مردم دربارهی کرونا چه میگویند؟
تحلیل جامعهشناختی واکنش مردم به کرونا
زهرا منصوری، انصاف نیوز: علی اصغر سعیدی میگوید از آنجایی که در ایران رفاه و فلسفهی انسانگرایانه وجود ندارد، نحوهی برخورد مردم هم متفاوت است. از سوی دیگر احسان شاه قاسمی میگوید ریشهی بیاعتمادی مردم به رسانه، به حکومتها ربطی ندارد و کل خاورمیانه درگیر این موضوع است و یاد گرفتهایم که اعتماد نکنیم.
انصاف نیوز دربارهی نحوهی واکنش مردم نسبت به بیماری کرونا و همچنین بیاعتمادی آنها به اخباری که از سوی رسانههای رسمی منتشر میشود با علی اصغر سعیدی و احسان شاه قاسمی دو استاد دانشگاه تهران گفتوگو کرده، همچین طی یک گزارش میدانی نظر و واکنش مردم جویا شده است که در ادامه میخوانید:
اتوبوس خط واحد ( انتهای 17 شهریور تا میدان امام حسین) _ ساعت 10:30 تا 11:30 پنجشنبه 1 اسفندماه
به گزارش انصاف نیوز، مردم در اتوبوس در قسمت بانوان دوتا دوتا با یکدیگر یا گاهی هم دسته جمعی دربارهی کرونا صحبت میکنند، یکی از زنان در اتوبوس که حدودا 40 تا 50 سال سن دارد، با صدای بلند میگوید «20 نفر مردن تو قم اما میگن دو نفر» و در ادامه میگوید «پسرم به من میگه رفتی بیرون همون دم در لباساتو بنداز بیرون با اینا خونه نیا».
یکی از زنان خطاب به او میگوید: «خانم نگران نباش من آشنا دارم تو بیمارستان، تو تهران کلا دو نفر گرفتن و کسایی که سن بالایی دارن براشون خطرناکه و بچهها کمتر میگیرن».
زن اول در پاسخ به او میگوید: «نه تو چین کلی بچه قرنطینه شدن». زن دوم که کلافه به نظر میرسید، گفت:« به هر حال نترس، وازلین رو با آب قاطی کن و بو کن».
زنان دیگر هم وارد بحث میشوند و از پیشنهادی که شنیدند خوشحال هستند و از او دربارهی نحوهی استفادهی وازلین و آب و اینکه چند بار در روز بو کنند میپرسند.
زن دیگری وارد بحث میشود و میگوید: «ویکس بو کنید، برای پسرم خریدم هرروز میره مدرسه بو میکنه».
یکی دیگر از زنان میگوید: «فردا پا نشید برید رای بدید کرونا میگیرید و البته به نظرم دو نفر که کرونا گرفتن برن مجلس، از اونجایی که مجلس ما پیره همشون میگیرن»
صدای پچ پچهای دو نفره افراد هم میآید یکی از آنها میگوید: «بهداشت فردی رو رعایت کنیم و سیستم ایمنی بدنمون قوی باشه کرونا نمیگیریم».
یکی از زنان میپرسد: «یعنی سیستم بدنی چطوری قوی میشه؟» و او پاسخ میدهد «مثلا چیزای قوی بخور، مثل گردو، پسته و اینا»
زن میانسالی که ترسیده میگوید: «الان هرجا اجتماع باشه، اونجا خطرناکه، مثل همین اتوبوس و مترو».
گفتوگو با مردم
چهار راه کالج ساعت 12 تا 12:30 روز پنج شنبه
با چند نفر از مردم رهگذر حد فاصل چهار راه کالج تا تئاتر شهر گفتوگویی کردیم و از آنها پرسیدیم چقدر به منابع رسمی دربارهی کرونا اعتماد میکنند؟ برای مبتلا نشدن به کرونا چقدر بهداشت فردی را رعایت میکنند؟
مرد کفاشی دربارهی کرونا با خنده میگوید: «خدا منو کمک میکنه، من احساس میکنم، اینا کار آمریکاست، ببین اقتصاد چین رو چطوری به زانو در آورده، معتقدم عمر دست خداست و اگه نخواد من کرونا نمیگیرم. همهی اینا ساخت دست بشره. خودشون کرونا درست کردن. اصلا رعایت نمیکنم و نمیترسم. خدا با ماست. اخبار رسمی هم اصلا باور نمیکنم.»
