گزارش: سیستان و بلوچستان چگونه به اینجا رسید؟
/کارشناسان پاسخ میدهند/
نسترن فرخه، انصاف نیوز: متخصص پیش از تاریخ، میگوید همین حالا روستاهایی در منطقه فنوج، جنوب شرق ایران وجود دارد که با سیستم اقتصادی هزارهی هشتم پیش از میلاد زندگی میکنند، یعنی کوچکترین تغییری از لحاظ سیستمهای فرهنگی، اقتصادی و معیشتی نداشتند؛ امروزه جوامع بسیار محدودی در کل دنیا وجود دارند که سنتهای فرهنگی خودشان را حفظ کرده باشند و منطقهی سیستان و بلوچستان هم یکی از همان استثناها است.
جنوب شرق ایران که زمانی جزو درخشانترین حوزههای تمدنی جهان محسوب میشده با به وجود آمدن تغییرات اقلیمی، مثل تغییر مسیر رودخانهی هیرمند سرنوشت دیگری برای آن رقم میخورد و رفته رفته کیفیت زیست در آنجا در قرون بعدی نزول پیدا کرده، تا جایی که حالا سیستان و بلوچستان جزو فقیرترین استانهای کشور به حساب میآید و وجود سیلهای پی در پی شرایط را برای آنها هر روز وخیمتر از قبل میکند.
روحالله یوسفی زشک، دکترای پیش از تاریخ، به انصاف نیوز میگوید: «خیلی از محققان باستان شناسی و تاریخ معتقدند دلیل اصلی بحرانهای اقتصادی در خوزستان و سیستان که باعث از دست رفتن کیفیت منابع کشاورزی آن شده، شکست ساسانیان در مقابل اعراب بوده است، چون بنیهی اقتصادی خود را از دست داده بودند و نتوانستند ساختارهای خودشان را در برابر آنها حفظ کنند، بنابراین با کوچکترین تلنگری که از طرف اعراب وارد شد این جوامع دچار فروپاشی شدند و تبعات آن در مراحل بعدی تاریخ گستردهتر شده است.
از بعد زیست شناسی و بومشناسی هم به باور محققین، جنوب شرق ایران منطقهای سرسبز بوده است، اسماعیل کهرم به این موضوع اشاره میکند که سیستان و بلوچستان یک قسمتی از مملکت ما بوده که به خاطر داشتن آفتاب فراوان، آب زیاد و خاک خوب قطب کشاورزی محسوب میشده است. این اطلاعات را از مطالعهی دانههای گردهای که زیر زمین، مثلا در عمق 4 یا 5 متری زمین قرار دارد متوجه میشویم که نشان میداده در این مناطق جنگل و نخلستانهایی وجود داشته است.
اما روند نزولی کیفیت زیست در این منطقه همچنان که از تمدنهای گذشته وجود داشت هنوز هم دیده میشود، طبق گفتهی کهرم از بین رفتن نشانههای گیاهی دلیل اصلی سیل یک منطقه است، ماجرای حال حاضر استانهای جنوب شرق هم که درگیر سیل شدند همین است. در حالی که آخرین نشانههای گیاهی در سیستان و بلوچستان به 70 یا 80 سال پیش برمیگردد که زمینهای باروری داشتند اما استفادهی بیرویه و 4 تا 5 برابر ظرفیت مراتع از آنها برای چرای گوسفند و بز، آسیب وارد کرده است. البته به این موضوع هم اشاره میکند که با مهندسی درست خاک، هر خاکی را میتوان قابل استفاده کرد و با همین روش بعد از 15 سال خاک جنوب شرق کشور مفید خواهد شد.
از سوی دیگر علیم یارمحمدی نماینده این استان در مجلس به حفظ موقعیتها و امنیتی بودن جنوب شرق اشاره میکند که عامل بخشی از عقب ماندگی استان شده و میگوید: «این موقعیت از رژیم گذشته به ارث مانده است، انقلاب شده و نظام هم برای آن تلاش زیادی کرده، اما متاسفانه در استانهای دیگر، مسئولون چهار نعل میروند و برای استانهای حاشیهای ایران همان حرکت لاکپشتی ما باقی مانده است. موضوع امنیتی بودن منطقهی سیستان و بلوچستان هم به شدت بر توسعه و پیشرفت آنجا تاثیر گذاشته و مانع توسعه آنجا است.»
