از چاپ کتاب شجریزاده تا مطالبات زنان در داخل
/در گفتوگو با آذرافزا و محبوبفر/
پریسا صالحی، انصاف نیوز: انتشار تصویر امضای کتاب قطوری از شاپرک شجریزاده که روی آن عکس خودش با روسریش که طی ماجرای دختران خیابان انقلاب در دست گرفته و عنوان کتاب با خط درشتی به زبان فرانسه نوشته شده واکنشهای مختلفی را در پی داشت حضور شجریزاده در نشستهای بینالمللی حقوق بشر در گذشته نیز چنین واکنشهایی را در پی داشت، این درحالی است که فعالان حقوق زنان در داخل کشور با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند و گهگاه صدور احکامی سنگین علیه آنها خبری میشود.
بسیاری معتقد بودند که شجریزاده و کسانی که رفتارهای مشابهی دارند از فعالیت فعالان در داخل کشور و هزینهای که برای باز شدن فضا در حوزهی حقوق بشر و زنان میدهند استفاده میکنند و او را به نوعی موجسواری و بالا رفتن از مطالبات عمومی متهم کردند، بعضی نیز اعتقاد داشتند که عمومی کردن این مطالبات وجه مثبت اینگونه رفتارهای رسانهای است و به همگانی کردن طرح این دست مسائل کمک میکند. اما شاید نگرانی فعالان این حوزهها در این مورد بیشتر حول ژورنالیستی کردن و استفاده از مشکلات و همینطور بالا بردن هزینهی فعالیت در داخل کشور بود.
انصاف نیوز این موضوع را با مرضیه آذرافزا، فعال زنان و محمدرضا محبوبفر، جامعهشناس سیاسی و عضو انجمن جامعهشناسی ایران مطرح کرد. آذرافزا سیر مطالبات را به قطاری تشبیه میکند که اینگونه اعمال به جای پیش بردن آن را از ریل خارج میکنند و میگوید باید مطالبات را بر اساس ظرفیتها و بضاعت ملی پیش برد. محبوبفر اما با تاکید بر اینکه نمیتوان چنین اعمالی را به همه تعمیم داد، بالا رفتن هزینهی فعالان واقعی در پی موجسواری بعضی روی مطالبات حقوق بشری را از پیامدهای این موضوع میداند
محبوبفر: از مطالبات اجتماع نردبان درست کردند
محبوبفر در مورد موجسواری روی خواستههای اجتماع توسط بعضی افراد به انصاف نیوز گفت: «امروزه به دلیل فشار سیاسی و اجتماعی که در کشور وجود دارد و با عنایت به اینکه نسل هم عوض شده و دیگر ما با نسل چهل سال پیش که زیر بار فشارهای سیاسی و اجتماعی میرفت مواجه نیستیم به نوعی برخی مسائل سیاسی از قبیل آزادیها و انتخابات آزاد یا مسائل اینچنینی و به ویژه بسیاری از موضوعات اجتماعی که در جوامع پیشرفتهی دنیا مطرح هستند مخصوصا آزادیهای اجتماعی و آزادی حجاب، امروز برای لایههایی از جوانان در کشور جذابیت پیدا کرده و به دلیل همین فشارهای اجتماعی بوده که این جذابیت ایجاد شده و از طرفی تحولات درون جامعهی جهانی و عوض شدن نسل در جامعهی جهانی هم به کشور ایران انتقال پیدا کرده و همین مساله باعث میشود که تعدادی از سیاسیون و افرادی که به زعم خودشان فعال اجتماعی یا حقوق بشر از جنس زنان هستند موجسواری کنند و از طریق این موجسواری روی خواستههای بخشی از آحاد جامعه به ویژه جوانان به اهداف و مقاصد خودشان نائل شوند.»
او در ادامه تاکید کرد: «اینکه ما بگوییم بخشی از فعالان سیاسی یا تعدادی از فعالان حقوق بشری یا فعالان اجتماعی موجسوار هستند و صرفا مطالبات جوانان و و بخشی از اجتماع را نردبان و پلهای درست کردند برای مقاصد و اهداف سیاسی و مقاصد خاص خودشان را نمیتوانیم به همه تعمیم داد. چه بسا تعدادی از فعالان سیاسی و اجتماعی که من از اینها تحت عنوان فعالان حقوق بشر و حقوق زنان نام میبرم از این قاعده مستثنی هستند.
