درباره مصاحبه جدید جناب دکتر سروش
حجت الاسلام هادی سروش مدرس حوزه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است در نقد مصاحبهی اخیر دکتر عبدالکریم سروش با سایت زیتون نوشت:
به بهانه بیماری کرونا جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش در ضمن مصاحبهای مطالبی طرح نمودهاند که سودمند است، لیک در بخشی از سخنان ایشان “ملاحظاتی دینی” دیده میشود که تقدیم میکنم.
مورد اول:
ایشان گفتهاند؛ خدا؛ خدای راز و عاشقی است، او موضوع تاملات حکیمانه، معشوق مُطاع مُحتشم قرار داده و ما را به عاشقی دعوت میکند تا ما را به مرتبه معشوقی برساند
نقد مورد اول:
در مورد معرفت الله هر کسی در حدی از معرفت و تفکر و دانش که باشد از معرفت به او، سهمی دارد و قهرا هرکسی حتا در پایینتر حد هم که باشد و خدا را شناخته و باور داشته باشد و او را در امورش دخالت دهد، راه درست را رفته و معنای توکل محقق شده است.
بله؛ خدا خدای ناز و راز و خدای عاشقی.
اما خدای متعال در هیچ مرحلهای غائب نیست؛ “الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ” (صحیفه دعای ۴۷)، که این در ادعیه دیگر بدین شکل آمده؛ “يَا مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ” (دعای سه شنبه) است، یعنی فیض او از بالاترین تا پایین مراتب هستی را در بر گرفته چرا که و نمیتوان خدای بی حد و مرز را به مرز معینی و یا برای افراد خاصی محدود نمود.
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
همه آن کلمات زیبای معصومین (ع) و این اشعار دلنشین عارفان در ذیل این آیه ۸۴ سوره زخرف قرآن شریف است:
“وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ”
پس؛ نباید معرفت ما از خدای یکتا باعث “بیرون بردن خدا را از زندگی بشر شود”!
او خدایی است که حتا برای انبیاء در مواقف و مراحل مختلف معرفتی ظهور میکند؛
گاه تجلیاش، موسای کلیم (ع) را مدهوش میکند؛ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ(اعراف/۱۴۳)
و گاه از ناحیهی درختی با همان موسی سخن میگوید:
“فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ”(قصص/۳۰)
در سوره شعراء خدای متعال ریز و درشت امور آدمی را به خود استناد میدهد؛ از راز و نیاز و هدایتها، تا اطعام و شفا و مرگ و میرها، همه آن چیزی که انسان با آن مواجه است را به خود نسبت میدهد:
“خَلَقَني فَهُوَ يَهْدينِ وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني وَ يَسْقينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ وَ الَّذي يُميتُني ثُمَّ يُحْيينِ وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي خَطيئَتي”(شعراء/۸۰)
مورد دوم:
موضوع عدم استجابت دعاست؛ که در مصاحبه تصریح میکند: من انتظار ندارم که خدا در خدمت من باشد یا همهی دعاهای مرا مستجاب کند… خود شرایع هم گفتهاند خداوند تضمین نداده است، همهی دعاها را مستجاب کند و نگفته است که برای حل مشکلات زندگیتان به دعا بپردازید.
دعا ابراز بندگیست. اصل معاشقه است و همین که اجازه میدهد با او سخن بگویم خرسندم.
نقد مورد دوم:
باید عرضه بدارم؛ استجابت دعا بهمعنای اینکه خدا در خدمت انسان باشد نیست بلکه بهمعنای عنایت خداوند به بنده دعا کنندهاش است که بر اساس رحمت واسعه، همه چیز بندهاش را کفایت میکند، و اگر معاشقه در این رحمت واسعه جای دارد، که البته دارد، حل مشکلات زندگی هم در همین رحمت واسعه الهیه جای دارد.
بر این اصل اصیل، قرآن توجه وافری دارد و آیات متعددی نازل گشته، مانند؛
” أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ”(زمر/۳۶) که سخن از کفایت خدا نسبت به انسان در تمام امور دنیوی و اُخروی اوست.
بله خدا در خدمت بندهاش نیست و این اصلا به مقتضای رسم و ادب بندگی نیست.
اما استجابت دعا، بهمعنای در خدمت بودن نیست بلکه بهمعنای ربوبیت بندگان از ناحیه رب العالمین است.
آیه ظاهر؛ “وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ” (غافر/۶۰) بدون هیچ تاویل و تفسیری چه میگوید؟
آیا غیر این است دعا و استجابت را لازم و ملزوم میداند.
