ترامپ و كرونا
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی با عنوان «ترامپ و كرونا» در روزنامه ایران نوشت:
ابتدا متذكر شوم كه در باره جنگ بيولوژيك و امکان و امتناع آن هیچ اطلاعی ندارم طبعاً در جهت تأييد و رد احتمال چنين جنگي از سوي آمريكا و ترامپ هم نميخواهم بنويسم. مسأله اين يادداشت موضوع ديگري است به نام جهاني شدن و سیاست ترامپ.
از حدود نيم قرن پيش مسألهاي پيش روي نظريهپردازان قرار گرفت كه آن را در قالب جهاني شدن تعريف كردند. جهاني شدن پديدهاي چند وجهي بود كه اتفاق نظری نسبی در باره کلیت آن وجود داشت. ابعاد اقتصادي آن شامل آزاد شدن تحرك عوامل توليد بويژه سرمايه و فنآوري بود، اطلاعاتي شدن اقتصاد و جهان نيز يكي ديگر از وجوه اين پديده بود. رشد شتابان ارتباطات و توريسم فوقالعاده بود. پيوستگيهاي و حتی گسیختگیهای فرهنگي و كم شدن قدرتهاي سياسي محلي و كشوری و تقويت نهادهاي بينالمللي و خلاصه پيوستگي بيشتر جوامع بشري همه را به اين نتيجه رساند كه با پديده جديدي در تاريخ بشر مواجهيم كه بيش از هميشه همبستگي متقابل بشر را ضروري ساخته است.
در دهه آخر قرن بیستم دو اتفاق مهم در سياست و فنآوري نيز رخ داد كه فرآيند جهاني شدن را تكميل كرد. اول سقوط امپراطوري شوروي و دوم ظهور اينترنت و شبكه جهاني وب و سپس شبكههاي اجتماعي و ماهوارههاي ارتباطي اين فرآيند را تكميل ميكرد.
در اين مرحله يك تحول اساسي در نقش ايالات متحده بوجود آمد. نظريهپردازان سياسي آمريكا معتقد شدند كه ايالات متحده بايد در اين جهان جديد نقش مسئولانهتري را عهدهدار شود. ديگر نميتوان مثل دوران جنگ سرد اينجا و آنجا كودتا كرد و دنيا را عرصه تقابل شوروي و آمريكا تعريف نمود. برخي حتي مثل كيسينجر براي آمريكا نقش رهبري و نه سلطهگري قايل شدند. نقش رهبري، همراه با مسئوليتپذيري نيز هست. مثل يك كشور كه چگونه استانها و ايالتهاي آن بايد پيوستگي و همبستگي داشته باشند و استان اصلي و قويتر؛ همزمان در برابر استانهاي ضعيف مسئوليتپذير باشد.
جهاني شدن در عصر كلينتون در اين چارچوب اوج گرفت. نزديكي بیشتر آمریکا با چين، هماهنگي با اروپا، همه را نسبت به آينده اميدوار كرده بود. بالكان يكي از جاهايي بود كه بحران آن در نهایت در اين قالب خاتمه یافت. اتحاديه اروپا وارد مرحله جديدتري شد. پول واحد اروپايي روياي آنان را محقق كرده بود. اميد و خوشبيني در جهان زنده شده بود.
تا اينكه رويه ديگر جهاني شدن كه تروريسم باشد از راه رسيد و ۱۱ سپتامبر همه اين فرآيند را تحت تأثير قرار داد. تأثير اصلی آن ظاهراً ۱۵ سال بعد و با انتخاب ترامپ آشكار شد. زيرا اوباما نيز به ادامه فرآيند قبلي جهانی شدن متعهد باقي ماند. او از بقاي بريتانيا در اتحاديه اروپا حمايت ميكرد. با مسأله تغيير اقليم و پيمان كيوتو موافق بود. پيماني كه به يكي از مسايل مهم جهاني شدن يعني تغييرات آب و هوايي پرداخته بود.
در سال ۲۰۱۶ همه اين خواب و خيالها يا اميدها به پايان رسيد. اولين سنگ اين بنا كه قرار بود تاريخي شود و پايان تاريخ نیز باشد! در بريتانيا خراب و برداشته شد. برگزيت؛ رفراندوم خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا در تابستان ۲۰۱۶ رأي آورد. هنوز جهان در شوك اين واقعه بود كه آيا اجرا ميشود يا نميشود؟ يا چه كار بايد كرد كه انجام نشود كه ضربه بعدي در آمريكا زده شد. ترامپ با شعار «اول آمريكا» روي كار آمد. اولي كه دومي ندارد! و تعبير دقيقتر آن اين است، «تنها آمريكا».
اين اتفاق شنا كردن در مسير آب رودخانه نبود. او دنيا را به هيچ گرفت. پيمان پاريس را مسخره كرد. طرح حمايت از سلامت اوباما را در اولين اقدام خود لغو و متوقف كرد. از برجام خارج شد. چين را به چالش كشيد. از برگزيت حمايت كرد. و جهان را به دوران جنگ سرد برگرداند. جنگ سردي كه ميان آمريكا و شوروي نبود، بلكه ميان آمريكا و بقيه جهان بود.
اين فرآيند خلاف الزامات جهاني شدن است. در جهاني شدن، جهان اول است و نه آمريكا. اگر آمريكا بخواهند اول باشد، خواه ناخواه در مقابل بقيه جهان قرار خواهد گرفت. نميتوان يك كشور را با حداكثر توان تحريم كرد و تبعات چنين تحريمي را متحمل نشد. اين به معناي آن است كه يك بخش از خود را تحريم كردهايم. قصدم توجيه ناكارآمديهاي خودمان در مقابله با اين ويروس نيست. ولي كشوري كه نتواند منابع درآمدي كافي داشته باشد، نتواند ارتباطات مالي داشته باشد، در نتيجه قادر نخواهد بود كه به طور موثر از اشاعه يك ويروس نيز جلوگيري كند.
اگر امروز ميگويند كه ايران مركز اشاعه كرونا است، فارغ از اينكه اين ادعا چقدر درست باشد، محصول ناديده گرفتن مفروضات اصل جهاني شدن از سوي ترامپ است. از همه مهمتر اينكه اگر يك كشور نتواند از امكانات جهان استفاده مشروع و معقول كند، به طريق اولي تعهداتش را نيز يا ناديده خواهد گرفت يا ناتوان از انجام آن خواهند شد.
نتیجه منفی سیاستهای ترامپ از طریق کرونا امروز مشهود است. بنابراين انتظار ميرود كه ترامپ و بقاي او قرباني انگيزهها و ايدههايي شوند كه او را بر سر كار آوردند. شايد اين مهمترين دستاورد كرونا باشد. در داخل ايران نيز کرونا میتواند نيروهايي را كه مخالف تفاهم با معناي مثبت جهاني شدن است را به حاشيه براند و تحولات مثبتی را در جامعه ایران ایجاد نماید. در واقع کرونا فرصتی ایجاد خواهد کرد که این تحولات مجال ظهور و بروز پیدا کنند.
انتهای پیام