ما نمیتوانیم صرفا اقدام چند نفر یا امثال خانم شاپرک شجریزاده را به همهی افراد تعمیم دهیم. ممکن است که تعدادی از افراد بدون اینکه حتی اعتقادی به فعالیتهای سیاسی و فعالیتهای اجتماعی از نوع حقوق بشری داشته باشند بخواهند موجسواری کنند و آن دسته از فعالان سیاسی و اجتماعی که درهرحال به دنبال مقاصد فردی یا مقاصد برخی از کشورهایی که از اینها حمایت میکنند و اتفاقا دشمنی این کشورها هم با ایران غیرقابل اجتناب است، اما نمیتوان این را قبول کرد که بخواهیم به همهی فعالان سیاسی و اجتماعی تعمیم دهیم.بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی صرفا به این دلیل که خواست بخشهایی از جامعه بر آزادیهای سیاسی و اجتماعی قرار گرفته صرفا دغدغههای اجتماعی و سیاسی دارند.»
محبوبفر در مورد پیامد اینگونه اعمال توضیح داد: «آن دسته از افراد هزینهی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی از جمله فعالیتهای حقوق بشر را در داخل کشور افزایش میدهند و همین مساله یک فشار مضاعف بر فعالان سیاسی و حقوق بشری خواهد شد که از این طریق مورد غضب و مورد دشمنی دولت به معنای عام قرار بگیرند و برخی از خواستههای ملی که به نظر من بیجا هم نیست روی موضوعات سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری مورد تاثیر قرار بگیرد و در کل خواستههای ملی از طریق فشار روی فعالان سیاسی و اجتماعی واقعی افزایش پیدا کند. این افراد هزینهی اعمال خودشان را به صورت اجرای محکومیتهای زندان و محرومیت از فعالیتهای اجتماعی بپردازند.»
او در ادامه افزود: «فعالان سیاسی و اجتماعی که یا در داخل ایران هستند یا در خارج ایران هستند یا در داخل ایران و در داخل زندانها هستند خط خودشان را از فعالان سیاسی و اجتماعی که به نوعی قصد برهم زدن نظم اجتماعی را دارند و قصدشان این است که هزینههای کار سیاسی، حقوق بشری و اجتماعی را افزایش دهند جدا کنند و از چنین افرادی تبری بجویند. در بعضی موارد مشاهده کردیم که فعالان حقوق بشر به ویژه کسانی که الان در داخل زندانها هستند خودشان را فدای این دسته از افراد کردند. چه افرادی که وکیل حقوق بشری و چه کسانی که فعال سیاسی بودند خودشان را فدای این افراد کردند.
این افراد اگر شرف داشتند و دل در گروی خواستههای ملی و میهنی داشتند، در داخل کشور میماندند و هزینهی اعمال خودشان را پرداخت میکردند، اگر مبارز واقعی بودند. نه اینکه مثل همین خانم شجریزاده یا دیگرانی که پیشتر از کشور خارج شدند صرفا حرکت و فعالیت فعالان سیاسی و اجتماعی واقعی در کشور را که کم هم هزینه ندادند مستمسکی قرار دهند و خودشان را در طرف دشمن ایران یا کشورها و رسانههای بیگانه قرار بدهند.
آذرافزا: جریانهای اقتدارگرا تقویت میشوند
مرضیه آذرافزا به انصاف نیوز گفت: «مطرح کردن کسانی مثل خانم شجریزاده یا خانم علینژاد در چارچوب یک پروژهی چهرهسازی است که آنها نماد جریان مخالف حکومت ایران باشند و این چهرهها از جریاناتی که در داخل کشور طی سالهای گذشته و فعل و انفعالات داخلی منتقد وضع موجود شدند. در داخل کشورتاثیرگذاری جریانات منتقد وضع موجود را در چارچوب جریان ملی -یعنی بضاعت و ظرفیتهای ملی ما- میتوان بررسی کرد یعنی از سرمایههای داخلی محسوب میشوند. اگر که این انتقادات در حاکمیت اثر مثبت داشته باشد و باعث تفوق این جریانها بر جریان حاکم شود برونداد این جریان داخلی یک دموکراسی ملی را برای ما به ارمغان میآورد.