فارغ از این پاسخ اثباتی، چند جواب نقضی هم مطرح است که اولا؛ اگر امر به دعا و سپس استجابت شده، چرا نتوانیم برای حل مشکلات زندگی دعا نکنیم؟ آیا این خروج از رسم بندگی در مقابل دستور “ادعونی” نیست؟
و ثانیا ؛ دعاهای انبیاء که در قرآن آمده که مفادش رفع بیماری، طلب فررند، محبوبیت در نزد مردمان و یا غلبه بر دشمن و… است ، میتواند فقط برای معاشقه بین رب و مربوب معنا باشد؟
بله؛ منافاتی ندارد “عبد کامل” در مقام دعا، هم دعا کند و هم با خدا معاشقه داشته باشد اما نمیتوان معاشقه را نفی خواستههای عبد از مولایش دانست و این کمال بسیار عالی است عبد با انگیزه گرفتن حاجتی با خدا چنان راز و نیاز کند که در حال دعا، ذکر حاجتش به فراموشی رود که روایتی عالی در ارزش چنین ارتباطی با خدا داریم؛
امام صادق: «ان الله عزوجل یقول: مَنْ شُغِلَ بِذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی مَنْ سَأَلَنِی»، کسی که مشغول ذکر من شود و مجال تقاضا از من پیدا نکند من برترین چیزی را که به درخواست کنندگان میدهم به او خواهم داد.
مورد سوم:
دربارهی اینکه در هر حادثهای پای خدا بهمیان آوردن خطاست میفرمایند؛ آن خدای دین معیشتاندیش که خلاءهای زندگیشان که پر کند یعنی هراتفاقی که می افتاد میگفتند خداوند کرده است… خدا به من یک دختر داده، خدا جان من را حفظ کرده. البته در این که علتالعلل خداوند است بحثی و شکی نداریم اما این که در هر حادثهی خاصی شما پای خداوند را به میان بیاورید و آن را در عرض علل طبیعی بنشانید، خطاست.
پاسخ مورد سوم:
در نقد این بخش از سخن ایشان ابتداً تصریح کنم که ما هم دین را محدود به “معیشت اندیش” نمیکنیم گرچه به صراحت قرآن معیشت اندیشان هم بی بهره نخواهند بود؛ “مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ”. (اسرا/۱۸) .
اما آنچه مهم است این معناست که مشکلات و سختی و خواستههای دنیوی و معیشتی را در هر مرتبه هر تفکر دینی هم که باشیم، قائلیم باید از خدای متعال طلب کنیم.
از سوی دیگر روشن است که عقل اجازه نمیدهد انسان، اراده و نقش اختیار آدمیان را نفی کند، حتما اختیار و اراده آدمی موثر است اما خالی کردن امور عالم هستی از اراده خدا هم، خطا فاحش است.
کوچکترین و ریزترین اموری که به انسان میرسد، به خدا اسناد دارد. و اگر چنین نباشد در رابطه با خیلی آیاتی که خداوند متعال خودش، خودش به وسط میدان معرفی کرده، سوال پیش میآید که مثلا؛
معنای آیه ۱۵ سوره فاطر که میفرماید: “انتم الفقرا” و خطاب به انسان دارد ، چیست؟ اگر سرتاسر هستی فقر محض است چرا نباید نعمتهایی که میرسد را به خدا نسبت دهیم؟!
و یا آیه شعرا که فرمود: من شفا میدهم، “اذا مرضت فهو یشفین”، چه معنایی دارد؟
و یا حدیث قدسی که به موسی فرمود: علف گوسفند و نمک غذایت را از من بخواه “یَا مُوسی سَلنِی كُلَّما تَحتَاجُ اِلَیهِ حَتَی عَلَفَ شَاتِكَ وَ مِلحَ عَجِینِك” (عده الداعی۹۸) چیست؟
در نتیجه انسانی که فقیر محضِ خداست، از صفر تا صدش نیازمتد اوست.
مورد چهارم:
در موضوع توسل و سخن داشتن با اهلبیت (ع) است که تصریح میکند: “آنان صدای ما را نمیشنوند”!
پاسخ به مورد چهارم:
در نقد این بخش از مصاحبه با عرض کنم؛ قطعا این سخن ایشان بهت آور و در نهایت اشتباه است و چه بسا اشتباهی در مراحل پیاده کردن مصاحبه پیش آمده باشد.
در این بخش دو مطلب داریم؛
مطلب اول؛ توجه ذوات مطهره معصومین (ع) است که بعد از حیاتشان آن توجه و علم منقطع نمیشود و به تصریح قرآن بشکل “شهود و شهادت” است که خروجی آن حضور بر امت خواهد بود: “وَكَذٰلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا” (بقره/۱۴۳)
مطلب دوم چرائی توجه ما به قبور آنان است؟
توجه به قبور بزرگان دینی ریشه قرآنی دارد. وقتی اصحاب کهف بعد از بیدار شدن، به حیاتشان خاتمه داده شد، سخن شهروندان آن دیار بر این موضوع بود که آن مکان را چگونه محافظت کنند که قداست آن محفوظ ماند؟ برخی پیشنهاد دادند این مکان بهعنوان زیارتگاه قرار داده شود و برخی دیگر پیشنهادشان این بود که مکان که قبور این برجستگان را در بر دارد به عنوان مسجد حفظ شود؛ «إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»؛ (كهف/۲۱)
پس هم زیارت یک امر معقول است و هم شنیدن سخن زائر توسط اولیاء خدا یک امر مقبول است.
مورد پنجم:
در این است که دین در برابر حوادث تلخ، راه نجاتی ارائه نکرده و ما دارای یک پروژه درمانی آسمانی نیستیم و اصلا چنین چیزی وظیفه دین نیست در نتیجه آنچه بهعنوان راه نجات مطرح است افزودههای به دین است.
