«همسنگ دانستن نفوذ شوروی و غرب به شوخی شبیه است»
عبدالله شهبازی، تاریخپژوه میگوید: همسنگ قرار دادن نفوذ شوروی و حزب توده در ایران با نفوذ دیرین و بسیار عمیق بریتانیا و آمریکا، که در دوران پهلوی، ایران را کاملاً در قبضه داشتند، به شوخی بیشتر شباهت دارد.
بخش نهایی گفتوگوی ایرناپلاس در باب نفوذ روسیه در ایران، به دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد. عبدالله شهبازی نویسنده و مورخ در این خصوص به برخی ابهامات مهم پاسخ گفته است.
حزب توده، پایگاه شوروی در ایران
عبدالله شهبازی در رابطه با نفوذ شوروی در دوران پس از پیروزی انقلاب گفت: «درباره نفوذ حزب توده پس از انقلاب نیز بهشدت اغراق میشود. حزب توده پس از دوران طولانی ممنوعیت فعالیت (از زمان ماجرای مرموز ترور شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷) در ایران غیرقانونی بود. البته دوران نهضت ملی شدن نفت قدرتی پیدا کرد که درباره آن عمداً بزرگنمایی شده بود. این بزرگنمایی منطبق با منابع کمپانیهای بزرگ نفتی آمریکایی بود که میخواستند خود را شریک وزارت خارجه آمریکا در منطقه خاورمیانه کنند. در یادداشتهایم بهمناسبت اسناد جدید وزارت خارجه آمریکا درباره ایران دوران دولت دکتر محمد مصدق، که در سال ۲۰۱۷ از طبقهبندی خارج شدند، با استناد به اسناد فوق از جمله نوشتم:
«چنانکه میبینیم، «کارتل نفت» آمریکا، هم برای مختومه کردن پروندههای قضایی موجود و هم برای گسترش دامنه فعالیتهایش در جهان، بهویژه در ایران و رهایی از مزاحمتهای آتی «قانون ضد تراست»، به آشفته کردن وضع داخلی ایران و بزرگنمایی و القاء خطر سلطه قریبالوقوع کمونیسم بر ایران نیاز مبرم داشت تا بتواند حضورش در ایران را از منظر مصالح سیاسی و امنیتی آمریکا ضروری و حیاتی جلوه دهد. استقرار و تثبیت دولت احمد قوام، اگر به حل بحران نفت منجر میشد، این دستاویز را از میان میبرد. سقوط دولت قوام و بحران یکساله پسین فضای مورد نیاز را فراهم آورد، و در پی گزارش پیشگفته، ترومن در ۱۲ ژانویه ۱۹۵۳ پیگرد قضایی «کارتل نفت» را از کیفری به حقوقی تبدیل کرد و سپس، طبق مصوبه ۱۶۰مین جلسه شورای امنیت ملی آمریکا مورخ ۲۷ اوت ۱۹۵۳/ ۵ شهریور ۱۳۳۲، ژنرال آیزنهاور با استفاده از اختیارات رئیسجمهور ماجرا را فیصله داد و علاوه بر آن محملهای قانونی لازم را برای حضور «کارتل نفت» آمریکا در کارتلی جدید بنام «کنسرسیوم نفت ایران» فراهم آورد.»
همسنگ قرار دادن نفوذ شوروی و غرب به شوخی شباهت دارد
عبدالله شهبازی گفت: حزب توده، بهعنوان پایگاه اصلی شوروی در جامعه ایران، جز سالهای ۱۳۲۰- ۱۳۲۷ پس از انقلاب چهار سال (۱۳۵۸- ۱۳۶۱) فعالیت رسمی و قانونی داشت. پس از انقلاب از صفر شروع کرد و تلاش کرد پایگاهی در جامعه ایران به دست آورد که خیلی زود حذف شد. بنابراین، همسنگ قرار دادن نفوذ شوروی و حزب توده در ایران با نفوذ دیرین و بسیار عمیق بریتانیا و آمریکا، که در دوران پهلوی، ایران را کاملاً در قبضه داشتند، به شوخی بیشتر شباهت دارد.
