«دستگیری سه جاسوس شوروی در فاصله اندک پیش از انقلاب عجیب است»
بخش دوم گفتوگوی ایرناپلاس با عبدالله شهبازی، به بررسی نفوذ روسیه در دوران پهلوی دوم و با محوریت حزب توده میپردازد. عبدالله شهبازی مورخ و نویسنده در این گفتوگو به چگونگی نفوذ سرویسهای جاسوسی غرب به بهانه مقابله با کمونیسم میپردازد.
حزب توده، پایگاه شوروی در ایران
عبدالله شهبازی، مورخ، درباره نفوذ شوروی در دوره پهلوی دوم گفت: از دوران محمدرضا شاه، از سال ۱۳۲۴ ش. برابر با ۱۹۴۵ م. با غائله فرقه دموکرات در آذربایجان و کردستان، دوران تاریخی موسوم به «جنگ سرد» میان دو بلوک شرق (شوروی و متحدانش) و غرب (ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و متحدانشان) آغاز شد که تا انحلال رسمی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱/ ۵ دی ۱۳۷۰ ادامه یافت.
وی افزود: در همان سال اول سلطنت محمدرضا شاه، در مهر ۱۳۲۰، حزب توده تأسیس شد. از این زمان حزب توده به پایگاه اصلی روشنفکری و مردمی شوروی در ایران تبدیل شد. در این زمان، ارتشهای شوروی و بریتانیا و آمریکا، یعنی ارتشهای متفقین علیه آلمان هیتلری و متحدانش، در ایران حضور داشتند و در داخل ایران، شوروی قدرت مهمی محسوب میشد.
مظفر بقایی و شبکههای سری گلادیو برای مقابله با شوروی
شهبازی درخصوص واکنش غرب به مسئله نفوذ شوروی گفت: از همین زمان، شبکههای مقابله با کمونیسم نیز از سوی سرویسهای انگلیس و آمریکا ایجاد شدند که مهمترین آن سازمانی بود به رهبری مظفر بقایی کرمانی. این سازمان در ارتباط با رکن دوم ستاد ارتش (اطلاعات)، که بعداً «اداره دوم» نام گرفت، و با نظارت سرلشکر حسن ارفع، رئیس ستاد ارتش و رقیب سپهبد حاجعلی رزمآرا، فعالیت میکرد و مأموریت اصلیاش مقابله با نفوذ حزب توده بود. این سازمان از اولین نمونههای شبکههای سری است که بعدها در چارچوب پیمان نظامی ناتو به وسعت در اروپای غربی و یونان و ترکیه و برخی کشورهای دیگر برای مقابله با کمونیسم ایجاد شدند و به «ناتوی اطلاعاتی» یا «سوپر ناتو» یا «شبکههای گلادیو» شهرت یافتند و در دهه ۱۹۹۰ میلادی/ ۱۳۷۰ ش.، پس از فروپاشی اتحاد شوروی، در پیرامون آنان افشاگریهای بزرگی انجام گرفت. ادامه شبکه بقایی تا امروز پابرجا است. از این منظر، نقش مظفر بقایی و اسدالله علم در قتل رزمآرا بسیار مهم است.
استالین محبوب
این مورخ درخصوص فضای عمومی حاکم بر فضای ایران در دوران پیش از آغاز جنگ سرد گفت: در زمان تأسیس حزب توده، استالین فرمانده نظامی جبهه اصلی جنگ علیه فاشیسم بود و در همه جای دنیا محبوبیت بالایی داشت. هنوز تبلیغات جنگ سرد شروع نشده بود که از استالین چهره شیطانی ارائه دهد. آندره مالرو، روشنفکر معروف فرانسوی، در خاطراتش مینویسد که در دانشگاه سوربن فرانسه در کریدورها، همه جا عکسهای استالین، بهعنوان رهبر مقاومت ضدفاشیستی، نصب بود. سوویتوفیلی (شوروی دوستی) در پاریس غلبه داشت و اگر دانشجویی به آمریکا علاقه داشت مورد تمسخر سایر دانشجویان قرار میگرفت. در ایران نیز فضا اینگونه بود.
