آیا پساکرونا ممکن است؟
رحیم محمدی، جامعهشناس در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته به این پرسش پرداخته است که آیا پساکرونا ممکن است؟ به این معنا که آیا کرونا در «سیر عادی زمانه» و در «نظم رایج جامعه» گسستی بنیادی ایجاد خواهد کرد؟ او در این یادداشت سه سناریو و حالت کلان برای آیندهی کرونا پیشبینی کرده است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«آیا پساکورونا ممکن است؟»، «انسان و جامعه ایرانی به کدام سو میرود؟ و در کجا خواهد ایـستاد؟» این روزها غالباً دو پرسش فوق در ذهنم حاضرند؛ وقتی چیزی میخوانم، اگر با دوستان اهل علم صحبتی میکنم و وقتی تنها هستم. گویا من هم مثل کسانی که اوضاع و شرایط کنونی جهان و ایران آنها را به فکر فرو برده، چارهی دیگری برایم باقی نمانده است. وقتی حملهی ویروس مرگآور کرونا (کووید ـ ۱۹) «ماندن» و «بودن» ما انسانها را تهدید میکند، اجماعی هم در میان عموم شکل گرفته که انسان و جهان مدرن در «موقعیت بحرانی» گرفتار شده و گروه بزرگی از ملت ـ دولتها در بحران هستند.
وقتی چین داشت به شکل نظامی و بیرحمانه با کرونا مبارزه میکرد، سیاستمداران و سیاستگذاران بسیاری از کشورها به صورت سیستماتیک به شنیدن نظرات کارشناسان بهداشتی و افکار عمومی، بیتوجهی کردند، چینیها هم البته به مقدار زیادی رازداری کردند و از انتشار دادهها و اطلاعات جلوگیری کردند یا به صراحت با اهل جهان سخن نگفتند. بنابراین بحران جهانی به سرعت و به سهولت شکل گرفت.
وقتی تلفنی با دکتر نعمتالله فاضلی صحبت میکردم، ایشان اشاره کردند؛ این روزها خود انسان و بقای انسان مهم شده است و پرسش صریح یا پنهان خیلیها این شده است که چگونه زنده بمانم یا بمانیم؟ معنای دیگر این شرایط «معلق شدن فرهنگ» و تعلیق آیینها است. وقتی فرهنگ معلق میشود، انسان و آزادی انسان مهم میشود. البته میتوان گفت؛ توجه به طبیعت و غریزهی انسان نیز اهمیت مییابد. وقتی انسانشناس چنین میگوید، باید آن را جدی گرفت.
دکتر تقی آزاد ارمکی هم به سرعت در هفتم فروردین ۱۳۹۹ یک نوشتهی طولانی با عنوان «گفتارهایی در مورد کرونای ایرانی» در شبکهی اجتماعی و تلگرام منتشر کردند تا بگویند کرونا مسئلهی جهان مدرن است و تنها یک حادثهی موقتی و زودگذر نیست. کرونا به عنوان یک بیماری به پایان میرسد، اما به عنوان یک پدیده اجتماعی و جریان اجتماعی، ماندگار خواهد شد و آثار و نتایج آن خواهد ماند. باز میگوید پس از فروپاشی اتحاد شوروی، از میان خوشخیالی بشر مدرن صورت جدیدی از سرمایهداری به عنوان سرمایهداری چینی از یک متن ایدئولوژیک در شرق ظهور کرد. از آن پس دیگر مسائل و مشکلات جهان مدرن، غربی ـ شرقی شده است. امروز دیگر مسائل و مشکلات جهان معاصر در حرکت بازارهای فرانکفورت و لندن و پاریس و نیویورک رقم نمیخورد، پکن و سنگاپور و شهرهای آسیای دور هم وارد بازی شدهاند. اگر تا دیروز افت و خیز بازارها و جنگها و ایدز از غرب میآمد، امروز پدیدههای دیگری نیز از شرق به غرب و همه جای جهان میرود و آخرین آن این ویروس کشنده است که همهی جهان را به لرزه در آورده است. آزاد ارمکی در بازتوضیح جامعه ایرانی میگوید: کرونا آمده است تا تکلیف بسیاری از امور ایران را تعیین کند. آمده است تا تکلیف دولت ناکارآمد، دینداری خودمدار، فردگرایی غیراجتماعی، خانوادهی دارای چالش، اقتصاد پر از مشکل و سیاست در خود فرورفته را معلوم کند. وی در آغاز نوشتار خود نیز این پرسش را پیش کشیده است: آیا جریان کرونا موجب سقوط و نابودی ایران خواهد شد؟ یا زمینهساز پوست انداخنن بنیادین جهان ایرانی و در نهایت منشاء ظهور ساحت جدیدی از حیات ایرانی خواهد شد؟ گویا وی مایل است بگوید کرونا منشاء تحول بنیادین در ایران خواهد شد و موجب ظهور ساحت جدیدی از حیات ایرانی میشود و ما با چهرهی جدیدی از ایران روبرو خواهیم شد و یک بار دیگر شعرا و فیلسوفان و ادبیان و مورخان ایرانی به جای سیاستمداران و مدعیان فضاهای ایدئولوژیک مهم خواهند شد. در نتیجه، امکان خوانده شدن سرود فرهنگی ایران که داعیهی صلح و دوستی دارد تا نزاع و درگیری، در جامعهی جهانی فراهم خواهد شد.