گلفروشی از ترس مبتلا شدن فرزندش به کرونا میگوید: «فقط ترس من همینه، چون تو چین دختر یک ساله و 13 ساله گرفته و دروغه اینکه بچهها نمیگیرن. مراقبت من در حد بهداشت فردیه، مثلا دستامو بشورم و با بقیه رو بوسی نکنم و دست ندم. اوکالیپتوس با آب قاطی میکنم و بخورش رو استفاده میکنم. الان طبق اخبار رسمی دو نفر تو قم کرونا گرفتن و مردن. یعنی اینکه خیلیا گرفتن و منتشر نمیشه. فکر کن فامیلا، خانواده طرف هم گرفتن دیگه، اخبار رسمی رو اصلا باور نمیکنم، معتقدم به تهران هم اومده».
زنی که از داروخانه با ماسک به بیرون میآید و از گران شدن ماسک میگوید: «چند هفتهای میشه، من هرروز دارم ماسک میخرم، یکی برای خودم و یکی پسرم. پسرم صبح تا شب بیرونه و میترسم. از وقتی به چین ماسک فرستادن قیمتش گرون شده و هر بار میام بخرم، باید پول بیشتری بدم، ماسک میزنیم و بهداشت فردی رو رعایت میکنیم تا اتفاقی نیفته.»
مرد رهگذری نیز در این مورد به انصاف نیوز میگوید: «من اخبار رسمی را مطلقا دنبال نمیکنم. ترسی هم از اینکه کرونا بگیرم ندارم. مجبورم هرروز بیرون باشم، به هر حال کار داریم و نمیشه تو خونه موند. الان هم سرما خوردم و ممکنه کرونا داشته باشم اما از ماسک استفاده نمیکنم، اخبرا گفتن دو نفر گرفتن، فکر کنم بیشتر باشه».
مرد دیگری میگوید: «به اخبار رسمی توجهی ندارم، اما به شایعات دربارهی کرونا هم توجه نمیکنم و از ماسک هم استفاده نمیکنم. صرفا دست و صورتم رو مرتبا میشورم و به زندگی روزمرهی خودم ادامه میدم.»
زن دیگری میگوید: «من اصلا به اخبار توجه نمیکنم، اگه بگن کسی کرونا نگرفته باور نمیکنم و اگه بگن گرفته هم باور نمیکنم، کِی راست گفتن؟ الان هم اصلا از وسایل نقلیه عمومی استفاده نمیکنم با ماشین شخصی یا پیاده این ور و اون ور میرم. از ماسک هم استفاده نمیکنم، بهداشت فردی رو سعی میکنم که رعایت کنم».
مردی که اتومبیل دارد، میگوید: «تعداد بیشتری کرونا گرفتن و اینا صداشو در نمیارن. حالا من نمیترسم و اینجوری نیست خونه نشین شم در نهایت میمیریم و سعی میکنم به شایعات خیلی توجه نکنم. اما از کسانی که سرماخوردن یا سرفه میکنن سعی میکنم، فاصله بگیرم. آشناهای ما تو بیمارستان امام خمینی میگن چند وقتی میشه کسانی کرونا گرفتن و اونجان و الان صداش درومده. حالا ببینیم چی میشه».
اما مرد دیگری میگوید: «از خونه بیرون نمیام، الانم اومدم از سوپرمارکت چیزی بخرم. حدود یک ماهه من با هیچکس دست نمیدم یا روبوسی نمیکنم. سعی میکنم خونه بمونم. ماسک میزنم و دائما دست و صورتم رو میشورم. تو ماهواره خیلی وقته میگن کرونا اومده، اینا نمیگن و الان صداش درومده چون دیگه انتخابات فرداست.»