برای مثال چیزی که به عنوان جنبش دوم خرداد شاهد بودیم و یا در جریان سال 88 و بعد از آن و سال 92 و 94 و 96 شاهد بودیم که حرکت از داخل بود و با یک بنیهی قوی مطالباتی را در سیاست داخلی و خارجی مطرح میکرد. الان به نظر کمی بنیهی آن ضعیف میآید اما پتانسیل آن در داخل کشور هست.
این خروجی که یک حکومت ملی باشد مورد خواست کانونهای قدرت در خارج از کشور نیست. آنها به جای جمهوری اسلامی حکومتی را میخواهند که در چارچوب همان نظام خودخواستهی بینالمللی باشد. بنابراین علم کردن چهرههایی مثل خانم شجریزاده و مسیح علینژاد یا دیگر کسانی که در خارج از کشور هر روز از این طرف و آن طرف سردرمیآورند را در این چارچوب میتوان بررسی کرد.
من معتقدم که حتما خانم علینژاد برخلاف خانم شجریزاده یک زن باهوش است و بلد است که از فرصتها چگونه استفاده کند و خلاقیتهایی دارد و به تبع این مساله طرفدارانی هم در داخل دارد منتها این طرفداران طوری نیستند که برای حاکمیت ترسناک باشند ولی آن سبکی که خانم علینژاد شروع کرده و طرحهای خودش را اجرا میکند، سبکی است که پروژهی براندازی را پیگیری میکند و به همین علت فضای سیاسی داخل کشور را امنیتیتر میکند. فضای امنیتی هیچوقت به نفع دموکراسیخواهی نیست؛ یعنی در دموکراسیخواهی ما یک عقلانیت، صبوری و هزینه و فایدهای لارم داریم که نیروها در آن چارچوب حرکت کنند و ضمن اینکه مطالبات خود را مطرح میکنند و اهداف خود را به روشنی مطرح میکنند، بدانند که باید چطور جریان را جلو ببرند که اول اینکه به کل کشور آسیب نرسد و دوم اینکه فضا متشنج و هیجانآلود نشود که به خشونت کشیده شود چون خشونت قاتل روند دموکراسیخواهی است.
به تبع این موضوع جریانی که به دنبال کارهای خیابانی است و میخواهد به تقابل دامن بزند چون به دنبال ایجاد هیجان و براندازی است، این دو جریان به صورت دشمن خود عمل میکنند. در واقع جریانی که از خارج از کشور که ما شاهد بودیم در اتفاقاتی مثل آبان 98 و دی 96 به دنبال دامن زدن به خشونتهای خیابانی و براندازی است و شاید دلشان میخواهد این همهگیر شود. به طبع دموکراسیخواهان در داخل چنین چیزی را نمیخواهد. فضای خشونتآمیزی که در جامعه به وجود بیاید جریانهای خشن و اقتدارگرا چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور تقویت میشوند و این خواستهی دموکراسی نیست و دموکراسیخواهان این را نمیخواهند.»
او با اشاره به دو الگو برای ایجاد تغییرات در جوامع گفت: «دو الگو در جامعهی ما وجود دارد که مختص جامعهی ایران هم نیست و شاید همه جای دنیا هم هست. یک روند تکاملی برای ایجاد مردمسالاری، آزادی و توسعهی سیاسی و اقتصادی وجود دارد که اگر جوامع با نوعی امواج خاص پارازیتی مواجه نشوند، به سبکی که اروپا طی سیصد سال در آزادیهای مدنی راه خود را پی گرفت پیش بروند، البته نمیخواهم بگویم که آنها به آخر تاریخ و بهشت موعود رسیدند اما به هرحال مطالبات خود را در یک روند تاریخی دنبال کردند. جامعه پشت هم ظرفیت ساخته و اینها از آن ظرفیتها استفاده کردهاند و از یک سطحی به یک سطح بالاتری خودشان را ارتقا دادند.
این در یک جریان طبیعی اتفاق افتاده است که چالشهایشان چالشهای قابل کنترل و قابل مدیریت بوده است. الان هنوز هم در کشورهای توسعه یافته این چالشها و درگیریها در سطحی وجود دارد که ما میتوانیم آن را ببینیم اما هیچوقت این چالشها باعث ایجاد یک بحران غیرقابل مهار برای آنها نمیشود چون با ظرفیت ملی خود این کار را انجام میدهند.