برای بررسی سیر نزولی کیفیت زیست در سیستان و بلوچستان و اینکه با وجود شرایط درخشان در گذشته آن منطقه چطور در هر مرحلهای از تاریخ دچار عقب ماندگیهایی شده است، انصاف نیوز با روحالله یوسفی زشک، اسماعیل کهرم و علیم یارمحمدی گفتو گو کرده که در ادامه میخوانید:
یوسفی: عمر مفید سیستان از لحاظ اجتماعات انسانی 15 تا 20 سال
روحالله یوسفی زشک بر این باور است که منطقهی سیستان در هر دوره با فراز و نشیبهایی همراه بوده است. او دربارهی روند تغییرات سیستان به انصاف نیوز گفت: «سیستان و بلوچستان در گذشته اصلا به شکلی که حالا شاهد آن هستیم نبوده است، وقتی اقلیم یک منطقه دچار تغییر میشود طبعا زندگی فردی و اجتماعی اجتماعات انسانها هم به شدت دچار تغییر میشود. مثلا در دورهی ساسانی سیستان انبار غلهی ایران بوده و این منطقه به لحاظ کشاورزی شرایط خوب و درخشانی داشته است.
2500 تا 2200 قبل از میلاد، منطقهی کرمان و جنوب شرق در خاورمیانه جزو درخشانترین حوزههای تمدنی بوده است، ولی زمانی که اقلیم تغییر میکند کیفیت زندگی را هم با خود پایین میآورد. از زمانی که منابع آب حوزهی جنوب شرق ایران محدودتر شد، پوشش گیاهی ضعیفتر شد و دریاچههایی که از زمان باستان وجود داشتند و یکی از ارکان اصلی اقتصاد منطقه بودند از بین رفتند. وقتی جمعیت کمتر شود کیفیت زندگی پایین میآید و وقتی کیفیت پایین بیاید رسیدگی مسئولان در هر دوره کمتر میشود، در نهایت هم فراموش میشود.
در همین مورد حتی پیشبینیهایی که در ارتباط با اقلیم شناسی منطقه میشود، نهایت عمر مفید سیستان از لحاظ اجتماعات انسانی بین 15 تا 20 سال دیگر خواهد بود و بعد از آن تقریبا تمامش متروکه میشود. کمااینکه جز شهرهای بزرگ چیزی از آن به جا نمانده است.»
تغییرات اقلیمی حتی سرنوشت تاریخ را هم عوض میکند
یوسفی به تاثیر تغییرات اقلیمی بر تغییر شرایط زندگی در هر منطقه تاکید دارد و حتی تغییر مسیر رود هیرمند را دلیلی بر از بین رفتن شهر سوخته میداند، این متخصص پیش از تاریخ ادامه داد: «تاریخ یک سیکل و چرخه است که مرتب در حال تکرار است، به دلیل تغییر مسیر رودخانهی هیرمند که در حاشیهی شهر وجود داشته، اقلیم و اکولوژی شهر سوخته در تاریخ 1800 پیش از میلاد به شدت دگرگون میشود، شهری که وسعتش تقریبا در سال 2500 پیش از میلاد بین 150 تا 170 هکتار بوده در تاریخ 1800 پیش از میلاد به 5 هکتار میرسد و این عدد کوچکتر میشود.
این شرایط را مرتب داشتیم مثلا در دورهی ساسانیان به دلیل استفادهی بیش از حد و زهکشی از زمین، بالا آمدن رسوبات و نمکدار شدن زمین کیفیت کشاورزی و زندگی به شدت افت میکند و کم کم آن شکلی که ما از سیستان و بلوچستان میبینیم به وجود میآید.