فعلاً اما من میتوانم بگویم امکان آزمودن آرا و نظرات با دادههای کافی واقعی و تاریخی مهیا نیست، اگرچه کم و بیش امکان «آزمایش عقلی» آنها مهیا است. در حال حاضر در بیشتر کشورهای اروپا و آمریکا و نیز در ایران، همهگیری کرونا در ابتدای راه است. اما اغلب معترفند این بیماری اکنون در ایتالیا وارث جمهوری و امپراطوری رم به فاجعه تبدیل شده است. هنوز بسیاری از ما و اهل جهان نیز این بحران بزرگ و فاجعه انسانی را بیشتر از این تجربه خواهیم کرد و اتفاقات و حوادث بسیاری رخ خواهد داد که ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم. با این حال آنچه امروز کاملاً محسوس است، این است که یک «عدم اطمینان» نسبت به وضعیت کنونی پیدا شده و ممکن است آینده و وضعیت پس از بحران کورونا، متفاوت باشد و البته این آینده به مقدار زیادی به رفتارها و تصمیمات و سیاستهای ملی و جهانی همگان که الان در جریان است، بستگی دارد.
موقتاً بیایید فرض کنیم؛ همهگیری و جهانشمولی کرونا موجب شود تا نظم جمعی کنونی جوامع و جهان، تغییر بنیادی کند یا اصلاً بپاشد یا جهتگیری و مسیرِ توسعه در ایران و جهان تغییر اساسی کند. اما پرسش مهم این است: آیا در افق هم نظم جایگزینی دیده میشود؟ اگر دیده میشود چیست و چگونه است؟ آیا اهل جهان تمایلی دارند که چیزی شبیه به وضعیت و نظم چین را پیدا کنند؟
من در آغاز این نوشتار، این پرسش را پیش کشیدم؛ آیا پساکرونا ممکن است؟ این واژهی پسا (post) که قبل از واژهی کرونا آمده بسیار مهم است. این واژه اگر چه این روزها از سر تفنن و باری به هر جهت به کار برده میشود، اما در نوشتههای دانشگاهی دقیق و علمی زمانی استعمال میشود که نویسنده در «سیر عادی زمانه» و در «نظم رایج جامعه» گسستی بنیادی ببیند یا حدس بزند. نظم جمعی کنونی جوامع و جهان هر چه باشد، از یک زمانی از تاریخ مثلاً پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده است و به مثابهی ترتیبات و ساختارها و نهادها و مناسبات و الگوهای عملی در جوامع و جهان تثبیت شده است و معیار خیلی از امور واقع است و این نظم همواره کنشگران را فرا میخواند تا بر حسب آن عمل کنند و تصمیم بگیرند و سخن بگویند. آیا میتوان در این لحظه با اطمینان ادعا کرد بحران جهانی کرونا موجب شده است تا سُستی و فتور اساسی در این نظم و روند پیدا شود و انسانها و دولتها دیگر تمایلی ندارند به دعوتهای این نظم و روند پاسخ مثبت دهند؟ مسلماً به روشنی نمیتوان به این پرسش پاسخ گفت. این روزها در این باب البته مقداری غلو هم میشود یا حداقل سخنها چندان دقیق نیستند و طبیعی است مقداری آشفتهگویی هم بشود. اما امروز برحسب مشاهدات فعلی و بینش اکنونی ما احتمالاً با سه سناریوی بزرگ یا سه حالت کلان برای آینده جامعهی خود و جهان مواجه هستیم. این سناریوها بر حسب سطحی یا بنیادی بودن تغییرات، و نیز ضعیف یا شدید بودن تغییرات و حتی گستره تغییرات میتواند چنین باشد:
سناریوی یکم:
دوره کرونا هم مثل تعطیلات پایان سال یک دورهی گذرا و استثنا است، استثنا هم نمیتواند بیشتر از ضرورت تداوم یابد و لابد باید بر مدار نظم برگردد، ممکن است بازگشت به زندگی عادی ۶ تا ۱۸ماه طول بکشد. گاهی البته برخی متخصصان و سیاستمداران ۳ تا ۵ سال را هم مطرح میکنند. وقتی دورهی بحران کرونا تمام شود، جهان و جوامع و دولتها مثل گذراندن تعطیلات طولانی سال نو مجدداً بر سرکارها بر میگردند و با قبول یک سری «تغییرات کوچک و بزرگ» برحسب عادت کارها را از همان جا که مانده بود، شروع میکنند و امور را بر اساس شرایط و نظم قبلی ادامه میدهند. چنانکه شرکتها و سازمانها و بنگاهها در پایان هر سال حسابرسی و انبارگردانی میکنند و بر حسب آن مقداری از سیاستها و رفتارهای خود را تصحیح میکنند و گاهی سیاستها و رفتارهای جدیدی نیز برای سال نو اتخاذ میکنند.
