پاسخی به اسفندیار منفردزاده
محمدرضا طاهری، شاعر در یادداشتی تلگرامی نوشت:
“شرم کنید! قد بکشید! خودتان باشید!”
اینها بخشی از پیامِ دردمندانهی اسفندیار منفردزاده است خطاب به بنیامین بهادری، خوانندهی پاپ! بنیامین اخیراً ترانهای جدید روی ملودیِ قطعهی معروفِ “کودکانه” (بوی عیدی، بوی توپ) گذاشته و در برنامهی مهران مدیری خوانده است. اصل این قطعه با آهنگسازی درخشانِ منفردزاده و صدای متعهّد و دردمندِ فرهاد و کلامِ سرشار از عاطفهی شهیار قنبری چند دهه است که در ذهن و زبان مردم ایران جایگاهی مثالزدنی دارد. هزار خاطره و درد مشترکِ شخصی و اجتماعی و تاریخی لابلای این قطعه پنهان است. وقتی فرهاد با درد میخواند که “با اینا زمستونو سر میکنم” حس میکنیم که حرفِ همین حالاست و باید هر سال اسفندماه زمزمهاش کنیم! اما ترانهای که بنیامین روی این آهنگ گذاشته سخیف و ناتندرست و زرد است. اجرا هم کم از ترانه ندارد. صدایی ناپخته و حرکاتی جلف که به هیچ روی در شانِ این ترانهی ملّی نیست.
اسفندیار منفرد زاده به حق، از این حرکتِ ناشیرین برآشفته و دلشکسته است. پیامِ او تنها پیامِ او نیست. زبانِ حال تمامِ دردمندانِ هنر و فرهنگ و اندیشه است که به اجبار کنار کشیدهاند و جای خود را به ملیجکانِ بیفرهنگ دادهاند. او در بخشهایی از پیامش میگوید: “«سلیقه» مفهومی نسبیست، اما اعتماد به نفس در بیسلیقه بودن، به طور مطلق شرمآور است… چهل سال است که روزانه چهل تریبون و چهل دوربین، شما و امثال شما را زیر نور گرفتهاند. در عزاداریهای رسمی سیاه میپوشید و در زیر نور جشنهایشان، رنگارنگ میشوید؛ با این همه همچنان چشم به تتمه سرمایهی ما دارید؟ ما که نام و چهرهمان ممنوع است… این سلیقهی زشت از کجا بر ذهن شما و امثال شما نشسته که زیبایی را تحمل نمیکنید؟ چه اصراری دارید به تخریب یادگاریهایِ از سرندِ تاریخ رد شده؟ چه علاقهای دارید به تخریب گوش و هوش و سلیقهی عمومی؟”
من میخواهم پاسخِ پرسشهای اسفندیار منفردزاده را بدهم:
استاد منفردزادهی عزیز!
بنیامین بهادری گناه چندانی ندارد. او یکی از صدها محصولِ دستگاههای فرهنگی جمهوری اسلامی است. دستگاههایی که به شما یاد میدهد هیچ معیاری به جز خوشآمدِ مدیرانِ فرهنگی نداشته باشی. مبادا اهلِ تعهد و اندیشه و ایدهآل باشی که این مهمترین عاملِ ناکامی و شکست است! به شما یاد میدهد اگر مثل بنیامین هم با سعیدِ حدادیان چای بخوری و هم برای دخترکهای دبیرستانی قِر بیایی، کسی کاری به کارت ندارد. حمایتت هم میکنند چون داری نسل جوان را به ارزشها علاقمند میکنی… عمیق بودن، فکر کردن و ایده داشتن مهمترین موانع موفقیت در فضای فرهنگی ایرانِ ماست. و این است رازِ بی سلیقگی بنیامین و امثال و اقرانش…
اما دروغ چرا؟! سطرهای پایانی پیامِ اسفندیار منفرد زاده حرف دل خودم بود که مدّتهاست به کتابهایم اجازهی تجدید چاپ نمیدهند:
“اما چه جای حسرت؟ اگر در سرزمینمان نیستم، باز هم زیباترین فرزندان آنجا، کارهای ما را در خیابان میخوانند و عاشقانه ما را بارانی میکنند!
شرم کنید و دستِ کم پای اجرای آنها بایستید و باران بخورید! شاید کمی شسته شوید!”
انتهای پیام
می توان در این سرزمین همچنان دور از رفتارها و آدمهایی چون بنیامین ها بود. ایران فرزندانی دارد که همچون بنیامین ها نیستند و با امید و آرزو کار می کنند. ناامیدی و نفی همه چیز دست کمی از رفتار بنیامین ها ندارد.
انصاف عزیز حرف های دل ما را که چاپ نمی کنی حداقل مراتب سپاس و تشکر ما را از سخنان سنجیده ، متین و منطقی جناب منفرد زاده ، قنبری و طاهری را به این بزرگواران ابلاغ فرمایید ، ضمن احترام به هنرمندانی همچون بنیامین که هنرشان دل پسند بخشی از مردم ایران است ، باید گفت همواره آنانی هنراین مرز و بوم را به ابتذال می کشانند که از اندیشیدن مردم به مفاهیم والای انسانی و اخلاقی هراسناکند وآن را مخل حکمرانی فاجعه بار خویش می دانند.