نگاهی به دلایل محبوبیت سریال شهرزاد
به گزارش انصاف نیوز، بابک خوشجان هفته نامهی آیت ماندگار نوشت: گیوم آپولینر، شاعر برجستهٔ فرانسوی، جایی میگوید: «وقتیکه انسان خواست از عمل راه رفتن تقلید کند، چرخ را اختراع کرد، پای مصنوعی نساخت». حسن فتحی اگرچه در سبک هنریاش، کمترین ارتباط را با ایدههای فرا واقعگرایانهٔ آپولینر دارد، اما این جملهٔ درخشان شاعر قرن بیستمی را میتوان بر تارُک تمام آثار تاریخیِ فتحی همچون تابلوی راهنمایی برای خوانش آنها نصب کرد. بسیاری از روایتگران تاریخ در عرصههای ادبی و سینمایی، همواره میکوشند مماس با اصل واقعه پیش روند و وفادارانه جزئیاتِ کوچک را نیز مطابق با واقعیت بر سازند. فتحی اما اینگونه نیست. تاریخ برای او بهانهای برای روایت گری است، نه اصل روایت! کارنامهٔ عملکردش در این ژانر نشان داده است که روایت اش را فدای وسواسهای تاریخ نگارانه نمیکند. تاریخ را به بند میکشد و دربند تاریخ از کیسهٔ روایت گری باج نمیدهد. عنصرِ حرکت را از تاریخ وام میگیرد و با قوهٔ خلاقهاش در هم میآمیزد و محصول اش بیشتر چرخ است تا پای مصنوعی. «شهرزاد» آخرین نمونه ازایندست است. عاشقانهای در بستر تاریخ که وقایع را زمینهٔ خلقِ لحظاتِ دراماتیک خویش ساخته و میکوشد مخاطبش را نمکگیر معجونی از واقعیت و خیال کند!
عاشقانهای در بستر تاریخ
عناصر تاریخی در «شهرزاد» به گمانِ نگارنده سه دسته بوده و هیچکدامشان تزئینی نیستند.
عنصر اول: وقایع تاریخمند. ۲۸ مرداد در این سریال، شعار نیست، استعاره نیست، طرحِ بادامِ ترمه روی روانداز کرسیهای تصنعیِ امروزی هم نیست. یک ۲۸ مرداد واقعی است، اما نه آنقدر واقعی که نقشی از «شعبان جعفری» ها و «تیمسار زاهدی» ها و «آیزنهاور» ها در آن دیده شود. بلکه به تماشا نشستنِ واشکافی زخم یک ملت است از دریچهٔ نگاهِ فیلمسازی که میگوید و نمیگوید. آرام، گزیده، موقر، سوگوارانه، بسانِ مردِ آرمان مردهای که از مویههایش تنها تکانههای شانهاش به چشم میآید. رهاورد ۲۸ مرداد برای مردم ایران، خاصه روشنفکران اش، چیزی جز ناامیدی و تاریکی نیست! پسازاین کودتای شوم، بخش اعظمی از روشنفکرانِ ایرانی در محاقِ انزواهای خودخواسته محبوس گشته و زندگیشان به صحنهٔ تئاتری ابزورد تبدیل شد. در «شهرزاد» ۲۸ مرداد به شکلی الگوریک در زندگی شخصیِ «شهرزاد» و «فرهاد» و خانوادههایشان اثر میگذارد.
عنصر دوم: بافتارِ زبان. دیالوگهای فتحی منحصربهفردند. نه تفاخر و شکوهِ زبانِ «علی حاتمی» در «هزاردستان» را دارد. نه سهلانگاریهای «سید ضیاءالدین درّی» در «کلاه پهلوی» را. نشانههای پررنگی از بافتِ زبانِ دورانِ روایتش را با خود دارد، اما سوهان خورده و رقیقشده تا آنقدر که مخاطب را نیازارد و متصل نگاه دارد. بافتِ زبانی در «شهرزاد» از الزاماتِ فرمی فرا رفته و در راستای خط روائی کارکرد خودش را دارد.
عنصر سوم: لوکیشن ها. «خانهٔ فرهنگ دکتر معین» بهعنوان منزل «بزرگ آقا»، «زندان قصر» و «کلوپ ارامنه» لوکیشن های خوش آب و رنگِ این سریالند. جز در مورد «شهرک سینمایی غزالی» که گزینهٔ ناگزیر فتحی برای ضبط صحنههای شهری است، در سایر موارد، کارگردان فریفتهٔ جذابیتهای فضاهایش نمیشود. فتحی در آثار گذشتهاش نیز هرگز به دنبال خلقِ نماهای کارتپستالی نبوده است و لوکیشن برایش کارکردی فرمی دارد و عنصری تزئینی نیست. از همین روست که جز در نماهای شهری، کمتر نمای بازی از لوکیشن های دیگر دیده میشود.