وی افزود: بنابراین، وقتی کسانی تلاش میکنند نفوذ اطلاعاتی روسیه و شوروی در ایران را همسنگ نفوذ انگلیس و آمریکا در ایران قلمداد کنند، یا برای ایجاد موازنه با اهداف سیاسی- تبلیغاتی عمد دارند، یا از تاریخ چیزی نمیدانند بهجز مطالب سطحی رایج.
وضعیت گفتمان چپ در ایران
شهبازی در خصوص سابقه نفوذ غرب در ایران ادامه داد: نفوذ غرب در ایران بسیار قدیمی است و با تکوین فرهنگ جدید در ایران پیوند خورده است. در روسیه نیز همین وضع بود. جامعه ایران، مانند جامعه روسیه از سده هیجدهم میلادی، تحت تأثیر دائم فرهنگ و اقتصاد و سیاست غرب بود. در دوران قاجاریه این نفوذ شکل سیاسی بارز گرفت و در نهایت حکومت پهلوی مستقر شد که عمیقاً جامعه ایران را به غرب پیوند زد.
وی افزود: در مقابل، گفتمان چپ از زمان وقوع انقلاب ۱۹۱۷ در قشرهای مغلوب و تحت ستم جامعه اعتباری پیدا کرد؛ ولی نه اینکه گفتمان غالب باشد. از دوران قاجاریه تا زمان انقلاب، گفتمان غالب ضد حاکمیت گفتمان دینی بود که در نقش علما در مخالفت با قرارداد بارون پل جولیوس رویتر و سپس قرارداد انحصار تنباکو با کمپانی تالبوت و سپس در تظاهرات ضد انگلیسی مرحوم خالصیزاده و مواضع سید حسن مدرس میتوان دید تا زمان امام (ره). گفتمان چپ مارکسیستی یکی از گفتمانهای ضد حاکمیت بود و اتفاقاً غالب نبود، گرچه از اواخر دهه چهل و اوایل دهه ۱۳۵۰ بر بخشی از گفتمان مذهبی بهخصوص از طریق سازمان مجاهدین خلق تأثیر گذاشت. قبلاً درباره تأثیرات عمیق جزوات «شناخت» و «اقتصاد به زبان ساده» مجاهدین خلق به تفصیل نوشتهام.
جنگ سرد فرهنگی و گفتمان چپ
شهبازی گفت: اینکه گفته شود نفوذ آمریکا و انگلیس در سطح «نخبگان و اشراف عصر قاجار و پهلوی بود» و نیروهای چپ در میان اپوزیسیون انقلابی نفوذ داشتند، مخدوش است. نفوذ آمریکا و انگلیس در کل جامعه بود. دلیل آن هم روابط عمیق حکومت وقت ایران با دولتهای بریتانیا و آمریکا و سلطه سیاسی و اقتصادی مستقیم یا غیرمستقیم آنان بر ایران در دوران پهلوی و ارتباطات بسیار گسترده فرهنگی و اقتصادی ایران با غرب بود. برعکس، با شوروی چنین روابطی وجود نداشت و تأثیر مارکسیسم به لایههای کوچکی محدود بود که پس از تأسیس حزب توده گستردهتر شد و پایگاهی در بین دانشجویان و نظامیان جوان و کارگران و غیره یافت. در دوران جنگ سرد، در چارچوب اقداماتی که به «جنگ سرد فرهنگی» معروف شده، نبرد تبلیغاتی و فکری سنگینی در ایران علیه شوروی و مارکسیسم از طریق انتشاراتیها و نشریات روشنفکری چپ ضد شوروی در جهان و در ایران انجام میگرفت.
تأثیرات آنتیکمونیسم
شهبازی در خصوص لزوم توجه به جریان ضد کمونیستی گفت: وقتی درباره نفوذ کمونیسم صحبت میکنیم حتماً باید تأثیرات آنتی کمونیسم را نیز مدنظر داشته باشیم. یعنی مجموعه برنامههای تبلیغاتی و فکری که برای مقابله با نفوذ فکری شوروی انجام میگرفت و در این راه، حتی گفتمان چپ به کار گرفته میشد تا اگر کسانی به چپ گرایش پیدا کردند به شوروی متمایل نشوند و راه چپ ضد شوروی را برگزینند؛ این استراتژی آمریکا بود، حتی در داخل آمریکا.