حتی خیلی از محققان باستان شناسی و تاریخ معتقدند بحرانهای اقتصادی در خوزستان و سیستان که باعث از دست رفتن کیفیت منابع کشاورزی آن شده دلیل اصلی شکست ساسانیان در مقابل اعراب بوده است که بنیهی اقتصادی خود را از دست داده بودند و نتوانستند ساختارهای خودشان را حفظ کنند، بنابراین با کوچکترین تلنگری که از طرف اعراب وارد شد این جوامع دچار فروپاشی شدند.
این سیکل را مرتب در دورههای دیگر هم میتوانیم ببینیم، در واقع تمدنها در هر حوزهی جغرافیایی مانند یک کودک هستند که به دنیا میآید و ذورهی نوجوانی، بلوغ، جوانی و پیری خود را طی میکند و حداقل در دوران پیش از تاریخ این سیکل دوبار تکرار شده است یک بار آن در زمان 1800 پیش از میلاد بود که فرهنگها و تمدنهای حوزهی جنوب شرق دچار فروپاشی شدند.
شهر سوخته، شهری با آن عظمت، ابداعات بزرگ، دستاوردهای فرهنگی و اقتصادی منحصر به فردی که داشته در آن تاریخ از بین میرود. یکی از قدیمیترین جراحیهای مغز را در شهر سوخته داریم، بازیهای فکری که روی سنگ و چوب درست میکردند در آن دوره استفاده میشده و یا استفاده از خط کشهای به شدت دقیق در کاوشهای باستانشناسی از همان منطقه به دست آمده است.
اشیای با ارزشی که آن زمان در قبور گذاشته میشد همه دال بر سطح بالای اقتصادی و بنای اقتصادی مردمان در شهر سوخته است، یک تغییر اقلیم این همه دست آوردهای فرهنگی را به یکباره در یک بازهی زمانی 400 یا 500 ساله به یک روستای خیلی کوچک تبدیل میکند. بعد از آنهم در 1850 پیش از میلاد شهر سوخته برای همیشه فراموش میشود.
در دوران تاریخی شواهد خیلی خوبی از رشد فرهنگها در دورهی پارتی و ساسانی داریم، مخصوصا از زمان پارتی شواهد منحصر به فردی وجود دارد، حتی در دورهی هخامنشیها منطقهی سیستان یکی از جاهای مهم شناخته میشد، اما در پایان دورهی ساسانی باز به دلیل تغییرات اقلیمی و استفادهی بیش از حد زمین، یک بار دیگر این فرهنگها دچار فروپاشی در منطقهی سیستان میشوند. این امپراطوری بزرگ حتی در شاهنامهی فرودسی آمده و از سیستان به عنوان یک قطب فرهنگی و حکومتی مهم یاد شده است که اگر انطباق سیاسی بدهیم در دورهی پارت و ساسانی بوده است.»
در دوران اسلامی دیگر شاهد توسعهی فرهنگی سیستان نیستیم
یوسفی، استاد دانشگاه به مرحلهای از تاریخ سیستان اشاره میکند که دیگر اقلیم ویژگیهای خاص خود را از دست داده و همین موضوع روی تمدنها تاثیر گذاشته است و در ادامه میگوید: «در دوران اسلامی در واقع هیچوقت آنچنان شواهد درخشانی در توسعهی فرهنگی سیستان را شاهد نیستیم، فرهنگها به وجود میآمدند و تا یک حدی رشد میکردند ولی اقلیم آن ویژگیهای خاص خود را که بتواند برای تمدن جذاب باشد تا حد زیادی از دست داده بود. بیشتر ماهیت بومی و محلی پیدا کرده بود کمااینکه هر چه به زمان حال نزدیکتر میشویم کیفیت زندگی در جنوب شرق پایینتر میآید، با وجود اینکه گذشتهی درخشان و منابع آبی خوبی دارد ولی تغییر اقلیم تنها موضوعی است که فرهنگها هیچ راه گریزی از آن ندارند و همین موضوع میتواند فرهنگهای به شدت درخشان را از بین ببرد. البته تغییر اقلیم میتواند حوزههایی را که از لحاظ فرهنگی ضعیف بوده به قطبهای فرهنگی و تمدنی در دنیای باستان تبدیل کند.