در کلاسِ درسِ استاد
ناگفته پیداست که در ساختِ سریالها و فیلمهای تاریخی، نام «علی حاتمی» بهعنوان یک فیلمساز مؤلف به یک برند تبدیلشده است بهگونهای که فیلمسازان پس از او خواسته یا ناخواسته تحتِ تأثیر سبکِ او هستند! یکی از درخشانترین نقاط کارنامهٔ حاتمی، اهمیت دادن به موسیقی متن، بهعنوان یک عنصر غیر تزئینی، پویا و اثرگذار در فیلم است. حاتمی موسیقی را برای پر کردن سکوت سکانسهایش نمیخواهد. هرکدام از آثار حاتمی را که بررسی کنید به این دقیقه پی خواهید برد که با حذف موسیقی بخشی از فیلم حذف خواهد شد. حتی در فیلمی چون «سوته دلان» که موسیقی به مددِ یک واسطه (همچون رادیو یا گرامافون، جز در سکانس پایانی فیلم) باشرم حضور و گونههایی سرخ به صحنههای فیلم راه پیدا میکند. آنجا همنواهای سنتی ایرانی عصر قاجار، هوشمندانه فضای کلی فیلم را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
فتحی به چنین تأثیراتی آگاه است و میکوشد ضمن بهرهگیری از ظرفیتهایی که حاتمی در سینمای ایران ایجاد کرد، چراغ خودش را بی افروزد. نمونهٔ آشکار این تأثیرپذیری، نقش موسیقی در فیلمهای اوست. حضور خواننده جوان و جویای نامی همچون «علیرضا قربانی» در تیتراژ سریالهای «مدار صفر درجه» و «شب دهم» که انتخابی هوشمندانه بود، درگذر زمان به حضور صدای «محسن چاووشی» و مشخصاً تک آهنگِ «کجایی عزیزم؟» میرسد. این یعنی پیشرفت یک فیلمساز در بهرهگیری از عنصری که بهخوبی میشناسدش.
«شهرزاد» آوردگاه سنت و تجدد
از ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ که «فرمان مشروطه» امضا شد تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کشور ایران نیمقرن از پرتنشترین و حساسترین برهههای تاریخیاش را پشت سر میگذارد. فارغ از رخدادهای مهم تاریخی که در این نیمقرن اتفاق میافتد، یکی از مسائل بسیار برجسته و پراهمیت در مطالعاتِ فرهنگی ـ اجتماعی این دوران، تلاش روشنفکرانِ آن دوره برای تجددخواهی است. این دوران را میتوان بهنوعی دوران گذارِ ایران از سنت به تجدد دانست. مسئلهٔ مهمی که در تمامی آثار ادبی ـ هنری آن دوران، یا مرتبط با آن دوران به شکل برجستهای منعکسشده و بدان پرداختهشده، حکایتِ غریبِ همین تضادها و تناقضها در مردم آن دوره است. «شهرزاد» نیز از این قاعده مستثنی نیست. شخصیت شهرزاد، خود محصول این تضادهاست. دختری که در بافتِ فرهنگی خانوادهای عمیقاً سنتی رشد کرده، اما تمایلات و افکاری روزآمد دارد. شهرزاد دانشجوی پزشکی است وزنان را پا بهپای مردان، آزاد و رها و کنش گر میخواهد. «بزرگ آقا» سویهٔ ویرانگرِ سنت است و هیچ دلخوشی از تجدد ندارد. در نخستین قسمت از سریال شهرزاد، «بزرگ آقا» دربارهٔ همین موضوع با «شهرزاد» بحث میکند و گلایهاش را از کمرنگ شدن سنتها به او میگوید.
ارجاعاتِ هوشمندانه با دلالتهای بینامتنی
اسامی شخصیتها در آثار فتحی، عموماً واجد ارجاعاتِ بینامتنی است. فتحی از آن دسته فیلمسازان باسواد ایرانی است که تاریخ کشورش را بهخوبی میشناسد و باشخصیتهای تاریخی آشناست. یکی از قابلتوجهترین ارجاعاتِ بینامتنی در آثار فتحی، نام و ویژگیهای شخصیتی «قباد» است. قباد در تاریخِ ایرانزمین، نام یکی از شاهانِ سلسلهٔ ساسانی است. او فرزند خسروپرویز بوده و نام اصلیاش «شیرویه» است. قباد هشت ماه بیشتر بر تخت شاهی ایران ننشست اما ازآنجهت در تاریخ ایرانزمین برجسته شد که «نظامی» ناماش را در منظومهٔ «خسرو و شیرین» با شرحی مفصل آورده است. داستان ازاینقرار است که خسروپرویز به تحریکِ شیرین، فرزند کوچکشان «مردانشاه» را به ولیعهدی انتخاب میکند. «شیرویه» یا همان قباد که فرزند بزرگ خسروپرویز و از زنی دیگر است، از این کار پدر به خشم آمده و علیه او شورش میکند. سر آخر قباد پدر را شکست داده، او را زندانی میکند و به همراه هجده پسرش به قتل میرساند. قباد پس از کشتن پدر و برادران خویش، به شیرین طمع میکند و تصمیم میگیرد با همسر پدر خویش ازدواج کند.
