کرونا و مَش جمعههای قم!
مهراب صادقنیا در یادداشتی تلگرامی با عنوان «کرونا و مَش جمعههای قم!» نوشت:
امروز بعد از سه هفته خانهنشینی سوار ماشین شدم و در شهر گشتی زدم. گمان میکردم که کرونا همه را خانهنشین کرده و شهر خلوت باشد؛ ولی اینطور نبود. اطراف حرم شلوغ بود و دستههای زیارتکننده در آمد و شد؛ خیابان صفائیه و مراکز خرید نیز تا اندازهی زیادی مثل همیشه بود. از حق نگذرم، فقط مسجدها کمی خلوت بود. نمیدانم کار این مردم را چه باید معنا کرد؛ شجاعت، خیرهسری، بیاعتمادی اجتماعی، یا تسلیم به قضا و قدر بودن.
یادم هست آن زمانها که جنگ تازه شروع شده بود، شبها از ترس موشکباران عراق وسط حیات خانه میخوابیدیم. هر روز هم دمِ غروب که میشد، برقِ شهرک را هم قطع میکردند. میگفتند ممکن است هواپیماهای دشمن روشنایی را ببینند و شهرک را بمباران کنند. مادرم حتّی اجازه نمیداد فانوس هم روشن کنیم. میگفت خودمان به جهنّم، جان دیگران را به خطر میاندازیم. پسر عمّهام که سیگاری بود و تقریباً هر شب منزل ما میآمد، اجازه نداشت در حیات خانه سیگارش را روشن کند. بیچاره میرفت داخل اطاق سیگارش را روشن میکرد و برمیگشت. بر خلاف خانهی ما، همسایهای داشتیم که گوشش به این حرفها بدهکار نبود؛ هر شب در حیاتِ منزلشان آتش روشن میکرد و سر و صدا به راه میانداخت. شبهای اول، پدرم شاکی میشد و گاه با او جرّ و بحث میکرد؛ میگفت: ” مَش (مشهدی) جمعه چه خبرته هر شو(شب) تَشِ گُلنی (آتش روشن میکنی) و این همه گاله( فریاد) میزنی؟ بس کن؛ هواپیما اَر بمبارون کنه تو تِنا(تنها) نَممیری ها، اُمُنَه هم ( ما رو هم) به کُشتن میدی.” و مشهدی جمعه هم با خندهای آزاردهنده پاسخ میداد، یعنی مُ (من) اختیار حوُشِ(خونه) خومَه هم ندارُم؟ بعدش هم دلداری میداد و میگفت نترسید بمبارانی در کار نیست، هر چه خدا بخواهد همان میشود.
خلاصه امروز شهر پر بود از مَش جمعهها که با شعار نترسید تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمیافتد، خیابان را شلوغ کرده بودند. بعید است کرونا با این وضعیّت جمع شود. من نمیدانم اسم این کار چیست، ولی هر چه که باشد، شجاعت نیست؛ به خطر انداختن جان دیگران است. معنای در خانه نشستن هم ترسیدن نیست، بلکه احترام گذاشتن به زندگی، تندرستی، و حقّ دیگران است.
پ. نوشت: گویشها دزفولی هستند.»
انتهای پیام