الگوی دیگر این است که مثلا یک کشور که هنوز از لحاظ زیرساخت توسعهیافته نیست ولی مطالبات توسعه یافتهای که مخصوص کشورهای توسعهیافته است به آن تزریق میشود. در حوزهی زنان هم این اتفاق ممکن است بیافتد. من فکر میکنم این امواج به جای اینکه کمک کند که فرهنگ دموکراسیخواهی و برابریخواهی روی ریل خود حرکت درست، مطمئن و ریشهداری انجام دهد. این قطار را هل میدهد تا از ریل خارج شود.
مسالهی زنان هم همینطور است ما پیش از انقلاب قوانینی به نفع زنان داشتیم که به لحاظ حقوقی قوانین پیشرفتهای محسوب میشدند؛ بعد از انقلاب ما از نظر قانونی و حقوقی پسرفت داشتیم اما حسن آن این است که بعد از انقلاب یک الگوی بومی برای پیشرفت حقوقی زنان دقیقا متناسب با معدل و بدنهی جامعه در ایران طراحی شده و حرکت خود را شروع کرده است.
برای مثال از سال 57 به 76، این ظرفیتها طوری ساخته میشود که در سال 76 شاهد حضور گستردهی زنان برای مطالبات مرمسالارانه هستیم. زنان در سال 57 در انقلاب حضور داشتند و همبستگی خود را نشان دادند ولی سال 76 مطالبات بسیار مدنی و قابل تعریف دیده میشد. معنای این موضوع این است که ظرفیتها بین سال 57 و 76 به لحاظ بضاعت ملی ارتقا پیدا کرد که این ارتقای ظرفیت جامعهی ما را مدنیتر کرد. جنبش 2 خرداد اگر با سال 57 مقایسه شود؛ چه بسا جنبش 2 خرداد مدنیتر است و مطالبات مشخص بود که چه میخواهند و چه نمیخواهند.
من معتقدم این الگو را ما باید تقویت کنیم، در این الگو همگرایی بیشتر است، بخشی از تحولخواهان و بخشی از محافظهکارانی که مدرنتر هستند و نگاهشان قابلیت انطباق بیشتری با تحولات زمانه دارد به هم نزدیک میشوند. در این صورت جامعه میتواند جلو برود و کمتر همدیگر را خنثی میکنند ولی وقتی جریاناتی در جامعه دامن زده میشود که تقابل ایجاد میکنند، انرژیها خنثی میشوند و به جای اینکه جلو برویم بخش مهمی از انرژیمان صرف خنثی کردن نیروهای هم میشود. تاثیر جریانهای خارج از کشور که به فضای سیاسی داخلی مثل فضای حقوق بشری یا حقوق زنان یا دموکراسیخواهی تزریق میشوند اینطور است.»
آذرافزا در پایان درمورد مطرح کردن مطالبات طی تظاهراتها و اقدامات خیابانی گفت: «بطور کلی بگویم هرکسی به خیابان بیاید یا اگر جریانی در خیابان تظاهرات داشته باشد حتما کسانی هستند که به دنبال شورش و براندازی و حرکات رادیکال هستند ولی اگر ما جامعهای داشته باشیم که فراخوان مردم در یک تظاهرات یا اعتراض تحت تاثیر فراخوانهای نهادمند باشد، آن نهادها مسوولیت تعیین شعارها و کنترل رفتارها را به عهده دارند.
در کشورهای توسعهیافته هم تظاهراتهای خیابانی و راهپیمایی رخ میدهد اما فلان انجیاو یا فلان حزب یا فلان سندیکا در مورد آن اعتراض که مینواند برای محیط زیست، مسائل سیاسی یا مسائل زنان یا اعتراضات کارگری باشد مسئولیت آن را به عهده میگیرند. بنابراین هم کسی که میخواهد در خیابان شرکت کند میفهمد که تحت چه پرچمی میرود و قرار است چه بگوید و هم حاکمان و کانونهای قدرت میدانند اینها میخواهند بیایند و اگر میخواهند یقهی کسی را بگیرند که شما بیقانونی کردید، یقهی چه کسی را باید بگیرند. بنابراین تکلیف مشخص است.