فرقه دموکرات و نفوذ شوروی
وی افزود: درباره ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان نیز در بخشی از مقاله مفصلم درباره زندگی جرج کندی یانگ، قائممقام وقت سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. سیکس) و فرمانده عملیات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با عنوان «جرج کندی یانگ و ماجرای نفت شمال»، توضیح دادهام. آنجا نوشتم: ماجرای نفت شمال حادثهای است دارای اهمیت بزرگ تاریخی که طلوع عصر «جنگ سرد» را نوید میداد. به گمان نگارنده، مذاکرات «مخفیانه» دولت ساعد با کمپانیهای آمریکایی و رویال داچ شل، یک تحریک عامدانه برای وارد کردن نظامی شوروی به صحنه ایران بود و حلقه مهمی در زنجیره تحریکاتی که باید دوران «جنگ سرد» را آغاز میکرد و در جریان مسابقه تسلیحاتی عظیم این دوران، که قریب به 6 دهه به درازا کشید، تریلیونها دلار صرف مسابقه تسلیحاتی دو بلوک میکرد و سودهای نجومی نصیب پیمانکاران نظامی و کمپانیهای تسلیحاتی مینمود.
درباره اقتدار حزب توده اغراق شده
عبدالله شهبازی گفت: درباره اقتدار حزب توده در زمان دولت دکتر مصدق بهشدت اغراق شده است. این مضمونی است که آیتالله کاشانی نیز در مصاحبههایش با خبرنگاران غربی بیان میکرد و میگفت که حزب توده در ایران قدرتی ندارد و شما [رسانههای غربی] هستید که حزب توده را بزرگ میکنید.
در بخشی از مقاله مفصل «سِر شاپور ریپورتر و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» این بزرگنمایی اقتدار حزب توده در سالهای ۱۳۲۰- ۱۳۳۲ و علل آن را توضیح داده و نتیجه گرفتم که: «شبکههای وابسته به سیا و ام. آی. ۶ در موارد متعدد صحنههای غیرواقعی آفریدند که به هراس از کمونیسم دامن میزد و فضای لازم را برای تصویب طرح کودتا در لندن و واشنگتن فراهم مینمود. به عبارت دیگر، سرویسهای اطلاعاتی دولتهای متبوع خود را فریب میدادند و از این طریق دیپلماسی رسمی بریتانیا و ایالات متحده را نیز دستکاری میکردند».
تأسیس ساواک و نفوذ شوروی
وی گفت: در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا انقلاب، سیستم ساواک و اداره دوم ارتش بهطور کامل بر مقابله با نفوذ شوروی مبتنی شد. در آن زمان مفهوم «ضد جاسوسی» فقط به معنی مقابله با نفوذ شوروی و بلوک شرق و کمونیسم کاربرد داشت. هر چند شاه در مواردی دستور میداد مثلاً تلفنهای شاپور ریپورتر را شنود کنند (زمانی که روابطش با شاپور بر سر قرارداد خرید شکر از کمپانی «تیت اند لایل» تیره شد که در جلد دوم کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» توضیح دادهام)، ولی کارکرد اصلی ساواک و اداره دوم ارتش مقابله با نفوذ شوروی بود.
سه پرونده مهم
وی درباره پروندههای نفوذ شوروی در این دوره گفت: در دوران محمدرضا شاه موارد مهم جاسوسی شوروی در ایران را نمیشناسیم بهجز چند مورد: برادران حسینزاده در ارتش و سرلشکر علیاکبر درخشانی و سرلشکر احمد مقربی و علینقی ربانی (مدیرکل در وزارت آموزش و پرورش). عجیب است که هر سه مورد دستگیری مهم فوق در ماههای مشرف به انقلاب رخ داد. یعنی ساواک در دوران حیاتش بهجز این سه مورد مشرف به انقلاب کیس مهم دستگیری جاسوس شوروی نداشت. دلیل مهم بودن پرونده سرلشکر مقربی برای کا. گ. ب.، که ماجرای جنجالی سعادتی را در اوایل انقلاب پدید آورد، نحوه دستگیری او نبود. در این باره روایات مشهور را نادرست میدانم و تحلیل خود را در زمان مناسب خواهم نوشت و توضیح خواهم داد که چرا هنوز هم پرونده مقربی را، مانند پرونده عباسعلی شهریاری، استتار میکنند.