نحوهی مواجه آدمها با کرونا متفاوت است
علی اصغر سعیدی جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه شاید مردم به کرونا به صورت بیماری مدرن نگاه نمیکنند، به انصاف نیوز گفت: «یعنی این بیماری تابو نیست، مثلا کرونا را با یک پدیدهای مثل ایدز مقایسه کنید که ریشهی آن به نوعی تابو محسوب میشود.
تحقیقی دربارهی این موضوع انجام دادیم، مثلا فردی مبتلا به ایدز بود و وقتی خواهرش به خانه میآمد از او میپرسید تو کجا نشستهای تا آنجا ننشینم. یا مثلا مادرش به او میگوید به ظرفها دست نزن. زیرا ریشهی بیماریهای مقاربتی تابو است، مثلا همین چاپ آگهی پزشکان در این زمینه در روزنامه به صورت تابو بود.
مورد دیگر مثلا سرطان را ببینید مردم از فرد سرطانی فرار میکنند. مثلا مادر من سرطان معده داشت، همسایهها به او میگفتند حاج خانم شما آدم خوبی بودید چرا سرطان گرفتهاید. این نگاه بیشتر سنتی است و اینکه این بیماریها را تابو میبینند. در سنت ریشه دارد. با سازمان ملل یک جلسهای را داشتیم و این نکته را مطرح کردیم که با ایدز در ایران چه کنیم و میگفتند مثلا رهبر و یا یک شخص مرجع با کسی که ایدز دارد، دست دهد.
هرکدام از روشهای مواجههی آدمها با این بیماریها را باید به صورت جداگانه بررسی کرد. مثلا اگر از تایلند این بیماری کرونا آمده بود، شاید طور دیگری به آن نگاه میکردند. احتمالا بیشتر میترسیدند و فکر میکردند شاید ریشههای جنسی داشته باشد. اما این بیماری از چین آمده و علائم آن مثل سرماخوردگی است، آن را عادی در نظر میگیرند. باید مقایسههای بیشتری را انجام داد تا دلیلی که مردم به آن اهمیت نمیدهند را بررسی کرد تا متوجه شویم، دلیل آن بیشتر ریشههای اجتماعی است و یا مردم دربارهی کرونا چه میگویند؟
عدم شناخت ریشههای این بیماری منجر به این رفتارها میشود، مثلا در لندن چاقو کشی میشود، همهی مردم فرار میکنند این ناشی از ترس آنها نیست، بلکه ناشی از شناخت آنها است. زیرا هرچقدر شناخت بیشتر باشد، ترس اینکه با آن موضوع هم درگیر شوند، در واقع وجود دارد و به آن عدم اطمینان میگویند. البته نمیتوان یک مورد را دید و بعد آن را به موضوعهای دیگر تعمیم داد.
مثلا همین که داعش به مجلس حمله کرد، خیلی از مردم میخواستند نگاه کنند زیرا تا به حال اینطور پدیدهها را از نزدیک ندیدهاند و شناخت کمتری دارند پس برخورد آنها این شکلی میشود و فکر میکنند یک فیلم سینمایی نگاه میکنند. هر چقدر که شناخت آنها افزایش پیدا میکند رفتار آنها تغییر میکند. اما مساله دیگر پدیده اومانیزم است مثلا در جامعه ما انسانگرایی، اهمیت و رفاه انسان خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد. فلسفه اومانیسم و لذت بیشتر که ریشه در غرب دارد، هر چیزی را که رفاه آنها را به خطر بیندازد مثل تصادفات جادهای و یا همین ویروس کرونا آنها را میترساند. زیرا نمیخواهد رفاهشان به خطر بیفتد. اما وقتی جامعهای نه آن فلسفه و نه آن رفاه را دارد،این را در گروههای مختلف جامعه متفاوت میبینید. مثلا بعضی از گروهها در معرض هزار تا بیماری و مشکلات متعدد هستند، زندگی برای آنها خیلی اهمیت ندارد. باید این فلسفه در جامعه باشد تا افراد به لذت و رفاه خود توجه کنند. در جامعه ما آن فلسفه نیست و این بسیار تاثیرگذار است، مثلا افراد از زندگی لذت میبرند اما برای آنها اهمیتی ندارد که در تضادفات جادهای بمیرند. کما اینکه وقتی آمار تصادف منتشر میشود، کسی واکنشی نشان نمیدهد.
