«مقامات، نگران جان مردم نبودند!»
امید حسینی بخشی از کتاب «زمزمههای چرنوبیل» را در کانال آهستان منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
«مقامات، نگران جان مردم نبودند!
این دو در تاریخ باهم خواهند بود: سقوط سوسیالیسم و حادثه چرنوبیل. آنها با هم مقارنند. چرنوبیل، فروپاشی شوروی را تسریع کرد. امپراتوری را منفجر کرد و از من یک سیاستمدار ساخت…
چهارم ماه می، یعنی روز نهم پس از حادثه بود که گورباچف سخنرانی کرد. ترس و دستپاچگی در سخنانش مشهود بود. همچون روزهای اول جنگ در سال ۱۹۴۱، در روزنامهها درباره ردپای دشمنان و خصومت غرب مینوشتند. درباره تحرکات ضدشوروی و شایعات تحریکآمیزی که دشمنان ما به آن دامن میزنند. آن روزهای خودم را خوب به یاد دارم. اوایل، مدتها از ترس خبری نبود و حدودا یک ماهی همه در انتظار خبری، چیزی بودیم. میگفتیم الان است که اعلام کنند: «زیر نظر رهبری حزب کمونیست، دانشمندان ما، آتشنشانان و سربازان قهرمان ما، یک بار دیگر حادثه را به کنترل خود درآوردند»
ما تصویر دنیای کودکیمان را داشتیم. ما هنوز به بلوغ نرسیده بودیم. نه فقط ما بلکه کل بشریت، پس از چرنوبیل عاقلتر شد. بشریت رشد یافت و به بلوغ رسید.
عجب دورانی بود! حکومت کمونیستی داشت عقبنشینی میکرد. ضعیف و غیرقابل اعتماد شده بود. همهچیز داشت از هم میپاشید ولی با تمام این اوصاف، مسئولین محلی رفتار غیردوستانهای با ما داشتند: «مجوز دارید؟ آیا حق دارید مردم را نگران کنید؟ حق دارید سوال بپرسید؟ چه کسی به شما ماموریت داده؟»
مقامات نگران سلامتی مردم نبودند، بلکه نگران برنامههای خودشان بودند. همه مسئولین از روسای مافوقشان میترسیدند. این ترس زنجیروار ادامه داشت تا به دبیرکل میرسید. یک نفر در راس همه امور بود و همه تصمیمها را میگرفت. اهرم قدرت اینگونه بود که در راس آن تزار بود. در آن زمان، تزار کمونیست در راس همه امور بود.
ما به آنها توضیح میدادیم و میگفتیم: «اینجا همهچیز آلوده است. تولیدات شما نباید برای مصارف غذایی مورداستفاده قرار گیرند» ولی آنها میگفتند: «شما فتنهگر هستید. دست از تبلیغات سوء معاندانه بردارید. ما زنگ میزنیم و گزارش خواهیم داد» و انصافا به جایی که باید گزارش میدادند، زنگ هم میزدند…
زمزمههای چرنوبیل»
انتهای پیام