اینطور نیست که بگویم که اساسا ما باید کارهای خیابانی را تقبیح کنیم، اگر این کارها در چارچوب مدنی صورت بگیرد ایرادی ندارد، خود انقلاب هم همینطور صورت گرفت. در جنبش اصلاحات هم تجمع داشتیم. حتی اصولگرایان و نیروهای بسیج هم از این کارها انجام میدهند ولی وقتی افراد تحت لوای بسیج میآیند، فارغ از اینکه شعارهایشان را میپسندیم یا نه، مسئولیت کارشان معلوم است با کیست. شما چه دوست داشته باشی چه نداشته باشی میفهمی که باید یقهی چه کسی را بگیری. البته ما نمیتوانیم یقهی آنها را بگیریم اما کاملا مشخص است از کجا سازماندهی میشوند.
این طرف هم باید این امکان را داشته باشد، اگر این امکان برای این طرف فراهم نباشد؛ چه حاکمان مانع شده باشند و چه سازماندهی خودشان ضعیف باشد، مسئولیت کار خیابانی را چه کسی به عهده میگیرد؟ مثلا وقتی در آبان مردم به خیابان میریزند مسئولیت خونریزیهایی که شده یا کار تخریبیای که شده با چه کسی است؟ چه کسی حاضر است به عهده بگیرد؟ هیچکس. هیچ نیرویی در داخل و خارج از کشور نمیتواند بگوید ما سازماندهی کردیم.
کسانی که آدمها را تشویق میکنند که تقابلی رفتار کنند اساسا جایی در خارج از کشور نشستهاند که تبعات این قضایا برایشان اهمیتی ندارد؛ نه مسئولیت آن را به عهده میگیرند و نه مسئولیتشناس هستند. در داخل کشور هم هر کسی که به دنبال ایجاد یک تحول است باید پیامد تصمیمگیریاش را حساب کند و پای آن بایستد. اگر نمیتواند بایستد نباید آن تصمیم را بگیرد، کسانی ممکن است از تز دختران انقلاب دفاع کنند ولی این تصمیمات پیامدهایی دارد که حتما باید آن را ارزیابی کنیم و براساس آنها تصمیم بگیریم و هزینه و فایده کنیم که آیا این کار به صلاح است؟ آیا مطالبات ما را درست مطرح میکند؟ آیا میتواند پشتیبانانی برای این موضوع درست کند که این مطالبات را به نقطهی بالاتری برساند؟»
انتهای پیام
نمی توان بجای متهم اصلی ، شجری زاده رو متهم کرد: اگه اون اصلی بخاطر این موارد بیشتر حقوق مردم و زنان رو نادیده میگیره، چه جایزه ای بهش بهتر از متهم کردن دیگری ، بجای او ؟!
جناب محبوب فر، مهم هزینه دادنه یا رسیدن به حقوق خود ؟! قبول دارم صداقت هزینه دهندگان رو ، ولی عقلانیت پیشروان در کنار شجاعت باورمندان لازمه. هر مصلحی حتی محمد پیامبر ، قبل از هزینه دادن به سرانجام کار می اندیشید. پیروانش رو به حبشه فرستاد ، خودش هجرت کرد و زنده ماند و هدفش رو دنبال کرد. صادقانه اگر نگاه کنیم، هزینه دادن فقط وقتی بهتر از هرینه ندادنه که ما رو به هدف انسانیمون زودتر برسونه یا بناچار به ما تحمیل بشه و نتونیم جلوشو بگیریم. شاید احقاق حقوق ملی با فشار جهانی بر قدرت غیرپاسخگو به خواستهای ملی و مردمی ، در صورت اصرار قدرت به قبول نکردن مطالبات ملت، ممکن تر باشه و این احقاق حق به همین نسل جدید عقلانیتگرا بیشتر از آرمانگرایی نسل قبل احتیاج داشته باشه. نسل قبل فکر میکرد مظلومیتش کافیه تا طرف مقابل قدسی اندیش رو از خر محق بودن خودش پیاده کنه ، نسل جدید میدونه که حق گرفتنی است حتی اگه کسی که اون رو نمیده پشت میهن مخفی شده باشه و اونی که برای گرفتنش بهت کمک میکنه ، هم میهن (حتی همفکر) نباشه. والسلام