در دنیای باستان انسان هرچقدر از یک اقلیم و زیست بوم استفاده میکرد نمیتوانست بیش از حد به آن آسیب برساند بلکه این دنیای مدرن و پست مدرن است که اقلیم را تغییر میدهد، اگر با روشهای مناسب از آن پتانسیلهای موجود استفاده نکنیم باعث از بین رفتن آن میشویم.»
اواخر دورهی ساسانی شروعی برای به وجود آمدن سیستان امروز
این استاد دانشگاه به تاثیر دورهی ساسانی بر سیستان اشاره میکند و ادامه میدهد: «در اواخر دوری ساسانی یک اتفاق بزرگ که افتاد استفادهی بیش از حد از زمینهای کشاورزی و استفاده نکردن از روش آیشبندی بود چون اگر به زمین فرصت استراحت و بازسازی ندهید شوره و نمک در زمین آنقدر میشود که بعد از مدتی دیگر قابلیت کشت ندارد. این اتفاق هم در سیستان و هم در خوزستان میافتد و باعث میشود خیلی از زمینهای کشاورزی آن ویژگیهای خودشان را برای تولید از دست بدهند.
در کنار این، تغییرات اقلیمی مزید بر علت میشود تا یک حوزه پتانسیلهایش را خیلی بیشتر از دست بدهد. اگر تغییر اقلیم نبود، زمینهای کشاورزی بعد از ده تا بیست سال میتوانستند خودشان را بسازند؛ این در کنار تغییر اقلیم باعث میشود که منطقهی سیستان ظرفیتهای سکونتگاهی و فرهنگی خودش را مرتب از دست بدهد و این مثل یک موج سینوسی مرتب پیش میرود.
در حال حاضر از نظر تاریخی و جغرافیایی یکی از بدترین شرایط سیستان و بلوچستان است که هیچ جذابیتی برای سکونتگاه و جوامع انسانی ندارد، بر همین اساس در شمال کشور یا تهران و مشهد شما حاشیهنشینهایی را میبینید که از جنوب و جنوب شرق کشور به آنجا مهاجرت کردند، در صورتی که هیچکس دوست ندارد زادگاه خودش را ترک کند، اما با تغییر اقلیم چارهای جز این نیست.
این تغییرات باعث میشود جمعیت منطقه به مرور کمتر شود تا زمانی که نبود نیروی مولد و تولید کننده، همین ظرفیتهای محدود هم که وجود دارد را برای همیشه از بین ببرد.»
مردمان جنوب شرق تجار ماهری بودند
یوسفی ادامه داد: «یک واقعیتی که در ارتباط با جنوب شرق وجود دارد، این است که حوزههای فرهنگی کارکردهای متفاوتی دارد؛ مثلا در دنیای پیش از تاریخ دشت خوزستان، اقتصاد کشاورزی و دامپروری دو رکن اصلی پیدایش تمدنها در این حوزه بودند که حتی در مناطق بالا دست خوزستان اولین حکومتها را دامپروران و کوچ نشینها پایهگذاری میکنند و در مناطق پایینتر یکجانشینی باعث به وجود آمدن شهرهای اولیهی بسیار بزرگی میشوند که در حوزهی خاورمیانه هنوز مثالی برای آن پیدا نشده است.
حوزهی جنوب شرق ما یک ویژگی منحصر به فرد دارد، بهنوعی میتوان گفت همیشه محل اجتماع صنعتگران و تجار بوده است، فرهنگها در منطقهی جیرفت و شهداد بیشتر وابسته به صنعتگران ماهری بوده که با استفاده از سنگهای نیمه قیمتی و صابونی، اشیا بسیار با ارزشی را درست میکردند و این را به نقاط مختلف صادر میکردند.
در واقع اگر از بنیان شهر سوخته و شهرهای جنوب شرق بخواهیم یاد کنیم، به اینها شهر صنعتگران میگویند، محوطهی شهداد به صورت تک دوره مربوط به اجتماع عظیمی از صنعتگران بوده که محصولات خودشان را بیشتر به غرب ایران، جنوب و مرکز بینالنهرین صادر میکردند؛ این پتانسیل همیشه وجود داشته و مردمانی که در جنوب شرق زندگی میکردند تجار بسیار ماهری مخصوصا در سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی بودند.