در ایران گفتمان رفاهی مسلط نیست زیرا اگر مسلط بود، به مسائل پزشکی توجه داشتند، مثلا در غرب وقتی که آمبولانس سر یک ساعت مشخص نمیرسد، خبر اول روزنامهها میشود و همه نگران میشوند اما در ایران اهمیتی ندارد. چند وقت پیش کسی در یک آبمیوه فروشی خوابیده بود و از صاحب آنجا علت آن را پرسیدم، گفت قلب او گرفت و خوابیده تا اورژانس بیاید.
گفتمان روشنفکری باید به این مسائل بپردازد و مثلا وقتی که بحث توسعه سیاسی است، همه برروی انتخابات هم حساس میشوند که چه کسی میآید. فرض کنید همین حساسیتها را نسبت به رفاه داشته باشند و اینکه آموزش و پرورش در چه وضعیتی است؛ مثلا همین کتب درسی که بحثش پیش آمد، کسی دربارهی آن چیزی نمینویسد، محتوای کتابهای درسی را تغییر میدهند و این مهم است اما مسالهی کسی نیست. این درحالی است که در جامعهای که گفتمان رفاهی و روشنفکری مطرح باشد، اینها سوژه است، مثلا تقلب در کنکور و یا پایاننامه فروشی که در ایران رخ میدهد؛ اگر این خبر در یک کشور دولت رفاهی پیش بیاید، توجه به آن بیشتر است. زیرا این مساله به آموزش بازمیگردد و آموزش محلی برای نخبه شدن است، کسی که پزشکی میخواند و کارش قلابی است مردم میگویند با این رزومه چه بر سر ما میآورد؟ در ایران مهم نیست زیرا روشنفکرها دربارهی مسائل رفاهی صحبت نمیکنند و آن فلسفه انسان گرایانه وجود ندارد.
برای رسیدن به جامعهای رفاهی، به یک دولت و نظام سیاسی توسعه یافته نیاز داریم. مسائل اولویت بندی میشود، درجهی حساسیتها به اولویتها بازمیگردد، مثلا یک تقلب علمی در ایران مهم نیست اما برخی از کشورها باید فرد از آن دانشگاه بیرون برود، درجامعه ما حتی اگر آموزش داده شود تا مقاله علمی درست نوشته شود، صرفا آموزشی داده شده و آن فلسفه وجود ندارد. به قول فوکو وقتی این مفاهیم را روشفکرها در جامعه جا نمیاندازند، شما مثل آدمی هستید که وقتی حرف میزنید، نفر اول هستید، و این را با جنون و دیوانگی مقایسه میکند، انگار شما مجنون شناخته میشوید. مثل اینکه کرونا به ایران میآید و براساس آموزش باید کارهایی را کرد اما توجهی نمیشود زیرا فکر میکنند اول باید مسائل دیگر ما درست شود و این بیماریها میآیند و میروند.
مثلا در ادبیات دینی ما هم این مسائل وجود دارند. همین عرفانگرایی ضد انسان گرایی است و میگویند خدا مهم است و انسان در برابر تقدیر الهی چه اهمیتی دارد. آن فلسفه به تقدیر الهی گره میخورد بنابراین انسان دیده نمیشود، در سطح روشنفکران هم این مقولات مهم نیست؛ اگر بخواهیم حرف روشنفکرها را بازسازی کنیم میگویند باید یک نظام سیاسی داشته باشیم تا به رشد بیماریها و آموزش و مسکن توجه کنیم و دولت اصلا پاسخگو نیست زیرا مثلا شنیده میشود مردم میگویند اصلا معلوم نیست دربارهی کرونا راست یا دروغ میگویند پس بهتر است اول یک دولت راستگو و یک نظام دموکراتیک بیاید تا از او در این مواقع سوال پرسید.