او در خصوص وضعیت ایران در خصوص مبارزه با کمونیسم گفت: در ایران، به دلیل وضع خاص آن که خط مقدم جبهه جنگ با شوروی تلقی میشد، این مبارزه فرهنگی ضد کمونیستی- ضد شوروی بسیار گستردهتر از بسیاری از جوامع دیگر بود. این جریان تبلیغاتی بهطور عمده با پروژه بدامن Bedamn از حوالی سال ۱۳۲۵ شروع شد که متضمن سرمایهگذاری وسیع در مطبوعات ایران برای تبلیغات ضد کمونیستی- ضد شوروی بود.
ناتوی فرهنگی
وی افزود: بعدها، شبکه فرهنگی- انتشاراتی مفصل و قوی در ایران تأسیس شد که مهمترین آن انتشارات فرانکلین بود با مدیریت همایون صنعتیزاده که ایشان در خاطرات و مصاحبههایش درباره نقش آمریکا در تأسیس فرانکلین بهصراحت سخن گفته. امروزه میدانیم که مجموعه این فعالیتها بخشی از آن پروژه عظیمی است که به «جنگ سرد فرهنگی» معروف است و نهادهای متولی آن به «ناتوی فرهنگی» معروفند.
شهبازی افزود: بنابراین، تبلیغات ضد شوروی در ایران بسیار عمیق و گسترده بود و طیف وسیعی از روشنفکران را به خود جلب کرد که الزاماً ضد چپ نشدند، ولی ضد شوروی شدند. یعنی همان استراتژی سوق دادن روشنفکران چپ به مواضع چپ ضد شوروی. به این دلیل بود که در ایران، در اوج سانسور ساواک، کتابهای تروتسکی و ایزاک دویچر ترجمه و منتشر میشد یا مجله وزین روشنفکری جهان نو مواضع چپ تروتسکیستی را اشاعه میداد یعنی مروج نوعی از مارکسیسم بود که با شوروی ضدیت داشت.
وی ادامه داد: بنابراین فروکاستن نفوذ غرب، و حتی نفوذ اطلاعاتی غرب، به طیف محدودی از بخش مرفه جامعه و اغراق درباره نفوذ چپ مارکسیستی- شورویگرا در توده پایینی و معترض جامعه نادرست است. این رویکرد چپ مارکسیستی هیچگاه در میان معترضان به وضع موجود جریان غالب نبود. حزب توده در دهه ۱۳۲۰ و اوائل دهه ۱۳۳۰ قدرتی داشت ولی نه آنطور که در تبلیغات نشریات غربی جنجال میشد که گویا ایران در آستانه سقوط به دامان کمونیسم است. اینها صحنههایی است که بعضی کانونهای غربی بهویژه کمپانیهای نفتی بزرگ آمریکایی ساختند برای سوق دادن سیاست دولت متبوع خود به سمت کودتا و پیامدهای آن که قبلاً شرح دادم.
«دستگیری سه جاسوس شوروی در فاصله اندک پیش از انقلاب عجیب است»
انتهای پیام
رفتارهای مشمئزکننده اپورتونیستی جریان چپ از جنبش جنگل تا تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین وبالاخص ترورهای سبعانه پیروان انها وخیانت های سران چپ جنگلی وب عدها از روزنامه نگارانی چ.ون محمدمسعود وغیره بنحوی جوانان پرشوراین دیار را از جریان چپ فراری داده بودکه بقدرمسلم در نضج گیری انقلاب بهمن 57 سوهارا بطرف طیف مذهبی جنبش قرار داد..
ما به قبل کار نداریم. الان رو بگو. تبدیل سهم 50 درصد دریای خزر به حدود 10 درصد رو بگو . 90 درصد مبارکشون ؟! کجایی ای ؟!