در سطح شهر سوخته اگر راه بروید، در کنار سفال شکستههای فراوانی که وجود دارد سنگهای قیمتی و یا نیمه قیمتی بسیاری را در سطح تپههایی با آن وسعت بزرگش میبینید، ما نباید جلوی آن ویژگیهایی که از لحاط اقلیمی باعث میشود تا نوع خاصی از اقتصاد به وجود بیاید را بگیریم، امروز با دیوارهای بلندی که بین مرز ایران، پاکستان و افغانستان کشیده شده بخش عمدهی اقتصاد مردمان این منطقه که وابسته به تجارت بوده از بین رفته است.
زمانی که تجارت وجود نداشته باشد امکان زیست هم در منطقه وجود نخواهد داشت، این تجارت به اشکال مختلف بوده از مواد غذایی که از پاکستان میآوردند تا تجارت مواد مخدر این ارتباط وجود داشته است. حال ارتباط به آن شکل را از بین بردیم و پتانسیلهای زیستمحیطی و بهرهبرداری از آن دیگر وجود ندارد، بنابراین این اجتماع محکوم به نابودی و فروپاشی خواهد بود.
سیستان و بلوچستان چهارراه ارتباط فرهنگی است، پتانسیلهای بالایی دارد اما نباید الزاما طرحی که در جای دیگر جواب داده را برای منطقهی دیگر با شرایط اقلیمی دیگر تحمیل کنیم مثلا انتظاراتی که از منطقهی دشت اردبیل داریم و یا شمال شرق ایران، نباید از جنوب شرق هم داشته باشیم.»
روستایی در فنوج وجود دارد که با سیستم اقتصادی هزارهی هشتم پیش از میلاد زندگی میکنند
روحالله یوسفی زشک در پایان به سنتهای فرهنگی منطقه پرداخت و گفت: «اکوتوریسم یا گردشگری طبیعی یکی از بزرگترین جاذبههایی است که در این منطقه وجود دارد، جالب است بدانید همین حالا روستاهایی در منطقه فنوج وجود دارد که با سیستم اقتصادی هزارهی هشتم پیش از میلاد زندگی میکنند، یعنی کوچکترین تغییری از لحاظ سیستمهای فرهنگی اقتصادی و معیشتی نداشتند.
امروزه جوامع بسیار محدودی در کل دنیا وجود دارند که سنتهای فرهنگی خودشان را حفظ کرده باشند و منطقهی سیستان هم یکی از همان استثناها است. تکنیکهای ساخت سفال دست ساز و نقاشیهایی که روی سفالهای منطقهی سیستان وجود دارد نوع اقتصاد و وابستگی آنها، جذابیتهای منحصر به فردی است که میتوان به آن پرداخت.
همه جا صنعت و کشاورزی عامل توسعه نیست، پتانسیل موجود باید حفظ شود و آن را در راستای توسعه و بهبود کیفیت آن مردمان خرج کرد. بدون شک سیستان و بلوچستان با این روند و کمبود منابع آب و خشکسالیهای پی در پی به نظر من طی ده تا پانزده سال آینده به طور کل خالی از سکنه خواهد شد.»
اسماعیل کهرم: نشانههای ازجنگل و نخلستان در این منطقه وجود دارد
اسماعیل کهرم بوم شناس و فعال محیط زیست، در مورد تاریخچهی بوم شناسی سیستان و بلوچستان به انصاف نیوز گفت: «سیستان و بلوچستان یک قسمتی از مملکت ما بوده که به خاطر داشتن آفتاب فراوان، آب زیاد و خاک خوب قطب کشاورزی محسوب میشده است. این اطلاعات را از مطالعهی دانههای گردهای که زیر زمین، مثلا در عمق 4 یا 5 متری زمین قرار دارد متوجه میشویم که نشان میداده در این مناطق جنگل و نخلستانهایی بوده است.