بیاعتمادی در خاورمیانه ریشه دارد
احسان شاه قاسمی، استاد ارتباطات دانشگاه تهران در گفتوگو با انصاف نیوز میگوید: بیاعتمادی به رسانه ریشهی تاریخی دارد؛ شما در منطقه خاورمیانه هستید، منطقهی پرآشوبی هست و خواهد بود و این خواهد بود خیلی مهم است، یعنی اتفاقاتی که 400 سال پیش آنجا رخ داده، در زندگی ما بازتاب دارد. اگر کسی فکر میکند باید دیگری از بیرون بیاید و وضعیت خاورمیانه را خوب کند، مردم صلح کنند این ناشی از ناآگاهی از وضعیت خاورمیانه است، آشوبهای خاورمیانه به بقیه کشورهای جهان هم شکل میدهد.
پس به لحاظ تاریخی یاد گرفتهایم به آسانی اعتماد نکنیم. البته من در سطح فلسفی صحبت میکنم، مثلا ممکن است کسی به مردم بگوید سند خانهات را در بانک بگذار تا پولدار شویم و مردم این کار را بکنند. اما مردم خاورمیانه این احساس عدم اطمینان و امنیت را دارند که افراد دیگر میخواهند ما را فریب دهند و منبع ما را ببرند. در خاورمیانه تئوری توطئه وجود دارد. به جمهوری اسلامی ربطی ندارد، این بیاعتمادی در زمان رضا شاه، محمد رضا شاه و قاجار و در کل خاورمیانه بوده است.
در یک منطقه هستیم که هست و نیست ما به این معنی بستگی دارد که به آسانی اعتماد نکنیم، به همین دلیل در اینجا تئوری توطئه وجود دارد. فکر میکنیم یک عدهای اینجا نشستهاند، میخواهند به شما آسیب برسانند و یا میخواهند پول شما ببرند یا شما را به کشتن بدهند. این بحث تاریخی در خاورمیانه است و ربطی به حکومتها ندارد زیرا حکومتها هم از دل همان فرهنگ بیرون آمدهاند. مثلا جمهوری اسلامی با ایدئولوژی خود از دل یک فرهنگ شیعی درآمده است.
در خبرنگاری یک اصلی داریم که «اگر میخواهی یک روز روزنامه را بفروشید، دروغ بگویید و اگر میخواهید صد سال بفروشید پس حقیقت را بگویید». به این فکر میکنند که اگر دروغ بگویند شاید مردم الان آرام خواهند شد اما به این فکر نمیکنند که اعتماد از دست میرود. این مساله در کشورهای دیگر جرم بزرگی تلقی میشود اما در ایران حتی به عنوان جرم کوچک هم با آن برخورد نمیشود. مثلا ما در دل ناآرامیها در فرانسه، انگلیس و آمریکا حضور داریم و گزارش تهیه میکنیم اما اگر یک خارجی از تجمعهای ما عکس بگیرد به جرم جاسوسی به آن ده سال زندان میدهیم. این تناقض باعث میشود مردم بپرسند مگر چه اتفاقی میافتد که اینها اجازهی تهیه گزارش را به خارجیها نمیدهند.
او دربارهی اعتماد مردم به رسانههای مثل بی بی سی میگوید: خبرنگارهای بی بی سی همکلاسیهای ما هستند و باور کنید خبرنگارهای بی بی سی چندان قوی هم نیستند. هیچکدام روزنامهنگارهای برجستهای نبودند. اما چرا 15 و 20 میلیون مخاطب دارند. زیرا به آنها شانس میدهیم و وقتی دروغ میگوییم افراد به سمت آنها میروند. افراد میخواهند اخبار درست به آنها برسد و واقعیت را بدانند.
انتهای پیام