پاسخ مورد پنجم:
عرض ما این است اگر مقصود این است که در حوادث طبیعی مانند بیماریها وظیفه دین نیست که دارو ارائه کرده باشد، با ایشان همراهیم و به آنچه به آن به اسم طب اسلامی! مشهور شده باور نداریم و در دو یادداشت چندی پیش این توهم را مورد نقد قرار دادهام. اما اگر مقصود این است در برابر حوادث تلخ، دین برای نجات از آن، هیچ ره آوری ندارد، قابل پذیرش نیست.
در آیات قرآن به وفور دیده میشود انبیاء الهی در بزرگترین و سخت ترین حوادث دنیوی مانند بیماری و از دست دادن فرزند و… در ارتباط با معبود خود، نجات از آن مهلکهها را طلب میکردند و با توبه و استغفار، بر غنای معنوی و بار دعایشان افزوده و خانه نشین حضرت دوست میشدند.
و صد البته که در این مسیر همانطوریکه توبه و دعا راهگشاست، توسل به وسائط فیض الهی نقش اول را دارد.
انتهای پیام
بنظرم آقای دکتر سروش نظر درستی دارند ، چرا پارسال که تمام ایران غرق در سیل بود کسی از دعا و توسل به ائمه جهت جلوگیری از سیل حرفی به میان نیاورد ؟
پاسخ خوبی بود.متاسفانه دکتر سروش و امثال ایشان در طریق ضدیت با نظام راه افراط را پیموده و بعضی اوقات حتی عقاید دینی راهم زیر سوال می برند.جالب است بدانید که کسانی مانند سروش و گنجی که امروزه عقاید اسلامی را زیر سوال می برند همان تندروهای اوایل انقلاب هستند که هم در ان زمان وهم حالا در خطا هستند.
انصاف عزیز، یعنی سروش تندرو نبوده رو هم نمیشه حذف نکرد ؟! حالا کیا تندرو بودند ، بماند
بنظر می اید که نقد حالت برخورد «ملا لغتی» دارد و به جای توجه به معنا به ظاهر برخورد شده است. در مورد دعا از یک عالم دینی انتظار میرود که تفاوت بین اجابت و استجابت را که در آیه شریفه آمده را مطرح نماید. در کل نکات جوابیه قابل تامل است ولی در عمق آن بحث است.
جناب حجت السلام، فکر نمکنی که در قد و اندازه استاد علامه ای همانند عبدلکریم سروش نیستی ؟
من نکته مهمتری خطاب به حجت الاسلام دارم : نقد موجود ایشون به متن مفقودیه که با فیلترینگ مبارکه غیر قابل دسترسه. فعلا باقی نظر رو پس نمیتونم بگم. البته صرف ادبیات متفاوت ایشون با بسیاری همصنفان تشکر داره به نظر من و البته کلا در مطالب دیگه ای هم که ازشون خوندم منسجم نمی نویسن و مخاطبشناسی کافی ندارن و انگار بداهه مینویسن و بدون مهارت، و از حیث محتوی هم به نظرم فعلا جا دارن برای کسب دانش
سلام ، بنده قلم هر دو عزیز را دوست دارم اما دکتر سروش در عرفان و فلسفه دستی توانا دارد هر مطلبی که می زند با استدلال و منطق رقم می زند . زیاد نفهمیدم که کجای گفته دکترسروش نامطلوب بوده که این گونه هادی را به عصیان واداشته ، اگر هادی اسم مطلبش را توضیح گفته های دکترسروش می گذاشت خیلی جذاب می بود تا این گونه خود را به آسمون ریسمون بافتن بزند تا از این ره خرقه ای برقامت خود بدوزد . همه این دو عزیز را و مشرب فکری و ذوق عرفانی شان را می شناسند . باید قلم ها با احتیاط رانده شود تا حاشیه ها پررنگ نگردد .
آیا افراد غیر متخصص حق نقد افکار متخصص را دارند؟آیا یک فرد معمولی حق قصاوت مجادله دو متخصص را دارد؟
اولا : بله. ثانیا : غیر متخصص بودن چه کسی و مجادله کدام دو متخصص در چه حوزه هایی ؟ ثالثا: تقلید نکنیم و تحقیق کنیم که راه متخصص شدن است
اگر ميشد متن مصاحبه دكتر هم در اينجا بياوريد بسيار مناسب بود تا خوانندگان هم متن اصلي را ببينند و هم نقد آن را.
سلام. نقدها عالمانه و منصفانه بود.
اگر چنین بیندیشیم که دعا برای رفع مشکل است ، این مسئله ما را دچار پارادوکس میکند ولی اگر درست بیندیشیم که دعا برای ایجاد ارتباط بین خالق و مخلوق است آنگاه می فهمیم که باید برای هر چیز جزئی و کلی در زندگی خودمان دعا کنیم ، توسل کنیم ، به زیارت برویم ، نذر کنیم و خدا را لحظه به لحظه در زبانمان جاری کنیم