سیلابی که اخیرا آمد، همهی زمین را شست و برد، خاک غنی را ضعیف کرد، راه چارهی آن این بود که ما سدهای کوچکی که هر کدام آب شهرهای 200 یا 300 هزار نفره را تامین کند بسازیم. از وقتی که دانههای باران میآید تا وقتی که به سیل تبدیل میشود ده دقیقه بیشتر طول نمیکشد و این آب با حجم و سرعت زیاد میآید و میرود، به دریا میرسد و شور میشود.
ما از این نعمتها استفاده نکردیم شدت فرسایش خاک سیستان و بلوچستان در ایران درجه یک است که در کل ایران نداریم، به این دلیل که آنجا پاکتراشی شده است. گلههای بز را میبینیم که اینها چند هزار تایی ریشهی هرچه گیاه است را در میآورند و خاک را لخت میکنند. در این شرایط حتی وقتی سیل بیاید یک قطرهی آن به زمین نفوذ پیدا نمیکند، خاک حاصلخیز را میشوید و میبرد. در حالی که اگر پوشش گیاهی وجود داشت حرکت سیل را آهسته میکرد و در نتیجه به داخل زمین نفوذ میکرد.»
کهرم در مورد تاثیر مدیریتهای زیست بومی بر یک منطقه گفت: «در اروپا و بنگلادش سیل میآید اما در اروپا یک مقدار رودخانهها ورم میکند و میخوابد و اصلا نمیشنویم که نه مردمی آواره شدند و نه جایی تخریب شده است ولی در بنگلادش 900 هزار نفر بیخانمان میشوند یا 10 هزار گوسفند میمیرند، چرا؟ چون در بنگلادش پاکتراشی اتفاق افتاده است. ما هم آنقدر حیوانات را چرا دادیم که زمین لخت شده و برای همین آبی نفوذ نمیکند که بخواهند چاهی بزنند و از آن استفاده کنند.
بنابراین وجود نداشتن آبخیزداری و کنترل نکردن وجود آب و برداشت بینهایت از سفرهی آبهای زیر زمینی باعث فقیر شدن سیستان و بلوچستان شده، با این وجود نعمت تبدیل به نغمت میشود.»
با مهندسی خاک بعد از 15 سال این خاک قابل استفاده میشود
کهرم به آخرین نشانهها از پوشش گیاهی که در سیستان و بلوچستان وجود داشته است و مانع بسیاری از حوادث میشد اشاره کرد و ادامه داد: «این نشانههای گیاهی در سیستان و بلوچستان به 70 یا 80 سال پیش بر میگردد که مثل خوزستان زمینهای باروری داشتند اما استفادهی بیرویه صورت گرفته، چهار تا پنچ برابر ظرفیت مراتع ایران که در آن گوسفند است، به خصوص بز که طریق چرای آنها فرق دارد، بز ریشه را هم در میآورد و همین باعث شده که الان خاک خشک شده است.
هر خاکی اگر مدیریت صحیح بر آن اعمال شود قابل استفاده خواهد بود، اگر بذرهای مرتعی روی آن کاشته شود جا باز میکند و حداکثر تا 15 سال آن خاک به خاک مفید تبدیل خواهد شد. علم مدیریت خاک یک علم جداگانهای است که در کشورهای خارجی از آن استفاده میکنند. کافی است تا در آن منطقه چرای حیوانات قطع شود و گیاهان مرتعی مانند شبدر و یونجه کاشته شود و دو الی سه فصل اجازه دهیم اینها جان بگیرند تا مواد آلی خاک زیاد شود و آن وقت برای گیاهان یک مقدار قویتر این خاک آماده میشود، نه آنکه یک دفعه در آن درخت کاشته شود، بعد از 10 یا 15 سال شرایط مناسب پیدا میکند. حتی به راحتی در خودش آب هم نگهداری میکند و آن را به سفرههای آب زیر زمینی عبور میدهد.»
نماینده سیستان و بلوچستان: امنیتی بودن بر استان سایه انداخته
علیم یار محمدی نمایندهی سیستان و بلوچستان در دوره دهم مجلس از عملکرد چهار سالهی خود به انصاف نیوز گفت: «رشد حداکثری سیستان و بلوچستان متاسفانه در ردهی آخر بین استانهای کشور قرار دارد، این حفظ موقعیت از رژیم گذشته به ارث مانده است. انقلاب شده و نظام هم برای آن تلاش زیادی کرده، اما متاسفانه در استانهای دیگر مسئولان چهار نعل میروند و برای استانهای حاشیهای ایران همان حرکت لاک پشتی ما باقی مانده است.