دل شیرویه شیرین را ببایست ولیکن با کسی گفتن نشایست
نهانی کس فرستادش که خوش باش یکی هفته درین غم بارکش باش
(نظامی ـ بخش ۱۱۲ ـ کشتنِ شیرویه خسرو را)
شیرین، قباد را به وعده فریب میدهد و سپس در دخمهای که بدن خسرو را جایدادهاند، بالای نعش معشوقِ خویش با خنجری خودکشی میکند. در داستانِ حسن فتحی و خانم نغمه ثمینی، قباد بی قتل پدر و آن گردن کشیها، به خواست خویش که نه به جبرِ «بزرگ آقا» به وصال شیرین رسیده است. در کل میتوان گفت نویسندگانِ سریال «شهرزاد» در پیرنگ اصلیِ درام خویش برای پرداختِ یک مربع عشقی، از عاشقانههای کلاسیک ایرانی همچون «خسرو و شیرین» (نظامی گنجوی) و «ویس و رامین» (فخرالدین اسعد گرگانی) گرته برداریهای جدیای کردهاند. توجه کنید که در «خسرو و شیرین»، خسرو بهرغم مخالفتهای همسرش «مریم» با «شیرین» ازدواج میکند و از سوی دیگر «فرهاد» عاشق «شیرین» است.
شخصیتپردازی نافرجام
شخصیتپردازی در سریال «شهرزاد» یک تفاوت و یک شباهتِ بنیادین باشخصیت پردازیهای «نظامی» دارد. نظامی به پیروی از سنتِ داستانسرایی کلاسیک ایرانی، شخصیتهایی مطلق گونه دارد و در پی اسوههایی مثالی است، اما شخصیتهای سریال «شهرزاد» به قضاوت مخاطبین تن نمیدهند، خاکستریاند. «شیرین» همچنان که سیاه مینماید، درعینحال خود قربانی است، همچنان که «قباد». «هاشم» پدرِ «فرهاد» مردی خانوادهدوست، کاسبی معتمد و موقر است، اما بااینحال در حلقهٔ جنایتکاران نزدیک به «بزرگ آقا» است؛ اما کار آنجا خراب میشود که نویسندگانِ شهرزاد، همچون نظامی و بسیاری دیگر از شاعران و داستانپردازان کهن پارسی، در پرداختِ ویژگیهای منحصربهفرد شخصیتهایشان کاهلاند. شخصیتهای نظامی در حد تیپ (Type) باقی میمانند و هرگز به کاراکتر (Character) نزدیک نمیشوند. همچنان که شخصیتهای سریال «شهرزاد». بخشی از این مطلب به دلیل روحیهٔ عمیقاً نمادگرایانه فتحی در پرداخت قصههایش است.
ختم کلام
ازاینروست که معتقدم «حسن فتحی» علیرغم اینکه یک سر و گردن از سایر سریال سازانِ هم دورهٔ خویش بالاتر و بلند قامت تر است، همچنان در میانهٔ راه ایستاده و راه درازی برای پیمودن در پیش دارد. نقاطِ قوتِ آثار فتحی، درعینحال نقاطِ ضعفِ آثار او نیز هستند. بهطور مثال، عنصر «زبان» (همچنان که گفته شد) همانقدر که یک ویژگی مثبت در آثار فتحی است، وقتیکه فصل تمایزی در میان شخصیتهای روایت اش ندارد، به نقطهضعف او تبدیل میشود. شخصیتهای «شهرزاد» دانشجوی پزشکی باشند یا بازاری، افسر ارتش باشند یا کلفت، به یکزبان سخن میگویند بیهیچ تفاوتی در کاربست و لحنِ واژگان!
آرزویم بهروزی و پیشرفتِ این فیلمساز خوبِ هموطن است!
انتهای پیام
دلیلش فقط آرایش های شهوت انگیز زنان این سریال و ترویج بی حیایی و فمینیسم است.عین سریالهای ترکی.