وجه سیاسی کرونا در ایران | عباس عبدی
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در روزنامهی اعتماد نوشت:
قضیه کرونا و سرعت گسترش آن در ایران را باید از زاویه سیاسی نیز تحلیل کرد. در اصل این مهمترین وجه آن است. وضعیت کرونا در ایران با سایر کشورها از یک حیث تفاوت جدی دارد. ابتلا به این بیماری سریع است ولی نسبت مرگ و میر آن حدود دو درصد است. دوره نهفتگی آن نیز کم نیست. حالا ببینیم در ایران چه شرایطی دارد و چه نتیجهای سیاسی میتوان از دادههای آن گرفت؟
خبر وجود کرونا همزمان با اولین و دومین فوتی اعلام شد. در حالی که به طور طبیعی باید به ازای هر دو بیمار فوتی حدود ۱۰۰ نفر و حداقل از ۲۰ روز پیش مبتلا به آن شده باشند. حتی میتوان گفت از صد نفر هم بیشتر. زیرا بیماران در آخرین مراحل پیشرفت بیماری فوت میکنند و طبیعی است اگر ۲ درصد آنان فوت کنند، تعدادی فوتی دیگر نیز در راه هستند،
همچنان که در همین چند روز آمار فوتیها به حداقل ۲۰ نفر رسیده و شاید برخی دیگر از فوتیها نیز مربوط به این بیماری باشند که هنوز آزمایش نشدهاند. بنابراین حداقل باید چند صد بلکه چند هزار نفر مبتلا شده باشند تا این تعداد فوتی را شاهد باشیم. البته آمار رسمی درست است. چون آن آمار مبتنی بر آزمایشهای مثبت است، اگر آزمایش نگیری کسی بصورت رسمی مبتلا نیست حتی اگر بمیرد، در حالی که اگر مقام وزارت بهداشت هم تا مراحل پیشرفته تست نداده و سرفهها را هم علامت ابتلا و نیاز به آزمایش ندانسته بودند، به طریق اولی افراد زیادی از مردم هستند که بیمار هستند ولی هنوز آزمایش ندادهاند. بنابر این تردیدی در وجود گسترده این بیماری در ایران نباید داشت.
این واقعیت چه ربطی به وضعیت سیاسی ایران دارد؟ وضعیت سیاسی ایران از حیث ارتباطش با این واقعه چند ویژگی دارد. اولین ویژگی آن سیاسی کردن هر واقعیت غیر سیاسی است. دومین ویژگی، غلبه نگاه کوتاهمدت است. سومین ویژگی ناتوانی ساخت قدرت به دلیل شکاف درون ساختاری در اعمال قدرت و اقتدار به صورت عمومی و نیز بر برخی از بخشهای جامعه و همچنین عوامزدگی مذهبی نزد بخشی از جامعه است که صدای بلندی دارند و بالاخره فقدان نهاد رسانهای معتبر و رسمی که مورد اعتماد مردم باشد و شکاف عمیق میان حکومت و مردم است.
سعی میکنم تا حد ممکن این ویژگیها و نقش آنها را در شکلگیری این ماجرا توضیح دهم و مطابق آنچه که در یادداشت «کرونا؛ سنگ محک» روز دوشنبه ۵ اسفند نوشتم این مسأله همه ارکان این ساختار را به چالش خواهد کشید.
هنگامی که قضیه بنزین رخ داد از یکی از اعضای دولت شنیدم که گفت: دولت پس از مواجهه و مخالفت درونساختاری با این تصمیم و نیز اعتراضات عمومی علیه آن؛ دیگر قادر به گرفتن تصمیمات بسیار ساده هم نیست، چرا که ممکن است بلافاصله با مخالفت بخشهای دیگر حکومت مواجه شود و این شکاف درونساختاری به سرعت به جامعه منتقل میشود، و همان طور که منشاء اعتراضات آبان ماه شد، میتواند موجب مشکلات دیگر شود.
به علاوه هر تصمیم جدی نیازمند تأمین بودجه است و دولت پول بیپایان ندارند، بلکه باید از جای دیگری برداشت کند و این مسأله موجب مخالفت افراد ذینفع میشود. حالا مسألهای در ابعاد کرونا پیشآمده و میبینیم دولت چین با چه اقدامات و چه اقتداری چه برنامههایی را برای مقابله با آن اجرا میکند، اقداماتی که کوچکترین آنها نیز در حد و اندازههای دولت و حکومت ما نیست. چه رسد به این که تصمیمات مهمی از جمله قرنطینه کردن قم را در خواب و خیال هم ببینند، وای به حال روزی که بخواهند اجرا کنند.