پتانسیلهای خوبی در آن بخشها بوده ولی به علت ضعف مدیران و دولتها اصلا مورد توجه قرار نگرفت، این دال بر آن نیست که آنجا کاری صورت نگرفته باشد اما تلاشها محسوس نیست چون به توسعهی استان هیچ توجهی نشده است. باید ظرفیتی در بحث گردشگری استان در نظر گرفته میشد و بخشی از تلاشها نیاز به زیر ساخت دارند.
از طرف رهبری سند توسعه برای سواحل مکران ابلاغ شده اما متاسفانه تا این لحظه دولت از این سند هیچ بهرهبرداری درستی نکرده است، مجوزهای خوبی برای کشاورزی در جنوب استان داده شده، میوههای گرمسیری که پاسخ تمام ایران را میدهد.»
یارمحمدی در مورد یکی از علتهای کم توجهی به این استان گفت: «گاهی افراد برای مدیریت از استانهای دیگر میآمدند و به همین دلیل توجهی نداشتند، البته موضوع امنیتی بودن منطقه هم دست به دست دیگر مسائل داد تا ظرفیتهای این منطقه اصلا شکوفا نشود.
یک سند در سال 1380 به نام سند توسعه محور شرق ابلاغ شده و سند دوم هم برای توسعهی مکران است که حدود پنچ سال پیش ابلاغ شده، اگر این دو سند صد درصد اجرا میشدند سیستان و بلوچستان و شرق کشور متحول میشد. در صورتی که به منابع شرق کشور همیشه بیتوجهی شده است اگر به این سندها توجه میشد الان میتوانستیم فازهای مختلف عسلویه را دور از خلیج فارس اجرایی کنیم و هیچ نوع محدودیتی به لحاظ شرایط خاورمیانه نداشته باشیم و حتی هیچ مشکلی برای صادرات نفت و تولیدات زنجیرهای نفت نداشته باشیم.
موضوع امنیتی بودن منطقهی سیستان و بلوچستان به شدت بر توسعه و پیشرفت آنجا تاثیر گذاشته اما آنجا مرزی است که نیاز است از نظر امنیتی مورد توجه پررنگتریقرار گیرد تا به مملکت خدشهای وارد نشود، اما اتفاقا همین موضوع در استان سایه انداخته یعنی باید ماموریتهای حفاظت اطلاعاتی و امنیتی در خود مرز باقی بماند در حالی که روی تمام مبادلات مرزی ما سایه انداخته است، چه مرز آبی و چه مرز خاکی در صورتی که باید از تمام این امکانات به عنوان فرصت استفاده شود.
ما در رنگین کمان معدنی کشور قرار داریم که پتانسیل خوبی محسوب میشود، دولت باید برای این منطقه پیشگام شود مثل بقیه استانها که در اول انقلاب هزینه کردند یعنی دولت پیشگام شود تا سرمایهگذار بیاید.»
انتهای پیام
اگر یک مدیر اجرایی توانست بیش از دو یا سه سال در مقامش باقی بماند آنگاه شاید بتوان برای بازهی ۱۵ ساله هم برنامه ریخت.
معمولا کسی دنبال طرحهای بلند مدت نیست.
چاره کشورهای منطقه نه افکار چپ و راست ومیانه وارداتی بلکه تلاش برای استقرار حکومت قدرتمند و مردم قدرنمند است ما باید مبانی ایجاد هردو قدرت را در جامعه محقق کنیم – ضعف یکی و قدرت دیگری نتیجه اش وضع موجود است – باید ماهیت را در هردو مورد تعریف و مبانی را ایجاد کنیم
یک ساعت داشتم میخندیدم به اون مورخی که دلیل نابودی خوزستان و سیستان رو به سپاه اسلام تو ۱۴۰۰سال پیش ربط داده..لابد گردوخاکام باعثش اسکندره