دستگیریهای عجیب
عبدالله شهبازی درخصوص مشکوک بودن برخورد با جاسوسان شوروی در ادامه گفت: در آذر ۱۳۵۶ مطبوعات ایران از کشف یک شبکه جاسوسی کا. گ. ب. خبر دادند. در ۵ دی ۵۶ اعدام سرلشکر احمد مقربی و در ۲۵ دی اعدام علینقی ربانی، مدیرکل آموزش و پرورش، به جرم جاسوسی برای شوروی اعلام شد در حالی که مدت زمان اندکی از دستگیری این دو میگذشت. در اوایل فروردین ۱۳۵۷ نیز سرتیپ سابق علیاکبر درخشانی، که در ۲۲ آذر ۱۳۲۴ لشکر تحت امر خود را در آذربایجان به پیشهوری تسلیم کرده و به این جرم دو سال و ۱۰ ماه زندانی شده بود، دستگیر شد و در اواخر فروردین ۱۳۵۷ اعلام شد که علت دستگیری وی جاسوسی برای شوروی بوده و در زندان در اثر سکته قلبی فوت کرده است.
شهبازی در ادامه گفت: دستگیری پیاپی سه «جاسوس بزرگ کا. گ. ب.» در فاصلهای اندک پیش از پیروزی انقلاب عجیب است. ساواک در کشف و دستگیری جاسوسان بزرگ شوروی کارنامه درخشانی نداشت و شاید برجستهترین نمونه پیش از این ماجرا، دستگیری دو برادر نظامی، سرهنگ حسینزاده و سرگرد حسینزاده، بود که به دلیل عقاید مارکسیستی در جوانی جذب شده بودند و ظاهراً در زمانی لو رفتند و دستگیر شدند که همکاری خود را با شوروی قطع کرده بودند. بهنظر میرسد مسائلی مرموزتر و مهمتر از «نحوه دستگیری مقربی» برای سرویسهای اطلاعاتی شوروی مطرح بود که با آن اشتیاق در پی شناخت آن بودند و همین تلاش، اندکی پس از پیروزی انقلاب ماجرای دستگیری محمدرضا سعادتی (۶ اردیبهشت ۱۳۵۸) را آفرید، با تمامی پیامدهای جنجالی آن.
روایتی درباره جاسوسان شوروی در زندان
وی گفت: در موارد مهم جاسوسی شوروی در ایران دوران محمدرضا شاه، بهجز کیسهای فوق، مورد مهمی از نفوذ شوروی نمیشناسم. در این میان، فقط برادران حسینزاده ظاهراً وجه اعتقادی داشت. متأسفانه اسناد این پرونده نیز تاکنون منتشر نشده که بدانیم واقعاً ماجرا چه بوده. حاج محمد عرب در خاطرات زندانش میگوید:
در آن زمان چند نفر سرهنگ نظامی از جمله سرهنگ حسینزاده و برادرش سرگرد حسینزاده و سرهنگ محمودی را به زندان جمشیدیه آورده بودند. سرهنگ محمودی متدین و همیشه دعا و نماز میخواند. سرهنگ حسینزاده فرمانده دانشکده ضداطلاعات، مردی رشید و هیکلدار و بااستعداد و شجاع، مسلط به چند زبان، از زمان ستوانی جاسوس شوروی بود. در ظاهر امر، سرهنگ حسینزاده کمونیست بود و از طرفداران مصدق و جبهه ملی. زمانی هم که قرار شد سرتیپ شود، جاسوسی شوروی را کنار گذاشت و روسها نیز از او فیلم گرفتند و در اختیار ارتش ایران گذاشتند. در نتیجه ایشان و برادرش را دستگیر میکنند. آنها در پادگانهایی دور هم جمع میشدند که من بعدها فهمیدم فیلم بازجوییها و بازپرسیها و دادگاه سرهنگ حسینزاده در ارتش را در سازمان صنایع نظامی برای عبرت دیگران و همچنین مطرح نمودن مسائل جاسوسی به معرض نمایش گذاشته بودند.
انتهای پیام