سناریوی دوم:
برخی جوامع و دولتهای ضعیف یا حتی برخی نظمها و نهادها و قوانین ضعیف که تابآوریشان در مقابل بحران کرونا اندک باشد، ورشکسته خواهند شد. اما جوامع و دولتهای قوی و قدرتمند که از این بحران پیروز خارج خواهند شد، نظم قبلی و قوانین موجود را با مقداری تغییرات شدیدتر از سناریوی اول ادامه خواهند داد و هر یک از کشورهای ورشکسته و ضعیف نیز خود را به یکی از فاتحان دوره کرونا ملحق خواهند کرد. شاید هم یک بازنگری نسبتاً وسیع در نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که پس از جنگ جهانی دوم تثبیت شده اتفاق بیافتد.
پس در این سناریو ما با این پرسش اساسی مواجه هستیم: آیا جوامع و دولتها از بحران عبور خواهند کرد؟ یا بحران از روی آنها عبور خواهد کرد؟ نتیجهی این دو نوع عبور، دو وضعیت متفاوت خواهد بود. به دیگر سخن کشورها و جوامع و دولتها چگونه از بحران خارج خواهند شد؟ و چه پاسخی یا چه استراتژیای برای بعد از بحران کرونا دارند؟ در نتیجه از آن پس معلوم خواهد شد: دولتها و جوامع ورشکسته چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ و دولتها و جوامع پیروز چه؟
در واقع امروز حمله کرونا به صورت ضمنی و غیرصریح به مثابهی سنجیدن تابآوری انسان و جامعه و دولت تلقی میشود و ممکن است بازگشت به زندگی عادی چند ماه یا چند سال طول بکشد. بنابراین اگر کشورها و دولتها بتوانند تاب بیاورند و حداقل سه عامل «مدیریت سیاسی»، «قدرت اقتصادی» و «توانمندی سیستم درمانی و بهداشتی» آنها آزمون خود را پس بدهد. معلوم خواهد شد ورشکسته هستند یا موفق بیرون آمدهاند.
شاید چین که الان هم اقتصاد دوم جهان پس از امریکا است و برخی کشورهای شرقی مثل کره جنوبی و سنگاپور و هنگکنگ فاتح و پیروز اصلی عبور از بحران کرونا باشند، در نتیجه سناریوی چینگرایی و شرقگرایی تقویت خواهد شد و شاید اروپا هم گام دیگری از نزول خود را طی خواهد کرد.
سناریوی سوم:
در دورهی کنونی که جهان و جوامع و دولتها در معرض حملهی مرگبار ویروس کرونا هستند، همزمان به صورت ضمنی و پنهانی نظم پساکورنا نیز در حال تکوین است و تغییرات بنیادیتر از دو سناریوی قبلی در لایههای زیرین جوامع و نظم جهانی و مناسبات پیشین در حال وقوع است. در واقع گفتوگوها و رفتارها و کنشها و مناسبات جدیدی که امروز پیدا شده و در جریان است راه را برای نظم جدیدی باز میکنند و ممکن است از یک زمانی دوره پساکرونا آغاز گردد.