ویژگی بعدی غلبه نگاه کوتاهمدت در ایران است. مگر براساس همین نگاه در انتخابات رفتار نشد؟ تقریباً در همه جا بر اساس منافع کوتاهمدت و منطق اقتضایی عمل میشود. چو فردا شود فکر فردا کنیم، همیشه بر این اساس داوری میشود که انشاءالله گربه است. خیلی قاطع امکان ورود و یا وجود کرونا را رد میکنیم، در حالی که نه مرز معتبری داریم و نه نظام کنترلی پیشرفته. حتی هنوز هم در فرودگاه مسافران را با یک تست ساده سنجش میزان تب همراهی نمیکنند!! در این ساختار چارهای نیست جز اینکه برای رفع مسئولیت بگوییم انشاءالله چیزی نمیشود. هر چه خدا خواست همان میشود.
سیاسی کردن امور خوراک رفتاری همه است. اگر یادتان باشد تا این قضیه کرونا مطرح شد، گفتند این ویروس سیاسی است و برای کاهش مشارکت انتخابات است. گویی که مردم صف بسته بودند رأی دهند، یک عده آمدند و گفتند کرونا آمده فرار کنید!! در حالی که تا آن زمان حداقل یک ماه بود که کمکاری شده بود. بروند خدا را شکر کنند که پیش از انتخابات موضوع مطرح شد، و الا اکنون همه مردم میگفتند، که حکومت قطعاً اطلاع داشته و برای انتخابات اطلاعرسانی نکرده است.
ساخت قدرت در ایران ناتوان از اعمال اقتدار به برخی از مناطق و اقشار است. شاید یکی از عللی که این ویروس از قم آغاز شد، همین اقتدارگریزی برخی از اقشار است که موجب این بحران شده است. برخی افراد خود را تافته جدابافته میدانند. عوامزدگی مذهبی نیز به نوعی روی دیگری از همین وضع است.
آن روزی که در دولت قبل در سال ۸۹ با عدهای در پوشش حوزه برای پیشگیری از بلایای طبیعی تفاهمنامه میبستند باید این روز را پیشبینی میکردند که دچار چه وضعی شوند. امروز کار به جایی رسیده که حتی کتابهای علمی پزشکی را آتش میزنند و با تعطیلی احتیاطی مراسم زیارتی و مذهبی مخالفت میکنند و… این وضعیت در نهایت موجب دینگریزی شدید جامعه شده است. ولی مطابق همان ویژگی که میگویند انشاءالله گربه است، کسی به این گزاره روشن نیز توجه نمیکند. همچنان که در صدد یافتن توجیهات نابخردانه برای علت کاهش چشمگیر مشارکت انتخاباتی هستند. کلاً دست به توجیه و خودفریبی برخی از نیروها، بسیار قوی است.
عامل دیگر؛ نه ضعف رسانه، بلکه فقدان رسانه رسمی معتبر و قابل اعتماد است. با این رسانه رسمی هیچ اتفاق مثبتی در کشور رخ نخواهد داد. مردمی که از این رسانه و ریاکاری غالب در آن به تنگ آمدهاند به خلوت گوشیهای خود پناه بردهاند و با بمباران خبری راست و دروغ مواجه هستند. چنین مردمی هیچگاه احساس آرامش نخواهند کرد. ناامنی ارتباطی و روانی عوارض کمتری از ناامنی فیزیکی ندارد. با این رسانه رسمی ایران؛ هیچ آینده امیدبخشی را برای جامعه نمیتوان تصور کرد. در غیاب رسانه آزاد و معتبر، هر فرد عادی نیز اظهار نظر کارشناسی میکند و شیرازه ذهنی مردم را از میان میبرد.
دلایل سیاست خارجی نیز در این ماجرا وجود دارد از جمله فقدان امکان بازی کردن با متغیرهای خارجی به دلیل تمرکز کردن همه امور در مواجهه با آمریکا است. مساله تحریمها و ناتوانی در اتخاذ سیاستهای مستقل و مبتنی بر منافع ملی ریشه خارجی این بحران است که جداگانه به ان اشاره خواهد شد. البته دلایل سیاسی اجتماعی دیگری هم هست که در فرصت بعدی نوشته و تقدیم خواهد شد.,
انتهای پیام


