخاطب دارد؛ در حالی که یک اپیلیکیش ساده موبایلی مثل تلگرام در ایران حدود چهارده میلیون مخاطب دارد.
اگر در راس سازمان صداوسیما سیاستگذاریهای درستی اعمال میشد در بزنگاههای خاص مثل همین دههی فجر یا نوروز یا تابستان میتوانست به راحتی مخاطبانش را به دو برابر رقم فعلی برساند.
برای مثال جشنوارهی فیلم فجر به عنوان مهمترین رویداد هنری و رسمی ایران دست آویزی است که تلویزیون بتواند حتی با همین اعمال سلیقههای فردی و میلی، اما از طریق درست پوشش دادن مراسم افتتاحیه و اختتامیهی آن به میزان قابل توجهی به جذب مخاطب سوخته و از دست رفتهی خود دست پیدا کند.
مراسم باشکوه اختتامیهی جشنوارهی فیلم فجر پریشب در تهران برگزار شد اما حتی یکی از این حدود سی شبکهی دولتی تلویزیون ایران گوشهای از آن را پخش نکردند در حالی که خبرها و تصاویر و فیلمهای مراسم از طریق تلگرام بین مردم دست به دست میشد. طبیعی است اگر تلویزیون اقدام به پخش زندهی مراسم میکرد قطعا مردم و علاقهمندان به این رویداد بزرگ که مخاطبان کمی هم ندارد با دیدن پخش زندهی آن هیچ نیازی دیگر به تلگرام و رسانههای شبهرسمی و غیررسمی از این تیپ نداشتند.
نکتهی جالب این جاست که تلویزیون یک ارگان دولتی یا حکومتی است و جشنوارهی فجر و حتی جایزهها و هزینههایش هم دولتی است و به قول گردانندگان آن، ویترین هنری نظام است. چطور میشود یک ارگان دولتی از پخش زنده ی یک مراسم دولتی سر باز میزند؟
مردم حتی راضی هستند که همان سانسورهای ریز و درشتی که در این سالها از جانب تلویزیون باب شده، مثل از دور نشان دادن سن و نشان ندادن بستهی هنرمندان خانم و حتی نشان ندادن ساز را تحمل کنند، اما مراسم و تصاویر و فیلمها و خبرها را از تلویزیون خودشان ببیند تا شبکههای ماهوارهای و اپلیکیشنهای موبایلی.
مردم حاضرند فیلمها و سریالهای روز دنیا را حتی با همان سانسورهای عجیب و غریبِ رنگ کردن قسمتهایی از بدن خانمها و تغییر دیالوگها و هزاران روش معمول و غیرمعمول، از تلویزیون خودشان با دوبلهی خوب بشنوند، تا از کنار خیابان فیلم و سریال با زیرنویس افتضاح و کیفیت پایین بخرند.
به راستی مدیران صداوسیما تا به حال به آمار اعتماد مخاطبان داخل ایران به اخبار و بحثهای تحلیلی شبکههای ماهوارهای مثل بیبیسی و منوتو توجه کردهاند؟ به جایگاه و تاثیرگذاری تنها یک شبکهی منوتو در مقایسه با انواع و اقسام شبکههای رنگ و وارنگ تهرانی و استانی توجه کردهاند؟ به میزان هزینهای که یک شبکه میکند و تاثیری که دارد، در مقایسه با هزینهای که سی شبکه میکنند و تاثیری کمی که دارند توجهی کردهاند؟
انتهای پیام
سلام ، دوست عزیز ! انحراف از اهداف انقلاب،یعنی همین ،که شما یکی دو موردش را بیان کردید ! من که پای تمام سخن های امام در سالهای 57 و 58 و 59 ، با گوش جان می نشستم، با دیدن بسیاری از امور کشور و بویژه رادیو تلویزیون، به یاد آنجمله معروف و جانسوز امام می افتم که میگفتند ( مراقب باشید انقلاب به دست نااهلان نیافتد ) ! نااهل بودن مگر چگونه است ؟ آیا،همینکه کاباره و مشروب و آلات موسیقی را ممنوع کردیم،یعنی اهلیت داشته ایم !؟ رشوه -غارت بیت المال- باز گذاشتن دست مفسد اقتصادی و بستن دست هنرمند مملکت و استادان دلسوز و در تنگنا گذاشتن سیاسیون مردمی، نااهلی نیست ؟ پرویز پرستوئی – شجریان-معتمدآریا -سه تار و ویسکی همگی از یک جنس و حرام و نجس هستند !؟ آیا این دیدگاه جز انحراف و نااهلی نام دیگری دارد ؟ اگر تلویزیون بشود پاتوق حمید رسایی و شریفی نیا و ذاکری و ده نمکی و چرخنده ، آنوقت اهلیت برقرار گشته است !