واقعیت آن است که امروز نظم رایج جهان به حالت تعلیق در آمده است، ویروس کرونا حتی بخشی از شکافها و دشمنیهای جهانی و ملی و سیاسی را نیز معلق کرده است و زمان نیز به تعلیق درآمده است. گویا شهر و خیابان و بازار و سازمان و دانشگاه برای انسانها غریبه شده است و این «معلق شدن نظم موجود» به معنای آن است که هر نظمی که به تعلیق دربیاید، دیگر بیکارکرد شده و فونکسیون و خاصیتی ندارد، چون اگر کارکردی داشت آن را حفظ میکرد. به قول جامعهشناسان معلق شدن نظم اجتماعی به معنای معلق شدن ساختارها نیز هست. وقتی ساختارها به تعلیق در میآیند، انسانها و کنشگران بر صحنه غالب میشوند و انسان در وضعیت و صورت جدیدی ظهور میکند.
اما پرسش من این است؛ اکنون آیا واقعاً ساختارها معلقاند و میرود تا انسان بر ساختار غالب گردد؟ یا برعکس انسان خود نیز غایب صحنههای امروز است؟ وقتی انسان از شهر و خیابان و بازار و سازمان و کارخانه غایب میشود و شهر و جامعه را به پلیس و دولت و سیستم پزشکی میسپارد و در تنهایی خود فرو میرود و جمع را فقط در حد اعضای خانواده و تلویزیون و گوشی موبایل پیدا میکند و در خانه خلوت میگزیند، صورت مسئله به کلی عوض میشود. بنابراین در این حالت دو امکان رخ مینماید:
الف) چیز مهمی که در چنین روزهایی عیان است، پلیس و دولت بیشتر از قبل اهمیت و اقتدار پیدا کردهاند. خیلی از مردم شغل و درآمد خود را از دست دادهاند و نانخور و محتاج دولت شدهاند و برای نیازهای اولیه دست به سوی دولت دراز کردهاند و دولت در غیاب نظارت بازار و رسانه دارد هزینه میکند. پلیس و نیروهای نظامی هم بیشتر از قبل عرصهی عمومی و خیابانها و شهرها را اشغال کردهاند و دارد نوعی پلیسی شدن در بازار و شهر و جامعه اتفاق میافتد. اغلب مخالفتها و اعتراضات جمعی و تحرکات مردم و نهادهای مدنی نیز در این بحران کرونا متوقف شده یا عقیم ماندهاند، یعنی جامعه مدنی تعلیق شده و آنچه ظهور کرده حاکمیت تمام قد حکومت و دولت است. حتی ایدهی «تغییر رژیم» دشمنان خارجی نظام ایران هم فعلاً معلق شده است، گویا بحران کرونا امروز همانند جنگ خارجی نظام سیاسی ایران را از بحرانی بزرگ نجات داده، (البته اگر بحران ترکیبی آن را از پا درنیاورد.) و نظام سیاسی دارد اعتبار اجتماعی و سیاسی خود را بازسازی میکند. پس در واقع این وضعیت میتواند به معنای ظهور دولت و اقتدار سیاسی در وضع جدید هم باشد.
ب) ویروس کورونا امروز دشمن مشترک همه بشریت شده است و این ویروس ثروتمندان و فقیران را در کشورهای پیشرفته و ثروتمند و در کشورهای فقیر و در حال توسعه به صورت برابر مبتلا کرده و میکشد. در نتیجه جهانیان و مردم کشورها همدیگر را تماشا میکنند و به هم دلسوزی میکنند. همدیگر را دلداری میدهند و از همدیگر میآموزند و از هم کمک میخواهند و به همدیگر کمک میکنند. به دیگر سخن همهی جوامع و دولتها در کرهی زمین در حال مبارزه با بیماری و مرگ هستند و پیکار در هر کجای این زمین شکست بخورد به معنای شکست همهی کشورها و جوامع است.
از این رو ممکن است گفتمان یا نظم ملی و جهانی جدیدی بر محور بقای انسان و سلامت انسان و غذای انسان و نوعی انسانگرایی ویژه در حال تکوین و برساخت است. شاید گفتمان یا نظمی شکل میگیرد که سلامت و بهداشت جهان و جامعه و انسان در مرکز آن باشد و سیاست و اقتصاد و بیرحمی سرمایهداری از مرکزیت نظم جهان و مناسبات اجتماعی و جهانی مقداری دور میشود. شاید جهان نوعی بازگشت به انسان و علایق انسانی و برابری انسانها و اهمیت جان انسانها و اهمیت محیط زیست و دموکراسی اجتماعی را تمرین و تجربه میکند. از این رو سرنوشت خیلی از امور خصوصا مرگ و زندگی، زندگی مشترک و سبک زندگی از نو در حال بازتعریف و بازسازی است.
انتهای پیام