قایقرانی در برهوت واقعیت
دکتر عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به مناسبت سالگرد درگذشت سیروس قایقران نوشت:
واقعیت چیست؟ ما چه درکی از واقعیت داريم؟ آیا واقعیت، نتایج اکتسابی ناشی از حواس پنجگانه است؟ تداخلی از نورونهای عصبی است در چنبره بافت ماهیچهای؟ یا خشکی التزام آوری است که یک توپ فوتبال در مسیر ضربات احساس میکند؟ واقعیت چیست؟
فیلم تار است.
متعلق به نیم قرن پیش.
مستطیل سبز، در رنگ قهوهای بازتولید میشود.
در هر لگاریتم تصویری، پرشهایی وجود دارد که جهالت مدیا را در فلسفه زمانمندیاش به رخ میکشد.
صدای گزارشگر به تشعشع امر اجتماعی، جاری است:
“خود سیروس قایقران پشت این توپ هست… خط دفاعی پیروزی تشکیل میشه، قایقران… باید ببینیم چگونه این ضربه رو خواهد زد… قایقران میزنه… گل!…”.
و صدای او در انفجار اصوات گم میشود.
استاديوم خودش را فریاد میکشد.
استادیوم خودش را میتکاند.
استادیوم خودش را…
[ مکث ]
امر اجتماعی چیست؟
چه نسبتی با امر واقعی دارد؟
شما به فیلم نگاه میکنید. توپ سوت میشود. قایقران توپ را شوت میکند. توپ وارد دروازه میشود. تماشاچیان شادی میکنند.
[ تعلیق ]
امر اجتماعی تولید شده است.
توپ به مثابه یک شی خودش را میمیراند و خودش را میزاید. شی وارگی خودش را میجود و امر اجتماعی از دلش بیرون میجهد!
شی مغلوب جامعه میشود. در برهوت اجتماعی، امری اجتماعی شکوفه میدهد. کی؟ نیم قرن پیش؟
[ مکث ]
امر واقعی چیست؟
قایقران دیگر نیست.
بیست و دو سال پیش در چنین روزی، ۱۸ فروردین ۷۷ درگذشت.
[جزییات سناریو شامل تصادف خودروی رنو با کامیون حاوی الوار در جاده رشت به تهران]
بنابراین قایقران نیست!
به تعبیر فوکویی، گفتمان در دالِ مرکزی قایقران دچار برهوت واقعیت است. مستطیل سبز در دال مرکزی قایقران دچار برهوت واقعیت است. توپ، ضربه ایستگاهی، چارچوب دروازه، استاديوم، حتی صدای گزارشگر به برهوت خویش مبدل شدهاند.
نیستی افراطی اشیا و حرکات و صداها مرگ را هوار میکشند.
اما امر واقعی چیست؟ امر اجتماعی چیست؟ چه نسبتی با هم دارند؟ در تفلسفی اجتماعی مکث لازم است.
نیم قرن بعد توپ با تمام ملموس بودنش، استادیوم با تمام محسوس بودنش، گزارشگر با تمام ناقوس بودنش، به ساق های قایقران جان می دهند. در سالروز وداعش به آن جان می دهند. در چشم مخاطبانِ مجازی، در ذهن هایی که خاطره را زیر مفاهیم جستجو می کنند _حتی مفاهیمی که بر قبر خویش گریسته اند_ زنده می شوند. امر واقعی خودش را به برهوت واقعیت تحمیل می کند. برهوت را عقب می راند. امروز را به مرز آن روز عقب می راند. حاشیه بر مرکز غالب می شود. تیم شهرستانی بودن به تیم تهرانی بودن گل می زند. اخلاق، پول را پشت سر می گذارد. استادیوم مملو از مردم بر استادیوم کرونازده فریاد می زند. این ورای نوستالوژی گرایی است. آنجا که ساختارسازی روایت رخ می دهد. واقعیت است که تکثیر می شود و امر اجتماعی را متولد می نماید. اگرچه برای دقیقه ای!
این پارو زدن در جامعه شناسی پست مدرن است. قایق راندن در برهوت واقعیت است. فلسفیدن یک قایقران در بندری کوچک به نام انزلی در منطقه ای متهم به خاورمیانه.
انتهای پیام